پيشگفتار
إن الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره ونعوذ بالله من شرور أنفسنا وسيئات أعمالنا من يهده الله فهو المهتد، ومن يضلل فلا هادي له وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأشهد أن محمدا عبده ورسوله اما بعد:
موضوع واسطه بین الله تعالی و مخلوقات، بحث مهمی است که اکثر مسلمانان نسبت به آن بی اطلاعند و با کمال تأسف آنچه را که امروز شاهد آن هستیم، نتیجه این نا آگاهی است.
اگر قلبهایمان را متوجه الله مینمودیم و از شریعتش پیروی میکردیم، از نصرت و یاری الله سبحانه و امدادهایی که به ما وعده داده است محروم نمیشدیم، چنانکه الله تعالی میفرماید: ﴿وَكَانَ حَقًّا عَلَيۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٤٧﴾[الروم: ۴٧]. «و یاری رساندن به مؤمنان حقی است که بر عهدهی ماست». ﴿إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ يَنصُرۡكُمۡ وَيُثَبِّتۡ أَقۡدَامَكُمۡ ٧﴾[محمد:٧]. «اگر [دین] خدا را یاری دهید، شما را یاری میدهد و گامهایتان را استوار میدارد». ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ﴾[المنافقون: ۸]. «عزت، خاص خداوند و پیامبر او و مؤمنان است». ﴿وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ١٣٩﴾[آل عمران: ۱۳٩]. «و سستی نورزید و اندوهگین نباشید چرا که شما اگر مؤمن باشید، برترید».
مردم در فهم واسطه بین حق و خلق یا به عبارتی دیگر بین الله تعالی و بندگانش به سه گروه تقسیم شدهاند:
۱- دسته اول در صدد انکار این موضوع برآمدهاند که الله تعالی رسول اللهصرا تنها برای تعلیم شریعتش مبعوث فرموده است؛ بلکه اینان ادعا دارند که این شریعت برای طبقهی عوام الناس میباشد، لذا آن را علم ظاهری نامیدهاند... در نتیجه، در عبادتهایشان بر اوهام و خرافاتی که آن را علم باطنی مینامند تکیه کردهاند و آن را [کشف و شهود] میخوانند. که این ادعا در واقع چیزی جز وسوسههای ابلیس و شیاطین نیست، و وسائطی را که به دعا میخوانند با ابتداییترین مبادی اسلام مخالفت دارد. شعار معروف آنان در این وادی، این است که:
«حدثني قلبي عن ربي= قلب من از پروردگارم برایم سخن گفت».
آنها به این دلیل، دانشمندان شریعت را مسخره میکنند و از ایشان عیب و ایراد میگیرند که علم و دانش را سینه به سینه از مردگان کسب میکنند، اما خودشان علم و حکمت را بطور مستقیم از زندهی پابرجا دریافت میدارند، و با این ترفند بسیاری از عوام را دچار فتنه کرده و به گمراهی درافکندهاند و مرتکب امور مخالفِ شرع خداوند شدهاند که در کتابهایشان به ثبت رسیده است و بر اساس آن، علماء حکم به تکفیر آنان داده و به سبب ارتدادشان، ریختن خون آنها را مباح اعلام کردهاند. آنان نسبت به ابتداییترین اصل شریعت جاهلند یا اینکه خود را به نفهمی زدهاند و آن این است که: هرکس به جز از آن طریقی که خداوند بر پیامبرشصنازل کرده است، او را پرستش کند، بدون چون و چرا کافر میشود؛ چنانکه الله تعالی میفرماید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥﴾[النساء: ۶۵]. «چنین نیست و سوگند به پروردگارت که ایمان نیاوردهاند مگر آنکه در اختلافی که دارند تو را داور کنند، آنگاه در آنچه داوری کردی هیچ دلتنگی در خود نیابند و به خوبی [به حکم تو] گردن بگذارند».
