معلومات کتاب
- مؤلف: عبدالرحمن بن ناصر السعدی
- مترجم: سعید حسینی
- تاریخ انتشار: سه شنبه, ۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۱
- به روز رسانی: سه شنبه, ۰۴ دی ۱۴۰۳
- دیوی : 297/4
- صفحه: 35
- مشاهده : 356084
- دانلودها: 101380
چکیده کتاب
ترجمه بخشی از کتاب «الندائات المنان لأهل الإیمان» است. نویسنده در این اثر، پس از ذکر توضیحاتی در باب اصول ایمان و ویژگیهای مؤمنان، به تشریح 90 «نداء» یا خواسته خداوند متعال از مؤمنان پرداخته است. این نداها، اوامر و نواهی خداوند به مؤمنان است. این اثر مختصر، در واقع، به عنوان بخش ابتداییِ این کتاب بزرگ انتخاب و ترجمه شده و مسایلی را درباره راههای شناخت اصول دین و ایمان و خصوصیتهای مؤمنین حقیقی شرح میدهد و مشتمل بر دو بخش است: عقاید کلی دین و حقیقت ایمان و صفات مؤمنان. در هر بخش با استناد به آیات نورانی قرآن و روایات نبوی به توضیح مسایل میپردازد.
- مؤلف: عبدالرحمن بن ناصر السعدی
- مترجم: سعید حسینی
- تاریخ انتشار: سه شنبه, ۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۱
- به روز رسانی: سه شنبه, ۰۴ دی ۱۴۰۳
- دیوی: 297/4
- صفحه: 35
- مشاهده: 356084
- دانلودها: 101380
کلیدواژهها
عبدالرحمن بن ناصر السعدی
زندگی نامهی شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی رحمه الله
اسم و نسب و نشأت:
ایشان علامهی پرهیزگار و متقی، فقیه، اصولی و مفسر عبدالرحمن بن ناصر بن عبدالله بن ناصر بن حمد آل سعدی از نواصر و از تیرهی بنی عمرو یکی از شاخههای بزرگ قبیلهی بنیتمیم میباشد.
مساکن عدهای از بنی عمرو بن تمیم در قریههای مجاور شهر «حائل» مرکز بخش شمالی نجد واقع است.
خانوادهی آل سعدی در حدود سال: 1120هـ از سرزمین «المستجده» یکی از مناطق همسرحد با شهر حائل است به «عنیزه» آمدند.
اما نسب او از جانب مادرش: والدهی او از آل عثیمین است، و آل عثیمین از آل مقبل از آل زاخر بطن دوم از وهبه هستند، منتسب به محمد بن علوی بن وهیب، و این محمد همان جد بزرگ همهی شاخههای وهبه میباشد.
نخست آلعثیمین در منطقهی «اشیقر» بودند که سرزمین تمام وهبه به شمار میرفت، سپس از آنجا به «شقراء» کوچیدند و بعد از آن سلیمان آل عثیمین که جد مادری علامه ناصر سعدی است از آنجا به عنیزه آمده و این شهر را محل سکونت خویش انتخاب نمود.
این دانشمند گرامی به تاریخ دوازدهم ماه محرم سال: 1307هـ در شهر عنیزه چشم به جهان گشود.
مادرش به سال: 1310هـ وفات نموده و پدرش در سال: 1313هـ چشم از این جهان فرو بست، بدین ترتیب ایشان بدون پدر و مادر و یتیم زندگی کرد، پدرش شخصیتی عالم و صالح بود، و وظیفهی امامت در مسجد «المسوکف» عنیزه را به عهده داشت.
بعد از وفات پدر، نامادری اش بر او مهربان شده و حتی او را از پسرانش بیشتر دوست میداشت و به او رسیدگی میکرد، و چون به سن جوانی رسید به خانهی برادر بزرگترش که او را پدر صدا میکرد منتقل شد، برادرشان نیز او را گرامی داشته و حتی او را شیخ ندا میکرد. این مطالب را برادر زاده اش عبدالرحمن بن حمد بازگو کرده است.
با مرور زمان الله متعال شیخ عبدالرحمن را سبب افتخار برادرش حمد گردانید؛ چون مشاهده میکرد مردم برای فراگرفتن علم نزد او میآیند، احترامش میکنند، و بخاطر دانش، فضل و بزرگ منشیاش صدرنشین مجالس علمی گردیده است.
