آیا مولود بخوانیم؟

وفات آن سرور عالم

وفات آن سرور عالم

ـ امّا واقدی راجع به وفات سرور دو عالم از محمد بن قَیس نقل می‌کند که پیامبرصروز چهارشنبه یازده شب مانده از ماه صفر از سال یازدهم بیمار شد و بیماری آن حضرت سیزده شب بوده و روز دوشنبه دوم ماه ربیع الاول از سال یازدهم رحلت فرموده است. محمد بن عمر (واقدی) رحلت رسول خداصرا بصورت‌های مختلف از حضرت علیسو او از جدش و از ام المومنین عایشهلنقل می‌کند که پیامبرصروز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول رحلت فرموده است و روز سه شنبه دفن شده است. ولی در مورد تاریخ آن روز اختلاف نیست [۱۴]، ولی درمیان اهل حدیث اختلاف است که کدام دوشنبه بوده است.

ـ صاحب کتاب کبیر طبری به قول واقدی گوید: «پیامبرصبه روز دوشنبه دوازدهم ماه ربیع الاول درگذشت و نیمروز روز بعد که روز سه شنبه بود، هنگام زوال خورشید، به خاک(سپردند) رفت» [۱۵]. عمره دختر عبدالرحمن گویـد: «ازحضرت عایشه ام المومنینلشنیـدم که پیامبرصشب چهارشنبه به خاک (سپردند) رفت و ما ندانستیم تا وقتی که صدای بیلها را شنیدیم» [۱۶].

ـ در کتاب طبرسی در ترجمه اعلام الوری چاپ الاسلامیه، بدون تاریخ، بیست و هشتم صفر ثبت کرده است [۱۷].

ـ و امّا صاحب کتاب خاتم النبیین این طور بیان می‌کند: «آنحضرت بر حضرت فاطمهلنگاه کرد و فرمود: «لَيْسَ عَلى أبيْكِ كَرْبٌ بعد الْيَوم»یعنی: «پس از عصر امروز بر پدرت رنجی نخواهد بود» عصر آن روز».

که ۲۸ صفر یا هشتم، یا دهم، یا دوازدهم ربیع الاول بود برای همیشگی و به بهشت برین انتقال فرمود [۱۸].

ـ صاحب کتاب بزرگ طبقات ناصری رحلت رسول خداصاینگونه بیان می‌کند: چون سال یازدهم در آمد، در آخر ماه صفر، زحمت و مرض بر ذات مبارک او استیلا یافت، و دوازده روز رنجور بود، روز دوشنبه دوازدهم ماه ربیع الاول سنه احدی عشره(سال یازدهم) وقت چاشت از دار فنا، بدار بقا رحلت فرمود [۱۹].

ـ ابن اثیر در کتاب کامل خود وفات آن حضرت را این گونه نقل می‌نماید: «وفات آن حضرت روز دوشنبه دوازدهم ماه ربیع الاول وقت ظهر (نصف النهار) بود گفته شده دو روز مانده از ربیع الاول نیم روز دوشنبه وفات یافت» [۲۰].

ـ دکتر حسن ابراهیم حسن مؤلف کتاب تاریخ سیاسی اسلام روز وفات آن حضرت را چنین می‌نویسد: «پیغمبر روز دوشنبه ۱۳ ربیع الاول سال دهم هجرت به رحمت خدا پیوست».

ـ مولانا سیدابوالحسن ندوی صاحب کتاب نبی رحمت این چنین سخن می‌گوید: «حادثه وفات، روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول سال یازدهم هجرت بعد از زوال آفتاب پیش آمد آن هنگام سن آن حضرتصشصت و سه سال بود. به راستی آن روز، تاریک‌ترین وحشتناک‌ترین روز برای مسلمانان و مصیبت بزرگی بر جهان بشریت بود همچنان که روز میلادش با سعادت‌ترین روزی بود که خورشید در آن روزطلوع کرده بود [۲۱].