بدینسان شیطان کارهایشان را زیبا جلوه میدهد تا به دشمنی با علم برخیزند و در صدد خاموش کردن نور آن برآیند، در نتیجه به درون چنین ظلمتی هبوط میکنند که همچون تودههای درهم پیچیده تاریکی بر روی همدیگر انباشته شده است، پس به سبب پیروی از هواها و خیالات خود که به وسیله آن به پرستش الله تعالی مشغول میشوند از مسیر هدایت منحرف میگردند. وضعیت آنان را خداوند اینگونه در قرآن بیان میفرماید: ﴿قُلۡ هَلۡ نُنَبِّئُكُم بِٱلۡأَخۡسَرِينَ أَعۡمَٰلًا ١٠٣ ٱلَّذِينَ ضَلَّ سَعۡيُهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَهُمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ يُحۡسِنُونَ صُنۡعًا ١٠٤ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بَِٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَلَا نُقِيمُ لَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَزۡنٗا ١٠٥﴾[الکهف: ۱۰۳- ۱۰۵]. «بگو: آیا از زیانکارترین انسانها آگاهتان کنیم؟ کسانی که کوشش آنان در راه زندگی دنیا، نقش بر آب شده است و ایشان چنین میانگارند که خود نیکو کردارند. اینان کسانی هستند که آیات پروردگارشان و لقای او را انکار کردهاند، و علمشان تباه شده، لذا روز قیامت وزنی برای آنان قائل نیستیم». همچنین این گروه به چندین فرقه و مسلک تقسیم شدهاند و به سبب دوری آنها از منهج صراط المستقیم [راه کسانی که الله تعالی به ایشان نعمت عطا فرموده، نه راه غضب شدگان و گمراهان] برخی با بعضی دیگر به جنگ و ستیز و دشمنی برخاستهاند که سرانجامِ کلیهی این فرقهها آتش دوزخ میباشد، همانگونه که رسول اللهصاز آن خبر داده است: «سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِيْ عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فرقة ثِنْتَانِ وَسَبْعُونَ فِي النَّارِ وَوَاحِدَةٌ فِي الْجَنَّةِ وَهِيَ مَنْ كانَ عَلى مِثل مَا أَنَا عَلَيْهِ وَأَصْحابِي» [۱]. «بزودی امت من به هفتاد و سه دسته تقسیم میگردند، هفتاد و دو گروه از آنها در آتش دوزخ جای میگیرند و یک دسته از ایشان وارد بهشت میشود، و آن؛ کسانی هستند که بر راهی قرار دارند که من و اصحابم بر آن قرار داریم».
۲- دستهی دوم؛ در مورد موضوع واسطه زیاده روی و افراط کرده و در فهم آن به خطا رفته و این مسأله را بر چیزی که قابل حمل نیست اطلاق کردهاند، ذات بزرگوار پیامبرصو انبیاء و صالحان را واسطه قرار دادهاند و بر این باورند که پروردگار پاک و منزه هیچ عملی از بندگان خود را نمیپذیرد مگر اینکه این واسطهها در میان خالق و مخلوق قرار گیرند و در درگاه الله تعالی وسیله تقرب آنان باشند، حال آنکه خداوند، بسیار بلندمرتبهتر و شأن او بسی عظیمتر از تصورات سخیف آنان است. نعوذ بالله آنها الله تعالی را به چیزی توصیف میکنند که حتی پادشاهان مستبد و ستمگر که بر دروازههای کاخ خود دربان قرار دادهاند و کسی نمیتواند به نزدشان بار یابد، مگر اینکه واسطه و پارتی داشته باشد، دوست ندارند به آن توصیف شوند.
چگونه این اعتقاد ناروا با این سخن خداوند سازگاری و تطابق دارد که میفرماید: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ ١٨٦﴾[البقرة: ۱۸۶]. «و چون بندگانم در بارهی من از تو پرسش کنند من نزدیکم و چون مرا بخوانند دعای دعا کننده را اجابت میکنم، پس به فرمان من گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند». این آیهی کریمه اشاره دارد به اینکه تنها وسیله برای تقرب به الله تعالی ایمان صحیح و پس از آن عبادت ذات مقدس او بر اساس آنچه تشریع فرموده است، میباشد. و در آن، عبادت را بر ایمان مقدم داشته است تا مردم را متوجه اهمیت و جایگاه عمل صالح نماید و اینکه برای رسیدن به رضای پروردگار و جای گرفتن در بهشت او، عبادتِ [خالصانه] شرط ضروری است.
