تفضیل سه خلیفه اول بر علی
س: نفری به سنت متمسک است و در تفضیل سه خلیفه اولی بر علی دچار تردید است چون رسول الله جدر مورد علی فرموده است: «أنت مني وأنا منك»(تو از من و من از تو هستم.) و همچنین فرموده: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى» [۳۴](نسبت تو به من چون نسبت هارون به موسی است.) و همچنین فرموده است: «لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ…» [۳۵](پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و رسولش را دوست دارند…) و میفرماید: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» [۳۶](هرکس من مولای او هستم علی نیز مولای اوست.) «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ…» [۳٧](بار الها کسی که او را دوست میدارد دوست بدار و با کسی که با او دشمنی میکند دشمن باش.) و میفرماید: «أذكِّركُم اللّه في أهل بيتي»(شما را در مورد اهل بیتم متذکر میشوم.) در سوره آل عمران آیه ۶۱ خداوند میفرماید: ﴿فَقُلۡ تَعَالَوۡاْ نَدۡعُ أَبۡنَآءَنَا وَأَبۡنَآءَكُمۡ...﴾«بگو بیایید تا فرزندانمان و شما نیز فرزندانتان را فرا خوانیم…» و میفرماید: ﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ﴾[الإنسان: ۱] «هر آینه مدتی بر آدمی آمده است» و میفرماید: ﴿هَٰذَانِ خَصۡمَانِ ٱخۡتَصَمُواْ فِي رَبِّهِمۡ﴾[الحج: ۱٩] «اینها دو دشمن هستند که بر سر پروردگارشان با همدیگر میجنگند.»
ج: در آغاز به نکته ای باید توجه نمود و آن اینکه: هنگامی یک فضیلت برای یک نفر اثبات میشود که مانندش در دیگری وجود ندارد در صورت وجود شرایط مساوی دارنده صفت برتر است ولی داشتن فضائلی که دیگران نیز دارای آن هستند موجب فضیلت نمیباشد.
و حال که چنین است فضایلی که ابوبکر صدیق س را از دیگران متمایز کرده است خاص اوست ودیگران فاقد آن میباشند، در حالیکه فضایل علی از جمله امورات مشترکی میباشدکه دیگران نیز واجد آن هستند، رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد صدیق میفرماید: «لَوْ كُنْتُ مُتَّخِذًا من اهل الارض خَلِيلًا لَاتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ خليلاً» [۳۸](در صورتی که از اهل زمین خلیلی برمی گرفتم ابوبکر را یار صمیمی خویش قرار میدادم.) و میفرماید: «لَا يبْقي فِي الْمَسْجِدِ خَوْخَةٌ إِلَّا سدت الا خَوْخَةَ أَبِي بَكْرٍ» [۳٩](همه درهای رو به مسجد را بستند تنها دروازه ابوبکر را باز گذاشتند.) و میفرماید: «إِنَّ أَمَنَّ النَّاسِ عَلَي فِي صُحْبَتِهِ وَ ذات يده أَبُو بَكْرٍ» [۴۰](در دوستی و مال از ابوبکر بیشتر از هرکس امین هستم.) اینها مجموعاً سه خصوصیتی هستند که هیچ فردی در آن با او مشترک نیست. یکی دال بر این است که رسول خدا آنگونه که نسبت به ابوبکر در جان و مال احساس امنیت داشته از کسی دیگر نداشته است. بعضی از دروغگویان خواستهاند با جعل حدیث مسدود ننمودن در را برای علی هم ثابت کنند ولی موضوع ساختگی یارای مقابله با صحیح را ندارد و این امر مخصوص ابوبکر صدیق است.
در سومی اظهار میدارد که هیچ بشری استحقاق خلیلی را در صورت امکان جز ابوبکر نداشته است و در صورتی که دیگران از او برتر بودند نسبت به این امر شایستگی بیشتری میداشتند. و همچنین منسوب کردن ابوبکر بر امامت نماز در مدت زمان مریضی از جمله خصایص و فضایل خاص اوست و به همین صورت سپردن امارت حاجیان در زمان حیات خویش به ابوبکر برای اینکه سنت را برپا دارد و آثار جاهلیت را محو نماید از جمله خصوصیات و ویژگیهای اوست و همچنین فرمودهاش در حدیث صحیح که مسلم آن را روایت میکند: «ادْعُ لي أَبَاكِ وَأَخَاكِ حَتَّى أَكْتُبَ لِأَبِي بَكْرٍ كِتَابًا» [۴۱](به عایشه صدیقه میگوید: برادرت و پدرت را صدا بزن تا کتابی برای ابوبکر بنویسم.) و امثال این احادیث که بسیارند بیان کننده این امرند که در میان اصحاب فردی مساوی و در مرتبه او نبوده است.