ـ در تاریخ حبیب السیر توضیحات وسیعی راجع به وفات آن حضرت بیان داشته که به شرح ذیل می‌آوریم:

ایام بیماری احمد مختارصالاخیار چهار روز بوده و دوازده روز و ده روز نیز گفته‌اند، اگر چه علماء فن حدیث و تاریخ متفق‌اند که وفات سرخیل مکنونات روز دوشنبه واقع بوده اما در این معنی اختلاف نموده‌اند که آنروز داخل ایام اواخر بوده یا در سلک ایام ربیع الاول انتظام داشته و جمعی که آن دوشنبه را از جمله ایام ربیع الاول شمارند باز خلاف کرده‌اند که آن روز چند روز از شهر مذکور گذشته بوده روایت اشهر و اکثر آنکه دوازدهم بوده و برخی برآن رفته‌اند که دوشنبه دوم ماه مذکور آن مصیبت روی نموده و مذهب ابن جوزی آنکه روز غرۀ ربیع الاول بوده و در کشف الغمة مسطور است که محمد بن اسحق را عقیده آنست که واقعه هایله حضرت خیر البریه÷و التحیه در دوازدهم ربیع الاول سمت وقوع پذیرفته و این اعتقاد از روی تحقیق خلاف واقع است زیرا که ممهور علماء کتاب و سنت بر این معنی اتفاق دارند که روز عرفه ذی الحجه حجۀ گذشته که آنحضرت جهت مناسک حج در عرفات تشریف داشت جمعه بود و برین تقدیر لازم می‌آید که غرۀ محرم الحرام نیز جمعه باشد یا شنبه پس اگر فرض کنیم که اول محرم جمعه بوده اول روز صفر شنبه بوده باشد یا یکشنبه و اگر اول صفر یکشنبه یا دوشنبه بود سپس غره ربیع الاول دوشنبه باشد یا سه شنبه و اگر اول صفر دوشنبه بود سپس غرۀ ربیع الاول سه شنبه باشد، چهارشنبه و بنابراین مقدمه از روی حساب نمی‌تواند بود که روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول بوده باشد و شیخ شمس الدین محمد جزری در تصحیح المصابیح و حضرت مخدومی جمال الاسلامی در روضه الاحباب در مقام جواب اشکال مرقوم اقلام بلاغت مآب گردانیده‌اند که احتمال دارد که سکنه مکه و مدینه در دیدن هلال ذی حجه حجۀ مذکوره به سبب اختلاف مطالع یا بعضی دیگر از موانع مختلف فیه بوده باشد و وقوف در عرفات بنابر روایت اهل مکه بوده باشد و حضرت رسالت مآب و اصحاب چون به مدینه مراجعت نموده باشد بناء تاریخ را به رؤیت مدینان نهاده باشند و هر یک از شهور ذی الحجه و محرم و صفر سی روز آمده باشد. و برین تقدیر غرۀ ربیع الاول پنجشنبه خواهد بود و دوازدهم دوشنبه اما دفن حضرت رسولصباتفاق اهل سیر شب چهارشنبه واقع شد، نیمه شب یا سحر چنانچه از صیاق کلام گذشته بوضوح می‌پیوندد [۲۲].

پایان بخش بررسی تاریخ اسلامی با تاریخ دیگری به اتمام می‌رسانیم:

ـ صاحب تاریخ پیامبر اسلام دکتر محمد آیتی نظر دیگری را دارد: دکتر آیتی دوازدهم ربیع الاول را (روز) ورود رسول خداصبه مدینه (می‌داند). رسول خداصروز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول، نزدیک ظهر وارد مَحُلّة «قبا»‌ی مدینه شد. عبدالّرحمان بن عُوَیثم بن ساعده می‌گوید: مردانی از قوم من که همه از اصحاب رسول خدا بودند، (نیز) چنین گفتند: که چون از حرکت رسول خدا از مکه خبر یافتیم [۲۳]» (خبر ورود پیامبر اکرمصبه مدینه را می‌گویند).

با استناد به تاریخ اسلامی نمی‌توان گفت رسول اکرمصدر فلان روز یا فلان تاریخ متولد و یا رحلت نموده است چون اختلاف زیادی در سند آن داریم، پس نمی‌توان روز بخصوصی را جشن بگیریم چون روز تولد روز رحلت هم است.

حالا بعد از پایان بخش مطالب گذشته، بخوانید به مطالب بعد از این که در پیش روی دارید بنگرید به دلایل مبتدعین و جواب ما با دلایل از قرآن، سنت و سلف صالح. (ترجمه رساله هل نحتفل).

