مهدی منتظر - منتظر چند مهدی هستی؟

شکافت فکری در مورد غایب منتظر

شکافت فکری در مورد غایب منتظر

برایم این نکته روشن شد که تعداد کسانی که پیروان شیعی آن‌ها، نام «مهدی منتظر قایم و غایب» را بر آنان نهاده اند، بسیارند؛ پس از خود پرسیدم:

منتظر کدامین مهدی هستم؟!

منتظر چند مهدی هستم؟!

چندتا از آن‌ها ظهور کرده یا ظهور خواهند کرد؟!

و آیا از مهدی‌هایی که غیبت کرده‌اند کسی ظهور نموده است؟!

ای منتظر مهدی غایب! چه بسیار مهدی‌هایی که غایب شده و باز نگشته اند، آیا تو گمان می‌کنی که مهدی تو با دیگر مهدی‌ها فرق می‌کند؟ پس داستانم را با دقت بخوان...

تا به یاد دارم، از همان دوران طفولیت از خانواده و کسانی که بزرگم می‌کردند، می‌شنیدم که امام مهدی (امام دوازدهم ما شیعیان دوازده امامی) فرزند امام حسن عسکری÷است که از همان زمان از نظرها پنهان شده و روزی که پروردگار به او اجازه‌ی ظهور دهد خواهد آمد، تا زمین را پس از آن که آکنده از ظلم و ستم شده، سرشار از عدل و داد نماید.

از آن زمان که این معانی را درک کردم، شیفته‌ی امام مهدی بوده و از صمیم قلب آرزو می‌کردم و با تمام اخلاص از خدا می‌خواستم که دوران من، همان زمانی باشد که امام مهدی ظهور می‌کند، تا از مخلص‌ترین یارانش باشم و پیش رویش جهاد کنم، تا شریعت الهی والا و برتر گردد و سخن و آیین کافران زبون و نابود شود و در این راه به شهادت برسم.

در حالی رشد کردم و بزرگ شدم که تمام وجودم مشتاق دیدارش بود و در بیشتر نمازها دعا می‌کردم که به افتخار دیدار با او و جهاد در کنار او نایل شوم، روزها و سال‌ها از پی هم می‌گذشت و من این آرزو را در سینه داشتم، هرچه به امام و ظهور وی مربوط می‌شد، مرا به شدت جذب خود می‌کرد، در این میان سخنان مداحان و سخنرانان حسینیه‌ها که در باره‌ی ظهورش سخن می‌گفتند و از چگونگی غیبتش سخن به میان می‌آوردند، برایم خیلی جذاب بود، از این رو با برخی از مداحان و طلاب حوزه‌های علمیه زیاد می‌نشستم تا برخی از پرسش‌ها و مسایل مبهم خود را در باره‌ی فلسفه‌ی مهدویت از آنان بپرسم.

یک بار با امام مسجدمان پیرامون موضوع مهدویت سخن می‌گفتم و از بس با پرسش‌های متعدد خسته‌اش کردم، با تبسم به من گفت: مصطفی! می‌بینم هربار که روحانی و یا طلبه‌ای می‌بینی، او را سؤال باران می‌کنی و همه‌ی سؤال‌هایت در باره‌ی محبت (امام مهدی) عجل الله فرجه الشریف است؟!

گفتم: حاج آقا! به خدا خیلی شب‌ها نمی‌خوابم، مگر این که در فکر و خیال ظهور آقا هستم، من وابستگی شدید به شخصیت بزرگوارش دارم و دوست ندارم هیچ فرصتی را از دست بدهم تا بلکه نخستین کسی باشم که هنگام ظهورش با او ملاقات می‌کند و دوست دارم به این افتخار بزرگ نایل شوم. به ویژه که در انتیرنت مقاله‌هایی دیده و خوانده‌ام که برخی از روحانی‌ها از نزدیک‌بودن ظهورش خبر می‌دهند و امکان دارد از هم‌عصرانش باشیم.