اما اینکه در مورد علی فرموده است: «أنت مني وأنا منك»همین مسئله را در مورد دیگران نیز بیان داشته است. آن را به عموم مسلمانان و و جماعت اشعریها نیز گفته است. پروردگار متعال میفرماید: ﴿وَيَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ إِنَّهُمۡ لَمِنكُمۡ وَمَا هُم مِّنكُمۡ﴾[التوبة:۵۶] «به پروردگار سوگند یاد میکنند که از شما هستند در حالیکه از شما نیستند.» رسول الله -صلی الله علیه و سلم- میفرماید: «مَنْ غَشَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا»(هرکس ما را فریب دهد از ما نیست.) که مقتضی آن این است هرکس این گناهان کبیره را ترک نماید از ماست پس هر مؤمن کامل الایمان از پیامبر و پیامبر از اوست و همچنین پیامبر جدر مورد دختر حمزه میفرماید: «أنت مني وأنا منك»و به زید میفرماید: «أنت أخونا ومولانا»(تو برادر ما و مولای ما هستی.) این امر اختصاص به زید ندارد بلکه همه کسانی را که آزاد کرده است به همین صورت میباشند.
و همچنین این فرموده: «لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ…»صحیحترین حدیث روایت شده در مورد فضیلت علی س میباشد که بعضی از دروغگویان بر آن افزودهاند که گویا ابوبکر و عمر در آغاز پرچم را گرفته و سپس فرار نمودهاند. در صحیح موجود است که عمر س گفت: [ما أحببت الإمارة إلا يومئذ](من ریاست را جز در آن روز دوست نداشتم.) این حدیث رد کننده موضع گیری نواصب در مورد علی میباشد. در مورد توصیفی که در این فرموده در شان علی ذکر شده باید گفت: این مسئله تنها جزو خصایص او نیست بلکه هر مؤمن کامل الایمانی خدا و رسولش را دوست میدارد و خدا و رسولش نیز او را دوست میدارند چنانکه میفرماید: ﴿فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ﴾[المائدة: ۵۴] «خداوند به زودی قومی را برمی انگیزد که آنها را دوست میدارد و آنها نیز خداوند را دوست میدارند.» حال آنکه اینها همان کسانی هستند که با امامت ابوبکر با مرتدین جنگیدند و در صحیح موجود است که از رسول خدا سؤال شد که: «أَيُّ النَّاسِ أَحَبُّ إِلَيْكَ قَالَ عَائِشَةُ قال فمِن الرِّجَالِ قَالَ أَبُوهَا» [۴۲]. (محبوبترین مردمان پیش تو چه کسی میباشد؟ فرمود: عایشه. سؤال را در مورد مردان تکرار کردند: فرمود: پدرش. که این مورد جزو خصایص ابوبکر است.) اما در این مورد فرموده است: «أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى» [۴۳](آیا راضی نیستی که نسبت به من منزلت هارون نسبت به موسی را داشته باشی.) رسول الله جاین را هنگامی فرمود که قصد عزیمت به غزوه تبوک را داشت و علی را نیز در مدینه جانشین کرده بود. بعضی گفتهاند به خاطر اینکه ایشان را مبغوض داشته او را جانشین نموده است. رسول الله جهرگاه به جنگ میرفت نفری از امتش را بعد از خویش جانشین قرار میداد و این کار را هنگامی انجام میداد که تعدادی از مؤمنان نیرومند و توانا در مدینه میماندند، ولی در غزوه تبوک اجازه ماندن به هیچ فردی را نداد بنابراین جز افرادی که معذور بودند یا گناهکار کسی باقی نماند. بنابراین چنین جانشینی نشانه ضعف بود لذا منافقین شروع به طعنه زدن به علی کردند به همین خاطر رسول الله جبرایش بیان میدارد که من تو را به خاطر اینکه پیش من دارای نقایصی هستی جانشین نکردهام، چنانکه موسی هارون را جانشین خویش کرد در حالیکه او شریک رسالتش بود آیا تو به این کار راضی نیستی؟ و آشکار است که رسول الله جقبل از ایشان دیگرانی را نیز جانشین کرده بود که آنها نیز همگی چنین منزلتی را یافته بودند و اینکار از جمله خصوصیات علی نیست در صورتی که این جانشینی نشانه فضیلت بر دیگران بود ترسی بر علی نبود تا اینکه از ناراحتی گریه کند. از جمله چیزهایی که بیانگر این مسئله میباشد این است که رسول الله جدر سال نهم هجری ابوبکر را بر علی امیر و سرپرست قرار داده است و در اینکه علی را بر ابطال عقد و قرار دادها با مشرکین فرستاد به عنوان خصوصیت ویژه برایش محسوب نمیگردد چون عادت بر این منوال جریان داشت که عقد قرار داد و ابطال آن را تنها میبایست یکی از افراد اهل بیت انجام دهد لذا فردی از اهل بیت رامامور انجام آن مینماید بنابر این معلوم میشود که این حدیث بر اینکه او به منزله هارون از هر جهت باشد دلالت نمیکند تنها شبههای که ایجاد میکند این است که بر خلافت و جانشینی ایشان دلالت نماید ولی باتوجه به اینکه این امر مخصوص ایشان نبوده است مسئله روشن است.
