تفسير سورهی توبه
مدنی و ۱۲٩ آیه است.
آیهی ۲-۱:
﴿بَرَآءَةٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَى ٱلَّذِينَ عَٰهَدتُّم مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ١﴾[التوبة: ۱].«(این) بیزاریِ خداوند و پیامبرش از مشرکانی است که شما با آنان پیمان بستهاید».
﴿فَسِيحُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّكُمۡ غَيۡرُ مُعۡجِزِي ٱللَّهِ وَأَنَّ ٱللَّهَ مُخۡزِي ٱلۡكَٰفِرِينَ٢﴾[التوبة: ۲].«پس چهار ماه در زمین بگردید، و بدانید که شما نمیتوانید خدا را درمانده کنید، و بدانید که خداوند رسواکنندۀ کافران است».
این اعلام بیزاری خداوند و پیامبرش از همه مشرکانی است که با مسلمان معاهدهای دارند، و آنها آزادند چهار ماه در زمین بگردند و از جانب مومنان در امان هستند، و بعد از چهارماه هیچ معاهده و پیمانی با مسلمانان ندارند. و این در مورد کسانی است که دارای پیمان مطلق، یا پیمانی به مدت چهارماه یا کمتر باشند. اما کسی که دارای پیمانی با مسلمین است که مدت آن بیش از چهار ماه، و زمان آن مشخص است نباید تا پایان مدت پیمانش به وی کاری داشت، این در صورتی است که بیم خیانتی از جانب وی نباشد، و خودش به شکست پیمان مبادرت نکند.
سپس خداوند متعال مشرکینی را که دارای پیمان هستند برحذر داشت که آنها گرچه در امان هستند اما نمیتوانند خداوند را ناتوان کرده و از دست او در روند، و هرکس به شرک خود ادامه دهد، حتما خداوند او را رسوا و ذلیل میگرداند. پس این تهدید آنها را بهسوی اسلام متمایل ساخت، مگر آن دسته که کینه توزی نموده و بر شرک اصرار ورزیدند، و به وعید و هشدار الهی مبالات نکردند.
آیهی ۳:
﴿وَأَذَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَى ٱلنَّاسِ يَوۡمَ ٱلۡحَجِّ ٱلۡأَكۡبَرِ أَنَّ ٱللَّهَ بَرِيٓءٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ وَرَسُولُهُۥۚ فَإِن تُبۡتُمۡ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۖ وَإِن تَوَلَّيۡتُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّكُمۡ غَيۡرُ مُعۡجِزِي ٱللَّهِۗ وَبَشِّرِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ٣﴾[التوبة: ۳].«و این اعلامی از سوی خدا و پیامبرش به مردم در روز حج اکبر است، که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزار هستند، پس اگر توبه کنید آن برایتان بهتر است، و اگر روی بگردانید، بدانید که شما نمیتوانید خدای را ناتوان کنید و از دست او فرار کنید. و کافران را به عذاب دردناکی مژده بده».
این همان مژدهای است که خداوند به مؤمنان دادهاست، که دینش را یاری میدهد، و آن را پیروز میگرداند، و دشمنانش را رسوا میکند، همانهایی که پیامبر و اصحاب را از بیت الحرام و از مناطقی در حجاز که زیر سلطه آنها بود، آواره کردند.
خداوند پیامبر و مومنان را یاری کرد، به گونهای که مکه فتح شد، و مشرکین ذلیل گشتند و حکمرانی آن سرزمین از آن مسلمین گردید. پس در روز حج اکبر که روز عید قربان بود و مسلمانان و کافران از تمام جزیره عرب جمع شده بودند، پیامبر صمنادی را دستور داد تا اعلام نماید که خدا و پیامبرش از مشرکان بیزارند، و نزد او عهد و پیمانی ندارد، و هر جا یافت گردند کشته میشوند، و از این به بعد نباید به مسجدالحرام نزدیک شوند. و آن سال، سال نهم هجری بود.
و ابوبکر صدیق سحج را همراه با مردم انجام داد و پسر عموی پیامبر صعلی بن ابی طالب سدر روز عید قربان برائتی را از مشرکین کرد.
سپس خداوند متعال مشرکین را بر توبه کردن تشویق نمود، و آنها را از ادامه دادن به شرک بر حذر داشت و فرمود: ﴿تُبۡتُمۡ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۖ وَإِن تَوَلَّيۡتُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّكُمۡ غَيۡرُ مُعۡجِزِي ٱللَّهِ﴾اگر توبه کنید، برایتان بهتر است و اگر روی بگردانید پس بدانید که شما هرگز نمیتوانید خدا را ناتوان و درمانده کنید و از دست او فرار نمایید، بلکه تحت تصرف او هستید، و او میتواند بندگان مومنش را بر شما مسلط بگرداند.
﴿وَبَشِّرِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ﴾و کافران را در دنیا به عذابی دردناک از قبیل کشته شدن، و اسیر گشتن، و آواره شدن، و در آخرت به عذاب جهنم که بد جایگاهی است مژده بده.
آیهی ۴:
﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ عَٰهَدتُّم مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ثُمَّ لَمۡ يَنقُصُوكُمۡ شَيۡٔٗا وَلَمۡ يُظَٰهِرُواْ عَلَيۡكُمۡ أَحَدٗا فَأَتِمُّوٓاْ إِلَيۡهِمۡ عَهۡدَهُمۡ إِلَىٰ مُدَّتِهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِينَ٤﴾[التوبة: ۴].«مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید، و ایشان چیزی از آن فروگذار نکردهاند، و کسی را بر ضد شما یاری ندادهاند. پس پیمان آنان را تا پایان مدتشان تمام کنید، بیگمان خداوند پرهیزگاران را دوست دارد».
این بیزاری و برائت کامل و مطلق از همه مشرکان است. ﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ عَٰهَدتُّم مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ﴾مگر مشرکانی که با آنان پیمان بسته اید، و آنها پیمانشان را ادامه دادهاند و چیزی از آنان سرنزده است که موجب نقض پیمان شود، پس آنها چیزی از آن نکاسته و هیچکس را علیه شما یاری نکردهاند. بنابراین، باید پیمان آنها را تا وقتی که مدت آن به پایان میرسد، تمام کنید، خواه زمان آن کم باشد یا زیاد، چون اسلام به خیانت کردن دستور نمیدهد، بلکه به وفا نمودن فرمان میدهد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾بیگمان خداوند پرهیزگاران را دوست دارد، کسانی که آنچه را بدان دستور داده شدهاند، انجام داده و از شرک و خیانت و دیگر گناهان پرهیز مینماید.
آیهی ۵:
﴿فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُ فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَيۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ وَخُذُوهُمۡ وَٱحۡصُرُوهُمۡ وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ كُلَّ مَرۡصَدٖۚ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٥﴾[التوبة: ۵].«پس وقتی که ماههای حرام به پایان رسید، مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و بگیرید و محاصره کنید، و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید، پس اگر توبه کردند و نماز را بر پا داشتند و زکات را پرداختند راه را بر آنان باز بگذارید، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است».
خداوند متعال میفرماید: ﴿فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُ﴾و چون ماههایی که خداوند جنگیدن با مشرکانِ دارای پیمان را در آن حرام نموده است به پایان رسید، و آن ماهها عبارتند از چهارماهی که در آن به مشرکان مهلت داده شده است به رفت و آمد بپردازند. نیز عبارت است از مدت زمانی که بیشتر از چهارماه میباشد، و آن برای مشرکانی است که مهلت بیشتری به آنان داده شده است پس آنگاه عهد و پیمانی برگردن مسلمانان نخواهد داشت.
﴿فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَيۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ﴾پس مشرکان را هر زمان و در هر مکانی یافتید، بکشید. ﴿وَخُذُوهُمۡ﴾و آنها را به اسارت بگیرید. ﴿وَٱحۡصُرُوهُمۡ﴾و آنها را در تنگنا قرار دهید، و نگذارید در سرزمین خدا که آن را برای عبادت قرار داده است در آسایش به سر ببرند، ایشان صلاحتی سکنی گزیدن در آن را ندارند و مستحق برخورداری از یک وجب از زمین خدا نمیباشند، زیرا زمین، زمین خداست، و آنها دشمنان خدا هستند و با خدا و پیامبرش میجنگند و میخواهند زمین از دین خدا خالی باشد، و خداوند نمیپذیرد مگر اینکه نورش را کامل بگرداند، گرچه کافران این را نپسندند.
﴿وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ كُلَّ مَرۡصَدٖ﴾و در هر گذرگاه و محلی که از آن میگذرند به کمین آنها بنشینید، و به جهاد با آنان بپردازید، و آنچه در توان دارید در این راه مبذول دارید، و همواره این کار را ادامه بدهید تا آنها از شرک خود دست بردارند. بنابر این فرمود: ﴿فَإِن تَابُواْ﴾اگر از شرک خود توبه کردند، ﴿وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾و نماز را با رعایت آداب و حقوق کامل برپا داشتند، ﴿وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾و زکات را به مستحقان آن پرداختند، ﴿فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمۡ﴾راه را بر آنان باز بگذارید. یعنی رهایشان کنید و آنها باید مانند شما زندگی کنند، آنچه برای شماست برای آنان هم هست، و آنچه بر شماست بر آنان هم خواهد بود.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾بیگمان خداوند آمرزنده و مهربان است، کسانی که توبه نمایند شرک و گناهان کوچکترشان را میآمرزد، و با توفیق دادنشان برای توبه کردن و سپس پذیرفتن آن، به آنان رحم میفرماید. و این آیه بیانگر آن است که هرکس از ادا کردن نماز یا زکات امتناع ورزد با او جنگ خواهد شد تا اینکه نماز و زکات را ادا کند. همانطور که ابوبکر صدیق سدر جنگ با کسانی که پس از فوت پیامبر صاز پرداختن زکات امتناع ورزیدند به این آیه استدلال نمود.
آیهی ۶:
﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ أَبۡلِغۡهُ مَأۡمَنَهُۥۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَعۡلَمُونَ٦﴾[التوبة: ۶].«و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، او را پناه بده تا کلام خداوند را بشنود، سپس او را به محل امن خودش برسان، این بدان خاطر است که آنان گروهی ناداناند».
آنچه که بیشتر در آیۀ: ﴿فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُ فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَيۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ وَخُذُوهُمۡ وَٱحۡصُرُوهُمۡ وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ كُلَّ مَرۡصَدٖ﴾پس وقتی که ماههای حرام به پایان رسید، مشرکان را هرکجا یافتید، بکشید و بگیرید و محاصره کنید و در هر کمین گاهی به کمین آنان بنشینید، گذشت یک دستور کلی برای همه حالات و در مورد هر شخصی از مشرکین بود.
اما در اینجا خداوند متعال بیان میکند که اگر مصلحت اکتفا نمود، جایز بلکه واجب است برخی از آنان نزدیک گردانده شوند. ﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ﴾و اگر یکی از مشرکان از تو خواست که به او پناه بدهید و او را از ضرر و زیان مصون داری تا کلام خدا را بشنود و در اسلام تامل کند. ﴿فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ﴾پس او را پناه بده تا کلام خداوند را بشنود. سپس اگر مسلمان شد که چه بهتر، وگرنه او را به محلی برسان که در آن از امنیت برخوردار گردد، چرا که کافران گروهی نادان هستند و ممکن است که استمرار آنها بر کفر به خاطر جهلشان باشد، و هنگامی که جهل و نادانی آنان دور شود اسلام را برگزیدن، بنابر این خداوند پیامبرش را دستور داد و امتش نیز در اجرای احکام با او برابرند که هرکس خواست کلام خدا را بشنود باید او را پناه بدهند. و این دلیلی صریح بر صحت مذهب اهل سنت و جماعت است که میگویند: قرآن کلام خدا است و مخلوق نمیباشد، چون خداوند آن را گفته است و به خود نسبت دادهاست، به مانند نسبت دادن صفت به موصوفش. و نیز دلیلی بر باطل بودن مذهب معتزله و کسانی است که از آنها پیروی کرده و میگویند: قرآن مخلوق است. و چه بسیار است دلایلی که بر باطل بودن این گفته دلالت مینماید، اما در اینجا مجالی برای بیان آن نیست.
آیهی ٧:
﴿كَيۡفَ يَكُونُ لِلۡمُشۡرِكِينَ عَهۡدٌ عِندَ ٱللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِۦٓ إِلَّا ٱلَّذِينَ عَٰهَدتُّمۡ عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۖ فَمَا ٱسۡتَقَٰمُواْ لَكُمۡ فَٱسۡتَقِيمُواْ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِينَ٧﴾[التوبة: ٧].«چگونه مشرکان را نزد خدا و پیامبرش پیمانی باشد؟ مگر کسانی که در کنار مسجد الحرام با ایشان پیمان بستهاید، پس تا زمانی که با شما (بر سر عهد و پیمان) وفادار باشند، شما نیز نسبت به آنان راست و وفادار باشید. همانا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد».
این بیان حکمتی است که ایجاب مینماید تا خدا و پیامبرش از مشرکین بیزار باشند، پس فرمود ﴿كَيۡفَ يَكُونُ لِلۡمُشۡرِكِينَ عَهۡدٌ عِندَ ٱللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ﴾چگونه مشرکان نزد خدا و پیامبرش عهد و پیمانی داشته باشند؟ آیا فریضه ایمان را انجام دادند یا از اذیت و آزار پیامبر خدا و مومنان دست کشیدهاند؟ مگر آنان به جنگ با حق نپرداختند و باطل را یاری ننمودند؟!.
مگر آنان فساد را در زمین به راه نیانداختند؟! (آری همهی این کارها را کردند). پس سزاوار است که خداوند از آنها اعلام برائت و بیزاری نماید و نزد خدا و پیامبرش عهد و پیمانی نداشته باشند. ﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ عَٰهَدتُّمۡ عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ﴾مگر مشرکینی که با آنان در کنار مسجدالحرام پیمان بسته اید. پس پیمان آنها به خصوص در آن مکانِ محترم دارای حرمت است و باید رعایت شود. ﴿فَمَا ٱسۡتَقَٰمُواْ لَكُمۡ فَٱسۡتَقِيمُواْ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾پس تا زمانی که در برابر عهد و پیمانی که با شما بستهاند راست و وفادار باشند شما نیز نسبت بدیشان راست و وفادار باشید. همانا خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد.
آیهی ۱۱-۸:
﴿كَيۡفَ وَإِن يَظۡهَرُواْ عَلَيۡكُمۡ لَا يَرۡقُبُواْ فِيكُمۡ إِلّٗا وَلَا ذِمَّةٗۚ يُرۡضُونَكُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَتَأۡبَىٰ قُلُوبُهُمۡ وَأَكۡثَرُهُمۡ فَٰسِقُونَ٨﴾[التوبة: ۸].«چگونه (عهد و پیمانی داشته باشند) با اینکه اگر بر شما پیروز شوند در مورد شما هیچ حق و حقوق خویشاوندی و پیمانی را رعایت نمیکنند، با زبانهای خویش شما را خشنود میسازند ولی دلهایشان نمیپذیرند و بیشتر آنان فاسقاند».
﴿ٱشۡتَرَوۡاْ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ ثَمَنٗا قَلِيلٗا فَصَدُّواْ عَن سَبِيلِهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ سَآءَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٩﴾[التوبة: ٩].«آیات خدا را به بهای اندکی فروختند و مردم را از راه او بازداشتند ـ و خود نیز از آن بازماندند ـ و بهراستی آنان کار بسیار بدی میکردند».
﴿لَا يَرۡقُبُونَ فِي مُؤۡمِنٍ إِلّٗا وَلَا ذِمَّةٗۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُعۡتَدُونَ١٠﴾[التوبة: ۱۰].«آنان دربارۀ هیچ مؤمنی حق خویشاوندی و هیچ پیمانی را رعایت نمیکنند و همۀ ایشان تجاوزکارانند».
﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَٰنُكُمۡ فِي ٱلدِّينِۗ وَنُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ١١﴾[التوبة: ۱۱].«بنابراین اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، پس برادران دینی شما هستند و آیات را به روشنی برای گروهی که میدانند، بیان میکنیم».
﴿كَيۡفَ﴾چگونه مشرکان نزد خدا عهد و پیمانی نداشته باشند! ﴿وَإِن يَظۡهَرُواْ عَلَيۡكُمۡ﴾حال آنکه اگر بر شما سلطه یابند و غالب شوند، به شما رحم نمیکنند، ﴿لَا يَرۡقُبُواْ فِيكُمۡ إِلّٗا وَلَا ذِمَّةٗ﴾و هیچ حق خویشاوندی و پیمانی را درباره شما رعایت نمیکنند، و از خدا نمیترسند و بدترین عذاب را به شما میرسانند. پس آنان اگر پیروز شوند اینگونه با شما برخورد خواهند کرد. بنابر این رفتاری که به هنگام ترس از شما در پیش میگیرند شما را فریب ندهد، زیرا آنان ﴿يُرۡضُونَكُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَتَأۡبَىٰ قُلُوبُهُمۡ﴾شما را با زبانهایشان خشنود میکنند، اما دلهایشان محبت و گرایشی نسبت به شما ندارد، بلکه آنان دشمنان حقیقی اندو به راستی از شما نفرت دارند ﴿وَأَكۡثَرُهُمۡ فَٰسِقُونَ﴾و بیشتر آنان فاسقند، نه دین دارند و نه جوانمردی. ﴿ٱشۡتَرَوۡاْ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ ثَمَنٗا قَلِيلٗا﴾بهره ناچیز و فرومایه دنیا را بر ایمان آوردن به خدا و پیامبرش، و فرمان بردن از آیات خدا ترجیح دادند، ﴿فَصَدُّواْ عَن سَبِيلِهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ سَآءَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ﴾پس خودشان از راه خدا باز ماندند و دیگران را نیز از راه او باز داشتند، و به راستی آنان کار بسیار بدی میکردند. ﴿لَا يَرۡقُبُونَ فِي مُؤۡمِنٍ إِلّٗا وَلَا ذِمَّةٗ﴾و به خاطر دشمنیشان با ایمان و مومنان هیچ خویشاوندی و پیمانی را در مورد مومنان رعایت نمیکنند.
پس آنچه باعث شده است که آنها با شما دشمنی ورزند و نسبت به شما نفرت داشته باشند، ایمان است. پس، از دینتان دفاع کنید و آن را یاری نمایید، و هرکس که با دینتان دشمنی کند او را دشمن بگیرید. و هرکس آن را یاری نماید او را دوست خود بدانید. و محور دوستی و دشمنی را دوستی و دشمنی با دین قرار دهید، و دوستی و دشمنی را یک امر طبیعی به حساب نیاورید که هرجا دلتان خواست دوستی کنید با دشمنی نمایید. و از هوای نفس که به بدی فرمان میدهد. پیروی نکنید. بنابر این فرمود: ﴿فَإِن تَابُواْ﴾اگر آنان از شرک خود توبه کردند و به ایمان بازگشتند، ﴿وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَٰنُكُمۡ فِي ٱلدِّينِ﴾و نماز را برپاداشتند و زکات را پرداختند، پس برادران دینی شما مشرک بودنشان با آنان داشتید به فراموشی بسپارید، و بندگان مخلص خدا باشید. و با این کار بنده حقیقی خدا میشوید.
پس از آنکه خداوند احکام مهمی را بیان نمود، و حکمتها و فرمانهایی را بیان داشت، فرمود: ﴿وَنُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ﴾و آیات را توضیح میدهیم و مشخص میکنیم، ﴿لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ﴾برای گروهی که میدانند. پس خطاب خدا متوجه دانایان است، چرا که آیات و احکام دین اسلام و قوانین آن توسط علما شناخته میشود. بار خدایا! در سایه رحمت و بخشش و کرم و احسان خود ما را از گروهی بگردان که میدانند و به آنچه میدانند عمل میکنند.
آیهی ۱۵-۱۲:
﴿وَإِن نَّكَثُوٓاْ أَيۡمَٰنَهُم مِّنۢ بَعۡدِ عَهۡدِهِمۡ وَطَعَنُواْ فِي دِينِكُمۡ فَقَٰتِلُوٓاْ أَئِمَّةَ ٱلۡكُفۡرِ إِنَّهُمۡ لَآ أَيۡمَٰنَ لَهُمۡ لَعَلَّهُمۡ يَنتَهُونَ١٢﴾[التوبة: ۱۲].«و اگر سوگندهایشان را پس از پیمانشان شکستند، و به دینتان طعنه زدند، پس با پیشوایان کفر بجنگید، چرا که آنان را هیچ پیمانی نیست، باشد که دست بردارند».
﴿أَلَا تُقَٰتِلُونَ قَوۡمٗا نَّكَثُوٓاْ أَيۡمَٰنَهُمۡ وَهَمُّواْ بِإِخۡرَاجِ ٱلرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٍۚ أَتَخۡشَوۡنَهُمۡۚ فَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَوۡهُ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٣﴾[التوبة: ۱۳].«آیا با گروهی نمیجنگید که سوگندهایشان را شکستند، و آهنگ بیرون کردن پیامبر را (از مکه) کردند، و ایشان بودند که نخستین بار (جنگ را) آغاز کردند. آیا از آنان میترسید؟! پس اگر مؤمن هستید خداوند سزاوارتر است که از او بترسید».
﴿قَٰتِلُوهُمۡ يُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ بِأَيۡدِيكُمۡ وَيُخۡزِهِمۡ وَيَنصُرۡكُمۡ عَلَيۡهِمۡ وَيَشۡفِ صُدُورَ قَوۡمٖ مُّؤۡمِنِينَ١٤﴾[التوبة: ۱۴].«با آنان بجنگید تا خداوند آنان را با دستان شما عذاب دهد، و خوار و ذلیلشان نماید، و شما را بر آنان پیروز گرداند، و دلهای گروه مؤمنان را شفا بخشد».
﴿وَيُذۡهِبۡ غَيۡظَ قُلُوبِهِمۡۗ وَيَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَن يَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ١٥﴾[التوبة: ۱۵].«و خشم دلهایشان را از بین ببرد، و خداوند توبۀ هر کس را که بخواهد میپذیرد، و خداوند دانا و حکیم است».
خداوند متعال بعد از اینکه فرمود: اگر مشرکانی که با شما پیمان بستهاند بر پیمان خود وفادار ماندند، شما هم در برابر آنان راست و وفادار باشید، فرمود: ﴿وَإِن نَّكَثُوٓاْ أَيۡمَٰنَهُم مِّنۢ بَعۡدِ عَهۡدِهِمۡ﴾و اگر با شما جنگیدند و پیمان خود را شکستند، یا دیگران را برای جنگیدن با شما یاری کردند، و یا آسیبی به شما رساندند، ﴿وَطَعَنُواْ فِي دِينِكُمۡ﴾و دینتان را مورد طعنه قرار دادند و آن را مسخره کردند. و این شامل همه انواع طعن و تمسخری است که در مورد دین یا قرآن روا داشتند.
﴿فَقَٰتِلُوٓاْ أَئِمَّةَ ٱلۡكُفۡرِ﴾پس با پیشوایان و رهبران کفر و روسایی که دین خدا را به تمسخر میگیرند، و یاور دین شیطان هستند، بجنگید. و سران را به طور ویژه ذکر کرد، زیرا جنایتشان بزرگ است، و دیگران پیرو آنها هستند. نیز تا دلالت نماید که هر کس دین را به تمسخر بگیرد و در صدد رد کردن آن باشد، از پیشوایان کفر است ﴿إِنَّهُمۡ لَآ أَيۡمَٰنَ لَهُمۡ﴾همانا آنان عهد و پیمانی ندارند که به آن پایبند باشند، بلکه همواره خیانت و عهد شکنی میکنند، و نمیتوان به آنها اعتماد کرد، ﴿لَعَلَّهُمۡ يَنتَهُونَ﴾شاید وقتی که با آنها جنگیدید از طعنه زدن به دینتان دست بردارند، و وارد دین اسلام شوند. سپس با بیان صفتهایی که این دشمنان دارند، مومنان را بر جنگیدن با آنها تحریک نمود، و فرمود: ﴿أَلَا تُقَٰتِلُونَ قَوۡمٗا نَّكَثُوٓاْ أَيۡمَٰنَهُمۡ وَهَمُّواْ بِإِخۡرَاجِ ٱلرَّسُولِ﴾آیا با گروهی نمیجنگید که سوگندهایشان را شکستند و آهنگ بیرون کردن پیامبر را از (مکه) کردند؟ پیامبری که احترام و بزرگداشت او واجب بود؟ اما آنان خواستند او را از وطنش بیرون کنند، و آنچه را در توان داشتند برای این هدف به کار بردند، ﴿وَهُم بَدَءُوكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾و ایشان نخستین بار آغازگر جنگ بودند و پیمان را شکستند. و دیگران را علیه شما یاری کردند. این زمانی بود که قریش با اینکه با مسلمین پیمان داشتند قبیله بنی بکر را که هم پیمانشان بودند علیه قبیله خزاعه که از هم پیمانان پیامبر ص بودند، کمک کردند، و همراه با بنی بکر علیه خزاعه جنگیدند. همانطور که این موضوع به طور مشروح در سیره بیان شده است. ﴿أَتَخۡشَوۡنَهُمۡ﴾آیا از آنها میترسید و با آنها نمیجنگید؟! ﴿فَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَوۡهُ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾پس اگر مومن هستید خداوند سزاوارتر است که از او بترسید. خداوند شما را دستور داده تا با آنها بجنگید و بر این موضوع بسیار تاکید کرده است. پس اگر شما مومن هستید از فرمان خدا اطاعت کنید. و از آنها نترسید و به سبب ترس از آنها دستور خدا را ترک ننمایید.
سپس به جنگیدن با آنها دستور داد، و فواید جنگ با آنها را بیان نمود. و این در واقع به مثابه تشویق و تحریک کردن مومنان برای جنگیدن با آنها است. پس فرمود: ﴿قَٰتِلُوهُمۡ يُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ بِأَيۡدِيكُمۡ﴾با آنان بجنگید تا خداوند آنان را با دستان شما و به وسیله کشته شدنشان عذاب دهد. ﴿وَيُخۡزِهِمۡ﴾و شما را بر آنان پیروز نماید، و آنان را خوار بگرداند. آنها دشمنان شما هستند و باید خوار شوند و برای رسیدن به این هدف باید تلاش نمود.
﴿وَيَنصُرۡكُمۡ عَلَيۡهِمۡ﴾و شما را بر آنان پیروز میگرداند. و این وعده و مژدهای از جانب خدا بود که به آن وفا نمود. ﴿وَيَشۡفِ صُدُورَ قَوۡمٖ مُّؤۡمِنِينَ١٤ وَيُذۡهِبۡ غَيۡظَ قُلُوبِهِمۡ﴾و دلهای گروه مومنان را شفا بخشد، و خشم دلهایشان را از بین ببرد، زیرا آنها چنان خشم و کینهای از آنان در دل داشتند که پیکار با آنان شفابخش آن غمّ و غصهای خواهد بود که در دلهای مومنان است، زیرا دشمنان با خدا و پیامبرش میجنگند و برای خاموش کردن نور خدا تلاش میکنند. پس پیکار با آنها کینه و خشمی را که در دلهایشان است از بین میبرد، و این بر محبت و دوستی خداوند نسبت به مومنان و توجه خداوند به حالات آنها دلالت مینماید، تا جاییکه خداوند شفا دادن دلهای مومنان و از بین بردن خشمشان را از جمله اهداف و مقاصد شریعت قرار داده است.
سپس فرمود: ﴿وَيَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ﴾و خداوند برحسب مشیت و خواست خویش، توبه هرکدام از آنهایی را که آنان را برای داخل شدن به اسلام توفیق داده، و اسلام را در دلهایشان زیبا جلوه میدهد و کفر و فسق و نافرمانی را در انظار آنان ناپسند میگرداند. ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾و خداوند دانا و حکیم است و هر چیزی را در جای مناسب قرار میدهد و هرکس را که شایسته ایمان آوردن باشد هدایت مینماید، و هرکس را که شایسته ایمان آوردن نباشد در گمراهی و عناد خودش باقی میگذارد.
آیهی ۱۶:
﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تُتۡرَكُواْ وَلَمَّا يَعۡلَمِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ جَٰهَدُواْ مِنكُمۡ وَلَمۡ يَتَّخِذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَا رَسُولِهِۦ وَلَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَلِيجَةٗۚ وَٱللَّهُ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١٦﴾[التوبة: ۱۶].«آیا پنداشتهاید که رها میشوید، حال آنکه خداوند کسانی از شما را که جهاد کردهاند، و به غیر از خدا و پیامبر و مؤمنان، دوست نزدیک و محرم اسراری برای خود نگرفتهاند، معلوم نداشته است؟ و خداوند به آنچه میکنید آگاه است».
خداوند متعال پس از اینکه بندگان مومنش را به جهاد فرمان داد، فرمود: ﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تُتۡرَكُواْ﴾آیا پنداشتهاید که به حال خودتان واگذار میشوید، بدون اینکه آزمایش و امتحان شوید، راستگو و دروغگو مشخص گردد؟ ﴿وَلَمَّا يَعۡلَمِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ جَٰهَدُواْ مِنكُمۡ﴾در حالی که هنوز خداوند کسانی را از شما که جهاد کردهاند ندانسته است؟ دانستنی که از حالت نهانی بالقوه بهسوی خارج بالفعل بیروناید تا پاداش و سزا بر آن تحقق یابد [۶]. و کسانی را که بداند که در راه او جهاد کردهاند.
﴿وَلَمۡ يَتَّخِذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَا رَسُولِهِۦ وَلَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَلِيجَةٗ﴾و به غیر از خدا و پیامبر و مومنان و دوست نزدیک و محرم اسراری برای خود نگرفتهاند. یعنی کسی را از کافران به دوستی نگرفتهاند، بلکه خدا و پیامبر و مومنان را به دوستی میگیرند. پس خداوند جهاد را مشروع نمود تا بدین وسیله هدف و مقصود بزرگ به دست بیاید، و آن این است که راستگویانی را که جز در راه خدا حرکت نمیکنند، از دروغگویانی که ادعا میکنند ایمان دارند، در حالیکه کسانی غیر از خدا و پیامبر و مومنان را به دوستی میگیرند، مشخص نماید. ﴿وَٱللَّهُ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ﴾و خداوند به آنچه از شما سر میزند آگاه است، پس شما را میآزماید تا آنچه که بر آن هستید روشن گردد، و شما را طبق اعمال نیک و بدتان جزا و سزا دهد.
آیهی ۱۸-۱٧:
﴿مَا كَانَ لِلۡمُشۡرِكِينَ أَن يَعۡمُرُواْ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ شَٰهِدِينَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِم بِٱلۡكُفۡرِۚ أُوْلَٰٓئِكَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ وَفِي ٱلنَّارِ هُمۡ خَٰلِدُونَ١٧﴾[التوبة: ۱٧].«مشرکان حق ندارند مسجدهای خدا را آباد کنند، در حالیکه به کفر خویش گواهی میدهند، آنان اعمالشان ضایع و تباه است، و در آتش جهنم جاودانهاند».
﴿إِنَّمَا يَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَلَمۡ يَخۡشَ إِلَّا ٱللَّهَۖ فَعَسَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ أَن يَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِينَ١٨﴾[التوبة: ۱۸]. «تنها کسی مساجد خدا را آباد میسازد که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد، امید است اینان از راه یافتگان باشند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿مَا كَانَ﴾شایسته و مناسب نیست، ﴿لِلۡمُشۡرِكِينَ أَن يَعۡمُرُواْ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ﴾برای مشرکان که مساجد خدا را با عبادت و نماز وغیره آباد کنند، حال آنکه خودشان بر کفر خود گواهی میدهند، چون حالت و خوی آنها بر این حقیقت گواهی میدهد، و بسیاری از آنان میدانند که بر کفر و باطل قرار دارند، پس وقتی که ﴿شَٰهِدِينَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِم بِٱلۡكُفۡرِ﴾به کفر، و عدم ایمان خویش که شرط قبول اعمال است، گواهی میدهند، چگونه ادعا میکنند که آباد کنندگان مساجد خدا هستند، در حالی که کارهایشان از اصل و اساس باطل است؟ بنابر این فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ﴾آنان اعمالشان ضایع و تباه است. ﴿وَفِي ٱلنَّارِ هُمۡ خَٰلِدُونَ﴾و در آتش جهنم جاودانهاند.
سپس بیان کرد که آباد کنندگان مساجد خدا چه کسانی هستند. پس فرمود: ﴿إِنَّمَا يَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ﴾تنها کسی مساجد را آباد میسازد که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد، و نمازهای واجب و مستحب را به صورت شایسته برپا دارد، ﴿وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ﴾و زکات را به مستحقان بپردازد، ﴿وَلَمۡ يَخۡشَ إِلَّا ٱللَّهَ﴾و از کسی جز خدا نترسد. یعنی ترس او فقط از خدا باشد، و از آنچه خدا حرام نموده است دست نگاه دارد، و در انجام حقوق و واجبات الهی کوتاهی ورزد.
پس خداوند آنان را به داشتن ایمان مفید، و انجام دادن کارهای شایسته که اساس همه کارهای شایسته نماز و زکات است و به ترس از خدا که اساس هر کار خیری است متصف نمود. بنابر این اینها آبادکنندگان حقیقی مساجد هستند، و تنها آنان مساجد را آباد میکنند. ﴿فَعَسَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ أَن يَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِينَ﴾پس امید است که ایشان از راه یافتگان باشند. «عسی» به معنی امید است اما وقتی از جانب خدا باشد حتما تحقق پیدا میکند. اما هرکس به خدا و روز قیامت ایمان نیاورد، و از خدا نترسد پس او از آبادکنندگان مساجد نیست، و شایستگی آن را ندارد که به آباد کردن مسجد مبادرت ورزد، گرچه ادعا کند او مسجد را آباد مینماید.
آیهی ۲۲-۱٩:
﴿أَجَعَلۡتُمۡ سِقَايَةَ ٱلۡحَآجِّ وَعِمَارَةَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ كَمَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَجَٰهَدَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ لَا يَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٩﴾[التوبة: ۱٩].«آیا آب دادن به حاجیان و آباد ساختن مسجد الحرام را مانند (کار) کسی قرار دادهاید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟ در نزد خداوند برابر نیستند، و خداوند گروه ستمکاران هدایت نمیکند».
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ أَعۡظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ٢٠﴾[التوبة: ۲۰].«کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند، دارای منزلت والاتر و بزرگتری در پیشگاه خدایند، و اینان همان رستگارانند».
﴿يُبَشِّرُهُمۡ رَبُّهُم بِرَحۡمَةٖ مِّنۡهُ وَرِضۡوَٰنٖ وَجَنَّٰتٖ لَّهُمۡ فِيهَا نَعِيمٞ مُّقِيمٌ٢١﴾[التوبة: ۲۱].«پروردگارشان آنان را به رحمت و خشنودی خود و به باغهایی که در آنها نعمتهای پایدار دارند، مژده میدهد».
﴿خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِيمٞ٢٢﴾[التوبة: ۲۲].«همیشه در آن جاودانند، بیگمان در پیشگاه خدا پاداش بزرگی موجود است».
هنگامی که برخی از مسلمانان در رابطه با آباد کردن مسجدالحرام از طریق ساختن آن، و اقامه نماز و سایر عبادت در آن، و آب دادن به حاجیان، و در رابطه با فضیلت و برتری به حاجیان، و در رابطه با فضیلت و برتری این اعمال بر ایمان آوردن به خدا و جهاد در راه او با یکدیگر، و یا با مشرکان اختلاف کردند، خداوند خبر داد که این دو کار با هم تفاوت دارد. پس فرمود: ﴿أَجَعَلۡتُمۡ سِقَايَةَ ٱلۡحَآجِّ﴾آیا آب دادن حاجیان را از آب زمزم [٧]،﴿وَعِمَارَةَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ كَمَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَجَٰهَدَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ لَا يَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِ﴾و آباد کردن مسجدالحرام را همسان کار کسی قرار دادهاید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟! این دو کار در نزد خداوند برابر نیستند. پس جهاد، و ایمان آوردن، از آب دادن به حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام به مراتب برتر و بهتر است، چون ایمان اصل و اساس دین است و به وسیله ایمان اعمال پذیرفته شده و کارها پاکیزه میشود.
و اما جهاد در راه خدا قله بلند دین است و با جهاد است که دین اسلام حفظ میشود و قلمرو آن گسترش مییابد، و حق پیروز شده و باطل خوار میگردد. اما آباد کردن مسجدالحرام و آب دادن به حاجیان گرچه کارهای شایستهای هستند اما پذیرفته شدن آنها مشروط به داشتنِ ایمان است. و منافعی که ایمان و جهاد دارند این اعمال ندارند. بنابر این فرمود: ﴿لَا يَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾نزد خداوند برابر نیستند، و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمیکند. یعنی کسانی که ستمگری تبدیل به صفت آنان گشته و صلاحیت پذیرفتن چیزی از خیر و خوبی را ندارند بلکه جز شر و بدی سزاوار آنان نیست.