حمد بیش از صد سال عمر نمود، و بعد از وفات برادرش شیخ عبدالرحمن دوازده سال دیگر نیز زندگی کرد.
ایشان خیلی خوب و پربرکت رشد کرده، و از آوان جوانی به نیکوکاری و خداترسی مشهور بود. شیخ محمد قاضی که از پدرش شیخ عثمان نقل میکند گفته: علامه عبدالرحمن سعدی هنگامی که فقط پانزده سال داشت روزی برای ادای نماز فجر میخواست از قلعه بیرون شود، و در آن هنگام آلسلیم بر آنها یورش آورده و قلعه در محاصرهی شان بود، تیراندازان بر فراز برج قلعه قرار داشته و بقیهی مردم داخل آن متحصن شده بودند، برخی از نگهبانان که ایشان را دیدند گفتند: کجا میروی؟ گفت: برای ادای نماز فجر. گفتند: برگرد، و حتی مجبور شدند او را به زور بر گردانند.
ایشان با همت والا و علاقهی وصف ناپذیر به تحصیل علم پرداخت، هنوز دوازده ساله نشده بود که قرآن کریم این پیام هدایتبخش الهی را حفظ نمود، پس از آن نزد علمای منطقه و علمای شهرهای مجاور زانوی تلمّذ گذاشت، خویشتن را برای تحصیل علم وقف کرده و حتی لحظهای را به غفلت سپری نمیکرد، مسایل را خوب فرا میگرفت، حفظ کرده و به دیگران میآموخت، در مدت اندکی به مقام علمی بزرگی رسید که دیگران در مدت طولانی نیز بدان نمیرسند.
و چون اطرافیانش تفوق و برتری علمی او را مشاهده کردند، شاگردی او را پذیرفتند؛ در حالی که تازه به سن بلوغ رسیده بود، بدین ترتیب این جوان برومند هم درس میخواند و هم به دیگران درس میداد.
پس از مدتی آفاق جدیدی از علم برایش گشوده شد، و از مألوف دیارش که اهتمام به فقه حنبلی بود، بیرون شده و به تحقیق در کتب تفسیر، حدیث، توحید، کتب شیخ الإسلام ابنتیمیه و کتب حافظ ابنقیّم پرداخت. در نتیجه ذهنش انکشاف یافت، از تقلید بیرون شده و به سلک مجتهدین مقیّد در آمد؛ و اقوالی را ترجیح میداد که دلیل قوی و تعلیل درست داشته باشد.
سپس با دانشمندان روزگار و علمای بزرگ شهرهای دیگر به مکاتبه پرداخت و در مسایل نوین و ابحاث پیچیده اظهار نظر کرد، و با جرأت تلاش ورزید برخی از نصوص کریمه را بر مخترعات و انکشافات این عصر و حوادث آن تطبیق دهد.
این بود همت و عزم راسخ او در بدست آوردن مدارج عالی علم و دانش.
و اما در راه نشر و تعمیم علوم اسلامی تلاشهای فراوان نمود و همهی عمرش را صرف تدریس، افاده و ارشاد کرد و هیچ چیز مانع از حضور او در حلقات علمی و مجالس درسی نمیشد. طلبهی علوم اسلامی پروانهوار از هر طرف به سویش شتافته و از علم و دانش وافرش بهرهها بردند، و حتی از شهرهای دوردست و اماکن دیگر آمده و در حلقات درسش حضور به هم میرساندند.
ایشان حاضر جواب بوده و جوابهای قانعکننده تقدیم میکرد، و سوالهای مطرح شده را به نحو احسن پاسخ میگفت، و هم چنین قلمی توانا و نوشتهی رسایی داشت.
و چون علمش به پختگی رسید و قدم استوار گشت به تفسیر نمودن قرآن کریم پرداخت، آیات این کتاب مقدس را تشریح نموده، اصول تفسیر را بیان داشت، احادیث پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم را شرح کرده و انواع توحید را توضیح داد، مسایل فقهی را تهذیب کرده و جمع نمود، بر ملحدین و زنادقه و مخالفین اسلام رد نموده و زیباییهای اسلام را به شایستگی بازگو کرد، همهی اینها در کتابها و رسالهها چاپ شده و مردم از آن استفادهی فراوان بردند.