رسول الله جابوبکر را به ابراهیم و عیسی، و عمر را به نوح و موسی - علیهم السلام- هنگامی که به مسئله اسراء و معراج اشاره میکند تشبیه مینماید و این مورد به نسبت تشبیه کردن علی به هارون بزرگتر و مهمتر است ولی لازمهاش این نیست که ابوبکر و عمر به منزله آن پیامبران باشند بلکه تشبیه کردن چیزی به چیز دیگر به خاطر مشابهت در بعضی موارد است که این در قرآن و سنت و کلام عرب بسیار است.
اما در مورد این فرموده: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ…» [۴۴](هرکس من مولای او هستم علی نیز مولای اوست بار الها هرکس او را دوست دارد دوستش بدار…) این حدیث در هیچکدام از کتابهای مصدر بیان نشده است فقط ترمذی آن را در سننش آورده و آن هم تنها بخش نخستش را بیان داشته است «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»و قسمت اضافی بر آن در حدیث وجود ندارد. از امام احمد در موردش سؤال میکنند جواب میدهد که کوفیان آن را اضافه نمودهاند و بدون هیچگونه شکی ساختگی است و دلایل آن واضح میباشد.
اول اینکه: حق غیر از رسول الله جهمدم و همراه هیچ فرد دیگری نیست چون در غیر این صورت فرد مذکور میبایست چون رسول الله جدر تمام اقوالش پیروی شود. در حالیکه اصحاب و حتی پیروان علی در مسائلی با او مخالفت نمودهاند که نصوص هم موافق آنها بوده است چنانکه در مسئله عده زن حامله که شوهرش مرده است اختلاف روی داد و قول علی صائب نبوده است.
ثانیاً: «اللهم انصر من نصره...»(پروردگارا، را کمک کن هرکس که او را کمک میکند) که ادامه حدیث قبلی است خلاف واقع است چنانکه کسانی همراهش در جنگ صفین شرکت کردند و پیروز نشدند و کسانی یاریش نکردند و خوار و ذلیل نشدند چنانکه سعد بن ابی وقاص فاتح عراق همراهش نجنگید و همچنین یاران معاویه و بنی امیه که با او جنگیدند بسیاری از سرزمینهای کفر را فتح و خداوند پیروزی را نصیب آنها نمود.
ثالثاً: گفته «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ…»(بار الها کسی که او را دوست میدارد دوست بدار و با کسی که با او دشمنی میکند دشمن باش.) مخالف با اصل اسلام است چنانکه قرآن بیان میدارد مؤمنان علی رغم جنگیدن با هم و ظلم و ستمی که بر هم روا میدارند برادر همدیگرند.
و همچنین در مورد: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»از اهل حدیث کسانی چون بخاری و دیگران از آن ایراد میگیرند و بعضی هم آن را حسن میدانند و در صورتی که رسول الله جآن را گفته باشد ولایت مخصوص به او را بیان نداشته است بلکه چیزی را که دیگران نیز متصف به آنند را اعلام نموده است و آن همان ولایتی است که همه مؤمنان به نسبت همدیگر از آن برخوردارند. نقطه مقابل موالات معادات و دشمنی است و بدون شک مؤمنان را نسبت به غیر مؤمنان باید دوست داشت و این امر رد بر نظریه نواصب است.