سپس برتری این دسته را به صراحت بیان کرد و فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ﴾کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و با خرج کردن مالهایشان برای جهاد و آماده کردن جنگجویان، جهاد نمودند، ﴿وَأَنفُسِهِمۡ﴾و با جانهایشان جهاد کردند و برای جهاد بیرون رفتند ﴿أَعۡظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ﴾اینان دارای منزلت والاتر و بزرگتری در پیشگاه خداوند و همچنان رستگارانند. یعنی جز کسی که به صفات آنان متصف و به اخلاق آنان آراسته باشد، به مقصود نمیرسد و از ترس و هراس رهایی نمییابد.
﴿يُبَشِّرُهُمۡ رَبُّهُم﴾پروردگارشان به خاطر مهربانی و عطوفت و توجه و محبتی که نسبت بدانان دارد، آنها را ﴿بِرَحۡمَةٖ مِّنۡهُ﴾به رحمتی از سوی خود مژده میدهد، به وسیلهی آن هر شرّی را از آنان دور ساخت و هر خیری را به آنان رساند، ﴿وَرِضۡوَٰنٖ﴾و آنان را به خشنودی از جانب خود که بزرگترین نعمت موجود در بهشت است مژده میدهد، پس خداوند از آنان خشنود است و هرگز از آنان خشمگین نخواهد شد.
﴿وَجَنَّٰتٖ لَّهُمۡ فِيهَا نَعِيمٞ مُّقِيمٌ﴾و آنان را به باغهایی که در آن نعمتهایی پایدار دارند مژده میدهد، نعمتهایی که دلها در آرزوی آنند و چشمها از دیدن آن لذت میبرند. نعمتهایی که کیفیت و اندازه آن را جز خداوند کسی نمیداند. از جمله این نعمتها یکی این است که خداوند برای مجاهدان صد درجه آماده کرده است که میان هر دو درجه به اندازه زمین و آسمان فاصله وجود دارد، و اگر تمام آفریدگان در یک مقام و درجه جمع شوند همه در آن جای میگیرند.
﴿خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًا﴾برای همیشه در آن جاودانند، و به جای دیگری برده نمیشوند، و نمیخواهند که به جای آن چیز دیگری به آنها داده شود ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِيمٞ﴾بیگمان در پیشگاه خداوند پاداش بسیار بزرگی موجود است، کثرت و فراوانی این پاداش نسبت به فضل و بزرگواری خدا امری غریب نمیباشد، و چنین عظمت و حسنی از کسی که به هر چیزی بگوید: «بشو»، «میشود» عجیب نمیباشد.
آیهی ۲۴-۲۳:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَابَآءَكُمۡ وَإِخۡوَٰنَكُمۡ أَوۡلِيَآءَ إِنِ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡكُفۡرَ عَلَى ٱلۡإِيمَٰنِۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢٣﴾[التوبة: ۲۳].«ای مؤمنان! اگر پدران و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دادند آنان را به دوستی نگیرید. هرکس از شما آنان را به دوستی بگیرد پس ایشان ستمگرانند».
﴿قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِي سَبِيلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ٢٤﴾[التوبة: ۲۴].«بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و قبیلۀ شما، و مالهایی که آن را با کوشش (فراوان) به دست آوردهاید، و تجارتی که از بیرونقی و بیبازاری آن میترسیدید، و خانههایی که آن را میپسندید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد کردن در راه او محبوبتر است، پس در انتظار باشید که خداوند کار خود را میکند، و خداوند نافرمانان را هدایت نمینماید».
خداوند متعال میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ای کسانی که ایمان آورده اید! به مقتضای ایمان عمل کنید، به گونهای که هر کس ایمان آورد او را به دوستی بگیرید، و هرکس ایمان نیاورد با او دشمنی کنید. ﴿لَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَابَآءَكُمۡ وَإِخۡوَٰنَكُمۡ أَوۡلِيَآءَ إِنِ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡكُفۡرَ عَلَى ٱلۡإِيمَٰنِ﴾(و) پدران و برادرانتان را که نزدیکترین مردم به شما هستند اگر از روی خشنودی و محبت، کفر را بر ایمان برگزیدند به دوستی نگیرید. و دیگران را به طریق اولی ـ اگر کفر را بر ایمان برگزیدند ـ به دوستی نگیرید.
﴿وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾و هر کس از مشا که آنان را به دوستی بگیرد پس ایشان ستمگرانند، چون آنها بر نافرمانی خدا جرات کرده، و دشمنان خدا را دوستان خود قرار دادهاند. و اصل و اساس ولایت، محبت و یاری کردن است. و این بدان خاطر است که دوست قرار دادن آنان باعث میشود تا اطاعت از آنها بر اطاعت خدا، و محبت آنها بر محبت خدا و پیامبرش مقدم شود. به همین جهت علت منع این کار را بیان کرد، و آن این است که محبت خدا و پیامبرش باید بر محبت و دوستی هر چیزی مقدم داشته شود، و هر چیزی باید تابع محبت خدا و پیامبر باشد. بنابر این فرمود: ﴿قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا﴾بگو: اگر پدرانتان و مادرانتان و برادران نَسَبی و سَبَبیتان و همسرانتان، و به طور کلی همه خویشاوندانتان و مالهایی را که به دست آوردهاید، و در راه به دست آوردن آن رنج کشیدهاید [۸]،﴿وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا﴾و تجارتی که از بیرونقی و بیبازاری و کساد شدن آن میترسید. و این تمام تجارتها و درآمدها و کالاهای تجارتی از قبیل پول، ظروف، اسلحه، غلات، کشتزارها و چهارپایان تجارتی و غیره را شامل میشود. ﴿وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ﴾و خانههایی که زیبا و آراسته و مطابق با میل شما هستند و آنها را میپسندید. پس اگر این چیزها ﴿أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِي سَبِيلِهِ﴾در نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد کردن در راه او محبوبتر باشد، شما فاسق و ستمگر هستید.
﴿فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِ﴾و در انتظار عذابی باشید که بر شما فرود خواهد آمد. و منتظر باشید که خداوند کار خود را میکند و دستور او رد نمیشود. ﴿وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ﴾و خداوند کسانی را که از دایره اطاعت او بیرون رفته و یکی از امور مذکور را بر محبت وی مقدم داشتهاند هدایت نمیکند. این آیه شریفه بزرگترین دلیل بر وجوب مقدم داشتن محبت خدا و پیامبرش بر محبت هر چیز دیگری است، و دلیلی است بر اینکه این وعید شدید متوجه کسی خواهد بود که یکی از امور مذکور به نزد خدا و پیامبرش و جهاد کردن باشد. و نشانهی محبوبیت هریک از این امور ذکر شده این است که هرگاه دو امر بر وی عرضه شدند، که یکی از آن دو را خدا ورسولش دوست میداشت، و هوای نفس او در آن نبود، و دیگری را خودش دوست داشت و به آن علاقمند بود و انجام دادن آن منجر به از دست رفتن چیزی میشد که خدا و پیامبرش آن را دوست داشتند، و یا آن را ناقص میگرداند، پس در این حالت اگر آنچه را که خود دوست میدارد بر آنچه که خدا و رسولش دوست میدارند مقد داشت، این بیانگر آن است که او ستمگر میباشد و آنچه را که بر او واجب است ترک نموده است.
آیهی ۲٧-۲۵:
﴿لَقَدۡ نَصَرَكُمُ ٱللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٖ وَيَوۡمَ حُنَيۡنٍ إِذۡ أَعۡجَبَتۡكُمۡ كَثۡرَتُكُمۡ فَلَمۡ تُغۡنِ عَنكُمۡ شَيۡٔٗا وَضَاقَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ ثُمَّ وَلَّيۡتُم مُّدۡبِرِينَ٢٥﴾[التوبة: ۲۵].«بیگمان خداوند شما را در مواقع زیادی یاری کرد، و نیز در جنگ حنین آنگاه که فزونی خودتان شما را به شگفت آورد ولی آن لشکریان فراوان چیزی را از شما دفع نکردند، و زمین با همۀ فراخیاش بر شما تنگ آمد، از آن پس پشت کردید و پا به فرار نهادید».
﴿ثُمَّ أَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودٗا لَّمۡ تَرَوۡهَا وَعَذَّبَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۚ وَذَٰلِكَ جَزَآءُ ٱلۡكَٰفِرِينَ٢٦﴾[التوبة: ۲۶].«سپس خداوند آرامش خویش را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد و لشکرهایی را فرو فرستاد که شما آنها را نمیدیدید، و کافران را عذاب داد، و این کیفر کافران است».
﴿ثُمَّ يَتُوبُ ٱللَّهُ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ عَلَىٰ مَن يَشَآءُۗ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٢٧﴾[التوبة: ۲٧].«سپس خدا بعد از این (واقعه) توبۀ هرکس را بخواهد میپذیرد و خداوند آمرزندۀ مهربان است».
خداوند بر بندگان مومنین خود منت مینهد که آنها را در بسیاری از مواقع و به هنگام رویارویی با دشمن یاری کرده است، بویژه در جنگ حنین که با بحران سختی مواجه شدند و سست گردیدند، و پا به فرار گذاشتند، و زمین با وجود وسعت و فراخیاش بر آنها تنگ آمد. ماجرا از این قرار بودکه پیامبر ص وقتی مکه را فتح نمود، شنید که قبیله هوازن برای جنگیدن با او جمع شدهاند، پیامبر ص همراه با یارانی که در فتح مکه شرکت کرده بودند، و همراه با کسانی که پس از فتح مکه اسلام آورده بودند بهسوی آنها حرکت کردند.
تعدادشان دوازده هزار نفر بود، و مشرکین چهار هزار نفر بودند. به همین جهت برخی از مسلمین از زیاد بودنشان به شگفت آمده و گفتند: امروز به خاطر کمبود افراد شکست نخواهیم خورد، اما وقتی که آنها با قبیله هوازن روبرو شدند، هوازن یکباره بر مسلمین شکست خوردند، و همه پا به قرار نهادند و جز صد نفر کسی با پیامبر باقی نماند، اما این افراد در کنار پیامبر باقی نماند، اما این افراد در کنار پیامبر ایستادند و با مشرکین جنگیدند. و پیامبر سوار بر شتری بهسوی مشرکین میتاخت و میگفت: «من پیامبر هستم و دروغ نمیگوییم، من پسر عبدالمطلب هستم». وقتی که پیامبر ص حالت مسلمین را مشاهده کرد به عباس بن عبدالمطلب دستور داد تا انصار و بقیه مسلمین را صدا بزند، عباس صدای رسا و بلندی داشت و آنها را صدا زد: ای اهل سمره! ای اهل سوره بقره! مسلمین وقتی که این صدا را شنیدند همه بلافاصله روی آوردند، و با مشرکین درگیر شدند و خداوند شکست فاحشی را نصب کفار کرد.
و مسلمین اردوگاه آنان را تصرف کردند و زنان و مالهایشان را به غنیمت گرفتند. و فرموده الهی ﴿لَقَدۡ نَصَرَكُمُ ٱللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٖ وَيَوۡمَ حُنَيۡنٍ﴾اشاره به این ماجراست، حنین جایی است که در این مکه و طایف قرار دارد و این واقعه در آنجا روی داد. ﴿إِذۡ أَعۡجَبَتۡكُمۡ كَثۡرَتُكُمۡ فَلَمۡ تُغۡنِ عَنكُمۡ شَيۡٔٗا﴾بدانگاه که فزونیتان شما را به شگفت آورد، ولی آن لشکریان فراوان هیچ فایدهای نه زیاد و نه کم به شما نرساندند، ﴿وَضَاقَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡأَرۡضُ﴾و وقتی که شکست خوردید به خاطر اندوه و غمی که به شما دست داد، زمین ﴿بِمَا رَحُبَتۡ﴾با همه فراخیاش بر شما تنگ شد. ﴿ثُمَّ وَلَّيۡتُم مُّدۡبِرِينَ﴾سپس پشت کردید و شکست خورده پا به فرار نهادید. ﴿ثُمَّ أَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾سپس خداوند آرامش خویش را بر پیامبرش و بر مومنان نازل کرد. و آرامش همان اطمینان خاطری است که هنگام اضطراب و آشفتگی و اتفاق افتادن حوادث هولناک، خداوند آن را در دلها قرار میدهد و دلها را به ثبات و آرامش و اطمینان میرساند. و این از نعمتهای بزرگ خدا بر بندگان است. ﴿وَأَنزَلَ جُنُودٗا لَّمۡ تَرَوۡهَا﴾و لشکرهایی را فرو فرستاد که شما ایشان را نمیدیدید، و آنها فرشتگان بودند که خداوند آنان را در روز حنین به کمک مسلمین فرستاد تا آنها را پابرجا نمایند و به یاری و نصرت خدا مژده دهند. ﴿وَعَذَّبَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۚ﴾و کافران را از طریق شکست دادن و کشته شدن و غالب آمدن مسلمین بر زنان و فرزندان و مالهایشان عذاب داد. ﴿وَذَٰلِكَ جَزَآءُ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾و این کیفر کافران است. خداوند در دنیا آنها را عذاب میدهد، سپس در آخرت آنها را به عذابی سخت گرفتار میکند.
﴿ثُمَّ يَتُوبُ ٱللَّهُ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ﴾بعد از آن خداوند توبه هرکس را که بخواهد، میپذیرد. و خداوند توبه بسیاری از کسانی را که با مسلمانان جنگیدند، اما در نهایت توبه کردند و سلام آوردند و نزد پیامبر آمدند، پذیرفت و پیامبر زنان و فرزندانشان را به آنان پس داد. ﴿وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾و خداوند دارای مغفرت و گسترده و رحمت عام و فراگیر است, و گناهان بزرگ توبه کنندگان را میآمرزد و با توفیق دادنشان به توبه و اطاعت، نیز با چشم پوشی از جرایم آنان و پذیرش توبهشان، به آنان رحم مینماید. پس هیچکس نباید از مغفرت و رحمت خداوند ناامید شود گرچه مرتکب گناه و خیانتی بزرگ شده باشد.
آیهی ۲۸:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَيۡلَةٗ فَسَوۡفَ يُغۡنِيكُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٢٨﴾[التوبة: ۲۸].«ای مؤمنان! بیگمان مشرکان پلیداند، پس نباید بعد از امسال به مسجد الحرام نزدیک شوند و اگر شما از فقر میترسید، (بدانید که) خداوند اگر بخواهد شما را از فضل خویش بینیاز خواهد گرداند. بیگمان خداوند دانا و حکیم است».
خداوند متعال میفرماید ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ﴾ای مومنان! همانا کسانی که برای خدا شریک قرار داده و کسانی دیگر را همراه وی عبادت میکنند. ﴿نَجَسٞ﴾پلیداند. یعنی عقاید و اعمالشان پلید است. و چه پلیدی بزرگتر از پلیدی کسی است که همراه خدا معبودانی را عبادت کند که نمیتوانند هیچ فایده یا زیانی به وی برسانند و چیزی را از او دور کنند و کارشان مبارزه با خدا و بازداشتن مردم از راه خدا و یاری کردن باطل، و رد کردن حق، و ایجاد فساد و تباهی در زمین است؟! پس بر شما لازم است تا پاکترین و شریفترین خانه را از لوث اینها پاک بدارید. ﴿فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا﴾بنابر این نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند. و آن سال نهم هجری بود، سالی که ابوبکر صدیق مدیریت انجام مناسک حج را به عهده داشت و پیامر ص پسر عمویش علی را فرستاد تا در روز حج اکبر از مشرکان اعلام برائت نماید، پس علی ندا داد که بعد از امسال هیچ مشرکی حق ندارد حج کند و هیچ فرد لختی نباید کعبه را طواف نماید. و منظور از پلیدی در اینجا آلودگی و پلیدی بدن نیست، زیرا کافر مانند دیگران بدنش پاک است، به دلیل اینکه خداوند آمیزش و ازدواج با زنان اهل کتاب را جایز قرار داده، و دستور نداده است قسمتهایی از بدن که با بدن وی تماس حاصل میکند شسته شود.
و مسلمین همواره با کافر در ارتباط بودهاند و از آنان نقل نشده است که از تماس با کافر خودداری کردهاند، آن چنانکه خود را از پلیدی دور نگه میداشتند. بلکه منظور از آن همانطور که گذشت پلیدی معنوی کافران است که به سبب شرکشان پلیدند. و توحید و ایمان پاک است. پس شرک، نجاست و پلیدی است.
﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَيۡلَةٗ﴾و اگر شما مسلمین از فقر و نیازمندی میترسید، و خوف آنرا دارید که اگر مشرکین را از نزدیک شدن به مسجدالحرام منع کنید فقیر و نیازمند شده و اسباب و روابط دنیوی میان شما و آنها قطع میشود، ﴿فَسَوۡفَ يُغۡنِيكُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِ﴾خداوند شما را از فضل خویش بینیاز میگرداند، پس رزق و روزی فقط در یک محل یافت نمیشود، بلکه دری بسته نمیگردد مگر اینکه درهای زیاد دیگری گشوده میشود، زیرا فضل خداوند گسترده و بخشش او بزرگ است، به ویژه برای کسی که چیزی را برای رضای خداوند ترک نماید، زیرا خداوند بخشندهترین ِ بخشایشگران است.
پس خداوند به وعدهاش وفا نمود و مسلمین را از فضل خویش بینیاز گرداند، و روزیهای زیادی برای آنان گشود به نحوی که تبدیل به بزرگترین ثروتمندان و سرمایه داران شدند. ﴿إِن شَآءَ﴾اگر بخواهد. خداوند ثروتمند شدن را معلق به مشیت و خواست خودش نموده است، زیرا ثروتمندی از لوازمات ایمان نبوده، و مبین آن نیست که خداوند ثروتمند را دوست دارد. بنابر این آن را به مشیت و خواست خودش مشروط نمود، چون خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود میبخشد اما ایمان ودین را جز به کسی که دوست دارد، نمیدهد.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٞ﴾بیگمان دانش و آگاهی خداوند گسترده است و کسی را که شایسته و سزاوار ثروتمند شدن است، میشناسد، و به حال کسی که شایسته آن نیست آگاه میباشد و هر چیز را در جای آن قرار میدهد.
و آیه کریمۀ: ﴿فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا﴾دلالت مینماید مشرکین که سردمدار خانه کعبه بودند پس از فتح مکه آن جایگاه را از دست دادند و پیامبر ص و مومنان این جایگاه را در دست گرفتند، و مشرکان هرچند که در جوار کعبه اقامت داشتند اما هیچ حکم و تصرفی در آن نداشتند. سپس این آیه نازل شد. و هنگامی که پیامبر ص درگذشت و در واپسین لحظات عمر خود دستور داد تا مشرکین از سرزمین حجاز اخراج شوند تا دو دین در آن نباشد. و همه اینها به خاطر دور شدن کفار از مسجدالحرام بود، و این حکم در آیه ﴿فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا﴾داخل است.
آیهی ۲٩:
﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ حَتَّىٰ يُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡيَةَ عَن يَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ٢٩﴾[التوبة: ۲٩].«با کسانی از اهل کتاب پیکار کنید که به خدا و روز قیامت ایمان نمیآورند، و آنچه را که خدا و پیامبرش حرام نموده است حرام نمیشمارند، و دین حق را نمیپذیرند، تا با کمال حقارت و خواری به دست خویش جزیه بپردازند».
این آیه به پیکار با کافران یهودی و نصرانی دستور میدهد: کسانی که به خدا وروز قیامت ایمان نمیآورند، ایمانی درست که آن را با کار و اعمالشان تصدیق نمایند، ﴿وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾و آنچه را که خدا و پیامبرش حرام نمودهاند حرام نمیشمارند، پس در حرام شمردن آنچه که حرام است از شریعت خدا پیروی نمیکنند. ﴿وَلَا يَدِينُونَ دِينَ ٱلۡحَقِّ﴾و به دین حق در نمیآیند، گرچه ادعا میکنند که آنها بر دینی هستند، زیرا آن دین، حق نیست، چون آن یا دینی تغییر یافته است و خداوند اصلا آن را مشروع نکرده است، و یا دینی منسوخ میباشد که خداوند قبلا آن را مشروع نموده است اما به وسیله شریعت محمد ص آن را تغییر دادهاست، پس بعد از منسوخ شدن، تمسک به آن جایز نیست. بنابر این به پیکار کردن با آنان دستور داد، و بر این کار تشویق نمود چون آنها مردم را به پیروی از آنچه که بر آن هستند فرا میخوانند. و از جانب آنها زیانی بزرگ به مردم میرسد چون آنها اهل کتاب هستند و مردم از آنها میپذیرند. و این پیکار را تا وقتی که جزیه بپردازند مقرر نموده است: ﴿حَتَّىٰ يُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡيَةَ﴾باید مالی را به عنوان فدیه بپردازند تا مسلمین با آنها بجنگند و جان و مالشان در میان مسلمین در امان باشد. این جزیه هر سال از ثروتمند و فقیر و متوسطِ آنان برحسب توانگریشان گرفته میشود، همانطوری که عمر بن خطاب سو دیگر امرای مسلمانان چنین عمل نمودند. ﴿عَن يَدٖ﴾یعنی باید با ذلت و خواری و یا دستهای خودشان بپردازند، و نباید آن را توسط خادم و کسی دیگر بفرستند، بلکه جز از دستان خودشان پذیرفته نمیشود.
﴿وَهُمۡ صَٰغِرُونَ﴾در حالی که ذلیل و خوارند. پس وقتی که به این حالت افتادند و از مسلمین خواستند تا آنها را با گرفتن فدیه در مملکتشان بپذیرند، و تحت احکام و قدرت آنان باشند، و از شر و فتنه دست بردارند، و طبق شرایطی را که مسلمین در نظر گرفتند، پذیرفتند، شرایطی که قدرت و تکبر آنها را از بین میبرد و باعث ذلت و خواریشان میگردد، بر امام یا جانشینش واجب است که پیمان جزیه گرفتن را با آنها منعقد کند. اگر چنین نباشد، به این صورت که به پیمان خود وفا نکنند، و جزیه را با دستهای خود، و خوار و ذلیل نپردازند، جزیه گرفتن از آنان جایز نیست، بلکه باید به جنگ آنها رفت تا مسلمان شوند.
جمهور علما که میگویند: «جز از اهل کتاب جزیه گرفته نمیشود، چون خداوند فقط گفته است از اهل کتاب جزیه بگیرید». به این آیه استدلال کردهاند. اما غیر از اهل کتاب در موردشان چیزی جز جنگ بیان نشده است. پس باید با آنان جنگید تا مسلمان شوند. در رابطه با گرفتن جزیه و استقرار اهل کتاب در سرزمین مسلمین، آتش پرستان نیز در زمره آنان قرار دارند. چون پیامبر ص از مجوس هُجُر جزیه گرفت، و امیرالمومنین عمر نیز از ایرانیان آتش پرست جزیه گرفت.
و گفته شده است که جزیه از همه کفار اعم از اهل کتاب و دیگران گرفته میشود، چون این آیه بعد از فارغ شدن از جنگ با مشرکین عرب و شروعِ پیکار با اهل کتاب و امثالشان نازل شده است. پس این قید خبر دادن از واقعیتِ موجود در آن زمان است نه بیان مفهوم آن.
و دلیل این گفته آن است که از آتش پرستان جزیه گرفته شده است، حال آنکه آنها اهل کتاب نبودند. و از اصحاب و تابعین نیز به تواتر ثابت شده است که آنها با هر کس میجنگیدند او را به یکی از این سه چیز فرا میخواندند: اسلام، پرداختن جزیه، جنگ. بدون اینکه میان فردی که اهل کتاب است و میان دیگری فرقی بگذارند.
آیهی ۳۳-۳۰:
﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ عُزَيۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَى ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِۖ ذَٰلِكَ قَوۡلُهُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡۖ يُضَٰهُِٔونَ قَوۡلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبۡلُۚ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ٣٠﴾[التوبة: ۳۰].«و یهودیان گفتند: عزیز پسر خداست، و نصارا گفتند: مسیح پسر خداست، این سخنی است (باطل) که بر زبان میآورند، با سخن کسانی که پیش از آن کفر ورزیدهاند شباهت دارد، خداوند آنان را نابود کند! چگونه (از حق) برگردانده میشوند؟!».
﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٣١﴾[التوبة: ۳۱].«و یهودیان و نصارا به جای خدا علمای دینی و دیرنشینان خود را به خدایی گرفتند، و مسیح، پسر مریم را نیز به خدایی گرفتند، حال آنکه به آنان أمر نشده بود جز این که تنها معبود یگانه را بپرستند که هیچ معبود به حقی جز او وجود ندارد، پاک و منزه است و از آنچه (با وی) شریک میگردانند».
﴿يُرِيدُونَ أَن يُطۡفُِٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَيَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن يُتِمَّ نُورَهُۥ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ٣٢﴾[التوبة: ۳۲].«میخواهند با سخنان خویش نور خدا را خاموش گردانند، و خداوند نمیپذیرد مگر اینکه نورش را کامل کند، اگر چه کافران نپسندند».
﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ٣٣﴾[التوبة: ۳۳].«او خدایی است که پیامبرش را همراه با هدایت و دین راستین روانه کرده است تا آن را بر همۀ ادیان پیروز بگرداند هرچند که مشرکان نپسندند».
پس از آنکه خداوند متعال به پیکار کردن با اهل کتاب دستور داد به برخی از گفتهها و سخنان پلیدشان اشاره نمود تا مومنانی را که به خاطر پروردگار و دینشان غیرتشان به جوش میآید تحریک شوند و با آنها بجنگند و آنچه را در توان دارند در راه مبارزه با آنها مبذول نمایند. پس فرمود: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ عُزَيۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ﴾و یهودیان گفتند: عزیر، پسر خدا است، و این گفتار و عقیده همه آنها نبود، ولی دستهای از آنان چنین اعتقادی را داشتند. پس این بر پلیدی و بدی یهودیان دلالت مینماید، به نحوی که آنها در این زمینه به ساحت مقدس خدا جرات کرده و شکوه و بزرگی او را مورد طعنه قرار دادند. و گفته شده است که علت اینکه آنها میگفتند: «عزیر پسر خدا است» این بودکه وقتی پادشاهان بر بنی اسرائیل مسلط شدند و آنها را کاملا شکست دادند، و حاملان و علمای تورات را به قتل رساندند، بنی اسرائیل دریافتند که عزیر تورات را کاملا حفظ نموده و از بردارد، و یا بیشتر آن را حفظ کرده است، و آن را بر آنان املا نمود و آنها برای خود نسخه نوشتند. به این خاطر چنین ادعای زشتی در مورد عزیر کردهاند. ﴿وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَى ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِ﴾و نصارا گفتند: عیسی، پسر مریم پسر خداست. خداوند متعال فرمود: ﴿ذَٰلِكَ قَوۡلُهُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡ﴾این سخنی است (باطل) که آنها بر زبانشان میآورند، و دلیل و حجتی بر صحت آن ندارند، و کسی که به گفتههای خود توجه نکند، هرسخنی را بر زبان جاری میکند، چون او دین و عقلی ندارد که وی را از گفتاری که میخواهد باز دارد. بنابر این فرمود: ﴿يُضَٰهُِٔونَ قَوۡلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبۡلُ﴾این سخنان آنان مشابه سخن مشرکانی است که میگفتند: فرشتگان، دختران خدا هستند. گفتارشان مشابه سخن آنان است و در باطل بودن مانند یکدیگر است. ﴿قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ﴾خداوند آنان را نابود کند، چگونه از حق روشن و آشکار بهسوی سخن باطل آشکار برمی گردند!.
و بعید به نظر میآید که امت بزرگی بر چنین سخنی اتفاق نظر پیدا کنند، اما در این صورت نیز کمترین تفکر و تاملی، آدمی را به باطل بودن آن هدایت مینماید، چرا که آنها ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ﴾علما و دیرنشینان خود را ﴿أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ﴾به جای خدا به الوهیت گرفتند و آنچه را که خدا برایشان حرام نموده بود برای آنان حلال کردند، پس آن را حلال شمردند، و آنچه را که خدا برایشان حلال نموده بود برای آنان حرام کردند، پس آن را حرام انگاشتند. و برای آنها آئین و گفتارهایی که با دین پیامبران متضاد بود مشروع نمودند، و براین اساس از آنان پیروی کردند. نیز آنها در مورد مشایخ و دیرنشینان خود زیاده روی کردند و آنها را تعظیم نمودند و قبور آنان را همچون بت برگرفتند که به پرستش آن اقدام میکردند و ذبایح خود را در پای آنها سر میبریدند و دعا و فریاد طلبیهای خود را به محضر آنها عرضه میداشتند.
﴿وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ﴾و عیسی پسر مریم را به جای خدا به خدایی گرفتند، و با دستوری که خدا توسط پیامبرانش به آنها داده بود مخالفت کردند. خداوند متعال میفرماید﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾حال آنکه بدیشان جز این دستور داده نشده بود که تنها خدای یگانه را بپرستند و بس، زیرا جز خدا معبودی به حق نیست، پس دستور داده شده بودند تا عبادت و اطاعت را خالصانه برای خدا انجام دهند و فقط نسبت به او محبت بورزند، و او را به فریاد بخوانند، اما آنها دستور خدا را کنار نهادند و چیزهایی را شریک خدا ساختند که هیچ دلیلی بر روا بودن آنها فرو نفرستاده بود.
﴿سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ﴾پاک و منزه است از آنچه آنها با او شریک میسازند، و بر او دروغ میبندند، زیرا آنان با این کار به ساحت مقدس خداوند متعرّض شده و او را به چیزی متصّف میکنند که شایسته شکوه و بزرگیاش نیست، و خداوند متعال در اوصاف و افعال خود برتر از هر چیزی است که بدو نسبت داده میشود و با کمال والای او منافی میباشد.
وقتی روشن شد که یهود و نصاری دلیلی بر صحت گفتههای خود ندارند، بلکه فقط دروغ و اراجیف به هم میبافند، خداوند متعال خبر داد که آنها ﴿يُرِيدُونَ أَن يُطۡفُِٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ﴾هدف آنان از این کار این است که میخواهند نور خدا را با سخنان خود خاموش گردانند.
و نور خدا، همان دینی است که پیامبران را برای تبلیغ آن فرستاده و کتابها را در تایید آن نازل کرده ا ست. و خداوند دین را نور نامیده است، چون تاریکیها و جهالت و ادیان باطل به وسیله آن روشن میشود. پس این دین حق است و عمل کردن به آن عمل کردن به حق و حقیقت است، و غیر از آن هرچه هست باطل و عمل به باطل است. پس یهودیان و نصارا، و مشرکانی که مانند آنها میباشند، میخواهند با گفتههایشان که هیچ دلیی بر صحت آن ندارند نور خدا را خاموش گردانند، ﴿وَيَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن يُتِمَّ نُورَهُ﴾و خداوند نمیپذیرد مگر اینکه نورش را کامل بگرداند، چون آن نور آشکار و درخشان است و اگر تمام مردم برای خاموش کردن آن جمع شوند، نمیتوانند آن را خاموش کنند، زیرا کسی که این نورا را فرو فرستاده است همه بندگان تحت اختیار او هستند، و خداوند این نور را از شر هرکسی که نسبت به آن قصد بدی داشته باشد مصون میدارد. بنابر این فرمود: ﴿وَيَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن يُتِمَّ نُورَهُ﴾و خداوند نمیپذیرد مگر اینکه نورش را کامل بگرداند، ﴿وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾گرچه کافران خشنود نباشند، و برای نابود کردن آن تلاش کنند، زیرا تلاش آنها نمیتواند هیچ زیانی برساند.
سپس خداوند متعال به تبیین نوری پرداخت که متعّهد شده است آن را حفظ نماید و به اتمام برساند، پس فرمود: ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ﴾خداوند کسی است که پیامبرش را هدایت، که همانا علم مفید است، و همراه با دین راستین که عبارت از عمل صالح است، روانه کرده است. پس آنچه خداوند محمد ص را با آن فرستاده است شامل بیان حق، و مشخص کردن آن از باطل در رابطه با نامهای خدا و صفات و کارها و احکام و اخبار وی میباشد.
همچنانکه این دین به هر مصلحتی که دلها و ارواح و جسمها را سود بخشد از قبیل خالص گرداندن دین برای خدای یگانه، و داشتن محبت خدا و پرستش او فرمان میدهد و به نیکیها و اخلاق و عادت و اعمال صالح و آداب مفید دستور میدهد، و از هر آنچه که برخلاف این است از قبیل اخلاق و کارهای زشت که برای قلب و جسم و دنیا و آخرت مضر است نهی میکند.
پس خداوند پیامبرش را همراه با هدایت و دین حق روانه کرده است، ﴿لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ﴾تا آن را با حجت و دلیل و شمشیر بر سایر ادیان برتری بخشد گرچه مشرکان این را نپسندند، و در پی از بین بردن آن باشند و برای آن نقشه و دسیسه بکشند، زیرا نقشه و حیله بد جز به صاحبش زیان نمیرساند، و خداوند وعده خود را حتما کامل میگرداند و آنچه را که متعهد شده است باید انجام پذیرد.
آیهی ۳۵-۳۴:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡأَحۡبَارِ وَٱلرُّهۡبَانِ لَيَأۡكُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡبَٰطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۗ وَٱلَّذِينَ يَكۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٖ٣٤﴾[التوبة: ۳۴].«ای مؤمنان! همانا بسیاری از علما و دیرنشینان اهل کتاب اموال مردم را به ناحق میخورند، و مردم را از راه خدا باز میدارند. و کسانی که طلا و نقره میاندوزند و آن را در راه خدا خرج نمیکنند آنان را به عذابی دردناک مژده بده».
﴿يَوۡمَ يُحۡمَىٰ عَلَيۡهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكۡوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمۡ وَجُنُوبُهُمۡ وَظُهُورُهُمۡۖ هَٰذَا مَا كَنَزۡتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمۡ تَكۡنِزُونَ٣٥﴾[التوبة: ۳۵].«روزی که (آن اندوختهها) در آتش جهنم گداخته میشود، و پیشانی و پهلو و پشتهای ایشان با آن داغ میگردد، و بدیشان گفته میشود: این همان چیزی است که برای خود اندوختید، پس اینک بچشید (سزا و کیفر) آنچه را که میاندوختید».
در اینجا خداوند بندگان مومن خویش را از بسیاری از علما و دیرنشینان اهل کتاب برحذر میدارد. که اموال مردم را به ناحق میخورند و مردم را از راه خدا باز میدارند. آنان اگر حقوقی از اموال مردم دریافت میدارند، و یا مردم از اموال خود به آنها میبخشند به خاطر علم و عبادتشان است، و اینکه آنها اهل علم و دانش هستند و مردم را به راه راست هدایت مینمایند. اما اگر اموال مردم را بخورند و مردم را از راه خدا باز دارند، پس گرفتن اموال به این صورت حرام و ستم است، زیرا مردم مالهای خود را بدانان نمیبخشند مگر به خاطر اینکه آنان را به راه راست راهنمایی کنند.
و از جمله خوردن و گرفتن اموال مردم به ناحق این است که مردم به آنان پول بدهند تا به نفع آنها فتوا صادر کنند، یا برای آنان به غیر از آنچه خدا نازل فرموده است حکم نمایند. پس باید از دو حالتِ علما و دیرنشینان برحذر بود، یکی اینکه اموال مردم را به ناحق میخورند، دوم اینکه مردم را از راه خدا باز میدارند.
﴿وَٱلَّذِينَ يَكۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ﴾و کسانی که طلا و نقره میاندوزند. و آن را نگاه میدارند، ﴿وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾و آن را در راههای خیر که انسان را به خدا میرساند خرج نمیکنند. اندوخته و دارایی حرام آن است که انسان نفقه واجب را از آن نپردازد، مانند اینکه زکات آن را نپردازد، یا مخارج واجب همسران یا خویشاوندان را ندهد، یا از خرج کردن آن در راه خدا هرگاه که واجب باشد امتناع ورزد. ﴿فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٖ﴾پس ایشان را به عذابی دردناک مژده بده.