خلاصه اینکه ایشان مرجع و مورد اعتماد علماء و مردم دیار خویش گشته، طلاب علم را درس میداد، عموم مردم را وعظ و نصیحت میکرد، در مسجد جامع خطیب بود، مسئولیت فتوادادن به مردم را به عهده داشت، مشاجرات شان را حل و فصل میکرد، از مردم در خانههای شان بازدید میکرد، در مجالس و محافل شان اشتراک میورزید، با وجود این همه مسئولیتها خداوند متعال در عمر و وقت ایشان برکت نهاده، و مشغولیتهای مذکور مانع تألیف، تصنیف و بحثهای علمی ایشان نگردید.
مشایخ:
1- شیخ محمد بن عبدالکریم الشبل (1257- 1343هـ)، ایشان در حرمین تحصیل کرده، و سپس به مصر، شام، عراق و کویت سفر نموده و عالم خیلی بزرگی بود.
2- شیخ پارسا و مجوّد عبدالله بن عایض (1249_ 1322 هـ)، ایشان خوشنویس و خوشصدا و امام مسجد الجوز در عنیزه بود، در مکه، مصر و نجد نزد علمای بزرگی چون: شیخ عبدالله ابابطین رحمه الله درس خواند، کارهای عجیبی داشت، و در مقبرهی عنیزه هنگامی که یکی از اموات را به خاک سپرد، خود نیز وفات کرد.
علامه سعدی قبل از همه نزد این دو شخصیت بزرگ درس خوانده بود.
3- شیخ ابراهیم بن جاسر (1241_ 1338هـ)، ایشان حافظ صحیحین بوده است. علامه عبدالرحمن سعدی میفرمود: ایشان شرح نووی بر صحیح مسلم را ازبر داشت. شیخ ابراهیم در صالحیهی دمشق نزد علمای شام درس خوانده و در «نابلس» ملازم علمای حنابله بوده است.
4- شيخ صعب بن عبدالله التويجری (1253_ 1339هـ)، ایشان از پارسایان بوده و قرآن کریم را بسیار تلاوت میکرد، و گفته شده: حتی در خواب هم قرآن تلاوت میکرد.
5- شيخ علي بن محمد السنانی (1263_1339هـ)، این دانشمند بزرگ در تفسیر قرآنکریم و احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ماهر بوده و خط زیبای نیز داشته است.
6- شيخ علي بن ناصر بن وادی ادی (1273_1361هـ)، سرآمد روزگار و دریای علم بوده است، علم حدیث را نزد علمای حدیث در هند از جمله: شیخ نذیر حسین و شیخ صدیق حسن خان فرا گرفت، اخلاق نیکو داشته و به زهد معروف بوده، ایشان شیخ عبدالرحمن سعدی را اجازه داد که بعد از او حدیث روایت کند.
7- شيخ محمد العبدالله آل سليم در شهر بريده.
8- شيخ محمد الأمين الحسني الشنقيطي (ساکن الزبیر)، شیخ سعدی از روش تدریس این استادش متأثر شده و بعدها آنرا تعقیب میکرد. قابل یادآوری است که این استادش نویسنده تفسیر(أضواء البیان) نیست، و در سال: 1351هـ وفات نموده است.
9- شيخ صالح بن عثمان القاضي (1282_1351هـ)، شیخ عبدالرحمن سعدی همنشینی با او را اختیار کرد، و بعد از وفاتش به جای او به تدریس پرداخت. شیخ صالح در طلب علم به مصر سفر کرده بود.
10- شيخ محمد بن عبدالعزيز بن مانع (1300_1385هـ)، ایشان مدیر تعلیم و تربیه/ آموزش و پرورش بوده و مؤلفات مشهوری دارد، نزد علمای بغداد، بصره، مصر و دمشق درس خوانده است.
11- شيخ مؤرخ إبراهيم بن صالح بن عيسى (1270_1343هـ)، ایشان نزد علمای عراق و هند درس خوانده و علامه عبدالرحمن سعدی را اجازه داد مرویات حدیثی اش را به دیگران روایت کند.
علامه عبدالرحمن سعدی نزد هر یک از دانشمندان یادشده همان فنی را خوانده که در آن حاذق و متخصص بوده است. از ابن شبل، ابن عایض، تویجری و صالح آلعثمان که متخصصین در فقه و اصول بودند این دو علم را فرا گرفت، تفسیر و حدیث و اصول آن را از ابن وادی و ابن جاسر آموخت، علم توحید و عقیده را نزد سنانی و ابن سلیم خواند، و برای فراگرفتن علوم عربی نزد شنقیطی و ابن مانع زانوی تلمّذ گذاشت.
