افسانهی مظلومیت فاطمه ل
چنانچه گفتیم روافض عمر فاروق سرا از همه صحابه بیشتر مورد عداوت و دشمنی قرار میدهند با این تصور که عمر بن الخطاب سبه سیدتنا فاطمه ظلم نموده. اما احادیث روافض را در بارهی این امر بررسی خواهیم نمود (بنا به حجم زیاد احادیث به رد آنها بسنده میکنیم):
در روایات آشفتگی کامل را میبینیم چنانچه در جایی میگوید عمر فاروق خانهی فاطمه لرا به آتش نکشید بلکه به قصد ترساندن گفت: آتش میزنم (بحار الانوار ۲۸/۲۴۱)، و در روایاتی نیز به عکس آنرا میبینیم که عمر سدرب خانهی علی سرا به آتش میکشد (انوار العلویه ۲۸۶)، و جایی میبینیم که قنفذ فاطمه لرا شلاق زد و به در و دیوار کوبید و ... (الأنوار العلویة ۲۸٧)، و در جایی هم میبینیم که قنفذ فقط با غلاف شمشیر خود ضربهای به فاطمه وارد کرده و موجب سقط فرزند او محسن شده (دلائل الامامة ۱۴۵)، و ... که خداوند متعال میفرماید:
﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا٨٢﴾[النساء: ۸۲].
«آیا در [معانى] قرآن نمىاندیشند اگر از جانب غیر خدا بود قطعا در آن اختلاف بسیارى مىیافتند».
مسئلهی دوم این است که چرا علی سغیرتی از خود نشان نداد و حرکتی نکرد بلکه گذاشت فاطمه را کتک بزنند و خود کاری نکرد. شاید روافض بگویند: در روایتها آمده است: علی بن ابی طالب از جایش جهید و یقهی عمر را گرفت و او را به شدت تکان داد و به زمین انداخت و ضربهای به بینی و گردنش زد و تصمیم گرفت او را بکشد، ولی فرمودهی رسول الله صرا بیاد آورد که او را به صبر و اطاعت وصیت نموده بود (بحار الانوار: ۲۸/۲٩٩) در پاسخ میگویم: این خود، بر اضطراب و آشفتگی روایات میافزاید؛ زیرا در بیشتر روایات چنین چیزی نیامده است، و این روایت با عقیدهی شیعیان در مورد عصمت ائمه که حتی آنان را از نسیان و فراموشی معصوم میپندارند، در تعارض قرار دارد.
شاید بگویی: علی از آن جهت از پارهی تن رسول الله صدفاع نکرد که پیغمبر این موضوع را به او خبر داده و وصیتش کرده بود که به خاطر مصلحت اسلام و مسلمانان صبر و شکیبایی نماید.
میگویم: از کدامین مصلحت اسلام سخن میگویی، حال آن که بزرگترین علمای مذهبت تصریح کردهاند که مردم پس از وفات رسول الله صاز دین برگشتند (مرتد شدند) و تنها تعداد اندکی که شمارشان از تعداد انگشتان دو دست نمیگذرد، بر دین اسلام ثابتقدم ماندند؟ پس در سکوت در برابر مرتدین چه مصلحتی برای اسلام وجود داشت که آنان را به حالشان رها کنند تا هر فسادی که در زمین میخواهند، به راه بیندازند؟.
نکتهی دیگری که درخور توجه است، این که معمولاً انسان بهترین اسمها را برای فرزندانش انتخاب میکند، اسمهایی که دوست دارد و مورد پسند اوست، شیعه و سنی قبول دارند که علی، به نام ابوبکر، عمر و عثمان را بر فرزندانش گذاشته و پس از او فرزندانش نیز همین رویه را دنبال کردهاند [۴].
واقعیتی که اصلاً جای انکارش نیست، این افسانهی دروغین را رد میکند، چگونه است که علی، ام کلثوم دختر فاطمه را به ازدواج عمر در میآورد، حال آن که به گمان و پندار شیعیان، عمر، همان کسی است که مادر ام کلثوم را زده، پهلویش را شکسته و باعث مرگش بوده است؟ بلکه به گمان شیعیان، عمر کافر بوده است؟!.