سپس آن عذاب را تفسیر نمود و فرمود: ﴿يَوۡمَ يُحۡمَىٰ عَلَيۡهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ﴾روزی که اموالشان در آتش جهنم گداخته میشود، پس هر درهم و دیناری جدا گداخته میشود. ﴿فَتُكۡوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمۡ وَجُنُوبُهُمۡ وَظُهُورُهُمۡ﴾و در روز قیامت پیشانی و پهلو و پشتهای ایشان با آن داغ میگردد، هر وقت سرد شوند دوباره داغ میشوند، در روزی که مدت آن به اندازه پنجاه هزار سال است. و از روی توبیخ و سرزنش به آنها گفته میشود: ﴿هَٰذَا مَا كَنَزۡتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمۡ تَكۡنِزُونَ﴾این همان چیزی است که برای خود اندوختید، پس اینک بچشید سزای آنچه را که میاندوختید، پس خدا بر شما ستم نکرده است، بلکه شما خود بر خویشتن ستم کردید وخود را با این اموال اندوخته شده عذاب دادید. خداوند در این دو آیه بیان میدارد که انسان در دوران ثروتمندیاش به یکی از این دو صورت منحرف میشود، یا اینکه مالش را در راه باطل خرج مینماید که جز ضرر محض هیچ سودی به او نمیرساند، مانند صرف کردن اموال در راه گناه و شهوتهایی که انسان را از طاعت خدا باز میدارد، و صرف کردن آن برای بازداشتن مردم از راه خدا، یا اینکه مخارج واجب و دادنیهای لازم را از مال خود نمیپردازد. و نهی از چیزی در واقع امر به ضدّ آن است.
آیهی ۳۶:
﴿إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِ ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرٗا فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ يَوۡمَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُۚ فَلَا تَظۡلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمۡۚ وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ كَآفَّةٗ كَمَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ كَآفَّةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ٣٦﴾[التوبة: ۳۶].«همانا تعداد ماهها نزد خدا در تقدیر الهی از روزی که آسمانها و زمین را آفریده است دوازده ماه است، چهار ماه از آنها حرام است. دین راستین و درست همین است، پس در آنها بر خویشتن ستم نکنید و با همۀ مشرکان بجنگید همانگونه که با همۀ شما میجنگند، و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است».
خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِ﴾همانا تعداد ماهها در تقدیر و قضای الهی، ﴿ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرٗا﴾دوازده ماه است، و آن همین ماههای معروف میباشند. ﴿فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ﴾در حکم قَدَری او، ﴿يَوۡمَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ﴾در روزی که آسمانها و زمین را آفرید و شب و روز را جاری کرد و اوقات آن را معین ن مود. پس اوقات و شب و روز را بر این ماههای دوازده گانه تقسیم کرد. این است دین راست و درست. ﴿مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞ﴾چهارماه از آن حرام است، و آن عبارتند از رجب، ذوالقعده، ذوالحجه، و محرم. و این ماهها به خاطر حرمتی که دارند، و نیز به خاطر اینکه پیکار و جنگ در آنها حرام است ماه حرام نامیده شدهاند.
﴿فَلَا تَظۡلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمۡ﴾پس در این ماهها بر خویشتن ستم نکنید. احتمال دارد که ضمیر «فیهن» به ﴿ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرٗا﴾برگردد. و خداوند بیان نموده که اینها جدولهای زمانی مشخصی برای بندگان هستند که با طاعت خدا آباد میشوند سپاس بگویند. و باید خداوند را سپاس بگویند که با آن (=تعیین جداول زمانی) و معین کردنشان در راستای مصالح بندگان بر آنان منت نهاده است. پس باید از ستم ورزیدن بر خویش در این اوقات برحذر شوند.
و احتمال دارد که ضمیر به چهار ماه حرام برگردد که معنی آیه چنین میباشد: خداوند شما را به طور ویژه از ستم کردن در این چهار ماه برحذر داشته است، به خاطر اینکه ستم در این ماهها حرمت بیشتری دارد و ستم کردن در این ماهها از ستم کردن در دیگر ماهها کیفر سختتری دارد.
یکی از مصادیق ستم نکردن، نهی از جنگ در این ماهها است، بنابر قول کسی که گفته است: حرمت جنگ و پیکار در ماههای حرام مورد تحریم پیکار در این ماهها وارد شده است و باید به آنها عمل شود. برخی گفته اند: تحریم پیکار در این ماهها منسوخ است و این از عموم آیاتی مانند: ﴿وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ كَآفَّةٗ كَمَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ كَآفَّةٗ﴾استنباط میشود. یعنی با همه مشرکین و کسانی که به پروردگار جهانیان کافراند بجنگید. نه اینکه با یکی بجنگید و با یکی نجنگید، بلکه همه را دشمنان خویش قرار بدهید، همانطور که آنها نیز نسبت به شما چنیناند، و همه اهل ایمان را دشمن خود قرار داده و هیچ شری را از مسلمین دریغ نمیدارند. و احتمال دارد که ﴿كَآفَّةٗ﴾حال باشد برای «واو» در ﴿قَٰتِلُواْ﴾پس معنی چنین میشود: همه شما با مشرکین پیکار کنید. پس در این حالت خیزش عمومی برای جنگ بر همه مومنان واجب میشود. اما چنین برداشت و تصوری حسب آیه: ﴿وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗ﴾[التوبة: ۱۲۲]. «و شایسته نیست که مومنان همگی (برای جهاد) خارج شوند منسوخ است».
﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾و بدانید که یاری و کمک خداوند همراه با پرهیزگاران است. پس باید در نهان و آشکار پرهیزگاری کنید و برای انجام دادن طاعت الهی تلاش نمایید، به ویژه به هنگام جنگیدن با کافران، زیرا در این حال ممکن است مومن، تقوا و پرهیزگاری را در رفتار با کافران حربی ترک نماید.
آیهی ۳٧:
﴿إِنَّمَا ٱلنَّسِيٓءُ زِيَادَةٞ فِي ٱلۡكُفۡرِۖ يُضَلُّ بِهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُحِلُّونَهُۥ عَامٗا وَيُحَرِّمُونَهُۥ عَامٗا لِّيُوَاطُِٔواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ فَيُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُۚ زُيِّنَ لَهُمۡ سُوٓءُ أَعۡمَٰلِهِمۡۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ٣٧﴾[التوبة: ۳٧].«همانا به تاخیر انداختن (ماههای حرام) فزونی در کفر است، کافران با آن گمراه میشوند، آن (ماه) را یک سال حلال میکنند و یک سال حرام میسازند تا با تعداد ماههای که خدا حرام نموده است موافقت برقرا سازند، پس آنچه را که خداوند حرام نموده است حلال میشمارند، کردار زشتشان برای آنان آراسته شده است و خداوند گروه کافران را هدایت نمینماید».
﴿ٱلنَّسِيٓءُ﴾مراد به تاخیر انداختن میباشد که اهل جاهلیت در ماههای حرام انجام میدادند، و از جمله بدعتهای باطلشان این بود که آنها وقتی نیاز پیدا میکردند که در برخی از ماههای حرام بجنگند اما در عین حال میخواستند تعداد ماههای حرام که خداوند جنگ در آنها را حرام نموده است رعایت کنند، برخی از ماههای حرام را به تاخیر یا تقدیم انداخته و یکی از ماههای حلال را به دلخواه خودشان به جای آن قرار میدادند، پس در این حالت جنگ را در آن حلال میشمردند و ماه حلال را حرام قرار میدادند.
این کار همانطور که خداوند متعال از آنها خبر داده است موجب فزونی در کفر و گمراهیشان است، چون اشکالهایی را در بردارد، از آن جمله اینکه آنها آن را از انزد خود ساختند و به منزلهی شرع و دین خدا قرار دادند، حال آنکه خدا و رسولش از آن مبّرا هستند. و از آن جمله اینکه آنها دین را تغییر دادند، پس حلال را حرام ساختند و حرام را حلال نمودند. دیگر اینکه آنها به گمان خود خداوند و بندگانش را گول زدند و دین بندگان را بر آنان مشتبه کردند، و نیرنگ و حیله را در دین خدا به کار گرفتند. و اینکه اگر همچنان بر عادتهای مخالف با شریعت مداومت نمایند زشتی این کار از دل دور میشود، و انجام دهنده آن گمان میبرد که کار خوبی انجام میدهد، پس دچار اشتباه و گمراهی میگردد. بنابر این فرمود: ﴿يُضَلُّ بِهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُحِلُّونَهُۥ عَامٗا وَيُحَرِّمُونَهُۥ عَامٗا لِّيُوَاطُِٔواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ﴾کافران با آن گمراه میشوند، تا با تعداد ماههایی که خدا حرام نموده است مطابقت برقرار کنند و آنچه را که خدا حرام نموده است حلال کنند.
﴿زُيِّنَ لَهُمۡ سُوٓءُ أَعۡمَٰلِهِمۡ﴾شیطان کارهای بد را برای آنا آراسته است و به سبب باور و عقیده آراسته شدهای که در دلهایشان است آن را خوب میدانند. ﴿وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾و خداوند گروه کافران را هدایت نمینماید، کسانی که دلهایشان آغشته به کفر و تکذیب است، و هر نشانهای برایشان آورده شود ایمان نمیآورند.
آیهی ۳٩-۳۸:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَا لَكُمۡ إِذَا قِيلَ لَكُمُ ٱنفِرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱثَّاقَلۡتُمۡ إِلَى ٱلۡأَرۡضِۚ أَرَضِيتُم بِٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِۚ فَمَا مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ٣٨﴾[التوبة: ۳۸].«ای مؤمنان! چرا هنگامی که به شما گفته میشود در راه خدا (برای جهاد) حرکت کنید سستی میورزید و دل به دنیا میدهید؟! آیا به جای آخرت به زندگی دنیا خشنود گشتهاید؟! متاع و کالای این جهان (در برابر) آخرت چیز کمی بیش نیست».
﴿إِلَّا تَنفِرُواْ يُعَذِّبۡكُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا وَيَسۡتَبۡدِلۡ قَوۡمًا غَيۡرَكُمۡ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيۡٔٗاۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٣٩﴾[التوبة: ۳٩].«اگر برای جهاد حرکت نکنید خداوند شما را عذاب دردناکی خواهد داد، و گروهی غیر از شما را جایگزینتان میکند، و هیچ زیانی به او نمیرسانید و خداوند بر هر چیزی تواناست».
بدان که بسیاری از آیات این سوره کریمه در رابطه با غزه تبوک نازل شده است، آنگاه که پیامبر ص مسلمانان را برای جنگ با روم فراخواند و هوا گرم بود، و توشه کم و زندگی سخت بود، و مسلمانان در تنگدستی به سر میبردند. بنابر این برخی از مسلمین سست شدند و دل را به دنیا نهادند و بدین سبب خداوند آنان را سرزنش نمود، و آنان را برای جهاد تحریک کرد و فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ای مومنان! آیا به مقتضای ایمان و یقین عمل نمیکنید؟! یعنی و برای انجام دستور خدا و تحصیل خشنودی وی و جهاد با دشمنانش و یاری دادن دینتان نمیشتابید؟ ﴿مَا لَكُمۡ إِذَا قِيلَ لَكُمُ ٱنفِرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱثَّاقَلۡتُمۡ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ﴾چرا هنگامی که به شما گفته میشود: در راه خدا (برای جهاد) حرکت کنید، تنبلی نموده و به ماندن در خانههایتان گرایش پیدا میکنید؟ ﴿أَرَضِيتُم بِٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِ﴾آیا به زندگانی دنیا خشنود گشتهاید؟ یعنی حالت شما مانند کسی است که به زندگی دنیا خشنود گشته است و برای آن تلاش مینماید و به آخرت توجه نمیکند، انگار به آخرت ایمان نیاورده است.
﴿مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾پس زندگی دنیا که شما به آن گرایش پیدا نموده و بر آخرت مقدم داشتهاید، ﴿إِلَّا قَلِيلٌ﴾چیز کمی بیش نیست. آیا خداوند به شما عقل نداده است تا کارها را با آن مقایسه کنید و دریابید که کدام یک سزاوار ترجیح است؟ آیا دنیا نسبت به آخرت کالای ارزشمندی محسوب میشود؟! مگر عمر انسان چقدر است که دنیا را آخرین هدف خویش قرار دهد و سعی و تلاش و زحمت او از دایره زندگی کوتاه دنیا که آکنده از کدورتها و مملو از خطرهاست فراتر نرود؟! پس برچه اساسی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهید؟! پس برچه اساسی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهید؟ آخرتی که همه نعمتها را در بردارد، و در آن هرچه دل بخواهد و چشم لذت ببرد وجود دارد و شما در آن جاودانه میمانید. سوگند به خدا هرکس ایمان در دل داشته، و دارای فکری درست باشد دنیا را بر آخرت ترجیح نخواهد داد.
سپس خداوند آنها را ـ در صورت عدم حرکت و نرفتن به جهاد ـ تهدید کرد و فرمود: ﴿إِلَّا تَنفِرُواْ يُعَذِّبۡكُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا﴾اگر برای جهاد حرکت نکنید خداوند شما را در دنیا و آخرت عذاب دردناکی میدهد، زیرا بیرون نرفتن برای جهاد در حالتی که از شما خواسته میشود به منظور جهاد بیرون روید از گناهان کبیره است و باعث سختترین عذاب میگردد، زیرا نرفتن به جهاد زیانهای فراوانی را در بردارد، و کسی که به جهاد نرود از فرمان خدا سرپیچی نموده و مرتکب کاری شده که خداوند از آن نهی کرده است، و او دین خدا را کمک نکرده و از کتاب خدا و شریعت او دفاع ننموده است، و برادران مسلمانش را علیه دشمنشان که درصدد ریشه کنی آنان و دینشان میباشد یاری نکرده است. و چه بسا کسانی دیگر که ایمانشان ضعیف است به او اقتدا کنند، و نیز کسانی که برای جهاد بپاخاستهاند سست شوند، بنابر این چنین کسی سزاوار است که خداوند عذاب سختی را به او نوید دهد. پس فرمود: ﴿يُعَذِّبۡكُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا وَيَسۡتَبۡدِلۡ قَوۡمًا غَيۡرَكُمۡ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيۡٔٗا﴾اگر برای جهاد حرکت نکنید شما را عذاب دردناکی میدهد و گروهی غیر از شما را جایگزینتان میسازد، سپس مثل شما نخواهند بود و هیچ زیانی به او نمیرسانید، زیرا خداوند متعال یاری کردن دینش، و برتر قرار دادن سخنش را تضمین کرده است، پس فرق نمیکند چه دستور خدا را فرمان برید یا اینکه آن را به پشت سرتان بیاندازید. ﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ﴾و خداوند بر هر چیزی توانا است، هرعملی را که بخواهد میتواند انجام دهد و هیچکس نمیتواند او را شکست دهد.
آیهی ۴۰:
﴿إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدۡ نَصَرَهُ ٱللَّهُ إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَيۡهِ وَأَيَّدَهُۥ بِجُنُودٖ لَّمۡ تَرَوۡهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلسُّفۡلَىٰۗ وَكَلِمَةُ ٱللَّهِ هِيَ ٱلۡعُلۡيَاۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ٤٠﴾[التوبة: ۴۰].«اگر او (پیامبر) را یاری نکنید، در حقیقت خداوند او را یاری کرد: بدانگاه کسانی که کفر ورزیده در حالیکه یکی از دو تن بود از مکه بیرونش کردند، هنگامی که آن دو در غار بودند، آنگاه که (پیامبر) خطاب به رفیقش (ابوبکر صدیق) میفرمود: غم مخور، بیگمان خدا با ماست، پس خداوند آرامش خود را بر او نازل کرد، و او را با سپاهیانی یاری داد که شما آنان را نمیدیدید، و سخن کافران را پایینتر، و سخن خدا را برتر قرار داد، و خداوند توانا و با حکمت است».
اگر پیامبر خدا، محمد ص را یاری نکنید، خداوند به شما نیازی ندارد و شما به او زیانی نمیرسانید، زیرا هنگامی که ایشان در سختترین شرایط بود خداوند کمکش کرد، ﴿إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾بدانگاه که کافران او را از مکه بیرون کردند و خواستند او را بکشند، و در این مورد تلاش کردند و به شدت برای کشتن او حریص بودند، و او را مجبور کردند تا از شهر مکه بیرون رود. ﴿ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ﴾در حالی که یکی از دو تن بود، پیامبر ص و ابوبکر صدیق سبودند. ﴿إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ﴾هنگامی که آن دو در غار بودند. یعنی وقتی که از مکه بیرون رفتند در جنوب مکه به غار ثور پناه بردند، و در آن ماندند تا کفار از دنبال کردن آنان دست بردارند. پس آن دو در حالت سخت و مشقت باری بودند، زیرا دشمنان از هر طرف بیرون آمده بودند و آنها را میجستند تا آنان را نصیب آنان نمود که به هیچ دلی راه نمییابد. ﴿إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِ﴾آنگاه که پیامبر ص خطاب به همراهش ابوبکر صدیق که غمگین و مضطرب بود، فرمود: ﴿لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَا﴾غم مخور، یاری و کمک خداوند با ماست. ﴿فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُ﴾پس خداوند ثبات و آرامش و سکونتی که دل را آرام مینماید بر او نازل نمود. بنابر این وقتی که همراهش پریشان شد او را به آرامش دعوت کرد و فرمود: ﴿لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَا﴾غم مخور، خدا با ماست. ﴿وَأَيَّدَهُۥ بِجُنُودٖ لَّمۡ تَرَوۡهَا﴾و او را با سپاهیانی یاری کرد که شما آنان را نمیدیدید، و آنها فرشتگان بزرگوار بودند که خداوند آنها را نگهبانان پیامبر قرار داد. ﴿وَجَعَلَ كَلِمَةَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلسُّفۡلَىٰ﴾و سخن کافران را فروتر، افتاده وشکست خورده قرار داد، چون کافران خشمگین بودند و گمان میبردند میتوانند پیامبر ص را دستگیر کنند و بکشند. پس تمام توان خود را برای این منظور به کار بردند و خداوند آنها را رسوا کرد و به هدفشان نرسیدند. و پیامبرش را با دور کردن کافران از وی یاری کرد، و این همان نصر و کمکی است که در این جا ذکر شده است، زیرا یاری خدا بر دو نوع است: اول، یاری کردن مسلمین و آن زمانی است که در صدد حمله به دشمن باشند، به این صورت که خداوند آنچه را که در پی آنند برایشان محقق مینماید و بر دشمن پیروز و چیره میشوند. دو، یاری کردن مستضعف و ناتوانی که دشمنِ توانا به او چشم طمع دوخته است، پس یاری خداوند نسبت به او این است که دشمنش را از او دور نماید و از وی دفاع کند. چه بسا این کمک و یاری، مفیدترینِ دو کمک و یاری باشد. و یاری خداوند نسبت به پیامبرش بدانگاه که کافران او و همسرش را از مکه بیرون کردند از این نوع بود.
﴿وَكَلِمَةُ ٱللَّهِ هِيَ ٱلۡعُلۡيَا﴾و کلمات و سخنان قَدری و دینی خدا بر سخن دیگران برتری دارد. از جمله سخنان او این است: ﴿وَكَانَ حَقًّا عَلَيۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾[الروم: ۴٧]. «و یاری کردن مومنان حقی است بر ما»، ﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَيَوۡمَ يَقُومُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ٥١﴾[غافر: ۵۱]. «بیگمان ما پیامبران خود و مومنان را در زندگانی دنیا و در روزی که خلایق برای حساب به پا میایستند یاری میکنیم»، ﴿وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ١٧٣﴾[الصافات: ۱٧۳]. «و بیگمان لشکریان ما پیروزند». پس دین خدا به وسیله حجتهای روشن و نشانههای آشکار و کمک و یاری پادشاه یاری دهنده بر همه ادیان پیروز میشود.
﴿وَٱللَّهُ عَزِيزٌ﴾خداوند تواناست و هیچ کس نمیتواند او را شکست دهد، و هیچکس نمیتواند از دست او فرار کند. ﴿حَكِيمٌ﴾و با حکمت است و هرچیزی را در جای آن قرار میدهد. و گاهی خداوند یاری کردن مومنان را بر حسب حکمت خویش به تاخیر میاندازد.
در این آیه به فضیلت آرامش نیز اشاره شده است. بدون شک بزرگترین نعمت خدا بر بنده به هنگام سختیها و ترسها آرامش است، و این آرامش برحسب شناخت بنده نسبت به خدا و اعتماد او به وعده راستین پروردگارش و برحسب ایمان و شجاعتش خواهد بود. در این آیه نیز اشاره شده است که گاهی اوقات بندگان خاص و صیدق خدا دچار غم و اندوه میشوند، هرچند که بهتر آن است هرگاه غم و اندوه سایه افکند تلاش نماید که آن را از خود دور کند، چون غم و اندوه دل را ضعیف نموده، و عزم و اراده را سست میگرداند.
آیهی ۴۲-۴۱:
﴿ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗا وَجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِكُمۡ وَأَنفُسِكُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٤١﴾[التوبة: ۴۱].«سبکبار و سنگین بار بیرون آیید، و با مالها و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید. اگر بدانید این برای شما بهتر است».
﴿لَوۡ كَانَ عَرَضٗا قَرِيبٗا وَسَفَرٗا قَاصِدٗا لَّٱتَّبَعُوكَ وَلَٰكِنۢ بَعُدَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلشُّقَّةُۚ وَسَيَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَوِ ٱسۡتَطَعۡنَا لَخَرَجۡنَا مَعَكُمۡ يُهۡلِكُونَ أَنفُسَهُمۡ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ إِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ٤٢﴾[التوبة: ۴۲]. «اگر غنائمی نزدیک و سفری آسان بود قطعاً از تو پیروی میکردند، ولی مسافت طولانی راه برای آنان سخت و دشوار است. به خدا سوگند می خورند که اگر میتوانستیم با شما بیرون میآمدیم، خود را هلاک میکنند و خداوند میداند که آنان دروغگویند».
خداوند متعال با تحریک بندگانش برای حرکت بهسوی جهاد در راه او، به آنها میفرماید ﴿ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗا﴾سبک بار و سنگین بار بیرون آیید. یعنی در سختی و آسانی، و در خوشی و ناخوشی و در گرما و سرما و در همهی احوال، ﴿وَجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِكُمۡ وَأَنفُسِكُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾یعنی تلاش خود را در این مورد مبذول دارید، و آنچه از مال و جان در توان دارید برای جهاد به کار گیرید. و این بیانگر آن است همانطور که جهاد کردن با جان واجب است جهاد با مال نیز به هنگام نیاز واجب است. سپس فرمود: ﴿ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾اگر بدانید جهاد با مال و جان از نشستن و نرفتن به جهاد برایتان بهتر است، چون در جهاد کردن با مال و جان رضای خدا حاصل میشود، و انسان در پیشگاه خدا به مقامهای بلند دست مییابد، و دین خدا را یاری میکند و در زمره لشکریان خوب قرار میگیرد.
﴿لَوۡ كَانَ عَرَضٗا قَرِيبٗا﴾اگر بیرون رفتن برای طلب کالای نزدیک و منافع دنیوی، ﴿وَسَفَرٗا قَاصِدٗا﴾و (برای) سفری نزدیک و آسان بود ﴿لَّٱتَّبَعُوكَ﴾قطعا از تو پیروی میکردند، به خاطر اینکه مشقت زیادی در آن نبود، ﴿وَلَٰكِنۢ بَعُدَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلشُّقَّةُ﴾ولی مسافت بر آنان دور آمد و سفر برایشان مشکل شد، بنابر این از تو روی گرداندند و تنبلی کردند. این از نشانههای عبودیت نیست بلکه بنده حقیقی کسی است که در هر حال بندگی پروردگارش را انجام دهد، و عبادتهای سنگین و ساده را ادا کند، پس چنین کسی در هر حال بنده خداست. ﴿وَسَيَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَوِ ٱسۡتَطَعۡنَا لَخَرَجۡنَا مَعَكُمۡ﴾و به خدا سوگند میخورند آنها چون عذری داشتهاند از آمدن به جنگ باز ماندهاند. به گونهای که نتوانستهاند برای جنگ بیرون آیند. ﴿يُهۡلِكُونَ أَنفُسَهُمۡ﴾با نشستن و دروغ گفتن و خلاف اواقعیت گفتن، خود را هلاک مینمایند ﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ إِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ﴾و خداوند میداند که آنان دروغ میگویند. این سرزنشِ منافقان است، کسانی که در غزوه تبوک از پیامبر ص بازماندند، و عذرهای دروغین را پیشه کردند. و پیامبر ص فقط به خاطر اینکه عذر آوردند از آنها درگذشت، بدون اینکه آنان را بیازماید تا راستگو و دروغگو برای او مشخص گردد. بنابر این خداوند پیامبر را به خاطر اینکه بلافاصله عذر آنها را پذیرفت سرزنش نمود و فرمود:
آیهی ۴۵-۴۳:
﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعۡلَمَ ٱلۡكَٰذِبِينَ٤٣﴾[التوبة: ۴۳].«خداوند تو را ببخشاید! چرا پیش از آنکه برای تو روشن گردد چه کسانی راستگویند و چه کسانی دروغگیند به آنان اجازه دادی؟».
﴿لَا يَسۡتَٔۡذِنُكَ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ أَن يُجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِٱلۡمُتَّقِينَ٤٤﴾[التوبة: ۴۴].«کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان دارند (در مورد شرکت نکردن در جهاد) با مالها و جانهایشان از تو اجازه نمیخواهند، و خداوند به پرهیزگاران داناست».
﴿إِنَّمَا يَسۡتَٔۡذِنُكَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱرۡتَابَتۡ قُلُوبُهُمۡ فَهُمۡ فِي رَيۡبِهِمۡ يَتَرَدَّدُونَ٤٥﴾[التوبة: ۴۵].«فقط کسانی از تو اجازه میخواهند که به خدا و روز قیامت ایمان نمیآورند و دلهایشان دچار شک و تردید است. پس آنان در شک خود سرگردانند».
خداوند متعال به پیامبرش ص میفرماید: ﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ﴾خداوند تو را ببخشاید و تو را به خاطر آنچه کردی بیامرزد. ﴿لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ﴾چرا به آنان اجازه ماندن دادی؟ ﴿حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعۡلَمَ ٱلۡكَٰذِبِينَ﴾پیش از آنکه برای تو روشن گردد که ایشان راستگویند یا بدانی چه کسانی دروغگویند، روشن شدن این موضوع هم آن است که آنان را امتحان نمایی. تا برای تو راستگو از دروغگو مشخص شود، آنگاه کسی را که عذری دارد معذور بدانی و آن کس را که عذری ندارد معذور ندانی. سپس خداوند خبر داد که کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان دارند برای ترک جهاد با مالها و جانهایشان از تو اجازه نمیخواهند، چون علاقه به خیر و ایمان که در آنها وجود دارد آنان را بر جهاد وادار مینماید، بدون اینکه تحریککنندهای آنان را بر این کار تحریک نماید. و آنان بدون عذر هرگز برای نرفتن به جهاد از تو اجازه نمیخواهند.
﴿وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِٱلۡمُتَّقِينَ﴾و خداوند به پرهیزگاران دانا است، پس بر آنچه از تقوا و پرهیزگاری که انجام دادهاند پاداششان میدهد. و او خبر داده است که یکی از علامتهای پرهیزگاران این است که برای ترک جهاد اجازه نمیخواهند.
﴿إِنَّمَا يَسۡتَٔۡذِنُكَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱرۡتَابَتۡ قُلُوبُهُمۡ﴾فقط آنان از تو اجازه میخواهند که به خدا و روز قیامت ایمان نمیآورند، و دلهایشان دچار شک و تردید است. یعنی ایمانی کامل و یقینی راستین ندارند، بنابر این علاقهشان به کار خیرکم است، و از پیکار و جنگیدن میترسند و اجازه میخواهند که جنگ نکنند. ﴿فَهُمۡ فِي رَيۡبِهِمۡ يَتَرَدَّدُونَ﴾پس آنان همواره در شک و سرگردانی هستند.
آیهی ۴۸-۴۶:
﴿وَلَوۡ أَرَادُواْ ٱلۡخُرُوجَ لَأَعَدُّواْ لَهُۥ عُدَّةٗ وَلَٰكِن كَرِهَ ٱللَّهُ ٱنۢبِعَاثَهُمۡ فَثَبَّطَهُمۡ وَقِيلَ ٱقۡعُدُواْ مَعَ ٱلۡقَٰعِدِينَ٤٦﴾[التوبة: ۴۶].«و اگر میخواستند بیرون روند حتماً ساز و برگ آن را آماده میکردند، ولی خداوند بیرون شدن و حرکت کردن آنان را نپسندید، پس آنان را از حرکت باز داشت و گفته شد: با نشستگان بنشینید».
﴿لَوۡ خَرَجُواْ فِيكُم مَّا زَادُوكُمۡ إِلَّا خَبَالٗا وَلَأَوۡضَعُواْ خِلَٰلَكُمۡ يَبۡغُونَكُمُ ٱلۡفِتۡنَةَ وَفِيكُمۡ سَمَّٰعُونَ لَهُمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِٱلظَّٰلِمِينَ٤٧﴾[التوبة: ۴٧].«اگر آنان همراه با شما بیرون میآمدند چیزی جز کمبود به شما نمیاَفزودند، و در میان شما حرکت میکردند و مشغول آشفتن و گول زدن و برگرداندنتان از دین میشدند، و در میان شما کسانی هستند که سخن ایشان را بشنوند و خداوند به ستمکاران داناست».
﴿لَقَدِ ٱبۡتَغَوُاْ ٱلۡفِتۡنَةَ مِن قَبۡلُ وَقَلَّبُواْ لَكَ ٱلۡأُمُورَ حَتَّىٰ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَظَهَرَ أَمۡرُ ٱللَّهِ وَهُمۡ كَٰرِهُونَ٤٨﴾[التوبة: ۴۸].«بیگمان پیش از این فتنه جویی کردند و برای ابطال دعوت تو نیز نگهایی اندیشیدند تا آنکه یاری خدا فرا رسید و کار خدا با آنکه آنان نمیپسندیدند پیروز شد».
خداوند متعال میفرماید: منافقانی که از رفتن به جهاد باز ماندهاند قرینههای آشکاری وجود دارد مبنی بر این که آنها به طور کلی قصد بیرون رفتن برای جهاد را نداشتهاند، و عذرهایی که میآورند باطل است، زیرا عذر مانعی است که آدمی را از رفتن باز میدارد. وقتی که بنده به اندازه توان خود تلاش نماید و برای فراهم کردن اسباب بیرون رفتن تلاش کند، سپس مانعی شرعی او را باز دارد، معذور به حساب میآید، ولی این منافقان، ﴿وَلَوۡ أَرَادُواْ ٱلۡخُرُوجَ لَأَعَدُّواْ لَهُۥ عُدَّةٗ﴾اگر میخواستند اسبابی را که در توانشان بود برای رفتن به کار میگرفتند، اما چون برای رفتن به جهاد خود را آماده نکردند معلوم میشود که آنها قصد بیرون رفتن را نداشتهاند.
﴿وَلَٰكِن كَرِهَ ٱللَّهُ ٱنۢبِعَاثَهُمۡ﴾ولی خداوند بیرون شدن و حرکت کردن آنها را تائید نکرد، و نپسندید که همراه با شما برای جنگ بیرون روند، ﴿فَثَبَّطَهُمۡ﴾پس خداوند در تقدیر و قضای خود آنان را از بیرون رفتن و حرکت باز داشت، گرچه آنها را به حرکت کردن دستور داد، و آنان را برای جهاد تحریک نمود و به آنان توانایی بیرون رفتن را داد، اما از روی حکمت خویش نخواست آنها را یاری کند، بلکه آنها را خوار نمود و از حرکت بازداشت. ﴿وَقِيلَ ٱقۡعُدُواْ مَعَ ٱلۡقَٰعِدِينَ﴾و گفته شد: «بنشینید با نشستگان، از قبیل زنان و کسانی که معذور هستند».
سپس خداوند حکمت این کار را بیان کرد و فرمود: ﴿﴿لَوۡ خَرَجُواْ فِيكُم مَّا زَادُوكُمۡ إِلَّا خَبَالٗا﴾اگر آنان همراه با شما بیرون میآمدند چیزی جز کمبود به شما نمیافزودند. ﴿وَلَأَوۡضَعُواْ خِلَٰلَكُمۡ﴾و برای فتنهانگیزی و ایجاد شرارت میان شما تلاش کرده و گروه متحد و یکپارچه شما را متفرق میکردند، ﴿يَبۡغُونَكُمُ ٱلۡفِتۡنَةَ﴾آنان به شدت علاقمند هستند تا شما را دچار فتنه کنند و میان شما دشمنی بیاندازند ﴿وَفِيكُمۡ﴾و در میان شما مردمانی هستند که عقلشان ضعیف است و، ﴿سَمَّٰعُونَ لَهُمۡ﴾دعوت آنها را میپذیرند، و فریب آنان را میخورند. پس به شدت بر شکست خوردن و خواریتان و انداختن شر میان شما و بازداشتن شما از دشمنتان حریصاند، و در میان شما کسانی هستند که سخن آنها را میپذیرند، و از آنان میخواهند که ایشان را نصیحت نمایند، به همین جهت شری که از بیرون آمدن آنها به همراه مومنان پدید میآید بسیار بزرگ و خطرناک است. پس حکمت است، که آنان را از بیرون رفتن با بندگان مومن خود بازداشت!.
و این از روی رحمت و لطفی بود که نسبت به آنان داشت تا آنچه را که به آنان سود نمیرساند بلکه ضرر میرساند از آنها دور سازد. ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِٱلظَّٰلِمِينَ﴾و خداوند به ستمگران داناست، پس بندگانش را یاد میدهد که چگونه از آنها بپرهیزند، و مفاسدی را که بر اثر اختلاط با آنها پدید میآید برایشان بیان میدارد. سپس بیان فرمود که آنها در شر و بدی سابقه طولانی دارند. پس فرمود: ﴿لَقَدِ ٱبۡتَغَوُاْ ٱلۡفِتۡنَةَ مِن قَبۡلُ﴾بیگمان پیش از این (نیز) فتنه جویی کردند. یعنی وقتی که شما به مدینه هجرت نمودید آنها برای ایجاد فتنه تلاش کردند. ﴿وَقَلَّبُواْ لَكَ ٱلۡأُمُورَ﴾و با رایزنی و به کار گرفتن حیله و اندیشیدن نیرنگها، درصدد باطل کردن دعوت شما و شکست دادن دینتان برآمدند، و در این باره کوتاهی نکردند. ﴿حَتَّىٰ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَظَهَرَ أَمۡرُ ٱللَّهِ وَهُمۡ كَٰرِهُونَ﴾تا آنکه یاری خدا فرا رسید و کار خدا با آنان نمیپسندیدند پیروز شد، پس نیرنگ و باطل آنها نابود گردید. بنابر این چنین کسانی سزاوارند تا خداوند بندگان مومن خود را از آنان برحذر دارد، و مومنان به بیرون نیامدن آنان برای جنگ مبالات نکنند.
آیهی ۴٩:
﴿وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ ٱئۡذَن لِّي وَلَا تَفۡتِنِّيٓۚ أَلَا فِي ٱلۡفِتۡنَةِ سَقَطُواْۗ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةُۢ بِٱلۡكَٰفِرِينَ٤٩﴾[التوبة: ۴٩].«و از آنان کسی هست که میگوید: به من اجازه بده، و مرا دچار فتنه (و فساد) مساز! بدان که در فتنه افتادهاند! و بهراستی که جهنم دربرگیرندۀ کافران است».
﴿وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ﴾و در میان این منافقان کسی هست که برای نیامدن به جنگ اجازه میگیرد و عذر عجیب و غریب آورده و میگوید: ﴿ٱئۡذَن لِّي﴾به من اجازه بده تا بمانم، ﴿وَلَا تَفۡتِنِّيٓ﴾و مرا در بیرون رفتن دچار فتنه مکن، زیرا اگر من بیرون بیایم و زنان «بنی اصفر» را ببینم نمیتوانم خودم را کنترل کنم. همانطور که «جد بنی قیس» این را گفت، و سخنش ـ خداوند او را در روز قیامت رسوا کند ـ چیزی جز ریا و نفاق نبود.
با زبان میگفت: «هدف خوبی دارم، زیرا بیرون رفتن من باعث فتنه و قرار گرفتن در معرض شر میشود، و بیرون نرفتنم باعث مصونیت از فتنه و دست نگاه داشتن از شر میگردد». خداوند متعال با بیان اینکه این سخن دروغ است، فرمود: ﴿أَلَا فِي ٱلۡفِتۡنَةِ سَقَطُواْ﴾آگاه باش که در فتنه افتادهاند. زیرا به فرض اینکه در هدفش صداقت داشته باشد، اما باز در اثر باز ماندن و نرفتن به جنگ، فساد و فتنه بزرگی پدید میآید، و آن نافرمانی خدا و پیامبر و جرات کردن برای ارتکاب گناه بزرگ میباشد. اما بیرون رفتن و به فتنه مبتلا شدن نسبت به شرکت نکردن در جنگ فساد کمتری دارد، و فقط گمان مبتلا شدن به آن میرود. با اینکه هدف این گوینده جز شرک نکردن در جنگ نبود. بنابر این خداوند به آنها هشدار داد و فرمود: ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةُۢ بِٱلۡكَٰفِرِينَ﴾و به راستی که جهنم در برگیرنده کافران است و آنها راه فرار و گریزی از آن ندارند و از آن نجات پیدا نمیکنند.