صورت ظاهری ایشان: قد متوسط، چهرهی زیبا، پرگوشت و بشاش و دارای ریش بزرگ بود، رنگ چهره اش سفید مایل به سرخی بوده و هم چنین چهرهی جذاب، دوستداشتنی و نورانی داشت.
اخلاق و کردار: علامه عبدالرحمن سعدی در اخلاق و کردار نیکو فوق العاده بود، با مردم مهربان و صمیمی بوده، و دوست میداشت به آنان فایده برساند، بر گستاخی و بیادبی شان بردبار بود، خوش برخورد بوده و گاهی نیز مزاح و شوخی میکرد، خشم و غضب بر چهرهی ایشان دیده نمیشد، هر فردی را مطابق قدر و منزلتش اکرام نموده، و دوست داشت به مردم نزدیک باشد، از مریضها عیادت کرده و جنازه را مشایعت میکرد، خیلی مهماننواز بود، از عزت نفس والایی برخوردار بوده، آرزو داشت بین مردم صلح و مودت برقرار باشد، و نفرتها را از بین ببرد؛ زیرا الله متعال محبت بندگانش را در قلب مهربان او انداخته بود.
سخنان علمای عصر درباره ایشان:
علمای اعلام و عامهی مردم ایشان را تقدیر میکردند، و بسیاری از علمای معاصرش او را مدح نموده اند، از جمله:
• شیخ عبدالعزیز بن باز رحمه الله در بارهی علامه سعدی رحمه الله گفته است: ایشان که رحمت خداوند بر او باد علم فراوانی داشته و در شناخت راجح از مسایل فقهی خبره داشت، دلایل را خوب میدانست، به کتابهای شیخ الاسلام ابنتیمیه و شاگرد رشیدش حافظ ابن قیّم اهتمام ویژهای داشت، از دلیل پیروی میکرد، جز در موضوعات مفید سخن نمیگفت، چندین مرتبه در مکهی مکرمه و ریاض با ایشان همصحبت شدم، شخصیتش متواضع و خوش برخورد بود، و هر آنکه کتابهایش را مطالعه نموده باشد به منزلت والا و علم وافر او پی میبرد.
• از علامه محمد ناصرالدین آلبانی رحمه الله در مورد تفسیر شیخ عبدالرحمن سعدی سوال شد، در جواب گفت: تفسیر بسیار خوبی است، و آرای صائبی دارد، من قسمتهایی از این تفسیر را خوانده ام و متوجه شدم ایشان رأی آزاد و فکر باز داشته و تابع دلیل است، جمود فکری و تعصب مذهبی ندارد. چهل سال قبل ایشان را در دمشق دیده بودم، متوجه شدم خیلی علم دارد، و تواضع دانشمندان بزرگ را در او مشاهده کردم، با دیدن او – چنانکه ویژگی علمای نجد است- به یاد تواضع و فروتنی علمای سلف افتادم.
• شیخ عبدالرزاق عفیفی رحمه الله در بارهی علامه عبدالرحمن سعدی گفته: «... هر آنکه مصنفات ایشان را بخواند، و به مؤلفاتش با امعان نظر بنگرد، و در حیاتش تحقیق کند، متوجه میشود ایشان خویشتن را در خدمت علم وقف نموده است، و متوجه میشود ایشان دارای سیرت نیکو، اخلاق والا و استقامت در امور میباشد، با شاگردان و دوستانش خوشبرخورد بوده و از هر آنچه منجر به بدی، اختلاف و کشمکش باشد پرهیز میکند».
• شیخ محمد بن صالح العثیمین رحمه الله در مورد ایشان گفته: «... همانند این مرد بزرگ در عبادت، علم و اخلاق یافت نمیشود؛ زیرا با کوچک و بزرگ به تناسب احوالش و به خوبی رفتار میکرد، از نیازمندان تفقد نموده و جویای احوالشان بود، خودش به دست خود به آنها غذا میداد، و بر آزار و اذیت مردم بردبار بود، کسی را که نسبت به او گستاخی میکرد مورد گذشت قرار داده و نصیحتش میکرد.