شیخ مسجدمان به من گفت: حال که چنین است باید مطالعه‌ی بیشتری در باره‌ی امام و سیرتش داشته باشی. تو که این قدر و تا این اندازه منتظر ظهور امام (أرواحنا له الفدا) هستی، دیگر خوب نیست به چند سؤال در باره‌ی آن بزرگوار و آنچه سخران‌ها و طلاب می‌گویند، بسنده کنی.

گفتم: حاج آقا! من هم می‌خواهم همین کار را بکنم، ولی مشغله‌ی زندگی زیاد است و مرا از این کار باز می‌دارد، حاج آقا در پاسخم گفت: پس در این صورت ادعای وابستگی شدیدت به ظهور آقا بی دلیل است. تو ادعای وابستگی شدیدی به آقا را داری؛ ولی به خودت زحمت تحقیق نمی‌دهی؟! امثال تو باید همه‌ی مسایل کوچک و بزرگ در باره‌ی امام مهدی را بدانند.

گفتم: درست می‌فرمایید. به شما قول می‌دهم که از همین حالا شروع کنم، لطفاً راهنمایی ام کنید که چه کتاب‌ها را بخوانم؟ وی تعدادی کتاب برایم نام برد و نام تعدادی کتاب را در کاغذی نوشت و به من قول داد که کتاب‌های دیگری هم در این زمینه به من معرفی کند و تعدادی از آن‌ها را از کتابخانه‌ی شخصی خود برایم بیاورد.

در بین کتاب‌ها نگاهم به کتابی به نام «فِرَق الشیعة» [۱]افتاد. مؤلفش ابومحمد حسن بن موسی نوبختی است. او از مؤرخان و دانشمندان دوازده امامی بوده که در قرن سوم هجری می‌زیسته است.

نجاشی در باره‌اش می‌گوید: حسن بن موسی ابومحمد نوبختی استاد عالم متکلم ماست که بر هم‌ترازان خویش (چه قبل از سده‌ی سوم هجری و چه پس از آن) برتری داشته و کتاب «فِرَق الشیعة» از آثار اوست.

طوسی می‌گوید: حسن بن موسی نوبختی، خواهرزاده‌ی ابی سهل بن نوبخت، کنیه‌اش ابومحمد است با متکلم و فیلسوفی که تعدادی از ناقلان کتاب‌های فلسفه نزدش گرد می‌آمدند، مانند ابوعثمان دمشقی، اسحاق، ثابت و... او شیعه‌ی امامی و دارای اعتقاد نیکی بود، به خط خود نسخه‌های فراوانی بر جای نهاد و در زمینه‌ی علم کلام و رد فلسفه کتاب‌های زیادی دارد، از جمله: الآراء والدیانات، (این کتاب را به اتمام نرساند). الرد علی أصحاب التناسخ والغلاة، التوحید وحدوث العالم، رد کتاب ابی عیسی، (فی الغریب المشرقي) اختصار الکون والفساد، الجامع فی الإمامة و...

و در شرح حال ابی الأحوص مصری می‌گوید: حسن بن موسی نوبختی، او را دیده و از او درس گرفته و با او در حائر (محل قبر حسین بن علی) که برای زیارت رفته بود، گرد آمده است. و او را در میان کسانی که از آنان روایت نکرده، برشمرده و گفته است: حسن بن موسی نوبختی، خواهرزاده‌ای ابی سهل، ابومحمد، متکلم و ثقه است.

سید هبة الدین، شهرستانی شرح حال مفصلی از وی با اقتباس از کتابش (النوبختیه) که در شر حال خاندان نوبختی است، نگاشته و در سایر چاپ‌های کتاب، به چاپ رسیده است.

استاد عباس اقبال آشتیانی در کتاب (خاندان نوبختی) شرح حال مفصلی از وی نوشته است.

و آورده که او از مراجع زیر نقل قول نموده است:

۱- (الفصول المختاره)، و آن عبارت است از گلچینی که شریف مرتضی از قسمت‌هایی از کتاب (العیون و المحاسن) نوشته‌ی استادش؛ شیخ مفید، انتخاب کرده است. جایی که سخن از فرقه‌های شیعه پس از وفات امام یازدهم حسن بن علی عسکری÷رفته، در آن آمده است: «یارانش پس از او ـ بنا به گفته‌ی ابو محمد حسن بن موسی÷ـ به چهارده فرقه و گروه تقسیم گشتند».