آیهی ۵۱-۵۰:
﴿إِن تُصِبۡكَ حَسَنَةٞ تَسُؤۡهُمۡۖ وَإِن تُصِبۡكَ مُصِيبَةٞ يَقُولُواْ قَدۡ أَخَذۡنَآ أَمۡرَنَا مِن قَبۡلُ وَيَتَوَلَّواْ وَّهُمۡ فَرِحُونَ٥٠﴾[التوبة: ۵۰].«اگر نیکی به تو برسد آنان را اندوهگین میکند و اگر مصیبتی به تو دست دهد، میگویند: ما از پیش دوری جستهایم و شادمان برمیگردند».
﴿قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ٥١﴾[التوبة: ۵۱].«بگو: هرگز به ما چیزی نمیرسد جز آنچه خداوند برای ما مقرر نموده است، او کارساز ماست و مؤمنان باید فقط به خدا توکل نمایند».
خداوند متعال با بیان اینکه منافقان دشمنان حقیقی هستند و از دین متنفرند، میفرماید: ﴿إِن تُصِبۡكَ حَسَنَةٞ﴾اگر نیکی به تو برسد، از قبیل پیروز شدن بر دشمن، ﴿تَسُؤۡهُمۡ﴾آنان را اندوهگین و غمگین میکند، ﴿وَإِن تُصِبۡكَ مُصِيبَةٞ﴾و اگر مصیبتی به شما دست دهد از قبیل پیروز شدن دشمن بر شما، ﴿يَقُولُواْ﴾با افتخار و بالیدن به سلامتی خود، و اینکه همراه تو شرکت نجستهاند، میگویند: ﴿قَدۡ أَخَذۡنَآ أَمۡرَنَا مِن قَبۡلُ﴾ما پرهیز نمودیم و کارهایی کردیم که ما را از افتادن در چنین مصیبتی نجات داد. ﴿وَيَتَوَلَّواْ وَّهُمۡ فَرِحُونَ﴾و شادمان از مصیبتی که برای تو پیش آمده است، و از اینکه با تو مشارکت نکردهاند، بر میگردند. خداوند در حالی که سخنان آنان را رد مینماید، میفرماید: ﴿قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا﴾بگو: «هرگز به ما چیزی نمیرسد جز آنچه خداوند برایمان مقرر نموده»، و در لوح محفوظ قرار دادهاست. ﴿هُوَ مَوۡلَىٰنَا﴾او در امور دینی و دنیوی سرپرست و یاور ما است، پس باید به تقدیرات او راضی باشیم، و ما اختیاری نداریم وهیچ کاری در دست ما نیست. ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾و مومنان باید در جلب منافع و مصالح خود و دور کردن زیانهایشان بر خدا اعتماد و تکیه نمایند، و باید در به دست آوردن خواستههایشان به او اعتماد نمایند، پس هرکس که بر او توکل نماید ناکام نمیگردد، ولی هرکس به غیر او توکل کند خوار میگردد و شکست میخورد و به آرزوهایش دست نمییابد.
آیهی ۵۲:
﴿قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَيَيۡنِۖ وَنَحۡنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمۡ أَن يُصِيبَكُمُ ٱللَّهُ بِعَذَابٖ مِّنۡ عِندِهِۦٓ أَوۡ بِأَيۡدِينَاۖ فَتَرَبَّصُوٓاْ إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ٥٢﴾[التوبة: ۵۲].«بگو: آیا دربارۀ ما جز یکی از این دو نیکی را انتظار دارید؟ ولی ما در مورد شما انتظار میکشیم که خداوند از نزد خویش با دستان ما به شما عذابی برساند. پس چشم به راه باشید و ما هم با شما در انتظاریم».
به منافقان که چشم به راهند تا مصیبتهایی به شما برسد، بگو: «درباره ما منتظر چه چیزهایی هستید؟» شما در مورد ما جز چیزی که نهایتا به سود ماست انتظار نمیکشید، و آن، یکی از دو امر نیکو است: یا بر دشمنان پیروز میشویم و پاداش آخرت و دنیا را به دست میآوریم و یا اینکه شهید میشویم که شهادت بالاترین مقام در نزد خدا است. ولی ما درباره شما منافقان انتظار داریم که خداوند به عذابی از جانب خویش گرفتارتان سازد که ما در آن دخالتی نداریم. یا اینکه شما را با دستان ما عذاب دهد، به این صورت که ما را بر شما مسلط نماید تا شما را به قتل برسانیم. ﴿فَتَرَبَّصُوٓاْ﴾پس برای ما چشم به راه خیر باشید، ﴿إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ﴾و ما برای شما انتظار شر را داریم.
آیهی ۵۴-۵۳:
﴿قُلۡ أَنفِقُواْ طَوۡعًا أَوۡ كَرۡهٗا لَّن يُتَقَبَّلَ مِنكُمۡ إِنَّكُمۡ كُنتُمۡ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ٥٣﴾[التوبة: ۵۳].«بگو: چه از روی اختیار و چه از روی ناخوشی و اجبار انفاق کنید، هرگز از شما پذیرفته نمیشود. بیگمان شما گروهی نافرمان هستید».
﴿وَمَا مَنَعَهُمۡ أَن تُقۡبَلَ مِنۡهُمۡ نَفَقَٰتُهُمۡ إِلَّآ أَنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَبِرَسُولِهِۦ وَلَا يَأۡتُونَ ٱلصَّلَوٰةَ إِلَّا وَهُمۡ كُسَالَىٰ وَلَا يُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمۡ كَٰرِهُونَ٥٤﴾[التوبة: ۵۴]. «و هیچ چیز آنان را از پذیرفته شدن بخششهایشان باز نداشت جز اینکه آنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند، و جز با کسالت و تنبلی به نماز نمیایستند، و جز از روی ناچاری احسان و بخشش نمیکنند».
خداوند متعال با بیان باطل بودن بخششهای منافقان و بیان علت باطل بودن آن میفرماید: ﴿قُلۡ أَنفِقُواْ طَوۡعًا أَوۡ كَرۡهٗا﴾به آنان بگو: چه از روی اختیار و چه از روی ناخوشی و اجبار انفاق کنید، ﴿لَّن يُتَقَبَّلَ مِنكُمۡ﴾هرگز چیزی از اعمالتان پذیرفته نمیشود. ﴿إِنَّكُمۡ كُنتُمۡ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ﴾بیگمان شما گروهی نافرمان هستید، و از طاعت خدا بیرون رفتهاید.
سپس خداوند صفت فسق و چگونگی کارهایشان را بیان کرده و میفرماید: ﴿وَمَا مَنَعَهُمۡ أَن تُقۡبَلَ مِنۡهُمۡ نَفَقَٰتُهُمۡ إِلَّآ أَنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَبِرَسُولِهِ﴾و هیچ چیز مانع پذیرفته شدن بخششهای آنان نشد جز اینکه به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند. و شرط پذیرفته شدن اعمال، ایمان است، و ایشان نه ایمان دارند و نه عمل صالحی، حتی نماز که بهترین اعمال بدنی است هرگاه برای آن بپاخیزند با تنبلی و بیحالی میایستند، و خداوند متعال این حالت آنان را چنین بیان کرده است ﴿وَلَا يَأۡتُونَ ٱلصَّلَوٰةَ إِلَّا وَهُمۡ كُسَالَىٰ﴾و جز با بیحالی و تنبلی به نماز نمیآیند. و از بس که آن را سنگین و دشوار میدانند نزدیک است آن را انجام ندهند.
﴿وَلَا يُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمۡ كَٰرِهُونَ﴾و جز از روی ناچاری احسان و بخشش نمیکنند و از این عمل هیچ احساس آرامش و اطمینانی به آنان دست نمیدهد. در اینجا کسی که همانند آنان عمل نماید به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. و شایسته است که بنده با اشتیاق و نشاط بدنی و قلبی به نماز بایستد. و با سینهای فراخ و قلبی استوار انفاق کند و به پاداش و ذخیره شدن آن در نزد خدای یگانه امید داشته باشد، و خود را با منافقان مشابه نگرداند.
آیهی ۵٧-۵۵:
﴿فَلَا تُعۡجِبۡكَ أَمۡوَٰلُهُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُهُمۡۚ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَتَزۡهَقَ أَنفُسُهُمۡ وَهُمۡ كَٰفِرُونَ٥٥﴾[التوبة: ۵۵].«پس مالها و فرزندانشان تو را به شگفتی نیاندازد، همانا خداوند میخواهد آنان را در زندگی دنیا به وسیلۀ آن عذاب دهد و در حال کفر جانشان بیرون رود».
﴿وَيَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ إِنَّهُمۡ لَمِنكُمۡ وَمَا هُم مِّنكُمۡ وَلَٰكِنَّهُمۡ قَوۡمٞ يَفۡرَقُونَ٥٦﴾[التوبة: ۵۶].«و به خدا سوگند میخورند که آنان از شما هستند، در حالیکه از شما نیستند، بلکه آنان گروهی هستند که میترسند».
﴿لَوۡ يَجِدُونَ مَلۡجًَٔا أَوۡ مَغَٰرَٰتٍ أَوۡ مُدَّخَلٗا لَّوَلَّوۡاْ إِلَيۡهِ وَهُمۡ يَجۡمَحُونَ٥٧﴾[التوبة: ۵٧].«اگر پناهگاه یا غارها یا کانالی بیابند شتابان به آن روی میآورند».
خداوند متعال میفرماید: اموال این منافقان و فرزندانشان ترا به شگفت نیاندازد، چون نباید به اموال و فرزندان اینها رشک ورزید. اولین چیزی که از این اموال و فرزندان عاید آنها شد، این است که آن را بر خشنودی پروردگار مقدم داشتند، و از دستور خدا سرپیچی کردند.
﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾همانا خداوند میخواهد آنان را در زندگی دنیا به وسیله مال و فرزندانشان عذاب دهد. منظور از عذاب در اینجا مشقت و سختی و اندوه قلب و خستگی جسم است که در راه به دست آوردن اموال به آنها میرسد. پس اگر لذایذ آنان در این دنیا با مشقتهایشان مقایسه شود، چیزی به حساب نمیآید. پس این لذتها ـ که آنان را از یاد خدا غافل نمود ـ در دنیا عذابی برای آنان گردیده است.
یکی از مصیتهای خطرناکِ برخورداری آنان از نعمت دنیا این است که دلهایشان به آن وابسته شده است به گونهای که اندیشه آنان از آن فراتر نمیرود، پس لذایذ دنیا آخرین خواسته و آخرین چیز مورد علاقه ایشان است، به گونهای که در دلهایشان بهرهای برای آخرت باقی نمانده است. پس این باعث میشود تا آنها از دنیا بروند، ﴿وَتَزۡهَقَ أَنفُسُهُمۡ وَهُمۡ كَٰفِرُونَ﴾و در حال کفر جانشان بیرون رود. پس چه سزایی بزرگتر از این وجود دارد، سزایی که باعث شقاوت و بدبختی همیشگی و حسرت پیوسته است؟!.
﴿وَيَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ إِنَّهُمۡ لَمِنكُمۡ وَمَا هُم مِّنكُمۡ وَلَٰكِنَّهُمۡ قَوۡمٞ يَفۡرَقُونَ٥٦﴾و به خدا سوگند میخورند که آنان از شما هستند، در حالیکه از شما نیستند، بلکه چیزی که در دلشان آنان را تحریک مینماید تا آن قسم را بخورند این است که از حوادث و پیشامدهای ناگوار میترسند و در دلهایشان چنان شجاعتی وجود ندارد و حالات خود را بیان کنند. پس میترسند که حالت خود را برای شما آشکار کنند و میترسند که شما از آنها بیزاری و دوری بجویید، و آنگاه دشمن از هرطرف بر آنان یورش برند. کسی که شجاع و استوار باشد، شجاعت و قوت قلب، او را وادار مینماید تا حالتش را چه خوب باشد چه بد بیان کند. اما منافقان خلعت بزدلی و ترسویی را پوشیده و با دروغ خود را آراستهاند.
سپس خداوند شدت بزدلی و ترسویی آنان را بیان کرد و فرمود: ﴿لَوۡ يَجِدُونَ مَلۡجًَٔا﴾اگر پناهنگاهی بیا بند که به هنگام سختیها به آن پناه برند، ﴿أَوۡ مَغَٰرَٰتٍ﴾یا غارهایی بیابند که وارد آن شوند و در آن مستقر گردند، ﴿أَوۡ مُدَّخَلٗا﴾یا محلی را بیابند که در آن داخل شوند و در آنجا پناه بگیرند، ﴿لَّوَلَّوۡاْ إِلَيۡهِ وَهُمۡ يَجۡمَحُونَ﴾شتابان به آن روی میآورند. پس آنان نیروی استقامت و پایداری را از دست دادهاند.
آیهی ۵٩-۵۸:
﴿وَمِنۡهُم مَّن يَلۡمِزُكَ فِي ٱلصَّدَقَٰتِ فَإِنۡ أُعۡطُواْ مِنۡهَا رَضُواْ وَإِن لَّمۡ يُعۡطَوۡاْ مِنۡهَآ إِذَا هُمۡ يَسۡخَطُونَ٥٨﴾[التوبة: ۵۸].«و در میان آنان کسانی هستند که در موضوع تقسیم زکات از تو عیب و ایراد میگیرند، اگر از آن به آنان داده شود خشنود میگردند و اگر چیزی از آن بدیشان داده نشود آنگاه خشمگین میشوند».
﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ رَضُواْ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ سَيُؤۡتِينَا ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَرَسُولُهُۥٓ إِنَّآ إِلَى ٱللَّهِ رَٰغِبُونَ٥٩﴾[التوبة: ۵٩].«و اگر آنان بدانچه خدا و پیامبرش بدیشان داده است خشنود میشدند و میگفتند: خدا ما را بس است، به زودی خداوند و پیامبرش از فضل و کرم خود به ما میدهند و ما به خدا مشتاقیم، برایشان بهتر بود».
از میان منافقان کسانی هستند که در نحوهی تقسیم زکات از تو عیب میگیرند. و انتقاد و عیب گرفتن آنها نه به خاطر نیت درستشان است، و نه به خاطر داشتن دیدگاه برتر و بهتر، بلکه فقط منظورشان این است که زکات به آنها داده شود، ﴿فَإِنۡ أُعۡطُواْ مِنۡهَا رَضُواْ وَإِن لَّمۡ يُعۡطَوۡاْ مِنۡهَآ إِذَا هُمۡ يَسۡخَطُونَ﴾اگر از اموال زکات به آنان داده شود خشنود میگردند، و اگر چیزی از زکات به ایشان داده نشود آنگاه خشمگین میشوند. و شایسته نیست که خشم و خشنودی بنده پیرو هوی و میل دنیوی و قصد فاسدش باشد، بلکه باید پیرو خشنودی پروردگارش باشد، همانطور که پیامبر صفرموده است: «لا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يَكُونَ هَوَاهُ تَبَعًا لِـمَـا جِئْتُ بِهِ». «هیچ یک از شما مومن کامل نیست مگر اینکه هوی و خواست او پیرو آنچه باشد که من آوردهام». ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ رَضُواْ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾و اگر آنان به کم و یا زیادی که پیامبر به آنان میداد راضی میشدند، ﴿وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ﴾و میگفتند: خدا ما را کافی و بس است، پس به آنچه که قسمت ما نموده است راضی گشته و به فضل و احسان او امیدوار شده و میگفتند: ﴿سَيُؤۡتِينَا ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَرَسُولُهُۥٓ إِنَّآ إِلَى ٱللَّهِ رَٰغِبُونَ﴾خداوند از فضل خویش به ما خواهد داد و همچنین پیامبر او، و ما به خدا مشتاقیم، و برای جلب منافع و دفع زیانها از خود به درگاه خدا تضرع و زاری میکنیم. اگر چنین میکردند، از نفاق و منافقی در امان مانده و به ایمان و سعادت هر دو سرا راه مییافتند. سپس خداوند کیفیت تقسیم صدقات واجب یعنی زکات را بیان نمود و فرمود:
آیهی ۶۰:
﴿إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱلۡعَٰمِلِينَ عَلَيۡهَا وَٱلۡمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمۡ وَفِي ٱلرِّقَابِ وَٱلۡغَٰرِمِينَ وَفِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِۖ فَرِيضَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٦٠﴾[التوبة: ۶۰].«زکات فقط برای مستمندان، بینوایان، کارگزارانِ جمع آوری زکات، کسانی که از آنان دلجویی میشود، آزادی بردگان، بدهکاران، و در راه ماندگان است. این یک فریضۀ الهی است و خداوند دانا و حکیم است».
منظور از «صدقات» در این آیه زکاتهای واجب است به دلیل اینکه صدقات مستحب به هرکس تعلق میگیرد و ویژه فرد خاصی نیست. پس فرمود: زکاتها مخصوص این دسته از افراد مذکور میباشد نه کسان دیگر، چون خداوند پرداخت زکات را فقط به این افراد اختصاص دادهاست، و آنها هشت گروه هستند: اول و دوم، فقرا و مساکین هستند، و آنها در اینجا دو گروه متفاوت میباشند، فقیر از مسکین نیازمندتر است، چون خداوند با آن آغاز نمود و ابتدا به آنچه که «مهمتر» است میپردازد سپس به «مهم»، پس فقیر کسی است که هیچ چیزی ندارد، یا اینکه قادر به تامین کمتر از نصف نیازهایش است. و مسکین کسی است که میتواند نصف نیازهایش یا بیشتر از آن را برآورده سازد و نمیتواند تمام آنها را برآورده کند، چون اگر او تمام نیازهایش را برآورده نماید ثروتمند محسوب میگردد. پس به اینها مقداری از زکات داده میشود که به وسیله آن فقر و تنگدستی آنان رفع گردد.
گروه سوم، کارگزاران زکات میباشند. آنها کسانی هستند که به جمع آوری زکات و امور مربوط به آن میپردازند، برخی نگهبان آن بوده و برخی آن را از صاحبانش میگیرند، یا حفاظت و نگهبانی آن را برعهده دارند، و یا حامل زکات، یا نویسنده آن هستند، و یا کارهایی از این قبیل را انجام میدهند، پس به خاطر کاری که انجام میدهند بخشی از زکات به آنان داده میشود و آنچه به آنان داده میشود مزد کارشان است.
گروه چهارم، دلجویی شوندگان میباشند. و دلجویی شونده، رئیس و سرداری است که قومش از او اطاعت میکنند و امید است اسلام بیاورد. و یا اینکه به منظور مصون ماندن از شر او به وی زکات داده میشود، و یا با دادن زکات امید میرود که ایمانش قوی گردد، یا فردی مانند او اسلام بیاورد، و یا اینکه زکات را از کسی که آن را نمیدهد، میگیرد، پس چیزی به او داده میشود که سبب جلب محبتش گردد یا مصلحتی به وسیله آن محقق شود.
گروه پنجم، بردگان میباشند، آنها بردگانِ مکاتبی هستند که خویشتن را از صاحبان خود خریداری کرده و برای بدست آوردن بهای آزادی خویش تلاش مینمایند، پس برای این امر از زکات به آنان کمک میشود. و آزاد کردن مسلمانی که در زندان کافران است در این داخل است، بلکه آزاد کردنش اولویت دارد. نیز جایز است که بردهها به طور مستقل با اموال زکات آزاد شوند، چون این در ﴿وَفِي ٱلرِّقَابِ﴾داخل است.
گروه ششم، بدهکاران میباشند. آنها دو دسته هستند:
اول، کسی که به خاطر صلح و آشتی دادنِ بین مردم بدهکار شده است، به این صورت که میان دو گروه مردم شر و فتنهای باشد و مردی برای صلح آوردن و آشتی دادن آنها اقدام نموده و با پرداختن مال به یکی از دو گروه یا به همه، میانشان صلح برقرار نماید. پس برای چنین کسی بهرهای از زکات قرار داده میشود که فعالیتش را بیشتر نماید و تصمیم و ارادهاش را تقویت گرداند. پس به چنین کسی حتی اگر توانگر هم باشد از زکات داده میشود.
دوم، کسی که برای رفع نیازهای خویش وام گرفته، سپس تنگدست و نادار شده است، به چنین کسی به اندازهای از زکات داده میشود که وامش را به طور کامل بدهد. گروه هفتم، جنگجویان راه خدا. و آنان جنگجویان داوطلبی هستند که حقوقی نمیگیرند، پس به آنان از زکات داده میشود، تا بتوانند پول و اسلحه یا وسیله سواری یا نفقه و مخارج خود و خانواده تامین نمایند و به طور کامل به جهاد بپردازند و اطمینان خاطر داشته باشند، بسیاری از فقها گفتهاند: اگر فردی توانایی کسب و کار داشته باشد ولی به طلب علم بپردازد، از زکات به او داده میشود، چون علم در جهاد کردن راه زکات به فرد فقیری داده شود که میخواهد حج فرض را انجام دهد، (و این جای تأمل است).
گروه هشتم، مسافرِ در راه مانده میباشد. و او کسی است که در شهری دیگر مانده است. پس به اندازهای زکات به او داده میشود که وی را به شهرش برساند. پس زکات تنها به این هشت گروه داده میشود. ﴿فَرِيضَةٗ مِّنَ ٱللَّهِ﴾(این) فریضهای است از جانب خدا که آن را معین و مقدر نموده است و تابع علم و حکمت اوست، ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ﴾و خداوند دانا و با حکمت است.
بدان که این هشت گروه در دو دسته جای میگیرند: اول: کسی که به زکات نیاز دارد، یا به خاطر اینکه به او فایدهای برسد زکات به وی داده میشود، مانند فقیر و مسکین و امثالشان. دوم: کسی که مورد نیاز اسلام است و به وسیله او اسلام بهرهمند میگردد، زکات به او داده میشود، پس خداوند این سهمیه را در اموال ثروتمندان به خاطر برطرف کردن نیازهای خاص و عام و کلی اسلام و مسلمین واجب گردانده است.
اگر ثروتمندان زکات اموالشان را به صورت شرعی بپردازند فقیری در جامعه اسلامی باقی نمیماند، و اموالی به دست میآید که به وسیله آن کاستیها برطرف میشود، و مجاهدان جهاد مینمایند، و همه مصالح دینی جامعه اسلامی تامین میگردد.
آیهی ۶۳-۶۱:
﴿وَمِنۡهُمُ ٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱلنَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٞۚ قُلۡ أُذُنُ خَيۡرٖ لَّكُمۡ يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَيُؤۡمِنُ لِلۡمُؤۡمِنِينَ وَرَحۡمَةٞ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡۚ وَٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ رَسُولَ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ٦١﴾[التوبة: ۶۱].«و در میان آنان کسانی هستند که پیامبر را آزار داده و میگویند: او سراپا گوش، (و خوشباور) است، (و هر چیزی را میپذیرد). بگو: او برای شما گوش خوبی است، به خدا ایمان دارد و مشورتِ مؤمنان را میپذیرد و برای مؤمنان رحمتی است. و کسانی که پیامبر خدا را میآزارند عذاب دردناکی دارند».
﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَكُمۡ لِيُرۡضُوكُمۡ وَٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَحَقُّ أَن يُرۡضُوهُ إِن كَانُواْ مُؤۡمِنِينَ٦٢﴾[التوبة: ۶۲].«برایتان به خدا سوگند میخورند تا شما را خشنود کنند، حال آنکه اگر آنان مؤمن هستند، خدا و پیامبرش سزاوارترند که خوشنودشان سازند».
﴿أَلَمۡ يَعۡلَمُوٓاْ أَنَّهُۥ مَن يُحَادِدِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَأَنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدٗا فِيهَاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡخِزۡيُ ٱلۡعَظِيمُ٦٣﴾[التوبة: ۶۳].«آیا ندانستهاند که هرکس با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت ورزد سزای او آتش دوزخ است و در آن جاودانه میماند. این رسوایی بزرگ است».
از میان این منافقان کسانی هستند که ﴿يُؤۡذُونَ ٱلنَّبِيَّ﴾با سخنان زشت، و عیب گرفتن از پیامبر و دینش او را آزار میرسانند ﴿وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٞ﴾و میگویند: او خوش باور است. یعنی به اذیت و آزاری که متوجه پیامبر مینمایند بسنده نکرده و میگویند: وقتی که سخنان ما به گوش او رسید پیش او میآییم و عذر میطلبیم و او از ما میپذیرد، چون او خوش باور است و دروغگو و راستگو را تشخیص نمیدهد و آنها ـ خداوند آنان را خوار بگرداند ـ به این کار اعتنا نکرده، و اهمیت نمیدادند، چون میگفتند: اگر سخن ما به پیامبر نرسد این چیزی است که ما میخواهیم، و اگر به وی برسد فقط با عذر آوردن دروغین اکتفا میکنیم. پس آنها از جهات بسیاری به ساحت پیامبر بیادبی کردند. بزرگترین آن عبارت بود از اینکه آنها خودشان را که برای هدایت و بیرون کردنشان از شقاوت هلاکت بهسوی هدایت و سعادت آمده بود، اذیت کردند، و این عمل خود را دست کم گرفته و با این کار بر اذیت و آزارشان افزودند.
آنان همچنین عقل و خرد پیامبر ص را زیر سوال برده و او را به نادانی و عدم تشخیص راستگو از دروغگو متهم میکردند، در حالی که او صدارای عقلی کامل بود، و درک و دریافت بسیار بالایی داشت و از رای و بینشی نافذ برخوردار بود. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿قُلۡ أُذُنُ خَيۡرٖ لَّكُمۡ﴾بگو: گوش خوبی برای شما است. یعنی هرکس که سخن نیک و راست بگوید از وی میپذیرد، اما روی گرداندن و برخورد کریمانه او نسبت به بسیاری از منافقان که عذرهای دروغین میآوردند به خاطر اخلاق بزرگ و والای اوست. و بدان خاطر است که به آنان اهمیت ندهد و از فرمان و دستور خدا تبعیت کند که میفرماید: ﴿سَيَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَكُمۡ إِذَا ٱنقَلَبۡتُمۡ إِلَيۡهِمۡ لِتُعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡۖ فَأَعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡۖ إِنَّهُمۡ رِجۡسٞ﴾[التوبة: ٩۵]. «وقتی که بهسوی آنان برگردید برای شما به خدا سوگند میخورند، تا از آنها روی بگردانید. از آنان روی بگردانید همانا آنان پلیداند».
اما خداوند حقیقت آنچه که در قلب و نظر پیامبر است بیان میدارد: ﴿يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَيُؤۡمِنُ لِلۡمُؤۡمِنِينَ﴾به خدا ایمان دارد و سخن مومنانِ راستگو و تصدیقکننده را باور میکند، و راستگو را از دروغگو تشخیص میدهد، و از بسیاری از دروغگویان روی بر میتابد. ﴿وَرَحۡمَةٞ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ﴾و برای مومنان رحمتی است. زیرا مومنان به وسیله او هدایت میشوند، و از اخلاق او پیروی میکنند. اما کسانی که ایمان ندارند و این رحمت را نمیپذیرند، و آن را رد میکنند، دنیا و آخرتشان را تباه مینمایند. ﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ رَسُولَ ٱللَّهِ﴾و کسانی که با گفتار و کردار خویش پیامبر خدا را اذیت میکنند، ﴿لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ﴾در دنیا و آخرت عذاب دردناکی دارند. و از جمله عذاب دردناک آنها این است که اذیتکننده و ناسزا گوینده پیامبر ص حتما باید کشته شود.
﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَكُمۡ لِيُرۡضُوكُمۡ﴾برای شما به خدا سوگند میخورند تا شما را خشنود کنند، و خود را از اذیت و دیگر کارهایی که از آنان سر زده است تبرئه نمایند. هدفشان این است که شما از آنان خشنود شوید. ﴿وَٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَحَقُّ أَن يُرۡضُوهُ إِن كَانُواْ مُؤۡمِنِينَ﴾حال آنکه اگر مومن باشند خدا و پیامبرش سزاوارترند که خشنودشان سازند، چون مومن هیچ چیزی را بر رضایت و خشنودی پروردگارش مقدم نمیدارد. و این بیانگر عدم ایمان آنها میباشد، زیرا خشنودی غیر خدا و پیامبرش را مقدم داشتهاند، زیرا خشنودی غیر خدا و پیامبرش را مقدم داشتهاند. و این مخالفت و دشمنی با خداست، و خداوند کسی را که با او مخالفت ورزد تهدید نموده و میفرماید: ﴿أَلَمۡ يَعۡلَمُوٓاْ أَنَّهُۥ مَن يُحَادِدِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾آیا ندانستهاند که هرکس با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت ورزد، به این صورت که در سمت و سویی قرار گیرد که او را از خدا و پیامبرش دور نماید، و دستورات خدا را بیارزش انگارد، و بر ارتکاب آنچه او حرام نموده است جرات کند، ﴿فَأَنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدٗا فِيهَاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡخِزۡيُ ٱلۡعَظِيمُ﴾سزای او آتش دوزخ است، و در آن جاودانه میماند، و این رسوایی بزرگی است که هیچ رسوایی زشتتر و بدتر از آن وجود ندارد، چرا که نعمت پایدار و همیشگی را از دست داده، و به عذاب جهنم گرفتار شده است. از حالت آنان به خدا پناه میبریم.
آیهی ۶۶-۶۴:
﴿يَحۡذَرُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيۡهِمۡ سُورَةٞ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِمۡۚ قُلِ ٱسۡتَهۡزِءُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ مُخۡرِجٞ مَّا تَحۡذَرُونَ٦٤﴾[التوبة: ۶۴].«منافقان از آن میترسند که سورهای دربارۀ آنان نازل شود که از آنچه در دلهایشان است خبر دهد، بگو: مسخره کنید، بیگمان خداوند آنچه را که از آن بیم دارید آشکار میسازد».
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُۚ قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ٦٥﴾[التوبة: ۶۵].«و اگر از آنان بپرسی، میگویند: بازی و شوخی میکردیم بگو: آیا به خدا و آیات او و پیامبرش مسخره میکردید».
﴿لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡۚ إِن نَّعۡفُ عَن طَآئِفَةٖ مِّنكُمۡ نُعَذِّبۡ طَآئِفَةَۢ بِأَنَّهُمۡ كَانُواْ مُجۡرِمِينَ٦٦﴾[التوبة: ۶۶].«عذر نیاورید، بهراستی شما پس از ایمانتان کافر شدهاید، اگر برخی از شما را عفو کنیم گروهی دیگر را به سبب آنکه گناهکار بودند عذاب میدهیم».
این سورۀ مبارکه «فاضحه» یعنی رسواکننده نامیده میشود، چون اسرار منافقان را بیان میکند و نقابشان را کنار میزند. و خداوند همواره در این سوره میفرماید: برخی از آنان، برخی از آنان. و صفتهایشان را بیان میکند، اما منافقان را معین و مشخص نکرد و این دو فایده دارد، یکی اینکه: خدا بسیار ستار و پوشاننده عیب است و دوست دارد عیب بندگانش را بپوشاند. دوم اینکه: هم منافقانی که دارای این صفت بودند و خطاب متوجه آنها بود، و هم کسانی که بعد از آنها آمده و به این صفتها متصف میباشند مورد نکوهش و مذمت هستند. بنابر این بیان صفت، فراگیرتر و مناسبتر است، و همین امر آنها را بیش از حد ترساند.
خداوند متعال میفرماید: ﴿لَّئِن لَّمۡ يَنتَهِ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡمُرۡجِفُونَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ لَنُغۡرِيَنَّكَ بِهِمۡ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَآ إِلَّا قَلِيلٗا٦٠ مَّلۡعُونِينَۖ أَيۡنَمَا ثُقِفُوٓاْ أُخِذُواْ وَقُتِّلُواْ تَقۡتِيلٗا٦١﴾[الأحزاب: ۶۰-۶۱]. «اگر منافقان و کسانی که در دلهایشان مرضی هست و شایعه افکنان در مدینه، از کارشان باز نایستند، تو را سخت برآنان مسلط میکنیم تا جز مدّتی اندک در همسایگی تو نپایند. از رحمت خدا دور گردیده و هرکجا یافته شوند گرفته و سخت کشته خواهند شد».
و در اینجا فرمود: ﴿يَحۡذَرُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيۡهِمۡ سُورَةٞ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِمۡ﴾منافقان از آن میترسند که سورهای درباره آنان نازل شود که آنان را از مکنونات دلشان خبر دهد و رسوایشان کند تا امور پنهانشان برای بندگان خدا آشکار شود، و عبرتی برای عبرت گیرندگان گردند. ﴿قُلِ ٱسۡتَهۡزِءُوٓاْ﴾بگو: به ریشخند تمسخر خود ادامه دهید، ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مُخۡرِجٞ مَّا تَحۡذَرُونَ﴾بیگمان خداوند آنچه را که از آن بیم دارید آشکار میسازد. و خداوند متعال به وعدهاش وفا نمود و این سوره را نازل کرد که حالت آنها را بیان نمود و آنان را رسوا کرد و پردههایشان را درید.
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ﴾و اگر از آنان در رابطه با طعنه و عیبی که به مسلمین و دینشان وارد میکردند، بپرسی، گروهی از آنان که در غزوۀ تبوک حضور داشتند، میگویند: ما کسی را مانند اینان ندیدهایم ـ منظورشان پیامبر صو یارانش بود ـ از همه شکموترند (و پرخور هستند) و از همه دروغگوترند، و از همۀ مدرم به هنگام رویارویی با دشمن بزدل و ترسوترند. و وقتی به آنها اطلاع رسید که پیامبر صسخن آنها را شنیده و از آن آگاهی یافته است، پیش او آمدند و عذر خواهی کدرند و گفتند: ﴿إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُ﴾ما فقط بازی و شوخی میکردیم، یعنی منظوری نداشتیم، و هدف ما عیبجویی و طعنه زدن نبود. خداوند متعال معذور نبودن و دروغگو بودن آنها را در این باره بیان داشته و میفرماید: ﴿قُلۡ﴾به آنان بگو: ﴿أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ﴾آیا به خدا، و آیات او و پیامبرش مسخره میکنید؟ عذر نیاورید، به راستی که شما پس از ایمانتان کافر شده اید. زیرا مسخره کردن خدا و پیامبرش کفر است، و انسان را از دین بیرون میکند، چون اصل و اساس دین بر پایه تعظیم و بزرگ داشت خدا و تعظیم دین و پیامبرش قرار دارد، و مسخره کردن به یکی از آنان با این اصل متضاد است و به شدت آن را نقض میکند. بنابر این وقتی پیش پیامبر آمدند و از او عذرخواهی کردند، پیامبر فقط فرمود: ﴿أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ﴾
﴿إِن نَّعۡفُ عَن طَآئِفَةٖ مِّنكُمۡ﴾اگر گروهی از شما به خاطر توبه و پشیمانی و طلب مغفرت کردنشان ببخشیم، ﴿نُعَذِّبۡ طَآئِفَةَ﴾حتما گروهی دیگر از شما را عذاب میدهیم، ﴿بِأَنَّهُمۡ﴾به سبب اینکه آنان، ﴿كَانُواْ مُجۡرِمِينَ﴾گناهکار و بر کفر و نفاق خود پایدار بودند.
و این آیات بیانگر آن است که هر کس پنهانی علیه دین خدا نیرنگ کند، و خدا و آیات او و پیامبرش را به یاد تمسخر بگیرد، خداوند آن راز را آشکار مینماید و صاحب آن را رسوا میکند و او را به شدت عذاب میدهد. نیز بیانگر آن است که هرکس چیزی از کتاب خدا و سنت پیامبر را به تمسخر بگیرد، یا آن را مورد طعنه و عیب جویی قرار دهد، یا پیامبر را عیب جویی و مسخره کند، او به خداوند بزرگ کفر ورزیده است. و نیز بیانگر آن است که توبه کردن از هر گناهی پذیرفته میشود گرچه آن گناه بزرگ باشد.
آیهی ۶۸-۶٧:
﴿ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتُ بَعۡضُهُم مِّنۢ بَعۡضٖۚ يَأۡمُرُونَ بِٱلۡمُنكَرِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَقۡبِضُونَ أَيۡدِيَهُمۡۚ نَسُواْ ٱللَّهَ فَنَسِيَهُمۡۚ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٦٧﴾[التوبة: ۶٧].«مردان منافق و زنان منافق از همدیگرند، به کار زشت فرمان میدهند، و از کار خوب باز میدارند، و دستهایشان را (از بخشیدن) بسته میدارند. خدا را فراموش کردهاند خدا هم ایشان را فراموش کرده است. بیگمان منافقان فاسقند».
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ هِيَ حَسۡبُهُمۡۚ وَلَعَنَهُمُ ٱللَّهُۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِيمٞ٦٨﴾[التوبة: ۶۸].«خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان کافر را به آتش جهنم وعده دادهاست، در آن جاودانه میمانند، و جهنم برایشان بس است، و خداوند آنان را نفرین کرده و از رحمت خویش بدور داشته است، و دارای عذاب همیشگی خواهند بود».
خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتُ بَعۡضُهُم مِّنۢ بَعۡضٖ﴾مردان منافق و زنان منافق از همدیگرند، و چون آنها در نفاق مشترکند، در اینکه برخی از آنان برخی دیگر را به دوستی بگیرند، مشترک میباشند. و این بیانگر آن است که مومنان باید دوستی خود را با آنها قطع نمایند.
سپس صفت مشترک همه منافقان را بیان کرد و فرمود: ﴿يَأۡمُرُونَ بِٱلۡمُنكَرِ﴾به کار زشت که کفر و فسق و گناه است فرمان میدهند، ﴿وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمَعۡرُوفِ﴾و (مردم را) از کار خوب که ایمان و اخلاق خوب و اعمال صالح و آداب نیکو است باز میدارند، ﴿وَيَقۡبِضُونَ أَيۡدِيَهُمۡ﴾و دستهایشان را از صدقه و بخشش و احسان بسته میدارند. پس خداوند آنها را به بخل توصیف نموده است. ﴿نَسُواْ ٱللَّهَ﴾خدا را فراموش کردهاند و او را جز اندکی یاد نمیکنند، ﴿فَنَسِيَهُمۡۚ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ﴾پس خداوند هم آنها را فراموش نموده و رحمت خویش را از آنان دریغ داشته، و به آنان توفیق خیر نمیدهد و آنان را وارد بهشت نمیکند، بلکه آنان را در پایینترین طبقه جهنم باقی میگذارد، و در آن برای همیشه میمانند. ﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ﴾بیگمان منافقان فاسقاند. «فسق» را در آنان منحصر گرداند، زیرا فسق آنان از فسق دیگران بزرگتر است، به دلیل اینکه عذاب آنان از عذاب دیگران شدیدتر میباشد، و همانا (خداوند) مومنان را به وسیلهی آنان مورد آزمایش قرار داد، زیرا منافقان در میان آنان زندگی میکردند، و پرهیز از آنان امری سخت و دشوار است.
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ هِيَ حَسۡبُهُمۡۚ وَلَعَنَهُمُ ٱللَّهُۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِيمٞ٦٨﴾خداوند مردان منافق و زنان منافق و کافران را به آتش جهنم وعده داده است که در آن جاودانه میمانند و جهنم برایشان بس است. و خداوند آنان را نفرین کرده و از رحمت خویش بدور داشته است و دارای عذاب همیشگی خواهند بود. منافقان و کافران در آتش جهنم در کنار هم قرار دارند و لعنت و جاودانگی در جهنم برای آنان است، چون آنها در دنیا بر کفر و دشمنی با خدا و پیامبرش و کفر ورزیدن به آیات خدا متحد و یکپارچه بودند.
آیهی ٧۰-۶٩:
﴿كَٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ كَانُوٓاْ أَشَدَّ مِنكُمۡ قُوَّةٗ وَأَكۡثَرَ أَمۡوَٰلٗا وَأَوۡلَٰدٗا فَٱسۡتَمۡتَعُواْ بِخَلَٰقِهِمۡ فَٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِخَلَٰقِكُمۡ كَمَا ٱسۡتَمۡتَعَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُم بِخَلَٰقِهِمۡ وَخُضۡتُمۡ كَٱلَّذِي خَاضُوٓاْۚ أُوْلَٰٓئِكَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٦٩﴾[التوبة: ۶٩]. «(احوال شما منافقان) همانند کسانی است که پیش از شما بودند: آنان از شما توانمندتر و از اموال و فرزندان بیشتری برخوردار بودند، و از نصیب خود بهرهمند شدند، و شما هم از بهرۀ خویش بهرهمند شدید، همانگونه که افراد پیش از شما از بهرۀ خود بهرهمند شدند، و شما در همان چیزی فرو رفتید که آنان بدان فرو رفتند، آنان کردارشان در دنیا و آخرت به هدر رفت و ایشان همان زیانکارانند».
﴿أَلَمۡ يَأۡتِهِمۡ نَبَأُ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَقَوۡمِ إِبۡرَٰهِيمَ وَأَصۡحَٰبِ مَدۡيَنَ وَٱلۡمُؤۡتَفِكَٰتِۚ أَتَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِۖ فَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيَظۡلِمَهُمۡ وَلَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ٧٠﴾[التوبة: ٧۰].«آیا خبر کسانی که پیش از ایشان بودند، قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و اهل شهرهای زیر و رو شدۀ (قوم لوط) به آنان نرسیده است؟ پیامبرانشان همراه با دلایل روشن به سویشان آمدند، خدا بدیشان ظلم و ستم نکرد بلکه خودشان به خویشتن ظلم و ستم کردند».
خداوند متعال منافقان را از عذابهایی که به امتهای تکذیبکننده رسیده است برحذر داشته و میفرماید ﴿قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَقَوۡمِ إِبۡرَٰهِيمَ وَأَصۡحَٰبِ مَدۡيَنَ وَٱلۡمُؤۡتَفِكَٰتِ﴾قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و روستاهای زیرو رو شده قوم لوط، همه اینها ﴿أَتَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾پیامبرانشان با حق واضح و آشکار نزدشان آمدند، اما آنان را تکذیب کردند و در نتیجه به سرانجامی گرفتار شدند که خداوند برای ما تعریف نموده است. پس اعمال شما به اعمال آنان شبیه است.
﴿فَٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِخَلَٰقِكُمۡ﴾و شما هم از نصیب خود در دنیا بهرهمند شدید، و آن را در قالب لذت و شهوت به دست آوردید، و این نعمتها را در جهت جلب رضای خدا بکار نبردید، بلکه آن را در راه نافرمانی خدا صرف نمودید، و همت و اراده شما فقط صرف خوشگذرانی و لهو و لعت شد، همانطور کسانی که پیش از شما بودند چنین کردند. ﴿وَخُضۡتُمۡ كَٱلَّذِي خَاضُوٓاْۚ﴾و شما در باطل و دروغ فرو رفتید، و در این زمینه به مجادله پرداختید تا حق را در هم شکسته و نابود کنید. سپس این بود کردار و دانش آنها، بهرهمندی از لذایذ دنیا، و فرو رفتن در باطل.
بنابراین سزاوار عقوبت و هلاکتی شدند تا کسانی که پیش از آنها بودند و کارهایی مانند کارهای آنان انجام دادند سزاوار آن گردیدند.
و اما مومنان ـ که از بهره و نعمتهای دنیا بهرهمند میشوند ـ این نعمها را در مسیر طاعت خدا بکار میگیرند، و دانش آنان دانش پیامبران است و آن رسیدن به یقین در تمامی خواستههای عالی، و استفاده از «مجادلهی حق» برای نابود کردن باطل است. ﴿فَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيَظۡلِمَهُمۡ﴾پس خداوند وقتی که عذاب خود را بر آنان فرود آورد برای این نبود که بر آنان ستم کند. ﴿وَلَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ﴾بلکه آنان خودشان بر خویشتن ستم کردند و به خود جرات دادند که مرتکب گناهان شوند. و از پیامبران سرپیچی کردند و از فرمان هر سرکش کینه توزی اطاعت نمودند.
آیهی ٧۲-٧۱:
﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ يَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَيُطِيعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ سَيَرۡحَمُهُمُ ٱللَّهُۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ٧١﴾[التوبة: ٧۱].«و مردان و زنان مؤمن دوستان و یاوران یکدیگرند، به معروف امر میکنند و از منکر نهی مینمایند و نماز را برپای میدارند، و زکات را میپردازند و از خدا و پیغمبرش فرمانبرداری میکنند. ایشان کسانی هستند که خداوند آنان را مشمول رحمت خود میگرداند، بیگمان خداوند توانا و حکیم است».
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَمَسَٰكِنَ طَيِّبَةٗ فِي جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ أَكۡبَرُۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ٧٢﴾[التوبة: ٧۲].«خداوند به مردان و زنان مؤمن بهشت را وعده داده است که در زیر آن جویبارها روان است و در آن جاودانهاند، و نیز مسکنهای پاکی در بهشت جاودان به آنان وعده دادهاست، و خوشنودی خداوند بسی بزرگتر است، این همان پیروزی بزرگ است».
وقتی بیان کرد که منافقان از یکدیگرند، بیان داشت مومنان نیز دوستان یکدیگرند، و آنها را به ضد آنچه که منافقان را به آن توصیف کرده بود توصیف نمود، و فرمود: ﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ﴾و مردان و زنان مومن، ﴿بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖ﴾دوستان و یاوران یکدیگرند. ﴿يَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾به کار خوب فرمان میدهند. «معروف» اسم جامعی است که همه عقاید نیکو و کارهای شایسته و اخلاق والا را در بر میگیرد. و آنان قبل از همه خویشتن را به معروف امر میکنند. ﴿وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ﴾و از کار زشت باز میدارند. «منکر» هر آن چیزی است که با معروف مخالف و متضاد باشد، از قبیل عقاید باطل و کارهای زشت و ناشایست و اخلاق نادرست و بد. ﴿وَيُطِيعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾و همواره به اطاعت از خدا و پیامبرش پایبند هستند.
﴿أُوْلَٰٓئِكَ سَيَرۡحَمُهُمُ ٱللَّهُ﴾ایشان کسانی هستند که خداوند رحمت خود را شامل حال آنان مینماید و آنان را مشمول احسان خویش میگرداند. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ﴾بیگمان خداوند قوی و نیازمند است و قدرت و تواناییاش آمیخته با حکمت است، هر چیزی را در جای مناسب آن قرار میدهد، خداوندی که بر «خلق» و «امر» (ش) ستایش میشود.
سپس پاداشی را که خداوند برای آنها آماده نموده است بیان کرد و فرمود: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾خداوند بهشت را به مردان و زنان مومن وعده داده است که در زیر آن جویبارها روان است، هر شادی و نعمتی را در بر دارد و از هر رنج و اندوهی خالی و بدور است، و از زیر قصرها و خانهها و درختان آن جویبارهای پرآب روان است و باغهای زیبا را آبیری مینماید، باغهایی که خیرات و برکات آن را جز خداوند نمیداند. ﴿خَٰلِدِينَ فِيهَا﴾در آن جاودانه میمانند و به جای آن چیزی دیگر را نمیجویند، ﴿وَمَسَٰكِنَ طَيِّبَةٗ فِي جَنَّٰتِ عَدۡنٖ﴾و نیز مسکنهای پاکی در بهشت جاویدان به آنان وعده داده است که آراسته گشته و برای بندگان پرهیزگار خدا آماده شدهاند، خانههایی که دیدن آن و سکونت و خوابیدن در آن لذت بسیار بخش است، و به وسایلی بسیار مدرن تجهیز شدهاند که آرزو کنندگان بالاتر از آن را نمیتوانند آرزو نمایند. تا جایی که خداوند برای آنها اتاقهایی در نهایت صفا و جمال تهیه نموده است که بیرونش از داخلش دیده میشود، و داخلش از بیرونش. انسان در این مسکنهای شیک و زیبا آرام میگیرد و دلها و ارواح شیفته و مشتاق آن میشوند، زیرا این مسکنها در باغهای بهشت جاویدان قرار دارد که از آن به جایی دیگر برده نمیشود. ﴿وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ﴾و خشنودی خداوند برای اهل بهشت از نعمتهایی که آنان در آن به سرمی برند بسی بزرگتر است. زیرا نعمتهای آنان جز با دیدن پروردگارشان و خشنودی خداوند گوارا و لذت بخش نمیگردد، زیرا رویت و خشنودی خداوند بزرگترین هدفی است که عبادت کنندگان قصد آن را دارند، و خط پایانی است که دوستداران پروردگارِ آسمانها و زمین از نعمتها و باغهای بهشت بزرگتر است. ﴿ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾این همان پیروزی بزرگ است، چرا که آنان به هر امر مطلوبی دست یافتهاند، و هر امر ناگواری از آنان دور شده است، و همه کارهایشان زیبا و گوارا و فرح بخش گشته است. از خداوند میخواهیم که با کرم و احسان خویش ما را از زمره آنان بگرداند.
آیهی ٧۴-٧۳:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ جَٰهِدِ ٱلۡكُفَّارَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱغۡلُظۡ عَلَيۡهِمۡۚ وَمَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ٧٣﴾[التوبة: ٧۳].«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر، و جایگاهشان جهنم است و چه بد جایگاهی است!».
﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدۡ قَالُواْ كَلِمَةَ ٱلۡكُفۡرِ وَكَفَرُواْ بَعۡدَ إِسۡلَٰمِهِمۡ وَهَمُّواْ بِمَا لَمۡ يَنَالُواْۚ وَمَا نَقَمُوٓاْ إِلَّآ أَنۡ أَغۡنَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ مِن فَضۡلِهِۦۚ فَإِن يَتُوبُواْ يَكُ خَيۡرٗا لَّهُمۡۖ وَإِن يَتَوَلَّوۡاْ يُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ عَذَابًا أَلِيمٗا فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَمَا لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٖ٧٤﴾[التوبة: ٧۴].«منافقان به خدا سوگند میخورند که (سخن باطل) نگفتهاند، در حالیکه قطعاً سخن کفر را گفته، و پس از اسلامشان کافر گشتهاند و قصد انجام کاری را کردهاند که بدان نرسیدهاند، و به انتقاد از آنان نپرداختند مگر از آن روی که خدا و پیامبرشان آنان را از فضل خود توانگر ساخت. پس اگر توبه کنند برایشان بهتر است، و اگر روی بگردانند خداوند در دنیا و آخرت آنان را به عذابی دردناک مبتلا میکند و آنان در روی زمین هیچ یار و مددکاری نخواهند داشت».
خداوند متعال به پیامبرش ص میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ جَٰهِدِ ٱلۡكُفَّارَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَ﴾ای پیامبر! در جهاد کردن با کافران و منافقان مبالغه کن، ﴿وَٱغۡلُظۡ عَلَيۡهِمۡ﴾و هر جا که اقتضا نمود بر آنان فشار بیاور و بر آنان سخت بگیر.
این شامل جهاد با دست و دلیل و زبان است، پس هرکس از آنان به وسیله جنگ و کارزار با مومنان مبارزه کرد باید با دست و زبان و شمشیر با او جهاد کرد. هرکس در برابر اسلام سر تسلیم فرود آورد به گونهای که تحت سرپرستی آنها قرار گرفت، یا پیمان منعقد کرد، یا دلیل و برهان با او جهاد میشود، خوبیهای اسلام برای او بیان شده و بدیهای شرک و ناسپاسی برای او تبیین میگردد، و این رفتاری است که در دنیا با آنها انجام میشود.
﴿وَ﴾و اما در آخرت، ﴿مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُ﴾جایگاهشان جهنم است که از آن بیرون نمیروند، ﴿وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ﴾و چه بد جایگاهی است!.
﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدۡ قَالُواْ كَلِمَةَ ٱلۡكُفۡرِ﴾منافقان به خدا سوگند میخورند که سخن باطل نگفتهاند در حالی که قطعا سخن کفر را گفتهاند. مانند سخن کسی از آنها که گفت: ﴿لَيُخۡرِجَنَّ ٱلۡأَعَزُّ مِنۡهَا ٱلۡأَذَلَّ﴾[المنافقون: ۸]. «کسانی که با عزتتراند آن که را که ذلیلتر است از مدینه بیرون خواهند کرد». و مانند سخنانی که در زمینه تمسخر به دین و به پیامبر بر زبان آوردند، سخن آنان آگاه شده است پیش پیامبر آمده و سوگند خوردند که اینها را نگفتهاند.
خداوند متعال آنه ﴿وَلَقَدۡ قَالُواْ كَلِمَةَ ٱلۡكُفۡرِ وَكَفَرُواْ بَعۡدَ إِسۡلَٰمِهِمۡ﴾قطعا سخن کفر را گفته و پس از اسلامشان کافر گشتهاند. پس اسلام آوردنِ گذشته آنها گرچه ظاهرا آنان را از دایره کفر بیرون کرده است، اما سخن اخیرشان اسلامشان را نقض کرده و در کفر داخل مینماید. ﴿وَهَمُّواْ بِمَا لَمۡ يَنَالُواْۚ﴾و قصد انجام کاری را کردند که به آن نرسیدند. و آن هنگامی بود که در جنگ تبوک قصد کشتن پیامبر ص را کردند. خداوند پیامبر را از کار آنها آگاه ساخت، و رسول خدا به کسی دستور داد که آنها را از انجام کاری که اراده آن را داشتند باز دارد.
﴿وَ﴾حال آن که، ﴿مَا نَقَمُوٓاْ﴾آنها از پیامبر ص انتقاد نمیگرفتند، ﴿إِلَّآ أَنۡ أَغۡنَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ مِن فَضۡلِهِ﴾مگر از آن روی که خداوند و پیامبرش آنان را از فضل خود توانگر ساختند، بعد از اینکه فقیر و تنگدست بودند. و این چیز بسیار عجیبی است که آنها به کسی توهین کنند که سبب بیرون آوردن آنها از تاریکیها بهسوی نور بود، و آنان را پس از فقر و تنگدستی توانگر ساخت.
آیا شایسته نبود که وی را تعظیم نمایند و به او ایمان بیاورند و او را احترام کنند؟! پس انگیزهی دینی و انگیزهی انسانی با هم جمع شدند. سپس خداوند توبه را به آنان عرضه نمود و فرمود: ﴿فَإِن يَتُوبُواْ يَكُ خَيۡرٗا لَّهُمۡ﴾پس اگر توبهکننده برایشان بهتر است، زیرا توبه اساس سعادت دنیا و آخرت است. ﴿وَإِن يَتَوَلَّوۡاْ﴾و اگر از توبه روی بگردانند، ﴿يُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ عَذَابًا أَلِيمٗا فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾خداوند آنان را از دنیا و آخرت به عذابی دردناک گرفتار مینماید، عذاب آنان در دنیا از این طریق است که خدا دینش را پیروز میگرداند، نیز به واسطهی اینکه خداوند، پیامبرش را تایید و یاری مینماید غمگین میگردند. همچنین از اینکه به خواستها و اهدافشان نمیرسند، در دنیا عذاب میبینند. و عذاب آنان در آخرت این است که در آتش برافروخته ماندگار میشوند. ﴿وَمَا لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ مِن وَلِيّٖ﴾و آنان در روی زمین هیچ کار ساز و یاوری ندارند که مصالحشان را تامین کند، ﴿وَلَا نَصِيرٖ﴾و مددکاری ندارند که امر ناگوار را از آنان دور نماید. و هنگامی که از ولایت و کارسازی خداوند محروم شوند به انواع بدی و زیان و بدبختی گرفتار میکردند.
آیهی ٧۸-٧۵:
﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ عَٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنۡ ءَاتَىٰنَا مِن فَضۡلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ٧٥﴾[التوبة: ٧۵].«و کسانی از آنان هستند که با خدا عهد میبندند که اگر از فضل خویش به ما بدهد حتماً صدقه میدهیم و از زمرۀ شایستگان خواهیم بود».
﴿فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضۡلِهِۦ بَخِلُواْ بِهِۦ وَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعۡرِضُونَ٧٦﴾[التوبة: ٧۶].«اما هنگامی که خداوند از فضل خویش به آنان بخشید بخل ورزیدند و اعراض کنان روی برتافتند».
﴿فَأَعۡقَبَهُمۡ نِفَاقٗا فِي قُلُوبِهِمۡ إِلَىٰ يَوۡمِ يَلۡقَوۡنَهُۥ بِمَآ أَخۡلَفُواْ ٱللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُواْ يَكۡذِبُونَ٧٧﴾[التوبة: ٧٧].«پس به سزای آن که در آنچه با خداوند وعده کرده بودند با او خلاف کردند و به (کیفر) آن که دروغها می گفتند (خداوند نیز) تا آن روز که او را ملاقات میکنند نفاق را در دلهایشان پدیدار و پایدار ساخت».
﴿أَلَمۡ يَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ٧٨﴾[التوبة: ٧۸].«آیا ندانستهاید که خداوند نهانها و رازگوییشان را میداند و خداوند از نهانها و پنهایها بس آگاه است؟!».
از میان این منافقان کسانی هستند که با خدا پیمان بستهاند، ﴿لَئِنۡ ءَاتَىٰنَا مِن فَضۡلِهِ﴾که اگر خداوند از فضل خویش از نعمتهای دنیا به ما بدهد و آن را برای ما گسترده و فراوان نماید، ﴿لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ﴾حتما صدقه میدهیم و از زمره شایستگان خواهیم بود. پس پیوند خویشاوندی را برقرار میسازیم و مهمان نوازی میکنیم و درماندگان را یاری کرده و کارهای خوب و شایسته انجام میدهیم. ﴿فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضۡلِهِ﴾اما هنگامی که خداوند از فضل خویش به آنان بچشد، به آنچه گفته بودند وفا نکردند. بلکه ﴿بَخِلُواْ بِهِۦ وَتَوَلَّواْ﴾بخل ورزیدند و از اطاعت و فرمانبرداری روی گرداندند، ﴿وَّهُم مُّعۡرِضُونَ﴾در حالی که به خیر توجهی نمیکردند.
و چون به آنچه به خدا وعده داده بودند وفا نکردند. خداوند آنها را مجازات کرد، ﴿فَأَعۡقَبَهُمۡ نِفَاقٗا فِي قُلُوبِهِمۡ إِلَىٰ يَوۡمِ يَلۡقَوۡنَهُۥ بِمَآ أَخۡلَفُواْ ٱللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُواْ يَكۡذِبُونَ٧٧﴾پس به سزای آن که با خداوند خلاف وعده کردند و به کیفر آن که دروغ میگفتند خداوند نیز تا روزی که او را ملاقات میکنند نفاق را در دلهایشان پایدار ساخت. پس مومن باید از این صفت زشت بپرهیزد و نباید با پروردگارش وعده کند که اگر فلان منظورش را حاصل نماید چنین خواهد کرد، و پس از اینکه منظورش محقق شد به آن وفا نکند، زیرا ممکن است خداوند او را به وسیله نفاق مجازات نماید، همانطور که ایشان را مجازات کرد. و پیامبر ص در حدیثی که در صحیحین آمده است، میفرماید: «آيَةُ الْـمُنَافِقِ ثَلاَثٌ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَإِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ وَإِذَا وَعْدَ أَخْلَفَ». «نشانه منافق سه چیز است، هرگاه سخن بگوید دروغ میگوید، و چون پیمان ببندد پیمان را میشکند، و چون وعده نماید خلاف میکند». پس این منافق که به خدا وعده داد و با او پیمان بست که اگر وی را از فضل خویش بهرهمند سازد صدقه خواهد کرد، و از صالحان و شایستگان خواهد شد، دروغ گفت و پیمان بست و آن را شکست، و وعده کرد و خلاف آن عمل نمود.
بنابراین خداوند متعال کسانی را که این کار از آنان سر زده است مورد تهدید قرار داده و میفرماید: ﴿أَلَمۡ يَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ٧٨﴾آیا ندانستهاند که خداوند نهان و اسرارشان را میداند و خداوند از نهانها و پنهانیها بس آگاه است، و آنان را بر کارهایی که کردهاند مجازات خواهد کرد؟! این آیات در مورد مردی از منافقان نازل شد که اسمش ثعلبه بود. او نزد پیامبر ص او نزد پیامبر ص آمد و از ایشان خواست تا برایش دعا کند که خداوند از فضل خویش به او بدهد و گفت: «اگر خداوند به او مال بدهد حتما صدقه خواهد داد، و پیوند خویشاوندی را برقرار خواهد نمود، و در مصیبتها مردم را یاری خواهد کرد». پس پیامبر ص برایش دعا کرد. او گوسفندانی داشت و روز به روز رشد کردند و زیاد شدند تا اینکه مجبور شد گوسفندان خود را از مدینه بیرون ببرد، به گونهای که فقط برخی از نمازهای پنجگانه را پشت سر پیامبر میخواند، سپس دورتر رفت و جز روزهای جمعه به نماز نمیآمد. سپس گوسفندانش بیشتر شده و آنها را دورتر برد و دیگر نه به نماز جماعت میآمد و نه در نماز جمعه شرکت میکرد.
پیامبر ص او را نیافت، اما وی را از حالتش آگاه ساختند، پس کسی را فرستاد که زکات را از صاحبانش بگیرد. گردآوردندگان زکات نزد ثعلبه رفتند و از او خواستند تا زکات را بدهد. ثعلبه گفت: چیزی که شما از من میخواهید جزیه است، و زکات را به آنان نداد. آنها برنگشتند و پیامبر ص را از ماجرا با خبر کردند، پس فرمود: وای بر ثعلبه! «سهبار».
وقتی این آیه در مورد او و امثالش نازل شد یکی از افراد خانوادهاش پیش او رفت و این آیه را به اطلاع او رسانید، و او زکات خود را آورد و پیامبر ص آن را نپذیرفت. پس از وفات پیامبر ص زکات را پیش ابوبکر آورد، و ابوبکر نیز آن را نپذیرفت. و بعد از ابوبکر زکات را پیش عمر آورد، و عمر هم آن را نپذیرفت. پس گفته میشودکه او در زمان عثمان هلاک شد [٩].
آیهی ۸۰-٧٩:
﴿ٱلَّذِينَ يَلۡمِزُونَ ٱلۡمُطَّوِّعِينَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ فِي ٱلصَّدَقَٰتِ وَٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهۡدَهُمۡ فَيَسۡخَرُونَ مِنۡهُمۡ سَخِرَ ٱللَّهُ مِنۡهُمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ٧٩﴾[التوبة: ٧٩].«آنان که از مؤمنان که مشتاقانه و بیش از اندازه به صدقات و خیرات میپردازند، و نیز از آنان که جز به اندازۀ تاب و توانشان چیزی را نمییابند عیب میگیرند، و آنان را مسخره میکنند، خداوند ایشان را مورد تمسخر قرار میدهد، و عذابی دردناک دارند».
﴿ٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ أَوۡ لَا تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ إِن تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ سَبۡعِينَ مَرَّةٗ فَلَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ٨٠﴾[التوبة: ۸۰]. «چه برای آنان آمرزش بخواهی، چه آمرزش نخواهی، حتی اگر هفتاد بار برای آنان آمرزش بخواهی خداوند هرگز آنان را نمیآمرزد، این بدان خاطر است که آنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند، و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمیکند».
این هم از رسواییهای منافقان است. آنان ـ خداوند رسوایشان بگرداند ـ در رابطه با همه امور اسلام و مسلمین از روی سرکشی و دشمنی سخن میگفتند و از آن ایراد میگرفتند. و هنگامی که خداوند پیامبرش را به صدقه دادن تشویق کرد، مسلمین به این کار شتافتند و هریک به اندازه توانش اموال خود را صدقه داد. برخی زیاد صدقه میدادند مورد انتقاد قرار داده و میگفتند: هدفشان ریا و شهرت طلبی است. و به مسلمانان فقیری که کم صدقه میدادند، میگفتند: خداوند به صدقه آنان نیازی ندارد. پس خداوند نازل کرد: ﴿ٱلَّذِينَ يَلۡمِزُونَ ٱلۡمُطَّوِّعِينَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ فِي ٱلصَّدَقَٰتِ﴾کسانی که مومنانی را که مشتاقانه و بیش از اندازه به صدقات و خیرات میپردازند عیب جویی و تمسخر قرار داده و میگویند: اینها ریاکارند و منظورشان فخرفروشی و ریا است، ﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهۡدَهُمۡ﴾و از کسانی که (در انفاق و صدقه دادن) جز به اندازه توانشان نمییابند، عیب میگیرند و میگویند: خداوند از صدقههایشان بینیاز است، ﴿فَيَسۡخَرُونَ مِنۡهُمۡ﴾و آنان را به تمسخر میگیرند. پس خداوند هم بر مبنای کارهایی که انجام داده بودند با آنان مقابله کرد به این صورت که ﴿سَخِرَ ٱللَّهُ مِنۡهُمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾خداوند ایشان را مورد تمسخر قرار میدهد و عذاب دردناکی دارند، زیرا آنان در این سخنشان چند امر محذور و ممنوع را مرتکب شدند:
۱- تتبع عوارت مومنان، و اینکه به دنبال بهانهای بودند تا در مورد آنان سخن بگویند، حال آنکه خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِي ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ﴾[النور: ۱٩]. «همانا کسانی که دوست دارند زشتی بین مومنان شایع گردد، عذاب دردناکی دارند».
۲- از روی کفر ورزیدن به خدا و نفرت از دین به مومنان به خاطر ایمانشان طعنه میزدند.
۳- عیب جویی، اگر در امور و کارهای دنیا از کسی عیب گرفته شود، از گناهان بزرگ محسوب میگردد، و اما عیب گرفتن در امر عبادت بسیار زشتتر است.
۴- کسی که از خداوند اطاعت نماید و کار خیر را مشتاقانه انجام دهد، سزاوارتر است که بر این کارش تشویق شود. اما منافقان با سخنانی که در مورد آنها میگفتند و عیبی که از آنها میگرفتند، میخواستند آنان را از انجام کار خیر باز بدارند.
۵- حکم کردن آنها در مورد کسی که مال زیادی انفاق میکرد به اینکه او ریا کار است اشتباهی بزرگ و حکم کردن بر غیب و حدس و گمان است. و چه شری بزرگتر از این وجود دارد؟!.
۶- آنها به کسی که مال کمی را صدقه میداد میگفتند: «خداوند نیازی به صدقه او ندارد». و معلوم است که این سخن باطل است، زیرا خداوند نه به صدقه زیاد نیاز دارد و نه به صدقه کم، بکله او اهل آسمانها و زمین بینیاز است، اما بندگان را به چیزی دستور داده است که خودشان بدان نیاز دارند. و ـ گرچه خدا از آنان بینیاز است اما ـ آنان به خداوند نیازمندند. ﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ٧﴾[الزلزلة: ٧]. «پس هر کس به اندازه ذرهای کار خیر انجام دهد پاداش آن را میبیند».
و بسیار واضح است که آنان با ایراد چنین سخنانی میخواستند مردم را از انجام کار خیر بازدارند. بنابر این سزایشان این است که خداوند آنان را مورد تمسخر قرار دهد، و عذابی دردناک در پیش داشته باشند. ﴿ٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ أَوۡ لَا تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ إِن تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ سَبۡعِينَ مَرَّةٗ﴾چه برای آنان آمرزش بخواهی و چه آمرزش نخواهی (برابر است، حتی) اگر هفتاد بار برای آنان آمرزش بخواهی. منظور از هفتاد بار کثرت و مبالغه است. ﴿فَلَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡ﴾هرگز خداوند آنها را نمیآمرزد. همانطور که در آیهای دیگر فرموده است: ﴿سَوَآءٌ عَلَيۡهِمۡ أَسۡتَغۡفَرۡتَ لَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ لَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡ﴾[المنافقون: ۶]. «برای آنان برابر است چه برایشان آمرزش بخواهی و چه آمرزش نخواهی، خداوند هرگز آنان را نمیآمرزد».
سپس خداوند سببی را که مانع آمرزش خداوند است، بیان کردو فرمود: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾این بدان سبب است که آنها به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند، و تا زمانی که کافرند آمرزش خواستن برای آنان سودی ندارد، نیز اعمال صالح به آنان فایدهای نمیرساند.
﴿وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ﴾و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمیکند. همان کسی که فسق و نافرمانی تبدیل به صفت آنها شده است، به صورتی که جز آن را انتخاب نمیکنند، و به جای آن چیزی دیگر را نمیجویند. به گونهای که حقِ روشن و آشکار پیش آنها میآید اما آن را رد میکنند. پس خداوند به کیفر این کارشان آنان را به پذیرش حق توفیق نمیدهد.
آیهی ۸۳-۸۱:
﴿فَرِحَ ٱلۡمُخَلَّفُونَ بِمَقۡعَدِهِمۡ خِلَٰفَ رَسُولِ ٱللَّهِ وَكَرِهُوٓاْ أَن يُجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَقَالُواْ لَا تَنفِرُواْ فِي ٱلۡحَرِّۗ قُلۡ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّٗاۚ لَّوۡ كَانُواْ يَفۡقَهُونَ٨١﴾[التوبة: ۸۱]. «واپس ماندگان و تخلف کنندگان از جهاد به نشستنِ خود (در خانههایشان) پس از پیامبر خدا شادمان بودند، و ناخوش داشتند که با مالها و جانهایشان در راه خدا جهاد کنند، و گفتند: در گرما حرکت نکنید، بگو: آتش جهنم بسیار گرمتر و سوزانتر است اگر میفهمیدید».
﴿فَلۡيَضۡحَكُواْ قَلِيلٗا وَلۡيَبۡكُواْ كَثِيرٗا جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ٨٢﴾[التوبة: ۸۲]. «پس باید کم بخندند و بسیار گریه کنند، این جزای کارهایی است که میکنند».
﴿فَإِن رَّجَعَكَ ٱللَّهُ إِلَىٰ طَآئِفَةٖ مِّنۡهُمۡ فَٱسۡتَٔۡذَنُوكَ لِلۡخُرُوجِ فَقُل لَّن تَخۡرُجُواْ مَعِيَ أَبَدٗا وَلَن تُقَٰتِلُواْ مَعِيَ عَدُوًّاۖ إِنَّكُمۡ رَضِيتُم بِٱلۡقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٖ فَٱقۡعُدُواْ مَعَ ٱلۡخَٰلِفِينَ٨٣﴾[التوبة: ۸۳]. «و هرگاه خداوند تو را بهسوی گروهی از آنان باز آورد و ایشان از تو بیرون آمدن بهسوی جهاد اجازه خواستند، بگو: هرگز با من برای جهاد بیرون نخواهید آمد، و هرگز همراهِ من با هیچ دشمنی نخواهید جنگید، بیگمان شما نخستین بار به نشستن خشنود شدید پس با ماندگان و خانهنشینان بنشینید».
خداوند متعال با بیان افتخار و شادی کردن منافقان به اینکه در جنگ شرکت نکردهاند، و با بیان بیتوجهی آنها به این کار که برنداشتن ایمان و ترجیح دادن کفر دلالت میکند، میفرماید: ﴿فَرِحَ ٱلۡمُخَلَّفُونَ بِمَقۡعَدِهِمۡ خِلَٰفَ رَسُولِ ٱللَّهِ﴾واپس ماندگان از اینکه پس از بیرون رفتن پیامبر خدا در خانههایشان نشستهاند شادمان هستند، و این گناهی افزون بر شرکت نکردن آنان در جنگ است، زیرا بازماندن و نرفتن به جنگ حرام است و خشنودی آنان به انجام گناه و بالیدن به آن، گناهی دیگر است.
﴿وَكَرِهُوٓاْ أَن يُجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾و ناخوش داشتند ونمی پسندیدند که با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد کنند. بر خلاف مومنان که وقتی از شرکت در جنگ باز میماندند حتی اگر عذری هم داشتند به خاطر نرفتن و بازماندن خود غمگین و به شدت متاسف میشدند. و مومنان دوست داشتند با مال و جانشان در راه خدا جهاد کنند، و این به خاطر ایمانی است که در دلهایشان است و اینکه به فضل و بخشش خداوند امید دارند.
﴿وَقَالُواْ﴾و منافقان گفتند: ﴿لَا تَنفِرُواْ فِي ٱلۡحَرِّ﴾در گرما حرکت نکنید، یعنی گفتند: حرکت کردن برای جهاد به خاطر گرمی هوا برای ما دشوار است، پس آنان آسایش کوتاه را بر راحتی همیشگی مقدم داشتند و از گرمایی خود را به دور داشتند که میتوان با استفاده از سایه خود را از آن در امان داشت، گرمایی که صبحگاه و شامگاه آن را از بین میبرد. اما خود را در معرض گرمای سختی قرار دادند که قابل سنجش نیست و آن آتش گرم جهنم است.
بنابراین فرمود: ﴿قُلۡ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّٗاۚ لَّوۡ كَانُواْ يَفۡقَهُونَ﴾بگو: آتش جهنم بسیار گرمتر و سوزانتر است، (و) اگر میفهمیدند، آنچه را که از بین میرود بر آنچه که همیشه باقی است ترجیح نمیدادند، و از مشقت و سختی پایان یافتنی بهسوی مشقت و دشواری سخت و همیشگی فرار نمیکردند. خداوند متعال میفرماید: ﴿فَلۡيَضۡحَكُواْ قَلِيلٗا وَلۡيَبۡكُواْ كَثِيرٗا﴾از این دنیای تمام شدنی بهرهمند شوند و از لذتهای آن شادمان گردند و با آن خود را سرگرم کنند، اما مطمئن باشند که آنها در عذاب دردناک بسیار گریه خواهند کرد. ﴿جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ﴾به سزای کارهایی که میکردند، از قبیل کفر و نفاق و اطاعت نکردن از دستورات پروردگارشان.