• شیخ محمد حامد الفقی رحمه الله در بارهی ایشان گفته: حدود بیست سال است که عبدالرحمن بن سعدی را میشناسم، و به یقین دانستم ایشان عالمی مدقق و محقق است که در تلاش دلایل و به دنبال برهان قاطع بوده و به امر دیگری التفات نمیکند. و هم چنین گفته: ایشان را دانشمند پیرو سلف صالح یافتم که اسلام را خوب شناخته، و متوجه شده که اسلام راهکارهای خوب، شفاف، قوی و پرباری برای ادامهی حیات سالم ارائه میدهد.
کارنامه درخشان:
ایشان به امور بزرگی پرداخت که درسهای علمی، خطبههای منبری و تأسیس مدارس و مراکز دینی از آن جمله است، و هم چنین در همهی مسایل مرجع مردم «عنیزه» بود؛ ایشان مدرس، واعظ، امام مسجد جامع و خطیب آن، مفتی، نویسنده و مستشار مردم بود. همهی این کارها را صرف بخاطر رضای الله و بدون اینکه از مردم توقعی داشته باشد انجام میداد.
در سال: 1360هـ پیشنهاد قضاوت به ایشان شد اما نپذیرفت، و چون اصرار کردند بیهوش شدند و غذا نمیخورد، تا اینکه خداوند متعال او را از این ابتلا و آزمایش رهایی بخشید.
ایشان از هنگام تأسیس انستیتو علمی عنیزه در سال: 1373هـ سرپرستی و اشراف آن را بدون اینکه معاشی بگیرد به عهده داشت.
مرض و وفات:
به سال: 1371هـ و پنج سال قبل از اینکه چشم از جهان فرو بندد به مریضی فشار خون و تصلب شرایین مبتلا شد، و هر از چند گاهی مرضش سخت شده تا اینکه قبل از طلوع فجر روز پنجشنبه 23 جمادی الثانی سال: 1376هـ به عمر نود و نه سالگی به لقاء الله شتافت.
علم و مؤلفات:
ایشان از خُردسالی به آموختن علم پرداخت، و زندگی خود را در حفظ کلام الله مجید، درس و تدریس علوم دینی گذرانده و هیچ چیز مانع پیشرفت و تحصیل علم او نشد. در نهضت علمی عنیزه نقش به سزایی بازی کرده و تألیفاتش تا اکنون تجدید چاپ میشوند. عدهی زیادی از شاگردانش به مناصب بزرگ علمی و دعوی رسیده و هر کدام نابغهی روزگار شدند. مؤلفات ایشان بیشتر در تفسیر، حدیث، اصول، عقیده و توحید، فقه و ادب عربی میباشد.
از جمله تألیفات ایشان: خلاصة التفسیر، القواعد الحسان، الفتاوی، بهجة قلوب الأبرار و غیره میباشد.
بزرگترین اثرش که دست به دست مردم میگردد تفسیر «تیسیر الکریم الرحمن فی تفسیر کلام المنان» یا تفسیر سعدی میباشد.
در این تفسیر منهج منحصر به فرد خود را داشته است، به جانب هدایتی قرآن اهتمام ویژه نموده و اثر آن در پیراستگی دلها و استقامت در دین و دنیا را بررسی کرده و به شیوهی مختصر و زیبا توضیح داده است.
تعداد تألیفات ایشان از سی تألیف میگذرد.
شاگردان:
آنانی که نزد ایشان درس خوانده اند بسیار اند؛ برخی از اهالی عنیزه و عدهای هم از بلاد دیگر، از جمله شاگردان ایشان:
1- شيخ سليمان بن إبراهيم البسام.
2- شيخ محمد بن عبدالعزيز المطوع.
3- شيخ محمد بن صالح آل عثيمين، که بعد از وفات ایشان به امامت در مسجد جامع، وعظ، خطابت و تدریس در آن پرداخت.
4- شيخ علي بن محمد بن زامل آل سليم، که داناترین فرد اهل نجد در این زمان به علم نحو میباشد.
5- شيخ عبدالله بن عبدالعزيز بن عقيل عضو الهيئة القضائية العليا، که قبل از این چند منصب کلان دیگر نیز در این هیئت داشته است.
6- شيخ محمد بن منصور آل زامل مدرس در المعهد العلمي - عنيزه.
7- شيخ سليمان بن صالح بن حمد البسام عموی/کاکای شيخ عبدالله بن عبدالرحمن البسام، که از شاگردان خاص ایشان بود.
