اما برای پایدار ماندن واستقامت بردین چه عواملی مفید هستند؟
نویسنده این رساله استاد محمد صالح منجد برخی از عوامل وابزاری را که انسان را کمک میکند تا بر دین الهی استوار بماند، معرفی نموده است، و هم اینک برگردان فارسی آن به علاقه مندان و خوانندگان گرامی تقدیم میگردد، امیدوارم که خداوند متعال این عمل را از مؤلف ومترجم بپذیرد و آن را موجب اجر وپاداش اخروی قرار دهد.
وصلى الله نبینا محمد وعلی آله وصحبه وسلم اجمعین
عبدالقدوس دهقان
سراوان – دیماه ۷۹
بسم الله الرحمن الرحيم
إن الحمد لله، نحمده ونستعینه ونستغفره ونعوذ بالله من شرور أنفسنا وسیئات أعمالنا، من یهده الله فلا مضل له، ومن یضلل فلاهادی له، وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له وأشهد أن محمداً عبده ورسوله.
برای مسلمانی که با ارادهای آهنین قصد پیمودن راه حق وصراط مستقیم را دارد، دینداری و استقامت و پایداری در دین مهمترین واساسیترین امر میباشد، اهمیت این موضوع در امور زیر نهفته است.
الف: وضعیت نامطلوب کنونی جوامعی که مسلمانان در آن زندگی میکنند، فتنههای گوناگون وعوامل فریبندهای که گریبانگیر آنهاست، وجود شهوات و شبهاتی که براثر آن، دین غریب گشته ودینداران مصداق این مثال قرار گرفتهاند:
«القابض على دینه کالقابض على الجمر».
«دینداری همانند کسی است که اخگری به دست گرفته باشد».
بر هیچ انسان فهمیده و عاقلی پوشیده نیست که نیاز مسلمانان امروزی به اسباب ثبات و پایداری در دین، به مراتب شدیدتر از نیاز مسلمانان دوران سلف وصدر اسلام است، و به خاطر فساد زمان وکمیابی برادران دلسوز و قلت ناصر ومعین، برای تحقق یافتن آن به تلاشی مضاعف نیاز داریم.
ب: کثرت حوادث رده وبرگشت ازدین وبه قهقرا گراییدن، حتی درمیان برخی از کارگزاران دین، که این امر هر مسلمانی را بر آن میدارد تا از وقوع چنین عاقبتهای شومی بیمناک باشد وبرای یافتن وسایل وابزار ثبات و پایداری در دین ورسیدن به ساحل سلامتی بکوشد.
ج: مرتبط بودن این امر با قلب، آن قلبی که حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم درباره آن میفرمایند:
«قلب ابن آدم أشد انقلاباً من القدر إذا اجتمعت غلياً»[۱] .
«قلب بنی آدم حتی از دیگی که در حال جوش وغلیان باشد هم بیشتر در معرض دگرگونی قرارداد».
حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم برای قلب، مثال دیگری نیز بیان فرمودهاند آنجا که فرمودند: «إنما سمی القلب من تقلبه، إنما مثل القلب كمثل ريشة في أصل شجرة يقلبها الريح ظهراً لبطن»[۲] .
«همانا علت نامگذاری قلب به این نام، تقلب (دگرگون شدن) اوست، مثال قلب همانند پری است که کنار درختی افتاده وباد آن را زیر و رو میکند».
شاعری این مطلب را اینگونه بیان نموده ست: وما سمی الإنسان إلا لنسیه ولا القلب إلا أنه یتقلب «انسان را تنها به خاطر فراموشکاریش انسان نامیدهاند وقلب را نیز به خاطر دگرگون شدنش».
پس ثابت و استوار نگاه داشتن این (قلب) متقلب که با بادهای شهوات وشبهات دگرگون میشود، امر خطیری است که به وسایل قوی ونیرومند نیاز دارد که از پس عظمت وصعوبت این امر مهم برآیند.
[۱] مسند احمد ۶/۴، حاکم ۲/۲۸۹ [۲] مسند احمد ۴/۴۰۸، صحیح الجامع ۲۳۶۱.