و اگر جمله‌ی معترضه در نسخه‌های «الفصول المختارة» جمله‌ای اصلی باشد ـ چون که ما تنها به نسخه‌ی نوشته شده جدیدی که آن نیز اصل چاپ شده است، دست یافته‌ایم ـ آن یکی از مواردی خواهد بود که عدم صحت نسبت دادن فرقه‌های شیعه به نوبختی را تأیید می‌کند. بخاطر اختلاف بسیار زیادی که در تعداد و در ترتیب فرقه‌ها بین آنچه مفید از او نقل کرده، و بین آنچه در نسخه‌ی منتشر شده‌ی «فرق الشیعة» است! آنگونه که تفصیلش خواهد آمد.

۲- (المغنی) اثر قاضی عبد الجبار. در بخش «فرق الإمامیة» از این کتاب آمده است: و حسن بن موسی در شرح گفته‌ی اسماعیلیان و قرامطه ذکر شده است.

و در شرح فرقه‌های زیدیه گفته است: از حسن بن موسی حکایت شده است [۲].

هنگامی که کتاب «فرق الشیعه» را خواندم، تعدد و فراوانی دیدگاه‌ها در باره‌ی غیبت چندین مهدی (غیر از امام غایب ما دوازده امامی ‌ها که منتظر ظهورش هستیم) مرا شگفت‌زده کرد و وجود این همه مهدی که از نظرها پنهان شده و هرگز ظهور نکرده‌اند، سؤال‌های فراوان و حیرت‌انگیزی برایم ایجاد کرد که هیچ پاسخی برایش نیافتم، به این فکر می‌کردم که اگر این همه مهدی، غایب شده و هرگز باز نگشته اند، چه کسی برای من ضمانت می‌کند که مهدی ما خواهد آمد؟

گمان می‌کردم مذهب من تنها مذهبی است که این دیدگاه را دارد و برایم واضح شد که مذهبم، تقلیدی از مذاهب گذشته است. همچنانکه برایم روشن شد مهدی‌های غایب فراوانی وجود دارند که هیچیک از آنان تاکنون ظهور نکرده و گمان هم نمی‌کنم که ظهور کند؛ مهدی‌هایی که برخی مرده و برخی هم کشته شده اند و یاران هریک ادعا کرده‌اند که مهدی آنان غیبت نموده و از نظرها پنهان شده و به زودی ظهور خواهد کرد، و این فرضیه را مطرح نموده‌اند که مهدی آنان، همان مهدی قائمی است که بازمی‌گردد و جهان را پس از آن که آکنده از ظلم و جور شده، سرشار از عدل و داد می‌گرداند.

برخی هم ادعا کرده‌اند انسانی به دنیا آمده و از نظرها پنهان شده و جا و مکانش مشخص نیست، ولی در آخرالزمان ظهور خواهد کرد و او همان مهدی منتظری است که قیام می‌کند، در حالی که زاده نشده و نور و روشنایی را ندیده است.

به دنبال این مطالعات دریافتم که تاریخ شیعه عبارتست از زاد و ولد و رشد جمعیتی که بیشتر شبیه شکافت هسته‌ای است، چنانچه در فرآیند شکافت هسته‌ای یک اتم سنگین به چندین اتم سبک تقسیم می‌شود، در مذهب شیعه نیز مشاهده می‌کنیم که از یک فرقه، فرقه‌ها و گروه‌های گوناگون منشعب شده اند. چنانچه هر بار که یکی از امامان اهل بیت می‌مرد، هوادارانش به گروه‌ها و مذاهب زیادی تقسیم می‌شدند؛ برخی می‌گفتند: امام نمرده، بلکه از نظرها پنهان شده و همان مهدی منتظری است که قیام می‌کند، و برخی هم مدعی می‌شدند که فرزندِ امامِ مرده، جانشین پدر و امام پس از اوست، اگرچه امامِ مرده دارای فرزندی نبود و چون اعتقاد به وجود فرزند برای آن امام ضروری بود تا زمین از وجود حجت خالی نباشد، برخی ادعا کردند که فرزند امام را قبل از موت امام دیده‌اند و امام او را از نظرها پنهان کرده، تا دشمنانش به او آسیبی نرسانند و او را نکشند، چون می‌فهمند که او مهدی منتظر است و بدین ترتیب او را به قتل می‌رسانند.