سعی بر این شده که در ترجمه خیانت نگردد و مقصد و مراد مولف بیان گردد وما توفيقي إلا با لله عليه توكلت وإليه أنيب وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالـمين.

به نام خداوند بخشنده مهربان

حمد و سپاس برالله است ماوی را ستایش می‌کنیم و از او کمک می‌طلبیم و آمرزش گناهانمان را از او میخواهیم، و از شر خودمان و کارهای بدمان به او پناه می‌بریم.

هر که را که الله هدایت کرد کسی نمیتواند او را گمراه کند، و هر که را که وی گمراه کرد هیچکس نمی‌تواند هدایتش کند. گواهی میدهم که هیچ معبود بحقی جز الله نیست، خدایی است بی‌همتا که هیچ شریکی ندارد و گواهی میدهم که محمدصبنده و فرستاده اوست خداوند به وی و اهل بیتش و اصحابش به همگی آنها درود فرستد و سلامتی و رحمت فراوانی را به آنها عنایت فرماید:

پس از حمد و ستایش:

از مهمترین مسائلی که بر یک مسلمان لازم است، این است که ایمان و باور قطعی به این داشته باشد که محمد مصطفیصپیامبر ما بوده و خداوند متعال این دین مبین اسلام را با مبعوث گردانیدن وی کامل نموده است، و با فرستادن ایشان بر ما نعمتش را به انجام رسانیده و اینکه بر مردم جایی برای اضافه نمودن و یا کم کردن در دینش پس از رحلت آن بزرگوار نگذاشته است. خداوند می‌فرماید:

﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ[المائدة: ۳].

«امروز من دینتان را کامل نمودم و نعمتم را (که دین اسلام است) به پایان بردم و دین اسلام را بعنوان دین کامل پذیرا شدم».

پیامبر اکرمصمی‌فرماید: «تَرَكْتُكُمْ عَلَى الْبَيْضَاءِ لَيْلُهَا كَنَهَارِهَا لاَ يَزِيغُ عَنْهَا بَعْدِى إِلاَّ هَالِكٌ». «من بین شما چیزی باقی گذاشتم که بقدری روشن و شفاف است که شبش به روشنی روز است پس از من کسی جز گمراه از آن نمی‌لغزد». حدیث صحیحی است که ابن ماجه آن را روایت کرده لذا بر هر مؤمن و مسلمانی که بدنبال رهایی و نجات از جهنم است و راهکارهای آن را جستجو می‌کند لازم و ضروری است که تکالیف خود و عباداتی که انجام می‌دهد را طبق شریعت الله و بر زبان رسول اللهصبسنجد حاضر نباشد و نه برای دیگران (هر کسی که میخواهد باشد) در دین خداوند شریعت گذاری کند و یا اینکه آنچه را که خداوند اذن و اجازه نداده در آن از عقل و هوی و هوسش استحسان و نیکخواهی کند.

پس هر شخص حقجویی که دوستدار سنت پیامبر است، کاری مانند جشن و شادی و یا مناسبتی و یا عبادتی را انجام نمی‌دهد مگر از راهی که خداوند بدان اجازه داده و خصوصاً زمانی که به قصد عبادت و خیرخواهی است. و از اینجاست که منظور علما را که می‌فرمایند «عبادات توقیفی است» می‌فهمیم و می‌دانیم که جایی برای تعقل در شریعت یا خوب و یا بد بودن آن از راه عقل بسنجیم. و اگر دلیلی بر این گفته مان می‌خواهید در این مقاله نمی‌گنجد ولی به صورت مثال چند تایی را می‌آوریم. از جمله دلایلمان بر مطلب فوق گفتار خداوند متعال است که می‌فرماید: ﴿وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِيهِ مِن شَيۡءٖ فَحُكۡمُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ[الشوری: ۱۰]. «و هر چند را که در آن اختلاف داشتید پس حکمش از جانب الله است».

و خداوند می‌فرماید: ﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡ[آل عمران: ۳۱]. «بگو (ای محمد) اگر شما خدا را دوست دارید پس پیرو من شوید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد».

و گفتار پیامبر است: «مَنْ أَحْدَثَ فِى أَمْرِنَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ» [۲۴]. «هر که در دین ما آنچه را که در آن نیست بیاورد آن چیز مردود است».