تو را به خدا سوگند، آیا دخترت را به کسی میدهی که با مادر دخترت چنین رفتاری کرده باشد؟ پس چگونه امکان دارد کسی چون علی که از تو بهتر و با تقواتر است، چنین کند؟ آیا علی بدینگونه پاداش همسرش فاطمه را میدهد که دختر فاطمه را به ازدواج سرسختترین دشمن وی درمیآورد؟ آیا علی دخترش را به یک کافر میدهد؟ حال آن که پروردگار متعال فرموده است:
﴿وَلَا تَنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكَٰتِ حَتَّىٰ يُؤۡمِنَّ﴾[البقرة: ۲۲۱].
«و با زنان مشرک ازدواج مکنید تا ایمان بیاورند».
در صورتی که تمام این دروغها را بپذیریم و باور کنیم که واقعاً چنین بلاهایی بر سر علی و فاطمه آمده و از آن دو کاری ساخته نبوده، باز هم این سؤال مطرح است که آیا در مدینه مردمانی نبودند که نسبت به آبروی پیامبرشان که حکم پارهی تن آن بزرگوار را داشت، غیرت ورزند و آیا مدینه، تهی از کسانی بود که نسبت به اهل بیت پیامبر صتعصب و غیرت داشته باشند؟ -والله اعلم-.
[۴] الإرشاد (۱۶٧) (۲۴۸)، المناقب (۴ / ۱۰٧ – ۱۱۲)، مقاتل الطالبیین (٩۱)، الأمالی، صدوق (۱۲۱)، إعلام الوری (۲۰۳) بحار الأنوار (۴۲ / ٧۴، ٩۰، ٩۲) (۴۵ / ۳۶، ۶۳) (۴۴ / ۳۱۳)، الاختصاص ۸۲ المعجم، خوئی (۲۱ / ۶۶) (۲۲ / ٧)، الأنوار النعمانیة (۳ / ۲۶۳)، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید شیعهی معتزلی (٩/ ۲۴۲)، رجال ترکوا بصمات علی قسمات التاریخ، قزوینی (۱٧۲، ۱٧٧)، الفصول المهمة، ابن الصباغ (۱/ ۶۴۵) (۲ / ۴۸۸)، الأنوار العلویة، جعفر نقدی (۴۳۴، ۴۴۸)، أنصار الحسین، مهدی شمس الدین (۱۳۶)، معالم المدرستین، عسکری (۳/۱۲٧)، مناقب الإمام أمیرالمؤمنین ÷کوفی (۲/ ۴۸)، تاریخ الأئمه، بغدادی (۱٧) شرح الأخبار، قاضی نعمان (۳/ ۱٧۸)؛ تاج الموالید طبرسی (۱٩) المستجاد من الإرشاد، حلی (۱۳٩) العوالم عبدالله بحرانی (۲۸۰) لواعج الأشجان، محسن امین (۱٧٧)، مستدرک سفینة البحار، شاهرودی (٧/۳۸۶)، الرجال، طوسی (۱۰۶) رجال ابن داود (۲۱۵)، نقد الرجال، تفرشی (۵/۱۲٧)، مستدرکات علم الرجال، شاهرودی (۸/۳۴۳) المفید من معجم رجال الحدیث، جواهری (۳۶۵،۶۸۶)، قاموس الرجال، تستری (۱۱/۲۳۶)، تاریخ یعقوبی (۲/۲۱۳)، أعیان الشیعة، مسحن أمین (۱/۳۲٧،۶۰۸) (۲/۳۰۲)، الدر النظیم، عاملی (۴۳۰)، کشف الغمة (۲/۶٧) موسوعة شهداء المعصومین (۱/۲۶٧) (۲/۲۵۲،۲٧۱) شرح إحقاق الحق (۲۲/۶٧۵، ٧۸۲، ۶۸۴،)۳۳/۶٧۶) مجلهی تراثنا (۲/۱۴٩).