برخی از اصحاب ائمه خود را نمایندگان امام قرار می‌دهند و ادعا می‌کنند با امام غایب، ارتباط دارند و نایبان وی هستند و چون خداوند به امام غایب اجازه‌ی ظهور دهد، به نواب خویش اطلاع می‌دهد تا یارانش را جمع کنند، و سرانجام ظهور بزرگ بعد از غیبت کبری انجام می‌شود. در این میان واجب می‌دانند که مردم اموال را به نمایندگان امام غایب دهند، تا آن را به امام برسانند و بدین‌سان امام از این اموال استفاده ببرد و برای ظهور آماده شود.

از خودم می‌پرسیدم: چرا حکام، نمایندگان امام را تعقیب نمی‌کنند، تا به محل مخفی‌شدن امام پی ببرند و نمی‌دانستم چرا نماینده‌ی امام از حکام جور نمی‌ترسد؛ ولی امام می‌ترسد!

این کتاب مرا در مورد عقیده و مذهبم (مذهب دوازده امامی) به قدری دچار شک و تردید کرد که آرزو کردم ای کاش این کتاب را نمی‌خواندم، زیرا مذهبم یکی از فرقه‌های متعددی است که پس از مرگ هریک از امامان اهل بیت شکل گرفته اند.

فرقه یا مذهب من یکی از فرقه‌هایی بود که نویسنده‌ی کتاب در باره‌اش می‌گوید: به صد فرقه رسیده است، عده‌ای قایل به امامت یک امام هستند و عده‌ای به امامت دو امام اعتقاد دارند، برخی هم سه امامی هستند و به همین ترتیب عده‌ی دیگری به امامان بیشتری معتقدند، چنانچه برخی قایل به امامت بیست امام هستند! از اینرو اگر هر فرقه‌ی مطابق تعداد امامانی که به آن معتقد است، نامگذاری شود، فرقه‌های فراوانی با عناوینی از قبیل یک امامی، دو امامی، سه امامی و چهار امامی و... وجود دارند که فرقه‌ی دوازده امامی یکی از آن‌هاست.

حال باید پرسید: چه چیزی فرقه‌ی دوازده امامی را از سایر فرقه‌ها متمامیز می‌کند تا مهدویت مورد نظر دوازده امامی‌ها، دیدگاه درست در مورد مهدی باشد؟

این افکار و تردیدها همواره با من بود و یأس و ناامیدی شدید مرا در بر گرفته بود، ولی به خودم تسلیت و آرامش می‌دادم و فرموده‌ی الهی را تکرار می‌کردم که ﴿تَكۡرَهُواْ شَيۡ‍ٔٗا وَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَيۡ‍ٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّكُمۡۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٢١٦[البقرة: ۲۱۶]. «چه بسا چیزی را ناخوشایند بدانید، ولی برایتان خوب باشد و چه بسا چیزی را دوست بدارید و برایتان شر باشد و الله می‌داند و شما نمی‌دانید». پروردگارم را سپاس گفتم، و اینک چاره‌ای نداشتم جز این که راهی را که شروع کرده بودم تا حقیقت را دریابم، تمام کنم و اصلا آرام و قرار نداشتم تا آن که حقیقت را بشناسم و برایم امکان نداشت که در میانه‌ی راه بایستم و ادامه ندهم.

ای خواننده‌ی گرامی! در صفحاتی که پیش روی توست، برایت از وضع و حال شیعیان پس از وفات هر یک از امامان اهل بیت و از سناریویی سخن می‌گویم که همواره تکرار شده تا فرقه‌ای شکل گیرد و مذاهبی پدیدار گردد.

