نقد کردن استدلالشان:
أ. سلف در معنی عهد اختلاف دارند: ابن عباس و سدی گفتهاند منظور نبوت است و مجاهد گفته امامت است و قتاده، نخعی، عطا، حسن و عکرمه گفتهاند: عهد خداوند در آخرت به ظالمین نمیرسد و منظور از ظلم نیز شرک است بنابراین چنانکه ملاحظه میکنید سلف در تفسیر آن با همدیگر اختلاف داشتهاند و در نظر اکثرشان ربطی به مسئله امامت ندارد و آنها نیز که آن را به امامت تفسیر کردهاند هدفشان امامت در علم و عمل صالح و اقتدا کردن بوده و امامت رافضی را منظور نداشتهاند
ب. اگر آیه در مورد امامت هم باشد ارتباطی به مسئله عصمت ندارد چون نمیتوان گفت غیر ظالم معصوم است و مرتکب خطا و نسیان و سهو نمیگردد؛ میان اثبات عصمت و نفی ظلم فرق بسیاری وجود دارد چون نفی ظلم عدل را اثبات میکند و ثابت کننده عصمت شیعه نیست.
ت. اگر کسی ظلم کند و سپس از آن توبه کند درست نیست او را متصف به ظلم و لوازم آن نمود چون بزرگترین ظلم همانگونه که در قرآن بیان شده شرک است بنابراین در صورتی که مشرکی مسلمان شود به دلیل ظالم قبلی نمیتوانیم او را باز هم مشرک بنامیم و انجام چنین کاری درست نیست چون لازمه استدلالشان این خواهد بود که همه مسلمانان و همچنین شیعه و اهل بیت غیر معصوم، ظالم باشند در حالی که شیخ طوسی که یکی از بزرگان شیعه است در التبیان ج۱/۱۵۸ میگوید: «بأن الظلم اسم ذم فلا يجوز أن يطلق إلا على مستحق اللعن لقوله تعالى: ﴿أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ ١٨﴾[هود: ۱۸]» [ظلم اسم ذم و نکوهش است لذا جز بر کسی که مستحق آن باشد بکار نمیرود چنانکه خداوند متعال میفرماید: آگاه باشید که ظالمان مشمول لعن خداوند هستند.
ث. کتب شیعه خود نیز گواه بر عدم عصمت ائمه هستند چنانکه اختلافاتی را از آنها نقل میکند که مناقض عصمت است چیزی که شیعه آن را شرط امامت میداند و همین اختلافات سبب مستقیم برای خروج بعضی از شیعیان از تشیع شده است که از آن جمله چیزی است که قمی و نوبختی از بزرگان شیعه آن را بیان میکنند؛ میگویند: [ بعد از قتل حسین بعضی از یارانش ناراحت شده و گفتند: ما در مورد کار حسن و حسین در تعجب هستیم، چون اگر آنچه را حسن انجام داده و با معاویه صلح کرد و با او بیعت نمود حق و واجب و صحیح است هرچند یارانش بیشتر و توانائیش زیادتر بود در مورد کار حسین چه باید گفت در حالیکه یارانش کمتر و به نسبت ضعیفتر بودند؟ با این وصف حسین جنگید تا خود و یارانش جملگی کشته شدند در حالیکه حسین در عدم قیام عذرش بیشتر بود به همین دلیل در امامتشان شک کرده و از افکارشان برگشته و عقاید عامه را پذیرفتند.] [۱٧]و همچنین روایت شده که حسین بن علی بن ابی طالب از صلح برادرش با معاویه اظهار کراهت مینمود و میگفت: «لو جز أنفي كان أحب إلي مما فعله أخي» [۱۸][اگر بینی ام قطع میشد نزد من محبوبتر از این بود که برادرم انجام داد.] و بحث در این است چنانکه یکی از معصومین دیگری را خطاکار بنامد اشتباه یکی از آنها به ضرورت ثابت میگردد، در این صورت عصمتی باقی نمیماند.
