انحرافات جنسی جوانان

حسن ختام

حسن ختام

حدیث قدسی

يا ابن آدم:

««جعلت لك قرارا بطن أمك، وغشيت وجهك بغشاء كي لا تفزع من الرحم وجعلت وجهلك إلى ظهر أمك لكي لا تؤذيك رائحة الطعام وجعلت لك متكئا عن يمينك وهو كبد، متكئا على يسارك وهو الطحال وعلمتك القيام والقعود في بطن أمك فهل يقدر على ذلك أحد غيري؟»

«فلما أن تمت مدة حملك أوحيت إلى الـملك الـموكل بالأرحام أن يخرجك فأخرجك على ريشة من جناحه، لا لك سن تقطع بها ولا يد تبطش بها ولا قدم تسعي عليها انبت لك عرقين رقيقين في صدر أمك».

«ينبعان لك لبناً خالصاً حاراً في الشتاء؛ بارداً في الصيف، والقيت محبتك في قلب والديك؛ فلا يشعبان حتى تشبع ولا يرقدان حتى ترقد».

«فلما قوي ظهرك واشتد أزرك بازرتني بالـمعاصي واعتمدت على الـمخلوقين».

«ولم تعتمد على وتستر ممن يراك وبازرتني بالـمعاصي في خلوتك ولم تستحي مني ومع هذا ان دعوتني أجبتك؛ وأن سألتني أعطيتك، وأن تبت إلى قبلتك»».

ترجمه: «ای بنی آدم! تو را در شکم مادرت قرار دادم؛ با پوششی چهره‌ات را پوشانیدم تا در رحم مادرت بی‌تابی نکنی. صورتت را رو به پشت مادرت قرار دادم تا بوی غذا تو را اذیت نکند. در سمت راستت متکایی قرار دادم که کبد است و در طرف چپت متکایی که طحال است. قیام وقعود را به تو یاد دادم، در حالی که هنوز در شکم مادرت بودی. پس چه کسی به جز من قادر به این چنین کاری است؟ هرگاه مدت حمل مادرت تمام شد به ملائکه‌ی مأمور رحم‌ها وحی کردم تو را خارج سازد. پس تو را بر روی پری از پرهایش خارج ساخت. نه دندانی داشتی که با آن چیزی را قطع کنی و نه دستی داشتی که با آن کاری انجام دهی و نیز پایی نداشتی که با آن راه بروی. دو عرق رقیق را از سینه‌ی مادرت برایت جوشاندم. و شیری خالص که در زمستان گرم و در تابستان سرد است؛ از آن برای تو سرچشمه می‌گیرد. محبت تو را در دل پدر و مادرت قرار دادم؛ تا تو را سیر نکنند خودشان سیر نخواهند خورد، تا تو را نخوابانند نخواهند خوابید. پس آنگاه که استخوان کمرت قوی شد و تنومند گشتی؛ شروع به نافرمانی من می‌کنی؛ به مخلوقات اعتماد می‌کنی، ولی به من بی‌اعتماد هستی. کارهای ناشایست را از دیگران پنهان می‌کنی، ولی جلو چشم من آشکارا در خلوت گناه می‌کنی و شرم هم نمی‌کنی. با این وصف؛ اگر مرا بخوانی تو را اجابت می‌کنم؛ اگر از من بخواهی به تو می‌بخشم و اگر توبه کنی توبه‌ات را می‌پذیرم».

سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ

پایان ترجمه ۲۱ / ۵ / ۱۳۸۲

شهرستان سقّز