اسلام و آئین مجوس
ما اگر از دلایت قرآن و روایت پیامبران صرفنظر کنیم، هرگز نمیتوانیم به حقانیت زرشت و آئین او پی ببریم، زیرا که اولا زمان ظهور زرتشت و شرح اقدامات او روشن نیست، و ثانیا کتاب اوستا که بدو منسوب شده، از گزند فزونی و کاستی محفوظ نمانده است. پس نه پیامبر این آئین را به خوبی میتوان شناخت و نه کتاب و پیام وی را به درستی میتوان یافت، حتی زمان ظهور زرتشت معلوم نیست که وی در کدام عصر میزیسته است؟
ابراهیم پور داود که عموم زرتشتیان وی را سرآمد اوستاشناسان اخیر میدانند، در دیباچهای که برگاتها [۱]نگاشته، در بارۀ زمان زرتشت مینویسند: «در این خصوص روایات به اندازهای مختلف است که ابداً صلح و سازشی میان آنها نمیتوان داده» [۲].
باز مینویسد:
«تحقیقاً نمیدانیم محل ولادت و زمان زندگانی زرتشت کجا و کی بود، چرا؟ برای آنکه زرتشت متعلق به یک زمان بسیار قدیم است که دست تاریخ به آستان بلند آن نمیرسد» [۳].
در کتابهای زرتشتیان تصریح شده که اسکندر مقدونی کتاب اوستا را که در «دژ نپشتک» نگاهداری میشد به آتش کشید و از بین برد، و این دژ بخشی از قصد سلطنتی تحت جمشید و بمنزلۀ «دفترخانه» آنجا بود. چنانکه تنسر هیربد زمان اردشیر بابکان در هزار و هفتصد سال پیش به پادشاه طبرستان جسنفشاه نوشت:
«میدانی که اسکندر از کتاب دین ما دوازده هزار پوست گاو بسوخت به استخر» [۴].
نامه تنسر از مآخذ بسیار قدیمی ایران عصر ساسانی به شمار میرود که ابن مقفع آن را از پهلوی به عربی برگردانده، و سپس ابن اسفندیار در «تاریخ طبرستان» آن را از عربی به فارسی ترجمه کرده است.
در تأیید این نامه ضمن کتاب «ارداویرافنامه» میخوانیم که نوشته است:
«اهریمن پتیاره برای بیاعتقادکردن مردم به دین اسکندر رومی را برخیزاند و به غارت و ویرانی ایران شهر فرستاد تا بزرگان ایران بکشت، و این دین مانند اپستاک (اوستا) و زند [۵]بر پوست گاو پیراسته و به آب زرین نوشته اندر استخر در گنج نپشت نهاده بودند و آن اهریمن پتیاره گجسته، اسکندر رومی را برانگیخت که بسوخت» [۶].
پس از نابودشدن اوستا چندبار آن را از روی حافظهها گردآوری کردند، ولی هیچگاه به تمام آن دست نیافتند و آنچه گردآوری شد نیز از تغیر و تبدیل و اختلاف مصون نبود.
پور داود در دیباچه گاتها مینویسد:
«تمام سخنان زرتشت را در دست نداریم، فقط جزو مختصری از آنها به ما رسید» [۷].
و در بارۀ پریشانی و تحریف اوستا مینویسد:
«به نامۀ مقدس ایرانیان در طی روزگاران مصائب فراوان وارد آمد، اگر سخن پریشان بنظر رسید باید از کشاکش روزگار گله نمود، نه از سراینده»! [۸].
باز مینویسد:
«دینکرد (یکی از کتب زرتشتی) [۹]ابدا در امور دینی مرمت کاری ندارد، پابند تعصب هم نیست، صراحتاً میگوید اوستایی که در دست داریم، آن کتاب مقدس قدیم نیست»! [۱۰].
پرواضحست آئینی که کتاب وحیانی آن تحریف شده باشد و تاریخ زندگانی پیامبرش هم به درستی معلوم نباشد، اگر بپذیریم که روزگاری در خور پیروی بوده است، امروز دیگر دورانش سپری شده و قابل تبعیت نیست.
[۱] گاتها کهنترین بخش اوستا به شمار میآید. [۲] گاتها، ترجمۀ پور داود، صفحه ۲۸ از دیباچه. [۳] گاتها، صفحۀ ۲۱ از دیباچه. [۴] به نامه تنسر با تصحیح مجتبا مینوی، صفحۀ ۱۱ نگاه کنید. [۵] زند، تفسیر اوستا است، و پازند توضیح و تفسیر زند را گویند. [۶] به کتاب «اردوایرافنامه» ترجمۀ رشید یاسمی، صفحۀ ۱ نگاه کنید. [۷] گاتها، ترجمۀ پور داوُد، صحفۀ ۳۶ از دیباچه. [۸] گاتها، ترجمۀ پورد داوُد، صفحۀ ۱۵ از دیباچه. [۹] دینکرد، کتابی در آداب و رسوم آئین زرتشتی است که به دست دو تن از موبدان برجسته در عصر مأمون (خلیفه عباسی) گردآوری شده است. [۱۰] گاتها، ترجمۀ پور داوُد، صفحۀ ۵۱ از دیباچه.