آیین زرتشت از دیدگاه ما

شبهات مُبلغان زرتشتی

شبهات مُبلغان زرتشتی

گاهی می‌گویند که قرآن به زبان عربی و برای عرب‌ها آمده است نه برای پارسی‌زبانان که زبان قرآن را نمی‌فهمند!.

پاسخ اینست که اولا: پارسی‌زبانان امروز زبان اوستایی را هم نمی‌فهمند که به سانسکریت نزدیک است، و با فارسی دری که ما بدان سخن می‌گوییم از زمین تا آسمان فاصله دارد. پس شما باید فارسی‌زبانان امروز را هم به زرتشتیگری و کتاب اوستا فرا نخوانید و دست از تبلیغ بردارید! ثانیا: قرآن هرچند به زبان عربی نازل شده ولی خطابش: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُو ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُو ﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَاست و نفرموده: «يا أيها العرب»! بلکه تصریح فرموده که برای جهانیان آمده است، چنانکه می‌فرماید: ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ ٢٧[التکویر: ۲۷]. یعنی: «قرآن جز پندی برای جهانیان نیست» و در بارۀ پیامبر اسلام فرموده: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٧[الأنبیاء: ۱۰۷]. یعنی: «تو را جز رحمت برای جهانیان نفرستادیم».

باز می‌فرماید: ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا[الأعراف: ۱۵۸]. یعنی: «بگو: ای مردم من فرستادۀ خدا به سوی همۀ شما هستم»و در میان اصحاب پیامبر جافراد رومی و فارسی و حبشی بودند، چنانکه صهیب رومی و بلال حبشی و سلمان (روزبِه) پارسی وجود داشتند و پیامبر اسلام جبه آنها نفرمود که من بر شما رسالت ندارم و دست از مسلمانی بازدارید! و به آئین پدران خود برگردید، بلکه برعکس پیامبر جبرای شاه ایران (خسرو پرویز) و پادشاه حبشه (نجاشی) و امپراتور روم (هرقل) نامه نوشت و آنها را به دین اسلام فرا خواند، چنانکه در تواریخ معتبر آمده است، و متن نامه‌هایی رسول اکرم جرا نقل نموده‌اند. ثالثا: حقایق به زبانی بیان شوند، لازمست مورد پذیرش قرار گیرند و عربی و پارسی و انگلیسی و روسی و... تفاوت نمی‌کند، امروز دانشمندان غرب آثار خود را در پزشکی و تاریخ و فلسفه و علوم غالبا به زبان انگلیسی می‌نویسند، آیا این دلیل می‌شود که ما ادعا کنیم آراء علمی آنها را نمی‌پذیریم، چون به زبان انگلیسی نگاشته شده و زبان مادری ما پارسی است؟!

گاهی می‌گویند: اسلام به زور شمشیر به ما تحمیل شده است! جواب این است که اولا شما زرتشتی هستید نه مسلمان! دیگران هم می‌توانستند مانند شما آئین پدران خود را حفظ کنند ولی مسلمان شدند. ثانیا: پیامبر اسلامجفرمود که با شما به روش اهل کتاب رفتار شود و اهل کتاب در دین خود آزادند و از صدر اسلام تاکنون یهود و نصاری در میان مسلمین زندگی می‌کنند و کنیسه و کلیسا دارند، چنانکه شما هم آزاد بوده و هستید و آتشکده داشته و دارید و مراسم دینی خود را اجرا می‌کنید. مسلمانان هم که به ایران آمدند با ارتش یزدگرد جنگ داشتند، نه با مردم ایران و دین زرتشت. ارتش ساسانی از عصر خسرو پرویز در مخالفت با مسلمین کوتاهی نمی‌کرد و از قبائل آشوبگر عرب بر ضد حکومت مرکزی حمایت می‌نمود، بدین دلیل بود که مسلمانان متعرض آنان شدند و جنگ به داخل ایران کشیده شد [۲۴]و گرنه شعار قرآن: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِ[البقرة: ۲۵۶]. است، یعنی: «هیچ اجباری در دین نیست» و ما اسلام را هرگز به دینداران تحمیل نمی‌کنیم، چه مسیحی باشند یا زرتشتی یا غیر ایشان [۲۵].

گاهی می‌گویند: اسلام را سلمان پارسی اختراع نموده و به محمد آموخته است! پاسخ آنست که سلمان به گزارش تواریخ در مدینه به حضور پیامبر جرسید نه در مکه! و در آن هنگام سیزده سال از دعوت پیامبر می‌گذشت و قریب ۸۰ سوره از قرآن نازل شده بود، در این مدت خبری از سلمان نبود. سپس او که بَرده شده بود به دست مسلمانان آزاد گشت و به شرف اسلام نائل آمده و تابع بودند نه متبوع، و مرید بود نه مراد!.

مسلمانان هم زمانیکه بر ایران دست یافتند، او را به فرمانروایی «تیسفون» گماشتند (نه یک مسلمان عرب را!) و سلمان نیز با کمال زهد و پارسایی حکومت کرد و از بیت المال حقوق نگرفت، بلکه از دسترنج خود (حصیربافی) بهره می‌برد، و نشان داد که مسلمانی باایمان و پرهیزکار است نه نیرنگ‌بازی دین‌فروش!.