و حدیث بخشیدن و صدقه دادن انگشتری در نماز توسط علی به اتفاق اهل علم دروغ و جعلی است سبب آن نیز امر واضح و ثابت شده ای است که در جای خویش بصورت مشروح بیان گردیده است.
اما فرموده رسول الله جدر روز غدیر که فرمود: «أذكِّركُم اللّه في أهل بيتي»(شما را در مورد اهل بیتم متذکر میشوم.) تنها مخصوص علی نیست بلکه تمامی اهل بیت در آن مساوی هستند و دورترین مردم در عدم رعایت این سفارش و وصیت رافضه میباشند چون آنها با عباس و فرزندانش دشمنی و با اکثر اهل بیت مخالفت و کافران را بر علیه آنها یاری کردند.
در مورد آیه مباهله باید گفت این هم از جمله خصوصیات خاص وی نمیباشد بلکه درخواست رسول الله جاز علی و فاطمه و دو فرزندشان به خاطر این نبوده است که آنها افضل امت هستند بلکه سبب آن این بوده که در میان اهل بیت جزو خواص رسول الله جمیباشند چنانچه حدیث کساء نیز بعد از جمع کردنشان میفرماید: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيرًا» [۴۵](پروردگارا اینها اهل بیت من هستند پلیدی را از آنها دور و پاکشان گردان.) منظور خاصان اهل بیت میباشند نه منحصر کردن اهل بیت در آنها لذا آنها را صدا زده و تخصیص نموده است و در مورد «الأنفس»تعبیر به واحد نوعی نموده است چنانکه در آیه ۱۲ سوره نور میفرماید: ﴿ظَنَّ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بِأَنفُسِهِمۡ خَيۡرٗا﴾«مؤمنان اعم از زن و مرد نسبت به خویش حسن ظن دارند.» و میفرماید: ﴿فَٱقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ﴾[البقرة:۵۴] «بعضی از شما بعض دیگر را بکشد.»
و اینکه میفرماید: «أنت مني وأنا منك»(تو از من و من از تو هستم.) منظور این نیست که او جزو ذات رسول الله جاست هر چند شکی نیست که ایشان از نظر منزلت و نزدیکی جزو بزرگترین افراد است، ایشان دارای ویژگیهایی در ایمان و قرابت است که بقیه طایفه و اهل بیت از آن برخوردار نیستند و جریان مباهله نیز مؤید آن است ولی این امر مانع از آن نیست که از غیر طایفه افرادی باشند که از او برترند چون جریان مباهله در بین خویشان و فامیل روی داده است.
و آیه ﴿۞هَٰذَانِ خَصۡمَانِ...﴾[الحج: ۱٩] مختص به علی نیست بلکه در مورد علی، حمزه و عبیده میباشد و حتی میتوان گفت که شامل تمام کسانی است که در بدر حضور داشتند.
اما در مورد سوره انسان ﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ﴾[الإنسان: ۱] باید گفت: هرکس شأن نزولش را در مورد علی، فاطمه و دو فرزندشان بیان داشته آ نرا جعل کرده و دروغ گفته است چون این سوره مکی است و حسن و حسین نیز در مدینه متولد شدهاند و در صورتی هم که آن را صحیح فرض نماییم این معنی را نمیرساند که هرکس مسکین و یتیم و اسیر را خوراکی دهد افضل اصحاب میباشد بلکه مشترک بین تمام کسانی است که چنین کاری را انجام میدهند و دلالت بر استحقاق ثواب و پاداش برای انجام دهنده چنین کاری مینماید، گر چه اعمال دیگری چون ایمان به خدا و برپا داشتن نماز در وقتش و جهاد در راه خدا از آن برترند.
[۳۴] رواه مسلم و بخاري. [۳۵] رواه مسلم و بخاري. [۳۶] رواه ترمذي. [۳٧] رواه احمد. [۳۸] رواه بخاري و مسلم. [۳٩] رواه مسلم و بخاري. [۴۰] رواه بخاري و مسلم. [۴۱] رواه احمد. [۴۲] رواه مسلم. [۴۳] رواه بخاري. [۴۴] رواه احمد. [۴۵] رواه ترمذي.