﴿فَإِن رَّجَعَكَ ٱللَّهُ إِلَىٰ طَآئِفَةٖ مِّنۡهُمۡ﴾پس اگر خداوند تو را بهسوی گروهی از آنان باز گرداند، و آنها کسانی هستند که بدون عذر از شرکت در جنگ تخلف ورزیدند و باز ماندند و بر نرفتن و ماندن خود غمگین نشدند، ﴿فَٱسۡتَٔۡذَنُوكَ لِلۡخُرُوجِ﴾و ایشان برای بیرون آمدن برای جنگی دیگر از تو اجازه خواستند، ﴿فَقُل﴾به کیفر کارهایشان به آنان بگو: ﴿لَّن تَخۡرُجُواْ مَعِيَ أَبَدٗا وَلَن تُقَٰتِلُواْ مَعِيَ عَدُوًّا﴾هرگز با من برای جهاد بیرون نخواهید آمد، و هرگز همراه من با هیچ دشمنی نخواهید جنگید، و به زودی خداوند ما را از شما بینیاز خواهد کرد. ﴿إِنَّكُمۡ رَضِيتُم بِٱلۡقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٖ فَٱقۡعُدُواْ مَعَ ٱلۡخَٰلِفِينَ﴾بیگمان شما نخستین بار به نشستن خشنود شدید، پس با پس ماندگان و خانه نشینان بنشینید. و این مانند آن است که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفِۡٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ كَمَا لَمۡ يُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾[الأنعام: ۱۱۰]. «و دلها و چشمهایشان را دگرگون میکنیم همانگونه که نخستین بار به آن ایمان نیاوردند». زیرا فردی که ـ هرگاه فرصتی برایش پیش آمد ـ از انجام دستور و فرمان تنبلی کند و شرکت نجوید،دیگر توفیق نمییابد و میان او و کاری که بدان دستور داده شده است موانع زیادی حایل میگردند.
نیز این نوعی تنبیه و تعزیرِ آنهاست، چون وقتی برای مسلمین ثابت شد که این منافقان به خاطر گناه و نافرمانیشان از رفتن به جهاد منع شدهاند، این سرزنش برای آنان است و عیب و ننگی علیه آنان به حساب میآید و از این طریق دچار عذاب میشوند و سبب میشود که کسی مبادرت به عملی همانند عملِ آنان ننماید.
آیهی ۸۴:
﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ إِنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ٨٤﴾[التوبة: ۸۴]. «و هرگز بر هیچ مردهای از آنان نماز مگزار، و بر سرِ گورش نایست، همانا آنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیدهاند و در حال فسق مردند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ﴾و هرگز بر هیچ مردهای از منافقان نماز مگزار، ﴿وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِ﴾و بعد از دفن شدن بر سر قبرش نایست تا برایش دعا کنی، زیرا نماز خواندن پیامبر بر آنها و ایستادنش بر قبرهایشان به منزله شفاعت وی برای آنان است و شفاعت برای آنان سودی ندارد. ﴿إِنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ﴾آنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند و در حالی مردند که از فرمان خدا بیرون رفته بودند. و هرکس کافر باشد و بر کفر بمیرد شفاعت ِ شفاعت کنندگان به او سودی نمیرساند، و این عبرت و درسی است برای دیگران. همچنین هرکس که دارای کفر و نفاق آشکاری باشد نباید بر او نماز خوانده شود. و این آیه دلیلی بر مشروعیت نماز خواندن بر مومنان، و ایستادن نزد قبرهایشان جهت دعا کردن برای آنان است، هم چنانکه پیامبر ص با مومنان چنین میکرد. زیرا مقید کردن نهی به منافقین بر این دلالت میکند که این حکم مخصوص مومنان است.
آیهی ۸۵:
﴿وَلَا تُعۡجِبۡكَ أَمۡوَٰلُهُمۡ وَأَوۡلَٰدُهُمۡۚ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُعَذِّبَهُم بِهَا فِي ٱلدُّنۡيَا وَتَزۡهَقَ أَنفُسُهُمۡ وَهُمۡ كَٰفِرُونَ٨٥﴾[التوبة: ۸۵].«و مالها و فرزندانشان ترا به شگفت نیاندازد، خداوند میخواهد آنان را با آن در دنیا عذاب دهد و جانهایشان در حال کفر بیرون رود».
اموال و فرزندانی که خداوند در دنیا به آنان داده است تو را شگفت زده نکند، این بدان خاطر نیست که ایشان نزد خداوند محترماند، بلکه خداوند این نعمتها را به آنان داده است تا آنان را خوار و رسوا کند. ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُعَذِّبَهُم بِهَا فِي ٱلدُّنۡيَا﴾خداوند میخواهد آنان را با این نعمتها در دنیا عذاب دهد، بنابر این برای به دست آوردن آن خسته میشوند و همواره ترسِ از دست دادن این نعمات آنان را مضطرب کرده و نمیتوانند آسوده خاطر از آن لذت ببرند.
بلکه همواره در سختیها و مشقت رنج میبرند و اموال و فرزندانشان آنان را از یاد خدا و جهان آخرت غافل مینماید، تا جایی که در حالی از دنیا منتقل میشوند، ﴿وَتَزۡهَقَ أَنفُسُهُمۡ وَهُمۡ كَٰفِرُونَ﴾ جانهایشان بیرون میرود که کافر هستند و محبت فرزندان همه چیز را از آنها گرفته است، پس در حال مرگ دلهایشان به آنها وابسته بود و برای آنها میسوخت.
آیهی ۸٧-۸۶:
﴿وَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٌ أَنۡ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَجَٰهِدُواْ مَعَ رَسُولِهِ ٱسۡتَٔۡذَنَكَ أُوْلُواْ ٱلطَّوۡلِ مِنۡهُمۡ وَقَالُواْ ذَرۡنَا نَكُن مَّعَ ٱلۡقَٰعِدِينَ٨٦﴾[التوبة: ۸۶].«و چون سورهای نازل شود که به خداوند ایمان آورید و همراه پیامبرش جهاد کنید، ثروتمندان ایشان از تو اجازه میخواهند و میگویند: بگذار تا با خانهنشینان بمانیم».
﴿رَضُواْ بِأَن يَكُونُواْ مَعَ ٱلۡخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَهُمۡ لَا يَفۡقَهُونَ٨٧﴾[التوبة: ۸٧].«خشنود شدند که با زنان خانهنشین باقی بمانند، و بر دلهایشان مهر زده شده است، پس آنان نمیفهمند».
خداوند متعال با بیان اینکه منافقان همواره در انجام عبادت تنبلی میورزند و سورهها و آیات در آنان اثر نمیگذارد، میفرماید: ﴿وَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٌ﴾و هرگاه سورهای نازل شود که در آن به ایمان آوردن به خدا و جهاد در راه وی دستور داده شوند، ﴿ٱسۡتَٔۡذَنَكَ أُوْلُواْ ٱلطَّوۡلِ مِنۡهُمۡ﴾توانگران و مالداران و کسانی که هیچ عذری ندارند و خداوند آنها را با اموال و فرزندان کمک کرده است از تو اجازه میخواهند. آیا نباید سپاس خدا را به جا بیاورند و او را ستایش کنند و آنچه را که بر آنان واجب نموده و انجام آن را برایشان آسان کرده است انجام دهند؟! ولی آنان جز اینکه سستی کنند و اجازه بخواهند که به آنان اجازه داده شود تا در خانه بنشینند چیز دیگری را نپذیرفتند، ﴿وَقَالُواْ ذَرۡنَا نَكُن مَّعَ ٱلۡقَٰعِدِينَ﴾و گفتند: ما را بگذار با خانه نشینان باقی بمانیم.
خداوند متعال میفرماید: ﴿رَضُواْ بِأَن يَكُونُواْ مَعَ ٱلۡخَوَالِفِ﴾خشنود شدند به اینکه با زنان خانه نشین باقی بمانند. چگونه برای خود پسندیدند که با زنانِ خانه نشین باشند و به جهاد نروند؟! آیا درک و عقلی دارند که آنان را بر این راهنمایی نماید؟ یا ﴿وَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ﴾بردلهایشان مهر زده شده است، پس دلهایشان خیر را در نمییابد و ارادهای برای انجام آنچه که مایه خیر و رستگاری است ندارند؟ پس آنان منافع و مصلحتهای خود را نمیفهمند، زیرا اگر واقعا میفهمیدند که چنین حالتی مقام و جایگاه مردانگی آنان را پایین میآورد برای خود نمیپسندیدند.
آیهی ۸٩-۸۸:
﴿لَٰكِنِ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ جَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡخَيۡرَٰتُۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٨٨﴾[التوبة: ۸۸].«اما پیامبر و کسانی که با او ایمان آوردند با مال و جانشان جهاد کردند و همۀ خوبیها و نیکیها از آن ایشان است و اینانند که رستگارانند».
﴿أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ٨٩﴾[التوبة: ۸٩].«خداوند برای آنان باغهایی را آماده نموده است که جویبارها از زیر (درختان و کاخهای) آن روان است و در آن جاودانه میمانند. این است کامبیابی بزرگ».
خداوند متعال میفرماید: هرگاه منافقان از رفتن به جهاد تخلف ورزند خداوند مومنان را از آنان بینیاز مینماید، و خداوند بندگان و خواصی دارد که فضل خویش را به آنان اختصاص دادهاست، و آنان این کار را انجام میدهند. و آنان ﴿ٱلرَّسُولُ﴾محمد، پیامبر خدا ص﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ جَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ﴾و کسانی که با او ایمان آوردند، با مال و جانشان بدون اینکه تنبلی و سستی نشان دهند، بلکه شادمان و سرحال جهاد کردند، ﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡخَيۡرَٰتُ﴾و آنان کسانی هستند که خوبیهای فراوان در دنیا و آخرت برای ایشان است. ﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾و آنان کسانیاند که به بالاترین خواستهها و کاملترین آمال خویش دست مییابند. و اینان رستگارانند.
﴿أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ٨٩﴾خداوند برای آنان باغهایی آماده نموده است که جویبارها از زیر کاخها و درختان آن روان است، و در آن جاودانه میمانند. این است کامیابی بزرگ، پس هلاک باد کسی که به آنچه ایشان بدان مشتاقند مشتاق نیست و دین و دنیا و آخرتش را به تباهی کشانده است. و این مانند فرموده الهی است که میفرماید: ﴿قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ يَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ١٠٧﴾[الإسراء: ۱۰٧]. «بگو: به آن قرآن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید فرق نمیکند، بیگمان کسانی که پیش از آن بدیشان علم داده شده است هنگامی که قرآن بر آنها خوانده شود به سجده میافتند». و نیز فرموده الهی: ﴿فَإِن يَكۡفُرۡ بِهَا هَٰٓؤُلَآءِ فَقَدۡ وَكَّلۡنَا بِهَا قَوۡمٗا لَّيۡسُواْ بِهَا بِكَٰفِرِينَ﴾[الأنعام: ۸٩]. «پس اگر ایشان به آن کفر ورزیدند ما گروهی را بر آن گماشتهایم که به آن کافر نیستند».
آیهی ٩۳-٩۰:
﴿وَجَآءَ ٱلۡمُعَذِّرُونَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ لِيُؤۡذَنَ لَهُمۡ وَقَعَدَ ٱلَّذِينَ كَذَبُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥۚ سَيُصِيبُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ٩٠﴾[التوبة: ٩۰].«و عذر خواهان از بادیه نشینان آمدند تا به آنان اجازه داده شود. و آنان که و به خدا و پیامبرش دروغ گفتند، در خانه نشستند. و به آنان که از میان آنان (بادیه نشینان) کفر ورزیدند عذاب دردناکی خواهد رسید».
﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلضُّعَفَآءِ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرۡضَىٰ وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ مَا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِينَ مِن سَبِيلٖۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٩١﴾[التوبة: ٩۱].«بر ناتوان و بیماران و کسانی که چیزی ندارند که آن را صرف جهاد کنند گناهی نیست اگر برای خدا و رسولش اخلاص داشته باشند. و بر نیکوکاران هیچ راه (سرزنش)ی وجود ندارد، و خداوند آمرزنده و مهربان است».
﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ إِذَا مَآ أَتَوۡكَ لِتَحۡمِلَهُمۡ قُلۡتَ لَآ أَجِدُ مَآ أَحۡمِلُكُمۡ عَلَيۡهِ تَوَلَّواْ وَّأَعۡيُنُهُمۡ تَفِيضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُواْ مَا يُنفِقُونَ٩٢﴾[التوبة: ٩۲].«و همچنین ایراد و گناهی نیست بر کسانی که وقتی پیش تو آمدند تا آنان را بر مرکبی سوار کنی، گفتی: چیزی نمییابم که شما را بر آن سوار کنم، و ایشان برگشتند در حالیکه چشمانشان از آن که چیزی نمییابند که صرف جهاد کنند از (فرط) اندوه سرشار از اشک بود».
﴿إِنَّمَا ٱلسَّبِيلُ عَلَى ٱلَّذِينَ يَسۡتَٔۡذِنُونَكَ وَهُمۡ أَغۡنِيَآءُۚ رَضُواْ بِأَن يَكُونُواْ مَعَ ٱلۡخَوَالِفِ وَطَبَعَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ٩٣﴾[التوبة: ٩۳].«راه سرزنش فقط بر کسانی (باز) است که از تو اجازه میخواهند در حالیکه ثروتمند هستند. و خشنود شدند به اینکه با خانهنشینان باشند، و خداوند بر دلهایشان مهر زده است پس ایشان نمیدانند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَجَآءَ ٱلۡمُعَذِّرُونَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ لِيُؤۡذَنَ لَهُمۡ﴾برخی از بادیه نشینان که سستی کردند و از رفتن به جهاد کوتاهی ورزیدند، آمدند تا به آنها اجازه داده شود که به جهاد نروند، و به خاطر پُر رویی و بیحیایی اشان از عذر خواستن خود باکی نداشتند و به سبب ضعیف بودن ایمانشان این کار را انجام دادند. اما کسانی از آنان که با خدا و پیامبرش دروغ گفتند در خانههایشان نشستند و حتی معذرت خواهی نکردند. و احتمال دارد که ﴿ٱلۡمُعَذِّرُونَ﴾به معنی کسانی باشد که ـ در حقیقت ـ عذر داشتند و پیش پیامبر ص آمدند تا آنها را معذور بدارد، و عادت پیامبر چنین بود هرکس را که عذری داشت معذور میشود.
﴿وَقَعَدَ ٱلَّذِينَ كَذَبُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾و کسانی را مورد تهدید قرار داد که در ادعای داشتن ایمان که مقتضی بیرون رفتن برای جهاد است به خدا و پیامبرش دروغ گفتند، در خانه نشستند، (و نه برای عذرخواهی و نه برای جهاد بیرون نرفتند). سپس آنان را تهدید کرد و فرمود: ﴿سَيُصِيبُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ﴾به کافرانشان در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهد رسید.
پس از آنکه از عذرآورندگان سخن به میان آورد، و آنها را به دو گروه تقسیم کرد، گروهی که در شریعت معذور شمرده میشوند، و گروهی که معذور قرار نمیگیرند، فرمود: ﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلضُّعَفَآءِ﴾بر ناتوانان که ناتوانی جسمی و بینایی و قدرت بیرون رفتن برای پیکار را ندارند، گناهی نیست. ﴿وَلَا عَلَى ٱلۡمَرۡضَىٰ﴾و بر بیماران (نیز) گناهی نیست. و این تمام انواع بیماریها را شامل میشود، بیماریی که فرد مبتلا به آن توانایی حرکت و جهاد را ندارد، از قبیل لنگی و کوری و بیماری سینه پهلو و فلج و غیره. ﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنفِقُونَ﴾(نیز) برکسانی که چیزی ندارند که آن را صرف جهاد کنند گناهی نیست. یعنی توشه و وسیله سواری ندارند که در سفر آنها را به جایی برساند.
پس بر آنان گناهی نیست به شرطی که برای خدا و پیامبرش اخلاص داشته باشند، به این صورت که دارای ایمانی راستین باشند، و نیت و اراده آنان چنین باشد که اگر توانستند به جهاد بروند. و آنچه را که در توانایی دارند از قبیل تشویق و تحریک دیگران برای جهاد انجام دهند. ﴿مَا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِينَ مِن سَبِيلٖ﴾و بر مومنان نیکوکار ایرادی نیست، زیرا آنان ـ با نیکوکاری و ادای حقوق خدا و حقوق بندگان خدا ـ سرزنش را از خود دور کردهاند، و وقتی بنده آنچه را که در توان دارد به خوبی انجام دهد مسئولیت از گردنش ساقط میشود.
و از این آیه یک قاعده به دست میآید، و آن این است که هرکس به شخص دیگری کمک جسمی یا مالی کرد سپس این عمل نیک او سبب نقصان یا ضایع شدن چیزی شد، او ضامن آن نیست، چون نیکوکار است و بر نیکوکارانی که به هنگام نیکوکاری خود موجب نقصان یا تباهی چیزی میشوند مسئولیت و سرزنشی نمیباشد. همانطور که دلالت مینماید بر غیر از نیکوکار ـ و آن بدکار و متجاوز میباشد ـ غرامت واجب است. ﴿وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾و خداوند آمرزنده و مهربان است و از روی آمرزش و رحمت و مهربانیاش از ناتوانان در میگذرد، و آنان را به خاطر تصمیم قطعیشان پاداش کسانی عطا میکند که توانایی انجام کار را دارند.
﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ إِذَا مَآ أَتَوۡكَ لِتَحۡمِلَهُمۡ﴾و همچنین ایراد و گناهی نیست بر کسانی که پیش تو آمدند تا آنان را بر مرکبی سوار کنی تا بهسوی جهاد حرکت کنند، اما از قضا چیزی نزد تو نیافتند، ﴿قُلۡتَ﴾و تو با عرض معذرت به آنان گفتی: ﴿لَآ أَجِدُ مَآ أَحۡمِلُكُمۡ عَلَيۡهِ تَوَلَّواْ وَّأَعۡيُنُهُمۡ تَفِيضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُواْ مَا يُنفِقُونَ﴾چیزی نمییابم که شما را بر آن سوار کنم و ایشان برگشتند در حالی که به خاطر آنکه چیزی را نمییافتند صرف جهاد کنند از چشمانشان اندک سرازیر بود. آنها ناتوانند و حاضرند خویشتن را فدا کنند و به خاطر اینکه نتوانستند در جهاد شرکت نمایند چنان اندوهگین و آشفته شدند که خداوند حالت آنها را بیان کرد.
پس برایشان گناهی نیست. و هنگامی که گناه از کردن آنان ساقط شد مسئله به اصلش بر میگردد، و آن این است که هرکس نیت انجام خیر را کرد و همراه به نیت قطعی خود به اندازه توانش تلاش ن مود سپس نتوانست کار خیر را انجام دهد او به منزله کسی است که کار خیر را به طور کامل انجام دادهاست.
﴿إِنَّمَا ٱلسَّبِيلُ عَلَى ٱلَّذِينَ﴾سرزنش تنها متوجه کسانی است که ﴿يَسۡتَٔۡذِنُونَكَ وَهُمۡ أَغۡنِيَآءُ﴾از تو اجازه نمیخواهند در حالی که ثروتمندند و توانایی رفتن به جهاد را داشته و عذری ندارند، پس ایشان ﴿رَضُواْ﴾برای خود و دینشان پسندیدند که﴿بِأَن يَكُونُواْ مَعَ ٱلۡخَوَالِفِ﴾با خانه نشینان مانند زنان و کودکان و امثال آنها باقی بمانند. ﴿وَ﴾و آنان به این حالت خشنود شدند چون، ﴿وَطَبَعَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ﴾خداوند بر دلهایشان مهر زد و هیچ خیری وارد دلهایشان نشد و مصالح دینی و دنیوی خود را تشخیص ندادند. ﴿فَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ﴾و این عقوبتی است برای آنچه که مرتکب شدند.
آیهی ٩۶-٩۴:
﴿يَعۡتَذِرُونَ إِلَيۡكُمۡ إِذَا رَجَعۡتُمۡ إِلَيۡهِمۡۚ قُل لَّا تَعۡتَذِرُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَكُمۡ قَدۡ نَبَّأَنَا ٱللَّهُ مِنۡ أَخۡبَارِكُمۡۚ وَسَيَرَى ٱللَّهُ عَمَلَكُمۡ وَرَسُولُهُۥ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٩٤﴾[التوبة: ٩۴].«وقتی که بهسوی آنان برگردید، نزد شما عذر خواهی میکنند، بگو: عذر خواهی نکنید، و ما هرگز (سخن) شما را باور نمیکنیم، خداوند ما را از خبرهایتان آگاه ساخته است، و خداوند و پیامبرش عملتان را خواهند دید، سپس بهسوی خداوندی که به پنهان و پیدا آگاه است برگردانده میشوید و شما را به آنچه انجام میدادید آگاه میسازد».
﴿سَيَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَكُمۡ إِذَا ٱنقَلَبۡتُمۡ إِلَيۡهِمۡ لِتُعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡۖ فَأَعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡۖ إِنَّهُمۡ رِجۡسٞۖ وَمَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ٩٥﴾[التوبة: ٩۵].«چون بهسوی آنان برگردید برای شما به خدا سوگند خواهند خورد تا از آنان صرف نظر کنید، پس از آنان روی بگردانید، همانا آنان پلیدند و به کیفر کارهایی که میکردند جایگاهشان جهنم است».
﴿يَحۡلِفُونَ لَكُمۡ لِتَرۡضَوۡاْ عَنۡهُمۡۖ فَإِن تَرۡضَوۡاْ عَنۡهُمۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يَرۡضَىٰ عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِينَ٩٦﴾[التوبة: ٩۶].«برایتان سوگند میخورند تا از آنها خشنود شوید، پس اگر شما (هم) از آنان خشنود شوید خداوند از گروه نافرمانان خشنود نمیشود».
وقتی که از بازماندگان و نرفتن منافقانِ ثروتمند به جهاد سخن به میان آورد و فرمود آنها هیچ عذری ندارند، خبر داد که آنان ﴿يَعۡتَذِرُونَ إِلَيۡكُمۡ إِذَا رَجَعۡتُمۡ﴾وقتی که پس از پایان جنگ پیش آنها برگردید نزدتان آمده و عذرخواهی خواهند کرد. ﴿قُل لَّا تَعۡتَذِرُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَكُمۡ﴾به آنان بگو: عذرخواهی نکنید، ما شما را در عذرتراشی دروغینتان تصدیق نمیکنیم. ﴿قَدۡ نَبَّأَنَا ٱللَّهُ مِنۡ أَخۡبَارِكُمۡ﴾خداوند ما را از خبرهایتان آگاه ساخته، و او در سخنش راستگوست، پس عذرخواهی فایدهای ندارد، چون آنها به خلاف آنچه خداوند از آنان خبر داده است عذر میآورند، و محال است که آنها در آنچه که با سخن خدا مخالف باشد، راستگو باشند، خبری که در بالاترین مراتب راستی قرار دارد. ﴿وَسَيَرَى ٱللَّهُ عَمَلَكُمۡ وَرَسُولُهُ﴾و خداوند و پیامبرش عملتان را در دنیا خواهند دید، چون عمل، میزان و سنجش راستی و دروغ است، و سخن صرف بر راستی و صداقت آدمی دلالت نمیکند. ﴿ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ﴾سپس بهسوی دانای پنهان و پیدا بر گردندانده میشوید، آن ذاتی که هیچ چیز پوشیده بر او پنهان نمیماند، ﴿فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾و شما را به آنچه از خوبی و بدی که انجام دادهاید آگاه میسازد، و طبق عدالت خویش یا براساس فضل خود سزا و جزایتان میدهد، بدون اینکه به اندازه ذرهای بر شما ستم بکند.
و بدان که بدکارِ گناهکار سه حالت دارد: یا اینکه سخن و عذرش در ظاهر و باطن پذیرفته شده و مورد عفو قرار میگیرد به گونهای که انگار گناهی نکرده است. یا اینکه به خاطر گناهش مورد عقوبت و تعزیر عملی قرار میگیرد، و یا اینکه از وی صرف نظر شده و در مقابل کاری که کرده است مجازات عملی نمیشود. و در مورد منافقان خداوند به حالت سوم دستور دادهاست. بنابر این فرمود: ﴿سَيَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَكُمۡ إِذَا ٱنقَلَبۡتُمۡ إِلَيۡهِمۡ لِتُعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡ﴾چون بهسوی آنان باز گردید برای شما سوگند میخورند تا از آنها صرف نظر کنید، پس از آنان روی بگردانید. یعنی آنها را سززنش نکرده و شلاق نزنید و آنها را نکشید.
﴿إِنَّهُمۡ رِجۡسٞ﴾همانا آنان پلید و ناپاکند، و ارزش آن را ندارند که مورد توجه قرار گیرند. و سرزنش و مجازات در مورد آنها مفید نیست. ﴿وَ﴾برایشان کافی است که ﴿مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ﴾به کیفر کارهایی که کردهاند جایگاهشان جهنم باشد.
﴿يَحۡلِفُونَ لَكُمۡ لِتَرۡضَوۡاْ عَنۡهُمۡ﴾علاوه بر صرف نظر کردن، انتظار دارند که از آنها خشنود شوید. انگار آنها هیچ کار (بدی) نکردهاند. ﴿فَإِن تَرۡضَوۡاْ عَنۡهُمۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يَرۡضَىٰ عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِينَ﴾پس اگر شما از آنان خشنود شوید قطعا خداوند از گروه فاسقان خشنود نمیشود. یعنی برای شما مومنان شایسته نیست از کسی خشنود شوید که خداوند از او راضی نیست، بلکه بر شماست که با پروردگارتان در خشنودی و ناخشنودیش همسو باشید. و بیاندیش که چگونه فرمود: ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يَرۡضَىٰ عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِينَ﴾همانا خداوند از گروه فاسقان خشنود نمیشود، و نفرمود: «خداوند از آنها خشنود نمیشود» تا بر این دلالت نماید که دروازه توبه باز است و فاسقین و غیر آنان هر زمان توبه کنند خداوند توبهشان را میپذیرد و از آنها راضی میگردد.
اما تا وقتی که فاسق و نافرمان باشند خداوند از آنها راضی نخواهد شد، چون مانعِ خشنودی او وجود دارد و آن بیرون رفتن آنها از چیزی است که خدا برایشان پسندیده است از قبیل ایمان و اطاعت.
و بهسوی چیزی بیرون رفتند که خداوند آن را نمیپسندد از قبیل شرک و نفاق و گناه.
خلاصۀ آنچه که خداوند ذکر کرده چنین است: منافقانی که بدون عذر از شرکت در جهاد تخلف ورزیده و به جهاد نرفتند، اگر برای مومنان عذر آوردند و ادّعا کردند که برای شرکت نکردنشان در جهاد عذرهایی داشتهاند ـ به درستی که منافقان میخواهند شما از آنان صرف نظر کنید و از آنها راضی شوید و عذر آنها را بپذیرید ـ اما شما هرگز نباید عذرشان را بپذیرید و از آنان خشنود شوید.
اما آیا از آنان اعراض شود یا نه؟ آری! مومنان باید از آنان اعراض نمایند، هم چنانکه از اعمال پست و نجس روی میگردانند.
در این آیات سخن گفتن برای خداوند متعال ثابت شده است. آن جا که میفرماید: ﴿قَدۡ نَبَّأَنَا ٱللَّهُ مِنۡ أَخۡبَارِكُمۡ﴾خداوند ما را از خبرهایتان آگاه ساخته است. و کارهای اختیاری که با مشیت و قدرت خدا به وقوع میپیوندد در این فرموده برای خداوند ثابت شده است، و همچنین در فرمودهی: ﴿وَسَيَرَى ٱللَّهُ عَمَلَكُمۡ وَرَسُولُهُ﴾خداوند خبر داده است که او عمل شما را بعد از واقع شدن آن خواهد دید، و در این آیات نیز خشنودی خداوند از نیکوکاران و خشمگین بودن او از فاسقان ثابت شده است.
آیهی ٩٩-٩٧:
﴿ٱلۡأَعۡرَابُ أَشَدُّ كُفۡرٗا وَنِفَاقٗا وَأَجۡدَرُ أَلَّا يَعۡلَمُواْ حُدُودَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٩٧﴾[التوبة: ٩٧].«بادیهنشینان، کفر و نفاقشان بیشتر است، و سزاوارترند که حدود و قوانین چیزی را که خدا بر پیامبرش نازل کرده است ندانند، و خداوند دانا و حکیم است».
﴿وَمِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغۡرَمٗا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ ٱلدَّوَآئِرَۚ عَلَيۡهِمۡ دَآئِرَةُ ٱلسَّوۡءِۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞ٩٨﴾[التوبة: ٩۸].«و از بادیهنشینان کسانی هستند که آنچه را انفاق میکنند زیان میشمارند و برای شما در انتظار بلایا و مصایب هستند، پیشامد ناگوار و مصیبت بر آنان باد، و خداوند شنوای داناست».
﴿وَمِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مَن يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَٰتٍ عِندَ ٱللَّهِ وَصَلَوَٰتِ ٱلرَّسُولِۚ أَلَآ إِنَّهَا قُرۡبَةٞ لَّهُمۡۚ سَيُدۡخِلُهُمُ ٱللَّهُ فِي رَحۡمَتِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٩٩﴾[التوبة: ٩٩].«و از بادیهنشینان کسانی هستند که به خدا و روز قیامت ایمان دارند و آنچه را که انفاق میکنند مایۀ نزدیکی به خدا و سبب دعاهای پیامبر میدانند. هان! بیگمان آن برایشان مایۀ نزدیکی به خداست، خداوند آنان را به رحمت خویش درخواهد آورد. همانا خداوند آمرزنده و مهربان است».
خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱلۡأَعۡرَابُ﴾بادیه نشینان، ﴿أَشَدُّ كُفۡرٗا وَنِفَاقٗا﴾کفر و نفاقشان از کفر و نفاق شهرنشینانی که کفر و نفاق در آنهاست بیشتر است، و این علل زیادی دارد، از آن جمله این است که بادیه نشینان از شناخت مقررات دینی و اعمال و احکام دورند. پس آنان سزاوارتر و شایستهترند که ﴿أَلَّا يَعۡلَمُواْ حُدُودَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ﴾حدود و قوانین ایمان و احکام و نواهی و اوامری را که خدا بر پیامبرش نازل کرده است ندانند. به خلاف شهرنشینان، زیرا آنها نزدیکترند به اینکه حدود آنچه را بدانند که خداوند بر پیامبرش نازل کرده است، پس به سبب این آگاهی برای آنان افکاری خوب و ارادههایی برای انجام کار خیری که آن را میشناسند پدید میآید که در میان بادیه نشینان وجود ندارد.
و در آنان نرم خویی و فرمان بردن از دعوتگر به اندازهای هست که در بادیه نشینان وجود ندارد، و آنها با مومنان همنشینی مینمایند و بیشتر از بادیه نشینان با آنها در میآمیزند. پس شهرنشینان از اهل بادیه برای انجام خیر سزاوارترند. اما هم در شهر کافر و منافق وجود دارد و هم در بادیه و بیابان، ولی منافقان و کافران بادیه نشین کفر و نفاقشان از کفر و نفاق شهرنشینان بیشتر و سختتر است، به همین سبب بادیه نشینان بر اموال خود حریصتر و بخیلترند.
از میان این بادیه نشینان کسانی هستند که ﴿مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ﴾آنچه را از قبیل زکات و نفقه در راه خدا انفاق میکنند ﴿مَغۡرَمٗا﴾زیان و تاوان شمرده و از آن چشم داشت پاداش ندارند، و آن را برای رضای خدا نمیدهند و جز با ناخوشی و ناچاری نمیپردازند.
﴿وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ ٱلدَّوَآئِرَ﴾و از آنجا که با مومنان دشمنی میورزند و از آنها متنفرند چشم انتظار آنند که پیشامدهای ناگوار روزگار و مصیبتهای زمانه بر آنان وارد شود، اما برعکس بر آنان خواهد آمد، ﴿عَلَيۡهِمۡ دَآئِرَةُ ٱلسَّوۡءِ﴾پیشامد ناگوار و مصیبت بر آنان باد و روزگار خوب و سرانجام نیکو و پیروزی بر دشمنان از آن مومنان خواهد بود. ﴿وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞ﴾و خداوند دانا و حکیم است، نیت بندگان و اخلاص و ریای آنان را میداند.
و همه بادیه نشینان مذموم و نکوهش شده نیستند بلکه از میان آنها کسانی هستند که ﴿يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾به خدا و روز قیامت ایمان دارند، و از کفر و نفاق در امان و سالم مانده و به مقتضای ایمان عمل میکنند. ﴿وَيَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَٰتٍ عِندَ ٱللَّهِ﴾و از بخشش و انفاق خود چشم داشت پاداش الهی را دارند و هدفشان از آن رضای خدا و نزدیک شدن به اوست.
﴿وَ﴾و بخشش خود را وسیلهای قرار میدهد برای ﴿صَلَوَٰتِ ٱلرَّسُولِ﴾دعای پیامبر و برکت خواستن او برای آنها. خداوند متعال با بیان مفید بودن دعای پیامبر میفرماید: ﴿أَلَآ إِنَّهَا قُرۡبَةٞ لَّهُمۡ﴾هان! بیگمان آن مایه نزدیکیشان به خداست، و مالهایشان رشد میکند، و با برکت میشود. ﴿سَيُدۡخِلُهُمُ ٱللَّهُ فِي رَحۡمَتِهِ﴾خداوند آنان را در زمره بندگان شایستهاش به رحمت خود در خواهد آورد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.
پس گناهان بزرگ کسی را که بهسوی او بازگردد و توبه نماید میآمرزد، و بندگانش را مشمول رحمت گستردهاش میگرداند که همه چیز را فرا گرفته است. و بندگان مومنش را از رحمتی ویژه برخوردار میکند و آنها را به انجام خوبیها توفیق میدهد، و از بزهکاریها مصون میدارد، و انواع پاداشها را به صورت فراوان به آنان میدهد. این آیه بیانگر آن است که برخی از بادیه نشینان مانند شهرنشینان خوب هستند و برخی بد و قابل مذمت میباشند، پس خداوند آنها را فقط به خاطر بادیه نشینی مذمت و نکوهش نکرده است، بلکه به خاطر ترک دستوراتش مذمت نموده است. هرچند که بادیه نشین در مظان بد بودن میباشد.
این آیه همچنین بیانگر آن است که کفر و نفاق کم و زیاد میشود، و برحسب شرایط حال و مقام غلظت و رقّت پیدا میکند. در این آیه همچنین به فضیلت علم اشاره شده، و اینکه کسی که دانش ندارد از کسی که اهل دانش است به شر نزدیکتر است، چون خداوند بادیه نشینان را مذمت نمود و خبر داده که کفر و نفاقشان بیشتر و سختتر است، و علت این امر را نیز بیان داشته است. و این که بادیه نشینان سزاوارترند که حدود آنچه را که خدا بر پیامبرش نازل کرده است ندانند. نیز از این آیه بر میآید که مفیدترین علم، شناخت حدود ومقررات آیینی است که خدا بر پیامبرش نازل کرده است، از قبیل اصول و فروع دین، و شناخت حدود ایمان و اسلام و احسان، و پرهیزگاری و رستگاری و طاعت و نیکی و برقرار داشتن پیوند خویشاوندی و احسان. و شناخت حدود کفر و نفاق و فسق و گناه و زنا و شراب و ربا و امثال آن.
زیرا اگر انسان نسبت به این چیزها علم و آگاهی داشته باشد، میتواند به شیوهای نیکو آنها را انجام دهد چنانچه به او فرمان داده شده بود که آنها را انجام دهد و یا آنها را ترک نماید چنانچه جزو امور ممنوعه بودند. همچنین میتواند به شیوهای نیکو مردم را فرا بخواند تا آنها را انجام دهند و یا ترک نمایند. از این آیه همچنین بر میآید که مومن شایسته است حقوقی را که بر اوست با شرح صدر و آرامش خاطر بپردازد و آن را توفیق و غنیمت بشمارد نه باج و خراج.
آیهی ۱۰۰:
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١٠٠﴾[التوبة: ۱۰۰].«و پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکوکاری از آنان پیروی کردند، و راه ایشان را به خوبی پیمودند، خداوند از آنان خشنود است، و آنان از او خشنودند، و خداوند برایشان باغهایی آماده کرده است که از زیر (درختان) آن رودها روان است که در آنجا همیشه جاودانند، این است کامیابی بزرگ».
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ﴾و پیشگامان نخستین، آنها کسانی هستند که از میان این امت در ایمان و هجرت و جهاد و اقامه دین خدا از دیگران پیشی گرفتهاند. ﴿مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ﴾از میان مهاجران، و آنها کسانی هستند که: ﴿أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ﴾[الحشر: ۸]. «از سرزمینشان اخراج شدند و مالهایشان از آنان گرفته شد، اما با این وجود فضل و خشنودی خدا را جستند، و خدا و پیامبرش را یاری کردند. ایشان راستگویانند».