خداوند پاک و منزه وسیله را در قرآن بیان فرموده است، که از آن قصد اطاعت و عبادت برای ذاتش را نموده است و آن [طاعات] تنها وسیلهای است که تو را به سوی الله تعالی نزدیک مینماید و درهای فیض و رحمتش را به رویت میگشاید و تو را به فضل خود در جنت جای میدهد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَيۡهِ ٱلۡوَسِيلَةَ وَجَٰهِدُواْ فِي سَبِيلِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٣٥﴾[المائدة: ۳۵]. «ای مؤمنان از الله پروا کنید و به او [توسل و] تقرب جویید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید».
الله تعالی بیخبرانِ نادان را که بندگان صالح او را وسیله قرار میدهند استهزاء و توبیخ مینماید، چرا که آن بندگان نیکوکار، خود با تمسک به وسیله؛ که همان عبادت است به سوی الله تعالی تقرب میجویند و آنها خودشان به این وسیله نیازمند هستند، و راهی جز این برایشان در تقرب جستن به سوی او وجود ندارد، همانگونه که در کلامش میخوانیم: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحۡذُورٗا ٥٧﴾[الإسراء: ۵٧]. «کسانى که [کافران] آنان را [به نیایش] مىخوانند، [خود] هر کدام که نزدیکترند، به سوى پروردگارشان وسیله [تقرّب] مىجویند. و به رحمت او امید مىدارند و از عذابش بیمناکند. بىگمان باید از عذاب پروردگارت بر حذر بود».
با کمال تأسف آن غفلت زدگان برای تکیه کردن بر ذات آن واسطهها شتابانند و همین عامل؛ موجب سستی و اهمال ورزیدنشان در انجام عمل صالح و باعث ارتکاب محارم میشود، پدیدهای که سبب انحطاط مسلمانان شده است، آنان یا کلام پروردگارشان را فراموش کردهاند یا در برابر آن خود را به نادانی میزنند و تجاهل میکنند، آنجا که خطاب به رسولشصبا وجود اینکه سرور اولاد آدم است میفرماید: ﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا﴾[الأعراف: ۱۸۸]. «بگو که: برای خود اختیار سود و زیانی ندارم».
و نیز این حدیث پیامبرصآن هنگام که دخترش، جگر گوشه و ریحانهی قلبش را مورد خطاب قرار میدهد: «يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ، سَلِينِي مَا شِئْتِ مِنْ مَالِي لَا أُغْنِي عَنْكِ مِنْ اللَّهِ شَيْئًا» [۲]. «ای فاطمه دختر محمد، هر آنچه از مال من میخواهی برگیر، اما من نمیتوانم تو را در هیچ چیزی از الله بینیاز کنم». نیز این سخنش که میفرماید: «إِذَا مَاتَ الْإِنْسَانُ انْقَطَعَ عَنْهُ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلَاثَةٍ إِلاَّ مِنْ صَدَقَةٍ جَارِيَةٍ أَوْ عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ يَدْعُو لَهُ» [۳]. «آنگاه که انسان دار فانی را وداع میگوید، عملش قطع میگردد مگر از سه راه، صدقهای که اثرش ماندگار است، علمی که به مردم سود میرساند و فرزند صالحی که برایش دعای خیر کند».
اگر سندی در نصوص شرعی بر عدم جواز توسل به ذات انبیاء و صالحان، جز توسل عمر بن خطاب به دعای عباس و ترک توسل او به پیامبرصنبود، همین عملکرد عمر بن خطاب که در مدینه رخ داد برای ابطال عقاید این فرقه کافی بود. و چه زیباست این سخن امام اعظم که میفرماید: «وأكره أن يسأل الله إلا بالله»«و ناپسند میدانم که جز به وسیله الله از الله درخواست شود».
