مقدمه
الحمد لله رب العالـمین والصلاة والسلام علی سيدنا محمد وعلی آله وصحبه وسلم، اما بعد:
قصد آن را کرده بودم که شرح حالی از خودم و چگونگی هدایتم را به صورت کتابی در آورم اما به دلایلی نتوانستم، پس تصمیم گرفتم نکاتی که باعث هدایت این بندهی حقیر گشته را جمعآوری کرده و خدمت آن دسته از کسانی که دنبال حق و حقیقتند عرضه دارم. و باید دانست که هدایت دست خداوند متعال است:
﴿إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ٥٦﴾[القصص: ۵۶].
«بهطور قطع تو نمیتوانی کسی را که دوست داری، هدایت کنی؛ ولی الله هر که را بخواهد، هدایت میکند. و او به هدایتیافتگان داناتر است».
و پذیرفتن آن دست بنده است، چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿إِنَّا هَدَيۡنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرٗا وَإِمَّا كَفُورًا٣﴾[الإنسان: ۳]. «ما، راه را به او نشان دادیم؛ خواه سپاسگزار باشد و خواه ناسپاس» که خداوند ابنای آدم را در پذیرفتن هدایت مختار گذاشته است.
بندهی حقیر خداوند یکتا احمد بن الحسین (ابو خالد الرفیعی) در یک خانوادهی شیعهی نسبتا مذهبی به دنیا آمدم. اوایل زندگی خود را صرف خرافات و شیعهگری کردم. مداحی بودم که جماعتی را در شرکم به خدای ﻷشریک میکردم، و اکنون امید دارم خداوند بندهی حقیر را ببخشد.
خداوند تبارک و تعالی مرا کمک کرد و توانستم با مطالعه و رجوع به سخنانش در قرآن، حق را بیابم و بفهمم مذهب تشیع از بیخ و بن مذهبی ضاله و خود ساختهی عدهای است که مخالف قرآن، سنت و پیامبر اکرم صبودهاند و بدون حکومت صفویه هیچ نبوده است که متأسفانه به زور این مذهب خرافی که پر از بدعت است را بر اجداد شوریده حال ایرانیان کنونی را تحمیل کردهاند.
در همین احوال بودم و قصد اسلام آوردن داشتم که خداوند تبارک و تعالی کمکم نمود و من با بالابردن مطالعه علی الخصوص خواندن قرآن توانستم حقیقت را دریابم. ناگفته نماند باید از کسانی که باعث هدایتم شدند و مرا قبل و بعد هدایت کمک نمودند علی الخصوص همسر مهربانم ام خالد الرفیعی تشکر کنم. با کمک و راهنمایی الله تعالی اسلام آوردم؛ اسلام حقیقی که همان اسلامی است که جبرئیل بر دل رسول الله صنشانیده بود و او بر مردم ابلاغ کرد؛ اسلامی که مؤمنین را به پرستش خداوند یکتا فرا میخواند و از پرستش غیر او نهی میکند.
این کتاب نشانهها و سخنانی است که باعث هدایتم گشت و مرا آگاه ساخت. ان شاءالله توشهای باشد برای آخرتم.
ولا حول ولا قوة إلا بالله
خادم کتاب الله
ابوخالد الرفیعی
آذر ماه سال ۱۳۸٩