﴿وَٱلۡأَنصَارِ﴾و از انصار ﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ﴾[الحشر: ٩]. «کسانی که ساکن مدینه بودند و قبل از هجرت مهاجرین ایمان آوردند، آنان مهاجران را دوست دارند و با اموال خود از آنان دلجویی به عمل میآورند، و در دل خود نسبت به اموال غنیمت و غیرهای که به آنان داده میشود حسادتی نمییابند، و مهاجران و نیازمندان را بر خود مقدم میدارند هر چندکه فقیری و نیازمندی دامان آنان را گرفته باشد». ﴿وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ﴾و کسانی که با نیکوکاری راه ایشان را همراه با داشتن اعتقادات پاک و گفتار و اعمال نیکو پیمودند، پس ایشان کسانی هستند که از مذمت و نکوهش به دورند و به ستایش فراوان و برترین بخششها از جانب خدا دست یافتهاند. ﴿رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ﴾خداوند از ایشان خشنود است، و خشنودی خدا بزرگترین نعمتهای بهشت است.
﴿وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾و آنان از او خشنودند و خداوند برای ایشان باغهایی آماده کرده است که از زیر درختان آن رودها روان است، رودهای روانی که بهسوی باغهای بهشت و باغچههای شکوفا و پرگل و زیبا جاری هستند.
﴿خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗا﴾در آن جا همیشه جاودانند و نمیخواهند از آن جا به جایی دیگر برده شوند، و چیزی دیگر را به جای آن نمیجویند، چون آنها هر آنچه را که آرزو کردهاند به دست آوردهاند و هر آنچه را که خواستهاند یافتهاند.
﴿ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾این است کامیابی بزرگ، در آن جا هر آنچه که برای انسان دوست داشتنی و برای ارواح لذت بخش است و مایه شادی دلها و جسمهاست برایش فراهم کردهاند. و هر امر محذوری از او دور شده است.
آیهی ۱۰۱:
﴿وَمِمَّنۡ حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ لَا تَعۡلَمُهُمۡۖ نَحۡنُ نَعۡلَمُهُمۡۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيۡنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٖ١٠١﴾[التوبة: ۱۰۱].«و (برخی) از بادینشینانی که در اطراف شما هستند و برخی از اهل مدینه منافقاند که تمرین نفاق کرده و در آن مهارت پیدا نمودهاند. تو آنان را نمیشناسی، ما آنان را میشناسیم، دو بار آنان را عذاب خواهیم داد سپس به عذاب بزرگ بازگردانده میشوند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمِمَّنۡ حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ﴾از بادیه نشینانی که اطراف شما هستند افرادی منافقاند و برخی از اهل مدینه نیز منافق هستند، ﴿مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ﴾که تمرین نفاق کرده و در آن مهارت پیدا نموده و سرکشیشان بیشتر شده است. ﴿لَا تَعۡلَمُهُمۡ﴾تو هریک از آنان را به طور مشخص نمیشناسی تا مجازاتشان کنی و یا به مقتضای نفاقشان با آنان رفتار نمایی، چون خداوند در این مورد حکمت آشکاری دارد.
﴿نَحۡنُ نَعۡلَمُهُمۡۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيۡنِ﴾بلکه ما آنان را میشناسیم، دو بار آنان را عذاب خواهیم داد. احتمال دارد که منظور از ﴿مَّرَّتَيۡنِ﴾این باشد که یک عذاب را در دنیا میبینند و یک عذاب را در آخرت.
عذاب آنها در دنیا غم و اندوه و ناخوشی است که به سبب پیروزی و فتحی که نصیب مسلمین میشود به آنان دست میدهد، و عذابشان در آخرت آتش جهنم است که بد جایگاهی است. و احتمال دارد منظور از دو بار عذاب دادن این باشد که عذاب آنان را سخت مینماییم و آن را چندین برابر میکنیم، و برایشان تکرار مینماییم.
آیهی ۱۰۳-۱۰۲:
﴿وَءَاخَرُونَ ٱعۡتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمۡ خَلَطُواْ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَءَاخَرَ سَيِّئًا عَسَى ٱللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ١٠٢﴾[التوبة: ۱۰۲].«و دیگرانی هستند که به گناهان خود اعتراف کرده و کار خوب را با (کاری) دیگر که بد است درآمیختهاند. امید است که خداوند توبۀ آنان را بپذیرد، که خداوند آمرزنده و مهربان است».
﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَكَ سَكَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ١٠٣﴾[التوبة: ۱۰۳].«از اموال آنان زکات بگیر تا آنان را با آن پاک داری و رشدشان دهی، و برای آنان دعای خیر کن، بدون شک دعای تو برای آنان مایۀ آرامش است، و خداوند شنوای داناست».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَءَاخَرُونَ﴾و مردمانی دیگر که در مدینه و اطراف آن، بلکه در سایر سرزمینهای اسلامی هستند، ﴿ٱعۡتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمۡ﴾به گناهانشان اعتراف کرده و از آن پشیمان شدهاند، و بر بازگشتن از آن و پاک کردن خود از آلودگیها تلاش مینمایند ﴿خَلَطُواْ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَءَاخَرَ سَيِّئًا﴾و کار خوب را با (کاری) دیگر که بد است در آمیختهاند. و عمل صالح و خوب آن است که صاحبش اهل توحید و ایمان باشد و انسان را از کفر و شرک بیرون آورد، زیرا شرط پذیرفته شدن هر عمل صالحی توحید و ایمان است. پس ایشان اعمال صالحی را با اعمال بد از قبیل جرات کردن بر ارتکاب برخی کارهای حرام و کوتاهی ورزیدن در انجام برخی از واجبات درآمیخته بودند، و به این گناه اعتراف کردند اما با این حال امیدوار بودند که خداوند آنان را بیامرزد. پس ﴿عَسَى ٱللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ﴾امید است که خداوند توبه آنها را بپذیرد.
و خداوند به هر دو صورت توبه بنده را میپذیرد: اول اینکه او را برای توبه کردن توفیق میدهد. دوم اینکه: بعد از آنکه توبه نمود توبهاش را میپذیرد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ﴾بیگمان صفت خداوند آمرزیدن و مهربانی است، وهیچ مخلوقی نیست مگر اینکه مشمول مغفرت و رحمت اوست، بلکه جهان بالا و پایین بر پایه این دو صفت وی ماندگارند. و اگر خداوند مردم را به سبب ظلمشان مواخذه نماید هیچ جنبدهای را روی زمین نخواهد گذاشت. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُمۡسِكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَاۚ وَلَئِن زَالَتَآ إِنۡ أَمۡسَكَهُمَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ كَانَ حَلِيمًا غَفُورٗا٤١﴾[فاطر: ۴۱]. «همانا خداوند آسمانها و زمین را نگاه میدارد تا نیفتند، و اگر بیفتند بعد از او هیچ کسی آنها را نگاه نمیدارد، همانا اوست بردبار آمرزنده». و از جمله مغفرت او این است که هرگاه کسانی که بر خودشان زیاده روی کردهاند، و کسانی که عمر خود را با انجام کارهای بد گذراندهاند، توبه نمایند و بهسوی او باز گردند، حتی اگر اندکی پیش از مرگشان در میگذرد. پس این آیه دلالت مینماید کسی که کار بد و نیک انجام داده و به گناهش اعتراف نموده و شیطان شده ولی توبه قطعی نکرده است، در دایره بیم و امید قرار دارد اما به سلامتی و نجات نزدیکتر است. و اما کسی که کار نیک و بد را با هم آمیخته است و به گناهش اعتراف نکرده و بر گذشتهاش پشیمان نشده است، بلکه همواره بر گناه گذشته اصرار میورزد، به شدت باید نگران (آیندهی) او بود.
خداوند متعال به پیامبرش، و نیز وارث و جانشین او فرمان میدهد تا مومنان را پاک کند و ایمانشان را کامل گرداند، ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ﴾از اموال آنان زکات بگیر ﴿تُطَهِّرُهُمۡ﴾تا آنان را به وسیله آن از گناهان و اخلاق زشت پاک کنی، ﴿وَتُزَكِّيهِم﴾و رشدشان بدهی، و بر اخلاق نیکو و کارهای شایستهشان بیافزایی و پاداش دنیوی و اخروی آنان را افزایش دهی، و اموالشان رشد کند. ﴿وَصَلِّ عَلَيۡهِمۡ﴾و برای مومنان هنگامی که زکات اموالشان را به تو میدهند به طور عام و خاص دعاکن.
﴿إِنَّ صَلَوٰتَكَ سَكَنٞ لَّهُمۡ﴾بدون شک دعای تو برای آنان مایه آرامش دلها و موجب خوشحالی آنان است. ﴿وَٱللَّهُ سَمِيعٌ﴾و خداوند دعایت را میشنود و میپذیرد. ﴿عَلِيمٌ﴾و به حالات و نیتهای بندگان داناست، پس هرکس را که عملی انجام دهد، طبق علم و آگاهیاش و به اندازه نیت او پاداش میدهد. و پیامبر ص دستور خدا را اطاعت کرد و آنان را به دادن زکات دستور داد و کارگزاران خود را برای جمع آوری و وصول آن فرستاد و چون پیش کسی میرفتند و زکات او را میگرفتند برای وی دعای خیر و برکت مینمودند.
پس این آیه بر واجب بودن زکات در همه اموال دلالت مینماید. اگر اموال تجاری باشد که زکات آن مشخص است، زیرا آن مالی است که رشد میکند و مولّد و درآمدزا است. پس انصاف و عدالت آن است که به وسیله پرداختن زکاتی که خداوند در آن واجب کرده است با فقرا همدردی شود.
غیر از اموال تجاری، اگر قابل رشد و نمو باشد مانند غلّات و میوهها و حیواناتی که برای پرورش و شیردهی و تولید مثل نگهداری میشوند، زکات در آن واجب است، در غیر این صورت زکات در آنها واجب نیست، چون اموالی که به قصد داد و ستد نگهداری میشود به منزلهی اموالی نیست که معمولا انسان برای خود نگهداری مینماید، و اهداف مالی از آن مدّ نظر دارد، زیرا هدف از نگهداری چنین اموالی استفاده شخصی است. پس اموال غیر تجاری که قابل رشد و نمو نیست زکات ندارد.
و این آیه دلالت مینماید که بنده نمیتواند خودش را پاک نماید، و اخلاق نیک و فضایلش را رشد دهد مگر اینکه زکات مالش را بپردازد، و هیچ چیز به اندازه پرداختن زکات در این خصوص مفید و موثر نیست.
زیرا رشد و پاکسازی منوط به پرداختن زکات است. و نیز بر این دلالت مینماید که مستحب است امام یا جانشین او برای کسی که زکاتش را میپردازد به خیر و برکت دعا کند. و مناسب است که این دعا با صدای بلند و طوری باشد که زکات دهنده بشنود، زیرا او با شنیدن دعا آرامش مییابد.
و از مفهوم آن استنباط میشود که شایسته است با سخن نرم و دعای خیر برای مومن و با دیگر راههایی که موجب آرامش قلب او شود، قلب او را شاد و مسرور گرداند.
آیهی ۱۰۴:
﴿أَلَمۡ يَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ يَقۡبَلُ ٱلتَّوۡبَةَ عَنۡ عِبَادِهِۦ وَيَأۡخُذُ ٱلصَّدَقَٰتِ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ١٠٤﴾[التوبة: ۱۰۴].«آیا نداستهاند که تنها خداوند است توبه را از بندگانش میپذیرد، و زکات و صدقه را قبول میکند، و خداوند توبهپذیر و مهربان است؟».
آیا گستردگی رحمت خدا و بخشش فراگیر ا و را در نیافته، و ندانستهاند که او ﴿يَقۡبَلُ ٱلتَّوۡبَةَ عَنۡ عِبَادِهِ﴾توبه بندگانِ توبهکنندهاش را از تمامی گناهانشان میپذیرد، بلکه او از توبه بندهاش بسیار خوشحال میگردد.
﴿وَيَأۡخُذُ ٱلصَّدَقَٰتِ﴾و زکات و صدقه را از آنان قبول مینماید، و آن را با دست راستش میگیرد و پرورش میدهد تا جایی که یک خرما مانند کوه بزرگی میشود. پس زکات و صدقاتی که بیشتر از یک خرما باشد چگونه خواهد بود!.
﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ﴾و خداوند بسیار پذیرندهی توبهی توبه کنندگان است، پس هرکس بهسوی خدا توبه کند توبهاش را میپذیرد. گرچه بارها گناه از آنان سرزده باشد. و خداوند از پذیرفتن توبهی بندگانش خسته نمیشود تا وقتی که بندگان خودشان از توبه کردن خسته شوند و از درگاه او فرار نمایند و با دشمن خودشان دوستی کنند. ﴿ٱلرَّحِيمُ﴾مهربان است و رحمت او همه چیز را در بر گرفته است و آن را برای کسانی که پرهیزگاری میکنند و زکات میپردازند و به آیات او ایمان میآورند و از پیامبرش پیروی مینمایند مقرر داشته است.
آیهی ۱۰۵:
﴿وَقُلِ ٱعۡمَلُواْ فَسَيَرَى ٱللَّهُ عَمَلَكُمۡ وَرَسُولُهُۥ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۖ وَسَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ١٠٥﴾[التوبة: ۱۰۵].«و بگو: (آنچه میخواهید) انجام دهید، پس خداوند اعمال شما را میبیند، و همچنین پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را میبینند، بهسوی دانای پنهان و پیدا برگردانده خواهید شد آنگاه شما را به آنچه میکردید آگاه میسازد».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَقُلِ﴾و به این منافقان بگو: ﴿ٱعۡمَلُواْ﴾کارهایی را که میخواهید، انجام دهید و بر باطل خود مداوم باشید و گمان نبرید که این کارهایتان پنهان میماند. ﴿فَسَيَرَى ٱللَّهُ عَمَلَكُمۡ وَرَسُولُهُۥ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾بلکه خداوند اعمال شما را میبیند و همچنین پیامبر و مومنان نیز اعمال شما را میبینند. یعنی اعمالتان روشن و آشکار میگردد. ﴿وَسَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾و بهسوی دانای پنهان و پیدا برگردانده میشوید و شما را به آنچه از خوبی و بدی میکردید آگاه میسازد.
این تهدید و وعید سختی است برای کسی که باطل و سرکشی و گمراهی و نافرمانی خود را ادامه میدهد. و احتمال دارد به این معنی باشد که شما هر زمان کار خوب یا بدی انجام دهید خداوند از آن اطلاع دارد، و پیامبرش و بندگان مومن خود را از کارهایتان گرچه پنهانی انجام شود آگاه خواهد ساخت.
آیهی ۱۰۶:
﴿وَءَاخَرُونَ مُرۡجَوۡنَ لِأَمۡرِ ٱللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمۡ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيۡهِمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ١٠٦﴾[التوبة: ۱۰۶].«و دیگرانی هستند که به فرمان و امر خدا واگذار شدهاند، یا آنان را عذاب میدهد و یا توبهشان را میپذیرد، و خداوند دانا و با حکمت است».
﴿وَءَاخَرُونَ﴾و کسانی دیگر که به جنگ نرفتهاند، ﴿مُرۡجَوۡنَ لِأَمۡرِ ٱللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمۡ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيۡهِمۡ﴾به حکم و فرمان خدا واگذار شدهاند، یا آنان را عذاب میدهد و یا توبهشان را میپذیرد. در این آیه کسانی که در جنگ شرکت نکردهاند به شدت مورد تهدید واقع شده و بر توبه و پشیمان شدن تحریک شدهاند. ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ﴾و خداوند دانا به احوال و نیات بندگان میباشد و با حکمت است و هرچیزی را در جایش قرار میدهد، پس اگر حکمت او مقتضی آن بود که گناهانشان را ببخشاید و توبهشان را قبول کند، این کار را میکند، و اگر حکمت او اقتضا نماید که آنان را خوار بگرداند و بر توبه کردن توفیقشان ندهد چنین خواهد کرد.
آیهی ۱۱۰-۱۰٧:
﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مَسۡجِدٗا ضِرَارٗا وَكُفۡرٗا وَتَفۡرِيقَۢا بَيۡنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَإِرۡصَادٗا لِّمَنۡ حَارَبَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ مِن قَبۡلُۚ وَلَيَحۡلِفُنَّ إِنۡ أَرَدۡنَآ إِلَّا ٱلۡحُسۡنَىٰۖ وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ١٠٧﴾[التوبة: ۱۰٧].«و کسانی هستند که به منظور زیان رساندن و (ایجاد) کفر و تفرقه بین مؤمنان و کمینگاه ساختن برای کسی که پیش از این با خدا و پیامبرش جنگیده بود، مسجد ساخته و سوگند میخورند که جز نیکی منظوری نداشتهایم اما خداوند گواهی میدهد که آنان دروغگو هستند».
﴿لَا تَقُمۡ فِيهِ أَبَدٗاۚ لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ يَوۡمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِۚ فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ١٠٨﴾[التوبة: ۱۰۸].«هرگز در آن نایست (و نماز مگذار)، زیرا مسجدی که از روز نخست بر تقوا بنیان نهاده شده است سزاوارتر است که در آن بایستی (و نماز بگزاری)، در آنجا مردانی هستند که دوست دارند خود را پاکیزه دارند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد».
﴿أَفَمَنۡ أَسَّسَ بُنۡيَٰنَهُۥ عَلَىٰ تَقۡوَىٰ مِنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٍ خَيۡرٌ أَم مَّنۡ أَسَّسَ بُنۡيَٰنَهُۥ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٖ فَٱنۡهَارَ بِهِۦ فِي نَارِ جَهَنَّمَۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٠٩﴾[التوبة: ۱۰٩].«آیا کسی که شالودۀ (کار) خود را بر تقوای خدا و خشنودی او بنیان نهاده است بهتر میباشد یا کسی که اساس (کار) خود را بر لبۀ پرتگاهی مشرف به سقوط بنیان نهاده است و با آن در آتش جهنم میافتد؟ و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمیکند».
﴿لَا يَزَالُ بُنۡيَٰنُهُمُ ٱلَّذِي بَنَوۡاْ رِيبَةٗ فِي قُلُوبِهِمۡ إِلَّآ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ١١٠﴾[التوبة: ۱۱۰].«بنایی را که بنیان نهادهاند همواره در دلهایشان مایۀ شک و تردید است مگر آنکه دلهایشان پاره پاره گردد و خداوند دانا و حکیم است».
مردمانی از منافقان قبا مسجدی در کنار مسجد قبا ساختند و منظورشان از ساختن آن زیان وارد کردن به مومنان و اختلاف انداختن میان آنان بود، و آن را پناهگاه و سنگری برای کسانی قرار دادند که امیدوار بودند روزی با پیامبر خدا خواهند جنگید. و منظورشان این بودکه اگر نیازی به پناهگاری داشتند از این مسجد استفاده کنند. پس خداوند رسوایشان ساخت و راز آنها را آشکار کرد.
﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مَسۡجِدٗا ضِرَارٗا﴾و کسانی که برای زیان رساندن به مومنان و به مسجدشان که در آن جمع میشدند، مساجدی ساختند، ﴿وَكُفۡرٗا﴾و منظورشان کفر ورزی در آن بود، در حالی که دیگران منظورشان از ساختن مسجد رساندن به ایما و صداقت بود. ﴿وَتَفۡرِيقَۢا بَيۡنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾مسجد را ساختند تا مومنان دسته دسته و پراکنده شوند و اختلاف پیدا کنند. ﴿وَإِرۡصَادٗا﴾و همچنین منظورشان کمینگاه ساختن، ﴿لِّمَنۡ حَارَبَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ مِن قَبۡلُ﴾برای کسی بود که از پیش با خدا و پیامبرش جنگیده بود. یعنی این مسجد را برای کمک کردن به کسانی ساختند که با خدا و پیامبر میجنگیدند، و پیشتر نیز جنگیده و دشمن سرسخت بودند مانند ابوعامر راهب که فردی از اهل مدینه بود و هنگامی که پیامبر ص به مدینه هجرت نمود به وی کفر ورزید. او در جاهلیت وانمود میکرد که اهل عبادت است. پس بهسوی مشرکین رفت تا از آنان برای جنگیدن با پیامبر کمک بگیرد. و چون نزد مشرکین به خواستهاش دست نیافت بهسوی قیصر رفت به گمان اینکه او را یاری کند. و این ملعون در راهی که بهسوی قیصر میرفت هلاک شد در حالیکه با منافقان پیمان کمک و یاری بسته بود.
و مسجد ضرارا به این هدف بنا کردند، و خداوند وحی نازل نمود که آنها برای این هدف مسجد را ساختهاند. بنابر این پیامبر کسانی راکه سوی مسجد فرستاد تا آن را منهدم نمایند و بسوزانند. و آن مسجد منهدم و سوزانده شد و بعد از آن به زباله دانی تبدیل گردید.
خداوند متعال بعد از اینکه اهداف و مقاصد فاسدشان را درباره ساختن مسجد بیان نمود، فرمود: ﴿وَلَيَحۡلِفُنَّ إِنۡ أَرَدۡنَآ﴾و سوگند میخورند که در ساختن این مسجد منظوری ﴿إِلَّا ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾جز نیکی کردن به ضعیف و ناتوان و نابینا نداشتهایم. ﴿وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ﴾و خداوند گواهی میدهد که آنان دروغگو هستند، پس گواهی دادن خدا بر آنها از سوگند خوردنشان راستتر است. ﴿لَا تَقُمۡ فِيهِ أَبَدٗا﴾هرگز در آن مسجد که به منظور زیان رساندن به مومنان ساخته شده است نمازمگزار و خداوند تو را از آن بینیاز مینماید، و تو ناچار به نمازگزاردن در آن نیستی ﴿لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ يَوۡمٍ﴾مسجدی که از روز نخست که اسلام وارد قبا گردید و بر تقوا بنیان نهاده شد، و آن مسجد قبا است که بر پایه اخلاص دین و عبادت برای خدا و به منظور ذکر او و اقامه شعایر دینش بنیان نهاده شده است. و مسجد قبا در این زمینه از قدمت و اصالت زیادی برخوردار است. و این مسجد شریف ﴿أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ﴾سزاوارتر است که در آن بایستی، و خدا را در آن عبادت کنی، و به ذکر خدا بپردازی. پس این مسجد با شرافت است و اهالی آن شریفاند، بنابر این خداوند آنها را ستایش نمود و فرمود: ﴿فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ﴾در آن مردانی هستند که دوست دارند خود را از گناهان پاک نمایند و از چرکها و پلیدیها و آلودگیها پاکیزه بدارند.
مشخص است که هر کس چیزی را دوست داشته باشد باید برای آن تلاش نماید و در راستای آن حرکت کند. و آنها چون پاکیزه بودن را دوست داشتند برای پاک کردن خود از گناهان و آلودگیها و از مبطلات وضو و غسل تلاش مینمودند. بنابر این آنها از پیشگامان در اسلام بودند و نماز را برپا میداشتند و همواره همراه پیامبر جهاد میکردند و در اقامه شرایع دین جدی بودند، و از مخالفت ورزیدن با خدا و پیامبر صپرهیز میکردند. و پیامبر ص بعد از اینکه این آیه نازل شد از آنان پرسید که چرا پاکیزگی شما مورد ستایش واقع شده است؟ پس به پیامبر خبر دارند که آنها بعد از استنجا با سنگ خودشان را با آب تمیز میکنند، و خداوند آنها را بر کارشان ستود.
﴿وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ﴾و خداوند پاکیزگان را دوست میدارد، کسانی که طهارت و پاکی معنوی دارند از قبیل پرهیز کردن از شرک و اخلاق بد، نیز طهارت حسی دارند مانند دور کردن آلودگیها و رفع مبطلات وضو و غسل. سپس برتری مساجد را برحسب مقاصد اهل آن و همسویی آن با رضای خدا بیان کرد و فرمود ﴿أَفَمَنۡ أَسَّسَ بُنۡيَٰنَهُۥ عَلَىٰ تَقۡوَىٰ مِنَ ٱللَّهِ﴾آیا کسی که شالوده مسجد را بر تقوای خدا و خشنودی او بنا نهاده است. یعنی بر اساس نیتی صالح و مخلصانه آن را بنا نهاده است، ﴿وَرِضۡوَٰنٍ﴾و بر پایه خشنودی خدا آن را بنا کرده است، به این صورت که آن را موافقِ دستور خدا بنا نموده، پس هم در کارش اخلاص داشته است و هم در انجام کار از دستور خدا پیروی نموده است.
﴿خَيۡرٌ أَم مَّنۡ أَسَّسَ بُنۡيَٰنَهُۥ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٖ فَٱنۡهَارَ بِهِۦ فِي نَارِ جَهَنَّمَۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾(آیا چنین کسی) بهتر است یا کسی که شالوده آن را بر لبه پرتگاهِ فرو ریختهای بنیاد نهاده و با آن به آتش جهنم در میافتد؟! و خداوند گروه ستمگران را بهسوی مصالح و منافع دینی و دنیویشان هدایت نمیکند. ﴿لَا يَزَالُ بُنۡيَٰنُهُمُ ٱلَّذِي بَنَوۡاْ رِيبَةٗ فِي قُلُوبِهِمۡ﴾ساختمانی را که بنیان نهادهاند همواره در دلهایشان شک و تردید ایجاد میکند.
﴿إِلَّآ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمۡ﴾مگر آنکه دلهایشان پاره پاره بگردد، به این صورت که بسیار پشیمان شوند و بهسوی پروردگارشان باز گردند و توبه نمایند و بسیار از او بترسند. پس با این چیزها خداوند آنان را میبخشد، وگرنه بنایی که ساختهاند بر شک و تردید و نفاقشان میافزاید. ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ﴾و خداوند به همه چیز به ظاهر و باطن و پوشیده و آشکار و آنچه بندگان پنهان میدارند و آنچه آشکار میکنند آگاه و داناست.
﴿حَكِيمٌ﴾و با حکمت است و کاری را انجام نمیدهد و چیزی را نمیآفریند، و امر نمیکند و نهی نمینماید مگر اینکه حکمت مقتضی آن باشد و بدان امر کند.
در این آیات فواید و مسایل زیادی نهفته است که به آنها اشاره میکنیم:
۱- ساختن مسجدی که هدف از آن زیان رساندن به مسجدی دیگر باشد که در نزدیک آن است حرام میباشد، و منهدم کردن مسجدی که به قصد زیان رساندن ساخته شده، و اهداف سازندگانش نیز معلوم است، واجب میباشد.
۲- کار گرچه درست و خوب باشد اما نیت، آن را دگرگون مینماید، و آن کار خوب را به کار ممنوع و حرام تبدیل میگرداند. همانطور که نیت سازندگان مسجد ضرار عمل آنها را تبدیل به چیزی کرد که خواندید.
۳- هر حالتی که به سبب آن اختلاف و تفرقه میان مومنان به وجود آید گناه است و باید آن را ترک کرد و از بین برد.و کاری که به وسیله آن مومنان متحد و یکپارچه شوند باید آن را انجام و به آن دستور داد و دیگران را برای انجام آن تشویق نمود. زیرا خداوند علت ساختن مسجد ضرار را تفرقه افکنی در میان مسلمانان و اشاعه کفر، و جنگ با خدا و پیامبر بیان کرد. به همین جهت از آن بازداشته شدند.
۴- از نماز خواندن در جاههایی که گناه انجام میگیرد نهی شده است و باید از آن دور شد.
۵- گناه در مکانها اثر میگذارد، همانطور که گناه و نافرمانی منافقان در مسجد ضرار اثر گذاشت و از نمازگزاردن در آن نهی شد. و همچنین اطاعت در مکانها اثر میگذارد، همانطور که در مسجد قبا اثر گذاشت تا جایی که خداوند در مورد آن فرمود: ﴿لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ يَوۡمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ﴾مسجدی که از روز نخست بر تقوا بنیان نهاده شده است سزاوارتر است که در آن بایستی و نماز بگزاری.
بنابراین مسجد قبا فضیلتی دارد که دیگر مساجد ندارند تا جایی که پیامبر ص هر شنبه به آنجا میرفت و در آن نماز میخواند و نماز خواندن در آن را تشویق کرده است.
۶- از عللی که در این آیات بیان شدهاند چهار قاعده مهم استنباط میگردد که عبارتند از هر عملی که موجب زیان رساندن به مسلمانی باشد، یا در آن نافرمانی خدا انجام بگیرد زیرا معاصی جزوِ فروع کفر هستند، یا موجب اختلاف و پراکندگی مسلمین شود، یا در عمل معاونت و مساعدت کسی باشد که با خدا و رسولش دشمنی میکند، و این کار ممنوع و حرام است. و عکس این قضیه نیز صادق است. (یعنی چنانچه در کاری مساعدت و معاونت خدا و رسولش وجود داشته باشد آن کار جایز و روا میباشد).
٧- چنانچه مسجد قبا بر پایهی تقوا بنا نهاده شده باشد، مسجد النبی صکه پیامبر با دستان مبارک خود آن را ساخته و خداوند آن را برای وی انتخاب نموده است به طریق اولی براساس تقوا بنا نهاده شده است.
۸- عملی که براساس اخلاص و پیروی از کتاب و سنت انجام شود براساس تقوا بنا نهاده شده است و صاحبش را به باغهای جاودان بهشت میرساند. و عملی که بر نیت پلید و براساس بدعت و گمراهی بنا نهاده شده باشد عملی است که شالوده آن بر لبه پرتگاه فروریختهای قرار دارد که انجام دهنده آن به عمق جهنم سقوط مینماید و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمیکند.
آیهی ۱۱۱:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقۡتُلُونَ وَيُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَيۡعِكُمُ ٱلَّذِي بَايَعۡتُم بِهِۦۚ وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١١١﴾[التوبة: ۱۱۱]. «همانا خداوند از مؤمنان جانهایشان و اموالشان را به بهای آنکه بهشت برای آنان باشد خریده است. در راه خدا پیکار میکنند، پس میکشند و کشته میشوند، این وعدهای است که در تورات و انجیل و قرآن بر او (خداوند، مقرر) است، و چه کسی از خدا به وعدۀ خود وفاکنندهتر است؟! پس به معاملهای که کردهاید شاد باشید و این همان کامیابی بزرگ است».
خداوند خبری راستین و وعدهای حق را در رابطه با داد و ستدی بزرگ میدهد و آن این است که ﴿ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم﴾ذات بزرگوارش از مومنان جانهایشان و مالهایشان را خریده است، پس جان و مال مومنان کالاست ﴿بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَ﴾به بهای آنکه بهشت برای آنان باشد، بهشتی که هرچند دل بخواهد و چشم از آن لذت ببرد، و شادیها و خوبیهای فراوان و حوریان زیبا و مسکنهای زیبا در آن وجود دارد. کیفیت معامله و داد و ستد اینگونه است که مومنان مالهایشان را در جهاد با دشمنان خدا و اعتلای حکم او و آشکار کردن دینش صرف مینمایند و جانشان را در این راه فدا میکنند، ﴿يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقۡتُلُونَ وَيُقۡتَلُونَ﴾در راه خدا جنگ میکنند، پس میکشند و کشته میشوند. پس این معامله و خرید و فروش از جانب خدا با انواع تاکیدها موکد شده است.
﴿وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ وَٱلۡقُرۡءَانِ﴾این وعدهایست که در تورات و انجیل و قرآن آمده است که شریفترین و بالاترین و کاملترین کتابها هستند، و کاملترین پیامبران اولوالعزم آنها را آوردهاند. و همه اینها بر بیان این وعده راستین متفقاند. ﴿وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَيۡعِكُمُ ٱلَّذِي بَايَعۡتُم بِهِ﴾و چه کسی از خدا به وعده خود وفاکنندهتر است؟ پس ای مومنانی که با خدا معامله کرده اید! به معامله خود شاد باشید، و برخی از شما برخی دیگر را مژده دهید و یکدیگر را بر انجام آن تحریک کنید. ﴿وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾و این کامیابیای بزرگی است، که هیچ کامیابی بزرگتر از آن وجود ندارد، چون ضامن سعادت همیشگی و نعمت جاودانگی و خشنودی خداست، که خشنودی خدا از نعمتهای بهشت بسیار بزرگتر است. و اگر میخواهی ارزش معامله را بشناسی بنگر که مشتری چه کسی است ؟ مشتری خداوند أاست، و به کالا بنگر که بزرگترین کالاهاست، و آن باغهای بهشت است. و به قیمتی که برای بدست آوردن آن صرف میشود بنگر و آن جان و مال است که برای انسان از همه چیز دوست داشتنیتر است. و این عقد معامله به دست چه کسی اجرا شده است، کسی که این معامله را اجرا کرده است برترین پیامبران است. و بنگر که در چه دفترهایی نوشته شده است، در کتابهای بزرگ خدا که بر برترین انسانها نازل شدهاند، و آن تورات و انجیل و قرآن است.
آیهی ۱۱۲:
﴿ٱلتَّٰٓئِبُونَ ٱلۡعَٰبِدُونَ ٱلۡحَٰمِدُونَ ٱلسَّٰٓئِحُونَ ٱلرَّٰكِعُونَ ٱلسَّٰجِدُونَ ٱلۡأٓمِرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَٱلنَّاهُونَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡحَٰفِظُونَ لِحُدُودِ ٱللَّهِۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١١٢﴾[التوبة: ۱۱۲].«(آنان) توبه کنندگان، عبادت کنندگان، سپاسگزاران، گردندگان، نمازگزاران، دستور دهندگان به کار خوب و باز دارندگان از کار زشت و پاسداران حدود خدا هستند، و مؤمنان را مژده بده».
پرسشی که در اینجا به نظر میرسد این است که خداوند چه مومنانی را به وارد شدن به بهشت و بدست آوردن خوبیها مژده دادهاست؟ پس فرمود: ﴿ٱلتَّٰٓئِبُونَ﴾آنان توبه کنندگانند. یعنی همواره و در همه اوقات از تمام گناهانشان توبه میکنند. ﴿ٱلۡعَٰبِدُونَ﴾پرستشگران که اطاعت او را از قبیل ادای واجبات و مستحبات در هر وقتی انجام میدهند. پس با انجام واجبات و مستحبات و ترک منکرات است که بنده پرستشگر میشود.
﴿ٱلۡحَٰمِدُونَ﴾سپاسگزاران، که خدا را در خوشی و ناخوشی و توانگری و تنگدستی سپاس میگویند، و به نعمتهای ظاهری و باطنی که خداوند به آنان ارزانی نموده است اعتراف مینمایند، و با ذکر و یاد خدا در صبحگاهان و شامگاهان او را ستایش میکنند. ﴿ٱلسَّٰٓئِحُونَ﴾سیاحت به روزه تفسیر شده است، یعنی روزه داران، یا به معنی سیاحت و گردش برای طلب علم است. و به سیاحت و گردش قلب در دریای شناخت خدا و محبت او و انایت و بازگشتن نیز تفسیر شده است. و صحیح این است که سیاحت به معنی سفر به قصد انجام عبادت است، مانند سفر برای حج و عمره و جهاد، و طلب علم و برقرار داشتن پیوند خویشاوندی و امثال آن.
﴿ٱلرَّٰكِعُونَ ٱلسَّٰجِدُونَ﴾آنان که بسیار نماز میخوانند، نمازی که مشتمل بر رکوع و سجود است. ﴿ٱلۡأٓمِرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾امرکنندگان به کار خوب. و همهی واجبات و مستحبات در کار خوب داخلاند. ﴿وَٱلنَّاهُونَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ﴾و بازدارندگان از کار زشت، و آن همه چیزهایی است که خدا و پیامبرش از آن نهی کردهاند. ﴿وَٱلۡحَٰفِظُونَ لِحُدُودِ ٱللَّهِ﴾و پاسداران حدود خدا، و آنها با یاد دادنِ آنچه که خدا بر پیامبرش نازل کرده است، و آنچه که در حیطهی اوامر و نواهی و احکام داخل میباشد، و آنچه که در این حیطه داخل نیست از حیث انجام دادن و ترک نمودن پایبند هستند.
﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾و مومنان را مژده بده. نفرمود که آنها را به چه چیز مژده بده، تا همه آنچه از پاداش دنیا و دین و آخرت که به دنبال ایمان میآید فرا بگیرد. پس این مژده به هر مومنی خواهد رسید و آن را به دست خواهد آورد، ولی اندازه و کیفیت آن برحسب حالت مومنان و ضعف و قوت ایمانشان و میزان عمل آنها به مقتضای آن است.
آیهی ۱۱۴-۱۱۳:
﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ وَلَوۡ كَانُوٓاْ أُوْلِي قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ١١٣﴾[التوبة: ۱۱۳].«پیامبر و مؤمنان را نسزد که برای مشرکان آمرزش بخواهند هر چند که خویشاوند باشند، پس از آنکه برایشان روشن شد که آنان اهل دوزخاند».