همچنانکه این مسأله در الدرالمختار و کتابهای دیگر حنفیان ذکر شده است. اگر اتخاذ واسطه و توسل جستن به الله از طریق ذاتهایی که بیان کردیم رواست؛ میبایست اکثر دعاهای قرآنی و حدیثی مقرون توسل به ذاتهای ایشان باشد. [حال آنکه قرآن و حدیث خلاف آن را ثابت میکند].
۳- در این میان از مسلمانان کسانی وجود دارند که از واسطه بین حق و خلق این فهم را دارند که واسطه مربوط به دریافت رسالت است، و آن عبارت است از تبلیغ پیام الهی و تعلیم و تربیت بر مبنای آن، و بزرگی و علو شأن و نهایت نیاز بشری به آن را درک کردهاند، لذا به سوی رسول اللهصشتافته تا او را به عنوان واسطهی بزرگ و وسیلهی عظیم برای دریافت شریعت برگیرند و به وسیله نور وحی در طلب هدایت و روشنایی برآیند. پس آنها همانطور که قرآن را مورد پژوهش قرار میدهند زندگانی و سنت او را نیز مطالعه و مرور مینمایند. اساس شعارشان در این عرصه، ندای الله تعالی است که: ﴿قَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمۡ كَثِيرٗا مِّمَّا كُنتُمۡ تُخۡفُونَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖۚ قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَكِتَٰبٞ مُّبِينٞ ١٥ يَهۡدِي بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَيُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَيَهۡدِيهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ١٦﴾[المائدة: ۱۵- ۱۶]. «آری نور و کتابی روشنگر از جانب خداوند به سوی شما آمده است. که خداوند در پرتوی آن کسانی را که از رضای او پیروی کنند به راههای امن و عافیت رهنمون میگردد، و آنان را به توفیق خویش از تاریکیها به سوی روشنایی باز میبرد و به راه راست هدایتشان میکند».
این دسته همان گروه نجات یافتهای هستند که حدیث قبلی آن را بیان فرمود و ایشان را به بهشت بشارت داد.
در کمال تألم و دردمندی باید گفت: راه و مسیر این طایفه آکنده از خار و خاشاک و گرفتاری و مشکلات است، زیرا اسلام راستین دوباره همچون عصر ظهورش غریب افتاد و اغلب مسلمانان از آن فاصله گرفتند و آن را با بدعتها و خیالات بی اساس معاوضه کردند. این مصیبت و بلا دیر زمانی است که گریبانگیر مسلمانان شده است و وظیفهی مصلحین در مقابل آن بسیار مهم و طاقت فرسا میباشد، عمر بن عبدالعزیز/در این راستا چنین میفرماید: «إننا نعالج أمراً لا يعين إلا الله تعالی، قد فنی فيه الكبير، وشاب الصغير، وهاجر الأعرابي، يحسبونه ديناً، وليس هو عند الله بدين!!»«ما در صدد اصلاح و معالجه امری هستیم که بر آن جز الله تعالی، مددکاری نیست، چه بسا بزرگان در آن فانی شده و کودکان در آن جوان گشته و بادیهنشین به خاطرش از مأوای خویش مهاجرت کرده است، که به تصور خود برای دین کوشیدهاند حال آنکه آن در نزد الله تعالی دین به حساب نمیآمده».
