مقدمه
همان گونه که اختلاف ناپسند و مذموم، علل مخصوص به خود را دارد که میتوانیم آنها را رفع و برطرف نماییم و به لحاظ شرعی هم موظف به رفع آنها هستیم، اختلاف مشروع نیز اسبابی دارد که نمیتوانیم آنها را رفع و برطرف نماییم و کسی که بر پایۀ آن اسباب، مخالفتی بروز دهد، مورد سرزنش قرار نمیگیرد؛ زیرا اینها مقبول شرع هستند. نهایت چیزی که مطلوب است، اینست که آداب و ضوابطی را که خداوند مقرر فرموده، رعایت کرده و لازم است که همگان خود را بدان آداب بیارایند؛ در آن صورت وجود این اختلافات هیچ عیبی ندارد.
شیخ الاسلام ابن تیمیه در تفسیر آیۀ زیر به این مهم اشاره کرده است:
﴿وَدَاوُۥدَ وَسُلَيۡمَٰنَ إِذۡ يَحۡكُمَانِ فِي ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِيهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَكُنَّا لِحُكۡمِهِمۡ شَٰهِدِينَ٧٨ فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَيۡمَٰنَۚ وَكُلًّا ءَاتَيۡنَا حُكۡمٗا وَعِلۡمٗا﴾[الأنبياء: ۷۸-۷۹].
«و داود و سلیمان را (به یاد آور) هنگامی که در (بارۀ) کشتزاری که گوسفندان قوم، شبانه در آن چریده بودند، داوری میکردند، و ما بر حکم (و قضاوت) آنها شاهد بودیم. پس آن (شیوۀ قضاوت عادلانه و درست) را به سلیمان فهماندیم، و به هر یک از آنان حکمت (= داوری) و دانش عطا کردیم».
میگوید: میان انبیاء نیز اختلاف روی داده، و علما وارثان انبیاء هستند، یکی از ویژگیهای این وراثت وقوع اختلاف میان آنان نیز میباشد، بلکه به طریق اولی اختلاف میان علما نمود بیشتری دارد. [۳۲] خدواند در قرآن، همان طور که به اختلاف میان داود و سلیمان اشاره نموده، اختلاف میان موسی و هارون را هم یاد آور شده است تا هم بیان کند که اختلاف امری حتمی بوده، و هم تسلّی خاطری باشد برای امّت اسلامی؛ زیرا اگر خداوند اراده میفرمود آن را بر میچید.
عواملی که سبب بروز اختلاف میشوند عبارتند از: ۱- عواملی که به شخص مجتهد باز میگردند ۲- عواملی که به خود وحی بر میگردد ۳- برخی از آنها به زبانی بر میگردند که وحی بدان نازل شده است ۴- پارهای از آنها به طریقه انتقال وحی باز میگردند ۵- و آنهایی که به سرشت رویدادهایی که از لحاظ شرعی و ارزشی حکم آن در شرع مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، بر میگردند.
در میان گذشتگان نیز اختلاف روی داده، هر چند بعضی از آنها را خداوند مورد ملامت و سرزنش قرار داده، و بعضی را نکوهش ننموده، همین نشان میدهد که میتوان بعضی از این اختلافات را از میان بر چید و دین نیز خواهان دوری گرفتن از آنهاست، و برخی از اینها را نمیتوان دفع نمود و دین نیز دستور به اجتناب از آن نداده است.
[۳۲] الفتاوی (۳۳/۲۹).