عوامل استقامت در دین

۱۴- توصیه مردان صالح:

۱۴- توصیه مردان صالح:

هنگامی که خداوند، مسلمانی را در مصیبتی گرفتار می‌کند واو را می‌آزماید تا بدین وسیله او را از گناهان پاک سازد، همنشین صالحی که او را به صبر واستقامت توصیه کند، یکی از عوامل مهم ثبات واستقامت به شمار می‌آید، مردی صالح که با یادآوری الله ولقاء وی و بهشت و جهنم و گفتاری مفید، موجبات صبر و استقامت وی را فراهم نماید.

اکنون گوشه‌ای از سرگذشت امام احمد رحمه الله را مرور می‌کنیم، مردی که به محنت و بلا در آمد و سرانجام همچون طلایی ناب از آن بیرون آمد.

(امام را درحالی که به زنجیر بسته بودند بسوی مأمون بردند، و مأمون قبلا امام را سخت وعید داده بود حتی یکی از خادمان به امام گفت: (ای ابوعبدالله، من بسیار نگرانم، زیرا مأمون شمشیرش را از نیام برکشیده وبه قرابتی که با پیامبر صلی الله علیه وسلم دارد، سوگند خورده که اگر به مخلوق بودن قرآن اقرار نکنی تو را با شمشیرش خواهد کشت)[۲۱] .

در آن لحظات حساس مردانی زیرک فرصت را غنیمت شمرده و از امام دلجویی نمودند و او را به صبر و استقامت تشویق کردند، در کتاب «سير أعلام النبلاء» علامه ذهبی، ازابوجعفر انباری نقل شده که می‌گوید: هنگامی که امام را نزد مأمون می‌بردند به من خبر رسید، در پی آنان از فرات گذشتم در کاروانسرایی به آن‌ها رسیدم، دیدم امام نشسته بود، نزدش رفتم و سلام گفتم، اما پس از جواب سلام گفت: ای ابوجعفر، درتنگنا افتاده‌ام.

گفتم: ای مرد، تو امروز در رأس قرار داری ومردم از تو پیروی میکنند، به خدا سوگند اگر تو مخلوق بودن قرآن را بپذیری بسیار از مردم نیز به آن قایل خواهند شد و اگر تو آن را نپذیری مردم نیز از پذیرفتن آن امتناع می‌ورزند، از این گذشته اگر مأمون تو را نکشد، مرگ حتمی است و لابد روزی خواهی مرد پس از خدا بترس وعقیده خلق قرآن را نپذیر.

امام احمد می‌گریست و می‌گفت: هرچه خداوند بخواهد، سپس گفت: ای ابوجعفر، آنچه گفتی دوباره برایم بازگوی، ومن نیز دوباره سخنم را تکرار کردم و او می‌گفت: هرچه خداوند بخواهد.

امام احمد رحمه الله می‌فرماید:

«درتاریکی شب از (رحبه) حرکت کردیم، در راه به مردی برخوردیم که از ما پرسید: احمد بن حنبل کیست؟

مردم به من اشاره کردند، او به ساربان گفت که اندکی صبر کن و خطاب به من گفت: ای مرد! اگر در آنجا بخاطر این مسأله کشته شوی وارد بهشت خواهی شد.

سپس از ما خداحافظی نمود و رفت، پرسیدم آن شخص کی بود، گفتند: مردی است نیکوکار و بادیه‌نشین از قبیله ربیعه که پشم می‌فروشد، اسمش جابر بن عامر است[۲۲] .

در کتاب «البدایة والنهایة» آمده که: مردی بادیه‌نشین به امام گفت: «ای مرد! تو نماینده مردم هستی، پس برای آنان نماینده شومی مباش، تو امروز در رأس قرار داری مبادا به آنچه از تو می‌خواهند تن دردهی، آنگاه مردم نیز پیرو آنان خواهند شد و در آن صورت در روز قیامت بارِ گناه آنان را نیز بدوش خواهی کشید واگر خدا را دوست داری، در محنت وبلایی که به آن گرفتار آمدی صبر را پیشه کن، در میان تو وبهشت مانعی جز کشته شدنت، نیست».

امام احمد می‌گوید: گفتار این شخص عزم و اراده ام را برای امتناع از پذیرفتن خلق قرآن محکم‌تر و قوی‌تر ساخت[۲۳] .

در روایتی دیگر آمده که امام احمد فرمود: از هنگامی که در این مصیبت افتادم، گفتاری قوی‌تر از گفتار بادیه نشینی که در (رحبه)[۲۴] بامن سخن گفت، نشنیده‌ام، او به من گفت: «ای احمد! اگر در راه حق کشته شوی به مقام شهادت می‌رسی واگر زنده بمانی باعزت زندگی می‌کنی». این گفتار، ‌قلبم را تقویت نمود.

امام احمد درباره محمد بن نوح، جوانی نو عمر که او نیز در این فتنه به همراهی امام استقامت کرده بود، می‌گوید: جوانی (کم عمر و با علم اندکش) شکیباتر و استوارتر بر دین، ازمحمد بن نوح ندیده‌ام، امیدوارم که خاتمه‌اش به خیر شده باشد، او روزی به من گفت: ای ابو عبدالله! ازخدا بترس، تو همانند من نیستی، تو مردی هستی که مردم به تو اقتدا می‌کنند، مردم به تو چشم دوخته‌اند که چه می‌کنی، پس از خدا بترس و بر این امر استقامت کن.

آن جوان درگذشت و بر او نماز خواندم ودفنش کردم[۲۵] .

حتی زندانیانی که امام احمد با دست وپای به زنجیر کشیده، آنان را نماز می‌داد او را به صبر واستقامت توصیه می‌کردند.

امام احمد روزی در زندان گفت: «من به زندان پروایی ندارم، خانه من وزندان باهم تفاوتی ندارند، و از کشته شدن با شمشیر نیز هراسی ندارم، اما از ضربه‌های شلاق بیم دارم، یکی از زندانیان گفت: از آن نیز بیم نداشته باش، پس از دو ضربه شلاق (بدنت بی‌حس می‌شود) و نمی‌دانی که ضربه‌های دیگر به کجا اصابت می‌کند.

با این گفتار غم واندوه امام برطرف شد[۲۶] .

پس برادر عزیز، در طلب نصیحت وتوصیه از صالحان، بکوش و به توصیه آنان با جان ودل گوش فرا ده قبل از سفری که اتفاقاتی که در آن، برایت می‌افتد، بیم داری و در هنگام ابتلا به مصیبت وقبل از مصیبتی مترقبه، از صالحان طلب توصیه ونصیحت کن وهمچنین هنگامی که به منصب ومقامی برگزیده شدی و یا با مال و ثروتی دست یافتی توصیه نیکان را فراموش مکن، وخود و دیگران را در این راه ثابت و استوار نگاه دار و خداوند یار و مددکار مؤمنان است.

[۲۱] البدایة والنهایة ۱/۳۳۲. [۲۲] سیر أعلام النبلاء ۱۱/۲۴۱. [۲۳] البدایة والنهایة ۱/۳۳۲. [۲۴] شهری است میان رقه و بغداد کناره فرات. سیر أعلام النبلاء ۱۱/۲۴۱. [۲۵] سیر أعلام النبلاء ۱۱/۲۴۲. [۲۶] سیر أعلام النبلاء ۱۱/۲۴۰