از شدت تیرگی و غباری که در این موضوع پیش رویم قرار داشت، اندیشه‌ی مهدویت که به آن معتقد بودم، نزدم سست شد یا شدتش کاهش یافت. از سوی دیگر با مطالبی که در کتاب «فرق الشیعه» خوانده بودم، تفکر و اندیشه‌ی امامیه (دوازده امامی) نیز نزد من سست و ضعیف شد.

کتاب «فرق الشیعه»که نوبختی نوشته، به طور ویژه‌ای از تکرار نابسامانی فکری و عقیدتی شیعه در زمان ائمه و هنگام وفات هر امام سخن می‌گوید، با خود گفتم: چگونه امکان دارد با آن که روایات ما از زمان پیامبر به نام‌های ائمه تصریح می‌کند، بازهم معاصران و هم‌عصران ائمه، نام امامان و جانشینان را به طور مشخص نمی‌دانسته و تا این حد دچار اختلاف شده اند، به گونه‌ای که این تفرقه و کثرت اختلاف پس از وفات امام حسن عسکری÷به رکوردی رسید که پیشتر سابقه نداشت و شیعیان، پس از او به چهارده فرقه تقسیم شدند، چنانچه نویسنده‌ی کتاب مذکور همه را ذکر کرده و به بیان باور هریک از این فرقه‌ها در مورد امام دوازدهم پرداخته است، از اینرو از خود پرسیدم: چگونه می‌توانم به طور قطع بگویم که دیدگاه مذهب من همان نظریه‌ی درست در میان آن همه دیدگاه است؟ بلکه همه‌ی این دیدگاه‌ها در واقع سخنان و یاوه‌گویی‌هایی است که در میان متکلمان رد و بدل شده و مستند به قرآن و احادیث صحیح نیست. و این بدیهی است که وقتی به اتفاق نظر و یا راهکار درستی نرسیدند، هریک از آنان از دیگری دوری جست و مذهب جدیدی برای خویش بنا نهاد و بر صحتش تأکید کرد و نسبت به آن تعصب ورزید، تا جایی که برخی از آنان خون یکدیگر را ریختند.

بنابراین، همه‌ی شیعیان را به مطالعه‌ی کتاب «فرق الشیعه» فرا می‌خوانم، زیرا این کتاب در نوع خود کتاب بسیار مهمی برای همه‌ی کسانی است که می‌خواهند تاریخ مذهب خویش و چگونگی پیدایش آن را بدانند. نویسنده‌اش نوبختی، شیعه‌ی دوازده امامی و از علماء و مراجع مذهب می‌باشد، و اصل بر این است که روایت دانای یک قوم و کسی که به تاریخ و پیشینه‌ی عیوب قوم خویش آگاه است، صحیح و مورد اعتماد می‌باشد.

این موضوع را در صفحات مختلف کتاب مورد بررسی قرار می‌دهم تا به تاریخ مذهب‌مان آگاهی یابیم. ولی همانگونه که گفتم مطالب پراکنده‌ی کتاب، ما را از مطالعه‌اش بی‌نیاز نمی‌کند و باید در این زمینه دقت نظر داشت تا بهره‌ی لازم را از مطالعه‌ی کتاب ببریم.

نویسنده‌ی کتاب مذکور، ابتدا به بیان شکل‌گیری نظریه‌ی غیبت در مذهب شیعه پرداخته که نخستین مذهبی است که این دیدگاه را بیان کرد. البته به گمان بنده باید گفت: شیعه، نخستین و آخرین مذهبی است که نظریه‌ی غیبت در آن شکل گرفت، و این همان چیزی است که همچون صاعقه بر من فرود آمد و مرا تکان داد.

[۱] فرقه‌های شیعه. [۲. ۱)- برای درک تفصیلات آن رجوع شود به: «تهذیب المقال في تنقیح کتاب رجال النجاشي» نوشته: محمد علی الأبطحی (۲/۱٩۴)، و کتاب «الذریعة» اثر آغا بزرگ طهرانی (۱/۳۴)، و کتاب «رجال النجاشی» اثر نجاشی (۶۳)، و معجم رجال الحدیث، نوشته خوئی (۶/۱۵۴)، و کتاب «أعیان الشیعة» از محسن الأمین (۵/۳۲۰).