﴿وَمَا كَانَ ٱسۡتِغۡفَارُ إِبۡرَٰهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَن مَّوۡعِدَةٖ وَعَدَهَآ إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُۥٓ أَنَّهُۥ عَدُوّٞ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنۡهُۚ إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ لَأَوَّٰهٌ حَلِيمٞ١١٤﴾[التوبة: ۱۱۴].«و طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش نبود مگر از روی وعدهای که به او داده بود، ولی هنگامی که برای او روشن شد که وی دشمن خداست از او بیزاری جست، بیگمان ابراهیم بسیار دست به دعا و بردبار و مهربان بود».
برای پیامبر و کسانی که به او ایمان دارند شایسته نیست که ﴿أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ﴾برای مشرکان، و کسانی که به خدا کفر ورزیده و همراه با خدا کسی دیگر را بندگی کردهاند، آمرزش بخواهند. ﴿وَلَوۡ كَانُوٓاْ أُوْلِي قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ﴾هرچند که خویشاوند باشند، پس از آنکه برایشان روشن شد که آنان اهل دوزخند.
زیرا آمرزش خواستن برای آنها در این حالت اشتباه است، و فایدهای برای آنان ندارد. پس شایسته نیست که پیامبر و مومنان برای مشرکان آمرزش بخواهند، چون اگر آنها بر شرک بمیرند یا دانسته شود که بر آن میمیرند عذاب بر آنان واجب میگردد و برای همیشه در جهنم میمانند، و شفاعتِ شفاعت کنندگان برای آنان فایدهای ندارد، و طلبِ آمرزش برای آنها مفید واقع نخواهد شد. نیز پیامبر و کسانی که همراه او ایمان آوردهاند باید خود را با خشنودی و خشم خدا همراه گردانند، و هرکس را که خدا دوست دارد دوست بدارند و با هرکس که دشمن خدا است دشمنی وزند و آمرزش خواستن آنها برای کسی که اهل دوزخ است با این اصل متضاد و مخالف است و آن را نقض مینماید.
و اگر ابراهیم ÷برای پدرش آمرزش خواست این ﴿عَن مَّوۡعِدَةٖ وَعَدَهَآ﴾از روی وعدهای بود که به او داده بود: ﴿سَأَسۡتَغۡفِرُ لَكَ رَبِّيٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ بِي حَفِيّٗا﴾[مریم: ۴٧]. «برای تو از پروردگارم طلب آمرزش مینمایم، همانا او دعایم را میپذیرد». و این قبل از آن بود که سرانجام پدرش را بداند، و هنگامی که برای ابراهیم روشن شد که پدرش دشمن خداست و بر کفر خواهد مرد و موعظه و اندرز در او تأثیری ندارد، ﴿تَبَرَّأَ مِنۡهُ﴾به جهت موافقت با پروردگارش و رعایت ادب در پیشگاه خدا، از وی بیزاری جست.
﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ لَأَوَّٰهٌ﴾همانا ابراهیم در همه کارهایش بسیار بهسوی خدا باز میگشت و بسیار ذکر و دعا میکرد و آمرزش میخواست و زیاد توبه مینمود.
﴿حَلِيمٞ﴾و نسبت به مردم مهربان بود و از اشتباهات و لغزشهایی که نسبت به ا و داشتند گذشت میکرد. جهالت و نادانی جاهلان او را بر نمیآشفت و کسی که بر او جنایتی میکرد با او به مقابله به مثل بر نمیخواست. پدرش به ا و گفت: ﴿لَأَرۡجُمَنَّكَ﴾[مریم:۴۶].تو را سنگسار خواهم کرد. و او به پدرش گفت: ﴿سَلَٰمٌ عَلَيۡكَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَكَ رَبِّيٓ﴾[مریم: ۴٧].«سلام برتو، از پروردگارم برایت طلب آمرزش خواهم کرد». پس بر شما لازم است که به او اقتدا کنید. و در هر چیزی از آیین ابراهیم پیروی نمایید. ﴿إِلَّا قَوۡلَ إِبۡرَٰهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسۡتَغۡفِرَنَّ لَكَ﴾[الممتحنة: ۴]. «جز سخن ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو طلب آمرزش خواهم کرد». همانطور که خداوند شما را از آن و از دیگر امور آگاه ساخته است. بنابر این فرمود:
آیهی ۱۱۶-۱۱۵:
﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِلَّ قَوۡمَۢا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰهُمۡ حَتَّىٰ يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ١١٥﴾[التوبة: ۱۱۵].«و خداوند هیچ وقت قومی را پس از آنکه هدایتشان کرده است گمراه نمیسازد تا زمانی که آنچه را باید از آن بپرهیزند برایشان روشن نماید. بیگمان خداوند از هر چیزی آگاه است».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُۚ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٖ١١٦﴾[التوبة: ۱۱۶].«همانا فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خداست، زنده میکند و میمیراند، و جز خدا یاور و مددکاری برای شما نیست».
وقتی که خداوند هدایت را به قومی ارزانی نماید و آنها را به در پیش گرفتن راه راست دستور دهد، نعمت و احسان خویش را بر آنان کامل میگرداند، و همه آنچه را که به آن نیاز دارند برای آنان بیان میکند، پس آنان را گمراه باقی نمیگذارد، به گونهای که امور دینشان را ندانند. و این دلیلی بر کمال رحمت اوست، و اینکه شریعت او همه اصول و فروع دین را که بندگان به آن نیاز دارند به طور کامل در بر دارد.
و احتمال دارد که منظور از آیۀ: ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِلَّ قَوۡمَۢا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰهُمۡ حَتَّىٰ يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ﴾این باشد: خداوند هیچ وقت قومی را پس از آنکه هدایتشان کرد گمراه نمیسازد تا زمانی که آنچه را باید از آن بپرهیزند برایشان روشن نماید، پس هرگاه آنچه را که باید از آن بپرهیزند برایشان بیان کرد ولی آنان تسلیم نشوند، به پاداش اینکه حق آشکار را رد کردند، خداوند آنان را گمراه میسازد. و معنی اول بهتر است. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ﴾و بیگمان خداوند به هر چیزی داناست. پس به خاطر کامل و فراگیر بودن آگاهی و داناییاش، چیزهایی را به شما آموخت که نمیدانستید، و برای شما چیزهایی را بیان کرد که از آن بهرهمند میشوید.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُ﴾همانا خداوند مالک آسمانها و زمین است، و با زنده گرداندن و میراندن بندگانش، نیز با دیگر روشهای الهی، (امور) آنان را تدبیر مینماید. پس وقتی که در تدبیر تقدیری او خللی وارد نمیشود چگونه در تدبیر دینی که متعلق به الوهیت اوست کاستی و خللی ایجاد میگردد و بندگانش را بیهوده رها میکند؟ یا آنها را گمراه و جاهل رها میسازد حال آنکه از بزرگترین کارساز بندگان است؟!.
بنابراین فرمود: ﴿وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ﴾و جز خدا یاور و کارسازی ندارید که شما را سرپرستی نماید و منافعتان را تامین کند، ﴿وَلَا نَصِيرٖ﴾و مددکاری نیست که زیانها را از شما دور کند.
آیهی ۱۱۸-۱۱٧:
﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ مِنۢ بَعۡدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٖ مِّنۡهُمۡ ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ١١٧﴾[التوبة: ۱۱٧].«به درستی که خداوند توبۀ پیامبر و توبۀ مهاجرین و انصار را پذیرفت، آنهایی که در هنگام سختی از او پیروی کردند بعد از آنکه نزدیک بود دلهای گروهی از آنان منحصرف شود. سپس توبۀ آنان را پذیرفت. همانا او نسبت به آنان رئوف و مهربان است».
﴿وَعَلَى ٱلثَّلَٰثَةِ ٱلَّذِينَ خُلِّفُواْ حَتَّىٰٓ إِذَا ضَاقَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ وَضَاقَتۡ عَلَيۡهِمۡ أَنفُسُهُمۡ وَظَنُّوٓاْ أَن لَّا مَلۡجَأَ مِنَ ٱللَّهِ إِلَّآ إِلَيۡهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡ لِيَتُوبُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ١١٨﴾[التوبة: ۱۱۸].«و توبۀ آن سه کس را پذیرفت که بازمانده بودند تا آنکه زمین با همۀ فراخیاش بر آنان تنگ شد و جانهایشان بر آنان تنگ آمد، و دانستند که هیچ پناهگاهی از خدا جز بهسوی او نیست، آنگاه از آنان درگذشت تا توبه نمایند. بیگمان خداوند بسیار توبهپذیر و مهربان است».
خداوند متعال خبر میدهد که او از سرِ لطف و احسان خویش ﴿تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ﴾توبه پیامبر ص توبه مهاجرین و انصارا را پذیرفت. پس، لغزشهای آنان را بخشید و نیکیها را برای آنان فراوان نمود و آنان را به بالاترین مقامها رساند، و این به سبب انجام دادن کارهای مشکل و دشوار بود. بنابر این فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ﴾آنهایی که برای پیکار با دشمنان در جنگ تبوک همراه با پیامبر حرکت کردند. جنگ تبوک در گرمای شدید. و به هنگامی روی داد که مسلمانان از نظر توشه و سواری و کثرت دشمنان و وجودِ عواملی که آنان را از جنگ باز میداشت در تنگنا قرار داشتند.
اما آنان از خداوند کمک گرفتند و این کار را انجام دادند، ﴿مِنۢ بَعۡدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٖ مِّنۡهُمۡ﴾بعد از آنکه نزدیک بود دلهایشان دگرگون شود،و به نرفتن و نشستن گرایش یابد. اما خداوند آنان را ثابت قدم نمود و آنها را یاری کرد و بدانان نیرو بخشید. «زیغ قلب» یعنی منحرف شدن آن از راه راست، پس اگر انحراف در قوانین و شرائع آن باشد انحراف به اندازه قانونی خواهد بود که از آن منحرف شده یا در انجام آن کوتاهی ورزیده است، یا آن را به غیر از صورت شرعی انجام دادهاست.
﴿ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡ﴾سپس توبه آنان را پذیرفت. ﴿إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾همانا خداوند نسبت به آنان رئوف و مهربان است. و از جمله مهربانی او این است که توبه کردن را به آنان ارزانی نمود، و آن را از آنان پذیرفت و آنها را بر آن ثابت قدم کرد.
و همچنین خداوند ﴿وَعَلَى ٱلثَّلَٰثَةِ ٱلَّذِينَ خُلِّفُواْ﴾توبه آن سه کس را پذیرفت که از بیرون رفتن با مسلمین در آن جنگ بازماندند، و آن سه نفر کعب بن مالک و دو نفر از دوستانش بودند که داستان آنها در صحاح و سُنن آمده است. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا﴾تا اینکه بسیار اندوهگین شدند و ﴿ضَاقَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ﴾زمین با همه فراخیاش بر آنان تنگ شد، ﴿وَضَاقَتۡ عَلَيۡهِمۡ أَنفُسُهُمۡ﴾و جانهایشان بر آنان تنگ شد، جانی که برای آنها از هر چیزی عزیزتر بود. پس فضای گسترده بر آنان تنگ شد، و جان محبوبی که هیچ وقت انسان از آن به تنگ نمیاید بر آنها تنگ شد و این جیز به خاطر کاری پریشانکننده نیست که سختی و مشقت آن را نتوان تعبیر کرد، و این بدان خاطر بود که آنها خشنودی خدا و پیامبرش را بر هر چیزی ترجیح دادند. ﴿وَظَنُّوٓاْ أَن لَّا مَلۡجَأَ مِنَ ٱللَّهِ إِلَّآ إِلَيۡهِ﴾و از وضعیت و حال خود دانستند و یقین حاصل نمودند که جز خدا هیچکس آنان را از سختیها نجات نمیدهد، و نمیتوان به هیچ کسی جز خداوند یکتا که شریکی ندارد پناه برد، پس رابطه و تعلق آنها با مخلوق قطع شد و خود را به پروردگارشان واگذار کردند و از خدا بهسوی او فرار کردند. آنها حدودا پنجاه شب را در این سختی سپری کردند. ﴿ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡ﴾سپس به آنان اجازهی توبه داد و آنان را به انجام دادنش توفیق عطا کرد. ﴿لِيَتُوبُوٓاْۚ﴾تا توبه کنند، و توبه آنان را بپذیرد.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ﴾همانا خداوند بسیار توبه را میپذیرد و بخشیدن و آمرزیدن و در گذشتن او از لغزشها و کوتاهیها بسیار است. ﴿ٱلرَّحِيمُ﴾و مهربان است و رحمت فراوان او همواره و در هر وقت و زمانی بر بندگان فرود میآید، و امور دینی و دنیویشان بر آن استوار است.
از این آیات بر میآید که پذیرفتن توبه بنده از سوی خدا بزرگترین هدف و بالاترین مقصد است، چون خداوند آخرین هدف بندگان خاص خویش را این قرار داده که توبهشان پذیرفته شود، و خداوند با پذیرفتن توبه بندگان خاص خود بر آنان منت مینهد، و این زمانی است که کارهایی را انجام دهند که خداوند آن را دوست دارد و میپسندد.
با تامل در این آیات، نیز در مییابیم که لطف خدا همواره قرین و همراه مومنان است و ایمان آنان را به هنگام سختیها و مصیبتهای پریشانکننده استوار و پابرجا میدارد. نیز از این آیات بر میآید عبادتی که بر نفس دشوار است فضیلت و ویژگی خاصی را دارد که دیگر عبادتها دارای آن نیستند، و هر اندازه مشقت بیشتر باشد پاداش بزرگتر خواهد بود. همچنین پذیرفتن توبه بنده از سوی خدا بر حسب پشیمانی و تاسف شدید اوست، و کسی که بر انجام گناه پروایی نداشته و هر گناهی را انجام دهد ناراحت نگردد، توبه او بدون اراده انجام شده و بیمحتواست گرچه او گمان بردت که توبهاش پذیرفته شده است.
با اندیشه کردن در این آیات در مییابیم که علامت خیر و دور شدن سخنی از بنده این است که دل به طور کامل به خدا وابسته شود و از مخلوق ببّرد. از جمله لطف خداوند نسبت به این سه نفر این است که صفتی را برای آنان بر شمرد که برای آنها عیب و عار محسوب نمیشود. پس فرمود: «خُلِّفُوا» بازداشته شدند. فعل به صورت مجهول آمده و اشاره به این نکته است که مومنان آنان را پشت سر گذاشتند. یا به این معنی است که آنان به تاخیر افتاده بودند از کسانی که دربارهی قول یا رد کردن عذرشان حکم قطعی صادر شده بود. علت بازماندن آنان از شرکت در جنگ این نبود که آنان به خیر علاقمند نبودند. بنابر این فرمود: «تَخَلَّفُوا» از شرکت در جنگ تخلف ورزیدند و بازپس ماندند. نکتهای دیگری که از این آیات مستفاد میگردد این است که خداوند صداقت را به آنان ارزانی نمود. بنابر این دستور داد از آنان پیروی شود. پس فرمود:
آیهی ۱۱٩:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ١١٩﴾[التوبة: ۱۱٩].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا بترسید و با راستگویان باشید».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ای کسانی که به پروردگار و به آنچه که خدا دستور داده است ایمان آورده اید! به مقتضای ایمان عمل کنید و آن رعایت تقوای الهی و پرهیز از چیزهایی است که خداوند از آن نهی کرده است.
﴿وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ﴾و با کسانی باشید که در گفتار و کردار و حالاتشان راستگویند. کسانی که سخن و کردارشان راست است و حالات آنها جز بر راستی نبوده و خالی از تنبلی و سستی است و اهداف و نیات پلید ندارند. و حالاتشان مشتمل بر اخلاص و نیت شایسته میباشد، زیرا راستی و صداقت انسان را بهسوی نیکی هدایت میکند، و نیکی انسان را به بهشت میبرد. خداوند متعال فرمود است: ﴿هَٰذَا يَوۡمُ يَنفَعُ ٱلصَّٰدِقِينَ صِدۡقُهُمۡ﴾[المائدة: ۱۱٩]. «این روزی است که راستگویی ِ راستگویان به آنان فایده میدهد».
آیهی ۱۲۱-۱۲۰:
﴿مَا كَانَ لِأَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ وَمَنۡ حَوۡلَهُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ أَن يَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ ٱللَّهِ وَلَا يَرۡغَبُواْ بِأَنفُسِهِمۡ عَن نَّفۡسِهِۦۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ لَا يُصِيبُهُمۡ ظَمَأٞ وَلَا نَصَبٞ وَلَا مَخۡمَصَةٞ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا يَطَُٔونَ مَوۡطِئٗا يَغِيظُ ٱلۡكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنۡ عَدُوّٖ نَّيۡلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِۦ عَمَلٞ صَٰلِحٌۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ١٢٠﴾[التوبة: ۱۲۰]. «اهل مدینه و بادیهنشینان دوروبرِ آنان را نسزد که از پیامبر خدا جا بمانند و جان خود را از جان پیامبر دوستتر داشته باشند، زیرا هیچ تشنگی و رنج و گرسنگی در راه خدا به آنان نمیرسد و گامی به جلو بر نمیدارند که کافران را به خشم آورد، و به هیچ دشمنی دستبرد نمیزنند مگر آنکه به واسطۀ آن برایشان کردار شایستهای نوشته میشود. همانا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند».
﴿وَلَا يُنفِقُونَ نَفَقَةٗ صَغِيرَةٗ وَلَا كَبِيرَةٗ وَلَا يَقۡطَعُونَ وَادِيًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمۡ لِيَجۡزِيَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٢١﴾[التوبة: ۱۲۱].«و هیچ خرجی، خواه اندک و خواه زیاد نمیکنند و هیچ سرزمینی را نمیپیمایند مگر اینکه برایشان نوشته میشود، تا خداوند نیکوترین آنچه میکردند به آنان پاداش دهد».
خداوند مهاجرین و انصار و بادیه نشینانی را که در اطراف مدینه بوده و مسلمان شده و اسلامشان را نیکو گردانده بودند تحریک مینماید و میفرماید: ﴿مَا كَانَ لِأَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ وَمَنۡ حَوۡلَهُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ أَن يَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ ٱللَّهِ﴾اهل مدینه و بادیه نشینان دوروبر آنان را نسزد که از پیامبر خدا باز بمانند. یعنی برای آنان شایسته و سزاوار نیست که اینگونه باشند. ﴿وَلَا يَرۡغَبُواْ بِأَنفُسِهِمۡ عَن نَّفۡسِهِ﴾و برای اینکه باقی بمانند و راحت باشند جانهایشان را از جان عزیز و پاک پیامبر دوستتر داشته باشند. زیرا پیامبر مومنان را از خودشان عزیزتر میدارد، پس بر هر مسلمانی واجب است که جانش را فدای پیامبر ص نماید، و او را بر خویشتن مقدم بدارد. پس علامت بزرگداشت و تعظیم پیامبر ص و دوست داشتن او و ایمان کامل به وی این است که از او باز نماند.
سپس پاداشی را بیان کرد که انسان را به بیرون رفتن برای جهاد وادار مینماید. پس فرمود ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ﴾این بدان جهت است که مجاهدان راه خدا، ﴿لَا يُصِيبُهُمۡ ظَمَأٞ وَلَا نَصَبٞ وَلَا مَخۡمَصَةٞ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾هیچ تشنگی و رنج و خستگی و مشقت و گرسنگی در راه خدا به آنان نمیرسد، ﴿وَلَا يَطَُٔونَ مَوۡطِئٗا يَغِيظُ ٱلۡكُفَّارَ﴾و همچنین گامی به جلو بر نمیدارند که کافران را به خشم آورد، از قبیل وارد شدن به شهرهایشان و چیره شدن بر سرزمینشان، ﴿وَلَا يَنَالُونَ مِنۡ عَدُوّٖ نَّيۡلًا﴾و به دشمنان دستبردی نمیزنند از قبیل پیروز شدن لشکر مسلمین یا به غنیمت گرفتن اموال کفار، ﴿إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِۦ عَمَلٞ صَٰلِحٌ﴾مگر آنکه به واسطه آن برایشان کردار شایستهای نوشته میشود، چون اینها آثاری هستند که از اعمالشان پدید میآید، ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾همانا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند، کسانی که مبادرت به انجام دستورات خدا کردند و حقوق خداوند و خلق او را که بر آنان بود به خوبی انجام دادند. پس این کارها آثار اعمالشان است.
سپس فرمود: ﴿وَلَا يُنفِقُونَ نَفَقَةٗ صَغِيرَةٗ وَلَا كَبِيرَةٗ وَلَا يَقۡطَعُونَ وَادِيًا﴾و هیچ خرجی خواه اندک و خواه زیاد نمیکنند، و هیچ سرزمینی را در حرکت بهسوی دشمن نمیپیمایند، ﴿إِلَّا كُتِبَ لَهُمۡ لِيَجۡزِيَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ﴾مگر اینکه خداوند به واسطه آن، کار نیکویی برایشان مینویسد.
و از جملۀ این اعمال، همین کارها هستند اما به شرطی که آنها را مخلصانه انجام دهند و در آن خیرخواهی نمایند. در این آیات به شدت آدمی بر رفتن به جهاد در راه خدا، و اینکه به خاطر برخورداری از اجر الهی باید مشقات و سختیها را در این راستا تحمل کند، تشویق و بیان شده است آثاری که بر عمل و رفتار بنده(ی مؤمن) مترتب میشود پاداش بزرگی برای وی در بر دارد.
آیهی ۱۲۲:
﴿وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ١٢٢﴾[التوبة: ۱۲۲].«و مؤمنان را نسزد که همه (برای جنگ با دشمنان) بیرون بروند، پس چرا از هر قوم و قبیلهای از آنان گروهی بیرون نمیروند تا (کسانی که بیرون نرفتند) در دین آگاهی پیدا کنند و قومشان را (مجاهدین) ـ چرا بهسوی قومشان باز آیند ـ با اندوختهی خود بیم دهند تا (با امتثال اوامر خدا و اجتناب از نواهیاش از عذاب او) دوری کنند».
خداوند متعال بندگانش را به انجام آنچه که برای آنان شایسته است آگاه نموده و میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗ﴾و مومنان را نسزد که همگی آنان برای پیکار با دشمنشان بروند، چون اگر همه آنان بیرون بروند این کار باعث ایجاد مشقت و سختی برای آنان میشود، و بسیاری از مصالح و منافع را از دست میدهند. ﴿فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ﴾بلکه باید از هر شهر و از هر قوم و قبیلهای از آنان، ﴿طَآئِفَةٞ﴾گروهی برای جنگ بیرون روند که آن گروه کفایت امر کند و هدف با آن حاصل شود. سپس تذکر داد که ماندن گروهی از آنان مصلحتهایی را در بردارد که اگر خارج میشدند آن را از دست میدادند.پس فرمود: ﴿لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ﴾تا آنان که نشستهاند علم شرعی را بیاموزند و مفاهیم آن را یاد بگیرند و به اسرار آن آگاهی حاصل کنند و دیگران را بیاموزند و قومشان را وقتی که بهسوی آنان بازگردند بیم دهند.
در این آیه فضیلت علم ثابت میشود، خصوصا علوم دین و اینکه آگاهی یافتن از مسایل دین مهمترین کار است و هرکس علمی آموخت بر اوست که آن را در میان بندگان منتشر نماید و آنها را نصیحت کند، زیرا انتشار علم از سوی عالم بخشی از برکت پاداش آن است که همواره رشد میکند.
اما اگر عالم فقط به خودش اکتفا نماید و با حکمت و پند نیکو مردم را به راه خدا دعوت نکند، و تعلیم جاهلان را ترک نماید، پس او برای مسلمین چه سودی دارد؟ و چه نتیجهای از علمش به دست میآید؟ زیرا سرانجام میمیرد و علم وی و ثمرهاش هم میمیرد و این نهایت محرومیت است برای کسی که خداوند به او علم داده و او را فهم و شعور بخشیده است.
همچنین در این آیه ارشاد لطیف و اشارهی مهمی وجود دارد و آن این است که : باید مسلمانان برای هر مصلحتی از مصالح عمومی خودشان کسانی را آماده سازند تا تمام وقت خویش را به کار گرفته و با کوشش فراوان به انجام دادن آن مصلحت پرداخته و به چیزی دیگر نیاندیشند. تا منافع آنها تامین شود. و باید هدف نهایی همه آنان یکی باشد و آن تامین مصلحت دین و دنیایشان است، گرچه راهها و شیوهها مختلف و متعدد باشند، زیرا معقول است که روش و متدها مختلف باشد اما هدف همه آنان باید یک چیز باشد. و این جزو حکمت منافع و شامل در تمام امور است.
آیهی ۱۲۳:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قَٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ ٱلۡكُفَّارِ وَلۡيَجِدُواْ فِيكُمۡ غِلۡظَةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ١٢٣﴾[التوبة: ۱۲۳].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! با کسانی از کافران بجنگید که به شما نزدیکترند و باید از شما درشتی و خشونت بیابند، و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است».
بعد از اینکه آنها را راهنمایی کرد که چه کسانی باید برای جنگ بیرون بروند، آنان را راهنمایی نمود که جنگ را با نزدیکترین کافران آغاز کنند و در مقابل آنان خشونت و شدت و شجاعت و پایداری نشان دهند.
﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾و بدانید که کمک خدا بر حسب پرهیزگاری شما میآید، پس به تقوای الهی پایبند باشید، آنگاه شما را کمک میکند و در مقابل دشمنانتان شما را یاری مینماید. و فرموده الهی ﴾﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ ٱلۡكُفَّارِ﴾یک امر کلی است و اگر مصلحت در این بود که با کافرانِ دور جنگ شود این حکم کلی تخصیص داده خواهد شد.
آیهی ۱۲۶-۱۲۴:
﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ فَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمۡ زَادَتۡهُ هَٰذِهِۦٓ إِيمَٰنٗاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَزَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَهُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ١٢٤﴾[التوبة: ۱۲۴]. «و هنگامی که سورهای نازل میشود کسانی از آنان میگویند: این سوره ایمان کدام یک از شما را افزوده است؟ اما (نازل شدن آن سوره) ایمان مؤمنان را میافزاید و آنان شادمان میگردند».
﴿وَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَتۡهُمۡ رِجۡسًا إِلَىٰ رِجۡسِهِمۡ وَمَاتُواْ وَهُمۡ كَٰفِرُونَ١٢٥﴾[التوبة: ۱۲۵].«اما کسانی که در دلهایشان بیماری است بر پلیدیشان پلیدی میافزاید و در حال کفر میمیرند».
﴿أَوَلَا يَرَوۡنَ أَنَّهُمۡ يُفۡتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٖ مَّرَّةً أَوۡ مَرَّتَيۡنِ ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ وَلَا هُمۡ يَذَّكَّرُونَ١٢٦﴾[التوبة: ۱۲۶].«آیا نمیبینند که در هر سال یک دو بار مورد آزمایش قرار میگیرند و توبه نمیکنند و پند نمیپذیرند».
خداوند متعال با بیان حالت منافقان و مومنان به هنگام نازل شدن قرآن و تفاوتی که هر دو گروه با یکدیگر دارند، میفرماید: ﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ﴾و هنگامی که سورهای نازل شود که در آن امر و نهی باشد، و خداوند در آن از ذات بزرگوار خود و از امور پنهانی و ناپیدا خبر داده و به جهاد تحریک نماید، ﴿فَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمۡ زَادَتۡهُ هَٰذِهِۦٓ إِيمَٰنٗا﴾کسانی از آنان میگویند: این سوره ایمان کدام یک از شما را افزوده است؟ یعنی برای آنانی که ایمان آوردهاند چنین سوالی به وجود میآید. خداوند متعال حالت پیش آمده را بیان داشته و میفرماید: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَزَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا﴾اما ایمان مومنان را میافزاید، آن را یاد میگیرند و میفهمند، و به آن اعتقاد پیدا میکنند و به آن عمل میکنند، و به انجام دادن کار خیر علاقمند میشوند، و از انجام کار بد دست بر میدارند.
﴿وَهُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ﴾و برخی، برخی دیگر را مژده میدهند، چرا که خداوند آیاتی را به آنها ارزانی داشت، و به آنان توفیق داده است تا آن را بفهمند و به آن عمل نمایند. و این بر شرح سینه آنها برای پذیرش آیات خدا و آرامش دلهایشان و سرعت فرمانبرداری آنان دلالت مینماید.
﴿وَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ﴾و اما کسانی که در دلهایشان شک و نفاق است ﴿فَزَادَتۡهُمۡ رِجۡسًا إِلَىٰ رِجۡسِهِمۡ﴾بر پلیدیشان میافزاید. یعنی بیماری و شک و تردیدشان را میافزاید، به خاطر اینکه به آن کفر ورزیدند و با آن مخالفت کردند و از آن روی گرداندند. بنابر این بیماریشان بیشتر شد و آنان را به هلاکت انداخت، ﴿وَ﴾بر دلهایشان مهر زده شد تا اینکه ﴿مَاتُواْ وَهُمۡ كَٰفِرُونَ﴾با کافری بودند. و این سزایی است برای آنان، چون به آیات خدا کفر ورزیدند، و از پیامبرش سرپیچی کردند، و به کیفر آن خداوند تا روز قیامت نفاق را در دلهایشان قرار داد.
خداوند متعال آنان را به خاطر کفر و نفاقی که بر آن هستند سرزنش نموده و میفرماید: ﴿أَوَلَا يَرَوۡنَ أَنَّهُمۡ يُفۡتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٖ مَّرَّةً أَوۡ مَرَّتَيۡنِ﴾آیا نمیبینند که در هر سال یک یا دو بار به وسیله مصیبتها و بیماریهایی که به آنان میرسد با اوامر مورد آزمایش قرار میگیرند. ﴿ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ﴾و از شر و فسادی که بر آن هستند توبه نمیکنند، ﴿وَلَا هُمۡ يَذَّكَّرُونَ﴾و آنچه را که به سود آنهاست نمیپذیرند، و انجام نمیدهند و آنچه را که به زیان آنهاست ترک نمیکنند.
پس خداوند متعال طبق سنتی که در مورد سایر امتها و ملتها دارد، آنها را با خوشیها و ناهمواریها و اوامر و نواهی آزمایش مینماید، تا بهسوی او باز گردند. اما آنها توبه نمیکنند و پند نمیپذیرند.
و این آیات مبین آن هستند که ایمان کم و زیاد میگردد، و شایسته است که مومن ایمانش را مورد ارزیابی قرار دهد و مواظب آن باشد، و آن را تجدید نماید و رشد بدهد تا همواره ایمانش راه ترقی و تکامل را بپیماید.
آیهی ۱۲٧:
﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ نَّظَرَ بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٍ هَلۡ يَرَىٰكُم مِّنۡ أَحَدٖ ثُمَّ ٱنصَرَفُواْۚ صَرَفَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُم بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَفۡقَهُونَ١٢٧﴾[التوبة: ۱۲٧].«و هرگاه سورهای نازل شود برخی به برخی (دیگر) مینگرند که آیا کسی شما را میبیند؟ آنگاه بیرون میروند. و از آنجا که گروهی نادان و نفهم هستند خداوند دلهایشان را بگردانده است».
منافقان که میترسیدند سورهای در رابطه با آنها نازل شود و آنچه را که در دلهایشان است فاش کند، ﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ﴾هرگاه سورهای نازل شود تا به آن ایمان بیاورند و به مضون و محتوای آن عمل کنند، ﴿نَّظَرَ بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٍ﴾برخی به برخی دیگر مینگرند در حالی که تصمیم قطعی دارند که به آن عمل نکنند، و منتظر فرصت هستند تا از نگاه مومنان پنهان شوند، و میگویند: ﴿هَلۡ يَرَىٰكُم مِّنۡ أَحَدٖ ثُمَّ ٱنصَرَفُواْۚ﴾آیا کسی شما را میبیند؟ آنگاه دزدکی بیرون میروند، و در حالی که روی گردان هستند به عقب بر میگردند. پس خداوند آنها را با سزایی از نوع عملشان مجازت نمود، و همانطور که از عمل کردن به آن سوره برگشتند.
﴿صَرَفَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُم﴾خداوند نیز دلهایشان را برگرداند. یعنی آن را از حق بازداشت و خوار نمود. ﴿بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَفۡقَهُونَ﴾چرا که آنان گروهی نادان ونفهم هستند و دانش و علمی نافع به دست نیاوردهاند، زیرا اگر آنان فهم و شعوری داشتند، وقتی که سورهای نازل میشد به آن ایمان میآوردند و از فرمان آن اطاعت میکردند. منظور بیان شدّت ِ نفرت آنها از جهاد و دیگر شرایع و قوانین ایمان است. همانطور که خداوند در مورد آنها فرموده است: ﴿فَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ مُّحۡكَمَةٞ وَذُكِرَ فِيهَا ٱلۡقِتَالُ رَأَيۡتَ ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ يَنظُرُونَ إِلَيۡكَ نَظَرَ ٱلۡمَغۡشِيِّ عَلَيۡهِ مِنَ ٱلۡمَوۡتِ﴾[محمد: ۲۰]. «پس هرگاه سورهای صریح نازل میشد و در آن از جنگ سخن به میان میآمد، میبینی کسانی که در دلهایشان مرضی هست، همچون کسی که به حال بیهوشی مرگ رسیده است به تو مینگرد».
آیهی ۱۲٩-۱۲۸:
﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ١٢٨﴾[التوبة: ۱۲۸].«بیگمان پیامبری از خودتان بهسوی شما آمده است. رنج و مصیبتی که به شما برسد بر او گران و دشوار میآید، به شما علاقهمند است، و نسبت به مؤمنان دارای لطف فراوان، و بسیار مهربان است».
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ حَسۡبِيَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُۖ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ١٢٩﴾[التوبة: ۱۲٩].«پس اگر روی گردان شوند، بگو: خدا مرا کافی و بسنده است. هیچ معبود به حقی جز او نیست بر او توکل نمودهام و او پروردگار عرش بزرگ است».
خداوند متعال نعمت خود را بر بندگان مومنش یادآور میشود مبنی بر اینکه پیامبر امّی را در میان آنان مبعوث گرداند، پیامبری که حالت او را میدانند و میتوانند از او فرا بگیرند، و از فرمان بردن از او دچار مشقت نمیشوند، و او برای آنان بسیار خیرخواه است و در راستای تامین منافعشان تلاش مینماید.
﴿عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ﴾و آنچه بر شما سخت باشد و شما را رنجور کند بر او گران و دشوار میآید. ﴿حَرِيصٌ عَلَيۡكُم﴾و به شما علاقمند است، پس خیر و صلاح شما را میخواهد، و به اندازه توان خود برای رساندن خیر به شما تلاش مینماید، و برای هدایت شما میکوشد، و شر را از شما دور میکند، و به اندازه توان خود برای رهانیدن شما از شر و بدی تلاش مینماید. ﴿بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾و بسیار مهربان است، یعنی بسیار زیاد نسبت به مومنان مهربان است، حتی از پدر و مادرشان نسبت به آنان مهربانتر است. بنابر این حق او بر سایر حقوق مقدم است و بر امت واجب است که به او ایمان بیاورند، و او را تعظیم و احترام و یاری کنند. ﴿فَإِن﴾پس اگر ایمان آوردند برایشان بهتر است و توفیق یافتهاند، و اگر ﴿تَوَلَّوۡاْ﴾از ایمان آوردن و عمل کردن روی گرداندند، تو به راه و به دعوت خویش همچنان ادامه بده و بگو: ﴿حَسۡبِيَ ٱللَّهُ﴾خدا در همه چیز مرا کافی و بسنده است، ﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾هیچ معبود بر حقی جز او وجود ندارد، ﴿عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ﴾و برای جلب منافع و دفع مفاسد به او اعتماد نموده و توکل کردهام. ﴿وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ﴾و او پروردگار عرش بزرگ است، که بزرگترین مخلوقات میباشد. پس وقتیکه او پروردگار عرش بزرگ است و عرش او همه مخلوقات را در برگرفته است، به طریق اولی پروردگار دیگر مخلوقاتی است که از عرش کوچکترند.
پایان تفسیر سورهی توبه
[۶] و چیزی که خداوند آن را نداند، وجود ندارد، چرا که هچی چیز از امور بندگان بر او پوشیده نمیماند، و او به تمام آنچه که انجام میدهند آگاه است. [٧] معروف است که وقتی به طور مطلق از آب دادن حاجیان نام برده شود منظور آب زمزم است. [۸] اموالی را که با رنج و زحمت به دست میآید به طور ویژه بیان کرد، چون چنین مالهایی برای صاحبش ارزشمندتر و صاحبان آن بیشتر به آن علاقه دارند. اما کسانی که بدون خستگی و تلاش اموال فراوانی را به دست میآوردند چنین نیستند. [٩] تعداد زیادی از علمای حدیث، این حدیث را ضعیف دانستهاند.