شیعه امامت خلفای سه گانه را باطل و آنها و همه پیروانشان را در زمره کافران به حساب میآورند در حالی که علی با آنها بیعت نمود و پشت سرشان نماز خواند و همراهشان جهاد و با آنها بوسیله ازدواج رابطه خویشی یافته است و بعد از مرگ شیخین ابوبکر و عمر رضی الله عنهما راه آنها را ادامه و چیزی از برنامهها و راه و روششان را تغییر نداد چنانکه خود کتابهای شیعه چون «تنزيه الأنبياء للمرتضي»بدان ناطق است و این چیزی است که از اساس مذهب شیعه را ابطال مینماید لذا آنها برای خروج از این تناقض قول به تقیه نمودهاند و هر کجا روایاتشان با همدیگر هم خوانی نداشت و در تضاد با همدیگر باشند فوراً به وسیله تقیه مسئله را پیش خود و برای شیعیان تأویل مینمایند. در حالیکه تقیه در اسلام با کافران است ابن جریر الطبری در این مورد میگوید: «التقية التي ذكرها الله في هذه الآية إنما هي تقية من الكفار لا من غيرهم» [۱٩][تقیهای را که خداوند در این آیه ﴿إِلَّآ أَن تَتَّقُواْ مِنۡهُمۡ تُقَىٰةٗۗ﴾بیان میدارد تقیه در مقابل کافران است و غیر کافران مورد نظر نیست.] تقیه رخصتی در حالت اضطرار است به همین دلیل خداوند آن را در بحث نهی از مولاة کافران از مبدأ نهی استثنا کرده است ﴿لَّا يَتَّخِذِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡكَٰفِرِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَلَيۡسَ مِنَ ٱللَّهِ فِي شَيۡءٍ إِلَّآ أَن تَتَّقُواْ مِنۡهُمۡ تُقَىٰةٗۗ وَيُحَذِّرُكُمُ ٱللَّهُ نَفۡسَهُۥۗ وَإِلَى ٱللَّهِ ٱلۡمَصِيرُ ٢٨﴾[آلعمران:۲۸] «مؤمنان نباید که کافران را - به جای مومنان- دوست بگیرند، و هرکس چنین کند از خداوند بیبهره است، مگر آنکه از آنان به نوعی تقیه کنید، و خداوند شما را از خویش بر حذر میدارد، و بازگشت به سوی خداوند است.»
به همین دلیل علما آن را در حالت ضرورت رخصت میدانند لذا اگر کسی در این مقام عزیمت را برگزیند کارش افضل است و به همین دلیل خداوند متعال صادقان شجاعی را که در راه خدا از سرزنش لوم کنندگان نمیهراسند تمدیح و ثنا میکند چنانکه میفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ وَيَخۡشَوۡنَهُۥ وَلَا يَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَۗ﴾[الأحزاب:۳٩] «کسانی که حاملان رسالت الله هستند از احدی جز خداوند نمیهراسند.» و در نهج البلاغه نیز از علی نقل است که فرمود: «علامة الإيمان إيثارك الصدق حيث يضرك، على الكذب حيث ينفعك»[نشانه ایمان اینست که راستی را بر دروغ برگزینید گرچه راستی ضرر و دروغ سود برساند.]