و گفتار پیامبر است: «وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ» [۲۵]. «از حوادث و عادات و آداب و رسوم جدید دور باشید که هر پدیده نوی بدعت است و هر بدعت نیز گمراهی است». و از خوانندۀ محترم می‌خواهم که این عبارت ظریف شرعی را که از شخصی که از روی هوی و هوس سخن نمی‌گوید بلکه گفته‌هایش وحی است از جانب خدا توجه کند که می‌فرماید: هر پدیدۀ جدیدی بدعت (در عبادت) است و هر بدعتی گمراهی است و ناگفته نماند که لفظ کل بمعنی «هر» از الفاظ عموم است یعنی به همه انواع بدعت بدون استثناء شامل می‌شود.

ابن مسعودسمی‌گوید: «اتَّبِعُوا وَلاَ تَبْتَدِعُوا فَقَدْ كُفِيتُمْ». «اگر تابع سنت شوید و بدعت گذاری نکنید کفایت می‌کند».

برادر مسلمانم: اگر گفته‌هایم برای تو مورد قبول واقع شود و این مفهوم عقیدتی را صادقانه پذیرفتی در این صورت امکان سنجش هر گونه گفتار و یا کردار تعبدی (عبادت گونه) را با مقیاس و میزان سنت به تو دست می‌دهد و می‌توانی تشخیص دهی که آیا این گفتار و یا کردار شرعی است و یا نوآوری؟ آیا سنت و کردار پیامبر است و یا بدعت؟ به عنوان مثال باید بگوئیم که: جشن گرفتن سالروز تولد پیامبر گرامیصـ پیامبری که سرور و سالار ما و پیشوا و رهبر ماست به سوی راه راست خداوند و خاتم پیامبران و سرور رسولان است، پیامبری که رهبر رو سفیدان روز قیامت و برانگیخته به عنوان امام و رحمت جهانیان است آیا کاری شرعی است و یا بدعی؟ در این باره با انصاف و عدل و بدور از هر گونه هوی نفس و تکالیف بشری بحث و بررسی می‌کنیم و آن را با مقیاس و معیار شرع مقدس اسلام سنجیده و در برابر کتاب خداوند متعال قرار می‌دهیم و با سنت پیامبر اکرمصکه می‌فرماید: «إنَّ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ، وَأَحْسَنَ الْهَدْىِ هَدْىُ مُحَمَّدٍص، وَشَرَّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَكُلُّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلُّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ». «بهترین گفتار کتاب پروردگار است و بهترین راه ـ راه محمدصاست و بدترین کارها جدیدترین آن‌هاست (در عبادت) و هر نوآوری بدعت است و هر بدعت گمراهی است». محک می‌زنیم (در واقع سنگ محک ما مسلمانان در همه امور همان کلام الله و سنت رسول الله است) پیامبری که ما را با اخبار صادقش به چنگ زدن به راه بهترین انسان‌ها‌ و پاک‌ترین آنها توصیه می‌کند. هنگامیکه می‌فرماید: «خَيْرُ النَّاسِ قَرْنِي، ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ» [۲۶]. «بهترین انسان‌ها‌ افرادی هستند که با من معاصرند (صحابه) پس کسانی که با آنها معاصرند (تابعین)». از خداوند متعال مسئلت دارم که بر ما راه حق را نشان داده و بهره وری آن را نصیب ما گرداند و راه باطل را نیز نشان داده و دوری جستن از آن راه را نیز آسان گرداند.

[۱۴] طبقات واقدی ج ۲ ص ۳۲۸. [۱۵] تاریخ طبری ج ۴ ص ۱۳۲۶. [۱۶] تاریخ طبری ج ۴ ص ۱۳۴۲. [۱۷] پاورقی طبقات ج ۲ ص ۳۲۸. [۱۸] خاتم النبیین ص ۳۸۲ و ۳۸۱. [۱۹] طبقات ناصری ج ۲ و ۱ ص ۷۷-۷۶. [۲۰] تاریخ ابن اثیر ج ۱ ص ۴۰۳. [۲۱] نبی رحمت ص ۴۰۸. [۲۲] تاریخ حبیب السیر ج ۱ ص ۲۹۸. [۲۳] تاریخ پیامبر اسلام ص ۲۲۵ انتشارات دانشگاه تهران. [۲۴] متفق علیه. [۲۵] حدیث صحیح است ابو داود و ابن ماجه روایت نموده. [۲۶] متفق علیه.