گاهی می‌گویند: آئین زرتشت برتر از سایر ادیان است، چون بر «پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک» تکیه دارد، پاسخ آنست که همۀ ادیان سفارش نموده‌اند که باید اندیشه و سخن و عمل پسندیده داشت. اختلاف بر سر آن است که پندار و گفتار و کردار نیک کدامست؟ آیا شما گمان می‌کنید که اندیشۀ شرک‌آمیز و پرستش فرشتگان و شستشوی با ادرار گاو و ازدواج با محارم از جملۀ پندارها و کردار نیک‌اند؟!.

گاهی می‌گویند: اسلام با دشمنان و مخالفان خود ستیزه می‌کند، ولی آئین زرتشت دین آشتی و نرمی است!.

پاسخ آن است که: متأسفانه آگاهی شما از آئین خودتان ناقص است، در گات‌ها که کهن‌ترین و مطمئن‌ترین بخش اوستا شمرده شده می‌نویسند: «جای فساد و زوال از آن کسی است که به دین دروغین [۲۶]گرویده است، این خوارشمرندگان آئین مقدس برآنند که دینداران را پست نمایند و تن آنان به گناه آلوده است، کجا است نگهبان آئین آن سرور دادگر، تا آنان را از زندگی و آزادی بی‌بهره سازد» [گات‌ها، ترجمۀ ابراهیم پور داود، صفحۀ ۱۴۷].

شبهات دیگری نیز در میان آورده اند که به رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری می‌کنیم و همه را به تقوای الهی و بیم از محاسبۀ روز رستخیز سفارش می‌نماییم.

مصطفی حسینی طباطبائی

دعوتگر اسلامی

[۲۴] تفصیل موضوع را در کتاب «دین‌ستیزی نافرجام» اثر همین قلم از صفحۀ ۲۴ به بعد ببینید. [۲۵] این تعلیل نویسنده که گویا سبب نبرد علیه یزدگرد و لشکرکشی مسلمین همانا برانگیختن برخی قبایل عربی علیه نظام اسلامی در جزیره عرب بود تعلیل بعید از طبیعت راستین اسلام است، بلکه گفتگوهای هیئت‌های مسلمین با رستم فرمانده سپاه خط بطلان بر این انگیزه می‌کشد جهاد در اسلام بخاطر اعلای کلمه الله و برافراشتن درفش توحید در این کره خاکی است تا آنانیکه حایل واقع می‌شوند و نمی‌گذراند توحید حاکم بر جامعه بشری باشد و در این راستا موانع ایجاد می‌نمایند هدف از جهاد ازاله این‌ها و اعتلای کلمه الله است که در حاکمیت قرآن نهفته است نه آن چنانکه برخی زعم می‌کنند، و گسترش دامنه فتوحات در عهد خلفای راشدینشتعلیلی می‌نمایند که اصلا با اسلام بت‌شکن سازگار نیست. علت اصلی این فتوحات همانا کلمه زیبای ربعی بن عامرسبه رستم فرمانده سپاه ایران است که گفت: الله ما را بیرون کرده است که کسی را از بندگانش که (الله) بخواهد از عبادت بندگان به سوی عبادت الله و از جور ادیان به سوی عدل اسلام و از تنگنای دنیا به سوی فراخنای آخرت خارج نماییم». این گفتگو بازتاب کننده علت لشکرکشی مسلمین است. ما استدلال به آیه مبارکه: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِدر این جا موردی ندارد اگر به شان نزول این آیه بنگریم این استدلال را از اساس منهدم می‌نماید بلکه به ده‌ها برداشت‌های مغلوطی را از این آیه که برخی‌ها آن را در نوشتارهای‌شان می‌نویسند خط بطلان می‌کشد. این آیه مورد ویژه خود را دارد نه آن چنانکه برخی می‌پندارند و برداشت‌های عجیبی را می‌نمایند که یکسره با رهنمودهای قرآن منافات دارند بلکه برخی فراتر می‌روند و از حکم کشتن مرتد انکار می‌ورزند و به همین آیه می‌چسپند گویا این‌ها بعد از قرن‌ها توانستند این حکم را بیابند و همه فقها را تخطئه نمایند. به گونه فشرده به مفهوم اصلی این آیه اشاره می‌نماییم تا باشد غبار های که مفهوم حقیقی این آیه را پوشانیده است زدوده باشیم. در شان نزول این آیه مختصراً چنین می‌یابیم: ۱- برخی از خانواده‌ها در مدینه کودک خویش را نذر می‌نمودند که یهودی و یا نصرانی بگردانند هنگامی که مدینه با نور تابان اسلام روشن گردید خواستند اولادهایشان را که بزرگ شده بودند به اسلام جبرا گرویده بسازند درچنین حالتی این آیه نازل گردید. ۲- این آیه در مورد کسانی است که از آنها جزیه ستانیده می‌شود، و این آیه افاده می‌نماید که نباید با کسانی که به دادن جزیه گردن نهادند جنگ شود تا گرویده اسلام گردند زیرا کسانی که از آنها جزیه ستانیده می‌شود با دادن جزیه, قتال آنها ساقط می‌گردد. پس این آیه از قتال با کسانی که به دادن جزیه آماده می‌شوند منع می‌کند تا آن‌ها را جبرا به اسلام داخل نمایند و این را اکراه گویند و اگر به شان نزول اولی نیز بنگریم تفاوتی با مورد دوم ندارد، این است معنای شرعی اکراه در این آیه نه آن چنان که برخی می‌پندارند. (مُصحح) [۲۶] مقصود دین غیر زرتشتی است.