حاملان پیام رسالت اسلام اصحاب کرامند کسانی که قران از آنها تمجید و احادیث به فضیلت آنها گواه است آنها به شهادت قرآن بهترین امتان هستند کسانی هستند که رضی الله عنهم و رضوا عنه هستند و نام مهاجرین و انصار که باعث درخشش اسلام و نصرت رسول رب العالمین شدند در قرآن چون ستاره میدرخشد آنها به شهادت قرآن در میان خویش رئوف و رحیم و در مقابل دشمنان خداوند شدید هستند آنها بیعت کنندگان آغازین با رسول پروردگارند خدای که از بیعتشان از بالای هفت آسمان اعلان رضایت کرد ﴿۞لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا ١٨﴾[الفتح: ۱۸] «به تحقیق خداوند از مؤمنانی که در زیر درخت با تو بیعت نمودند راضی شد دانست که چه در دل دارند سکینه و آرامش را بر آنها نازل کرد و فتح قریبی را برایشان مقرر نمود.» آری خداوند آنها را شناخته به همین دلیل ایمانشان را اینگونه تأیید نموده است ﴿فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ﴾[البقرة: ۱۳٧] «اگر همچون شما ایمان آوردند هدایت یافتهاند.» ولی با این حال رهبران شیعه خواستهاند چهره آنها را مخدوش نمایند؛ چرا؟!!! جز این است که با انجام این کار همه اسلام زیر سؤال خواهد رفت آیا در اینصورت حتی فضائل اهل بیت نیز قابل اثبات خواهد شد؟ و آیا این کار جز خدمت به دشمنان اسلام و مخالفت با قرآن و رسول، واجد منفعتی هست چنانکه در معتتبرترین کتابهایشان میگویند: «وقالوا إن الصحابة ارتدوا على أعقابهم بعد موت الرسول- صلى الله عليه وسلم - إلا ثلاثة: أبو ذر، وسلمان، المقداد، وأن من شك في كفرهم فهو كافر» [۲۰]بعد از مرگرسول خدا همه اصحاب جز سه نفر مرتد شدند. إنا لله وإنا إليه راجعون.
باز در همان مآخذ آمده است:
«أبو بكر وعمر فارقا الدنيا ولم يتوبا، ولم يتذكرا ما فعلاه بعلي، فعليهما لعنة الله والملائكة والناس أجمعين» [۲۱]. چنانکه ملاحظه مینمائید بهترین بندگان خدا مورد سب و لعن شیعه واقع میشود ولی با کمال وقاحت دم از دوستی و وحدت میزنند و در همان حال برای غدیر و شهادت مذعوم فاطمه رضی الله تعالی عنها در جامعه اهل سنت فرهنگ سازی نموده و در رسانهها به مردم بدین مناسبات تبریک و تسلیت میگویند خداوند به همه راهیان حق توقیق هدایت عنایت فرماید برای کشف حقیقت و دفاع از چهرهایی که محبوبان رسول خدایند اقدام به ترجمه آثاری از ابن تیمیه/مینمائیم امید است باعث روشنگری و سبب هدایت هدایت خواهان شود. اگر خداوند توفیق عنایت فرماید در آینده بیشتر و مفصلتر در مورد عقاید شیعه که در تضاد با کتاب و سنت حتی عقل سالم است بحث خواهیم نمود و خداوند را شاهد بر نیات و اعمال خویش میدانیم و هیچ انگیزه ای جز حق خواهی در این راه نداریم نه میخواهیم مردم نادان را تحریک کنیم و انگیزه حزبی و سیاسی از انجام کار خویش نداریم فقط هدف ما روشنگری برای دین خداست و اینکه حقایق همانگونه که هستند شناخته و پذیرفته شود و سنت رسول رب العالمین همانگونه که بوده هویدا گردد تا مشمول شکایت رسول خدا در قیامت نگردیم که به درگاه خداوند شکایت میکند که کتاب مرا ترک کردند و میخواهیم آنگونه بر اسلام قرار گیریم که در صورت مشاهده، رسول الله از ما دچار تعجب نگردد به قول گنجوی که خطاب به پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید، نباشیم:
دین تو را در پی آرایشند
در پی آرایش و پیرایشند
بس که بر او بسته شده برگ و ساز
گر تو ببینی نشناسید باز
[۱٧] القمي: المقالات والفرق/۲۵، النوبختي: فرق الشیعة ۲۵-۲۶. [۱۸] مختصر التحفة/۱۲۱. [۱٩] تفسير الطبري ج۶/۳۱۶. [۲۰] الکافي ج۲/۲۴۵. [۲۱] الکافي ج۸/۲۴۶.