چیز تازهای در این موضوع وجود ندارد، چرا که رسول اللهصاز غریب افتادن دین خبر داده است، آنجا که میفرماید: «بَدَأَ الْإِسْلَامُ غَرِيبًا وَسَيَعُودُ كَمَا بَدَأَ غَرِيبًا فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ» [۴]. «اسلام با غریبی آغاز شد و عن قریب به غربت باز میگردد همانطور که در ابتدا غریبانه شروع شد، پس خوشا به حال غریبان». در روایت دیگری که امام احمد و ابن ماجه آن را نقل کردهاند، آمده است که گفته شد: یا رسول الله! غُرباء چه کسانی هستند؟ فرمود: «النُّزَّاعُ مِنْ الْقَبَائِلِ»اهل حدیث [غربا] در میان قبائل که نزاع همان غُربا است، زیرا اهل حدیث در آخر الزمان کم میشوند، و در هر قبیلهای جز یکی دو نفر را نمیتوان پیدا کرد، و گاهی در برخی قبائل حتی یک نفر را هم نمیتوان پیدا کرد. در روایتی که امام ترمذی آن را حسن دانسته است، چنین آمده: «طُوبَى لِلْغُرَبَاءِ الَّذِينَ يُصْلِحُونَ مَا أَفْسَدَ النَّاسُ مِنْ بَعْدِي مِنْ سُنَّتِي»«خوشا به سعادت غریبان، کسانی که آنچه را مردم از سنت من بعد از من تباه میگردانند، اصلاح کرده و برپا میدارند». همچنین در روایتی که امام احمد آن را صحیح دانسته، میخوانیم؛ هنگامی که در مورد غریبان از رسول اللهصسؤال شد، فرمود: «أُنَاسٌ صَالِحُونَ فِي أُنَاسِ سُوءٍ كَثِيرٍ مَنْ يَعْصِيهِمْ أَكْثَرُ مِمَّنْ يُطِيعُهُمْ»«مردمان صالحی هستند که در میان انبوه مردم بد قرار دارند، سرکشان و گناهکاران آنها بیشتر از فرمانبرانشان است».
این گروه در میادین اصلاحگری بسی کوشیدهاند و مشعل دار حرکت نهضت تجدید و احیای دینی بودهاند تا اینکه مسلمانان از خواب غفلت بیدار شوند و به طرف اسلامِ صحیح بازگردند.
در خاتمه برای مخالفان مفسد و خرابکار آنچه را که الله سبحانه به هم مسلکهای آنان فرمود، دوباره گوشزد کرده و اعلام میکنیم: ﴿وَمَا لَنَآ أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنَا سُبُلَنَاۚ وَلَنَصۡبِرَنَّ عَلَىٰ مَآ ءَاذَيۡتُمُونَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُتَوَكِّلُونَ ١٢﴾[ابراهیم: ۱۲]. «و ما را چه میشود که بر خداوند توکل نکنیم و حال آنکه ما را به راه درستمان هدایت کرده است، و بر آزاری که بر ما میدهید شکیبایی خواهیم کرد؛ و اهل توکل باید که بر الله توکل کنند».
حال رشته کلام را به شیخ الإسلام ابن تیمیه/میسپاریم، که واسطه را در این رسالهی ارزشمند تشریح مینماید: «الواسطة بين الحق والخلق». سزاوار است که با آب طلا نوشته شود و مسلمانان با دقت نظر و تدبر به تأمل و مرور آن همت گمارند تا از خواب گران برخیزند و اسباب توانمندی و پیروزی و عظمت را دریابند و از پناه بردن و تکیه و اعتماد کردن بر مقبرههای انبیاء و صالحان دوری جویند و از مسح عتباتشان با حالت خشوع و ذلت و خواری پرهیز نمایند.
وصلی الله علی سیدنا محمد معلم الخیر، وعلی آله وصحبه وسلم وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین
[۱] ابوداود، ترمذی، نسائی، ابن ماجه به سند صحیح این حدیث را از ابوهریرهسروایت کردهاند. [۲] متفق علیه. [۳] امام مسلم آن را روایت کرده است. [۴] امام مسلم آن را از ابوهریرهسروایت کرده است. بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَىٰٓۗ ءَآللَّهُ خَيۡرٌ أَمَّا يُشۡرِكُونَ ٥٩﴾[النمل: ۵٩].
«بگو سپاس خداوند را و سلام بر آن بندگانی که ایشان را برگزیده است، آیا الله بهتر است یا آنچه برایش شریک میآورند»؟
این کتاب در اصل مناظرهی میان دو نفر است، که یکی از آنها میگوید: به ناچار به یک واسطه میان خود و الله تعالی نیازمندیم، بنابراین جز از این طریق نمیتوانیم به سوی او تقرب و نزدیکی جوییم.