8- شيخ عبدالله بن عبدالرحمن بن محمد البسام، که از بهترین شاگردان شیخ بوده و بعد از ایشان درس را برای بقیه تکرار میکرده است.
9- شيخ عبدالله بن محمد العوهلي مدرس در المعهد العلمي - مكهی مكرمه.
10- شيخ حمد بن محمد البسام مدرس در المعهد العلمي - عنيزه.
11- شيخ عبدالعزيز بن محمد البسام، که در امور امامت و خطابت نائب شیخ بوده است.
12- شيخ عبدالله بن حسن آل بريكان که در المعهد العلمي – عنيزه مدرس است.
13- شيخ عبدالعزيز بن محمد السلمان مدرس در معهد إمام الدعوة - رياض و صاحب مؤلفات مشهور.
14- شيخ محمد بن سليمان بن عبدالعزيز البسام مقيم در مكهی مكرمه و مدرس در حرم مكي شريف، و از یاران ویژهی وی بوده است.
15- شيخ عبدالمحسن الخريدلي قاضی جيزان.
16- شيخ محمد الناصر الحناكي قاضي قويعيه.
17- شيخ عبدالرحمن آل عقيل قاضي در جيزان.
18- شيخ عبدالله المحمد المطرودي که صحيح بخاري را با أسانيدش حفظ داشته است.
19- شيخ محمد العبدالرحمن العبدلي.
20- شيخ عبدالله العبدالعزيز المطوع از علمای مشهور.
21- شيخ محمد العبدالله المانع.
22- شيخ سليمان المحمد الشبل که در مدارس علمی مکه و عنیزه مدرس بود.
23- شيخ إبراهيم المحمد العمود که بر چند منصب قضائی فائز شده که آخرین آن منصب قضاء در منطقهی شرقیه بوده است.
24- شيخ محمد الصالح الفضيلي قاضي تيماء.
25- شيخ عبدالعزيز العلي مدرس در المعهد العلمي - عنيزه.
26- شيخ سليمان العبدالرحمن الدامغ مدرس در رياض.
27- شيخ حمد المحمد المرزوقي مدرس در معهد نور.
28- شيخ صالح المحمد الزغيبي مدرس در ثانويهی مكة المكرمة.
29- شيخ صالح العبدالله الزغيبي إمام مسجد النبوي الشريف.
30- الشيخ عبدالرحمن المحمد آل اسماعيل إمام و خطيب جامع الضبط و مدير الابتدائية الرحمانية در عنيزه.
31- شيخ حمد الصغير قاضي شهر الرس.
32- شيخ عبدالله المحمد الصيخان مدرس در عنيزه.
33- عبدالعزيز بن سبيل قاضي در البكيرية سپس مدرس در مسجد الحرام.
34- شيخ عبدالله الخضيري قاضي شهر عفيف سپس مدرس در معهد المدينة المنورة.
35- شيخ عبدالرحمن المحمد المقوش قاضي در رياض سپس متقاعد/ بازنشست شد.
36- شيخ محمد الصالح الخزيم قاضي در المذنب سپس در عنيزه.
37- شيخ علي بن حمد الصالحي رئیس مؤسسة النور للطباعة والنشر.
38- شيخ عبدالله بن عبدالعزيز الشبيلي مدرس در المعهد العلمي - عنيزه.
39- شيخ محمد بن عثمان بن صالح آل قاضي، واعظ و إمام یکی از مساجد جامع عنيزه.
40- شيخ عبدالله بن عبدالرحمن بن صالح البسام عضو هيئة كبار العلماء و صاحب كتاب علماء نجد و کتب مشهور دیگر.
41- شيخ محمد بن عبدالرحمن بن حنطي قاضي درعيه.
42- شيخ عبدالرحمن بن عبدالعزيز بن زامل بن عبدالله آل سليم که از قدیمیترین شاگردان علامه سعدی بوده و ایشان را در قصایدی خیلی مدح نموده است.
مصادر این ترجمه:
1 - كتاب «علماء نجد خلال ستة قرون» اثر شيخ عبدالله بن عبدالرحمن البسام رحمه الله.
2 - كتاب «روضة الناظرين عن علماء نجد وحوادث السنين» تألیف شيخ محمد بن عثمان القاضي حفظه الله.
3 - كتاب «تراجم لسبعة علماء» تألیف شيخ محمد الحمد حفظه الله