نقد رویاهای رسولانه دکتر سروش

رد اعتراض سروش بر قرآن کریم

رد اعتراض سروش بر قرآن کریم

دکتر سروش می‌گوید: «بعضی از مطالبی که در قرآن موجود است جز با عالم خیال سازگار نیست:

﴿وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ سُجِّرَتۡ [التكوير: ٦]

«وقتی که دریاها پر از آتش شوند».

مگر دریا پر از آتش می‌شود؟ حتماً محمد رؤیا دیده است.[١٠]

این از دکتر سروش، ولی بهتر است به منابع غربی رجوع کنیم، مثلاً جرج گاموف یک کتاب نوشته است به اسم «پیدایش و مرگ خورشید» خود غربی‌ها گفته‌اند که اگر در زمین زلزله‌هایی شدید رخ بدهد، در کف دریاها شکاف ایجاد خواهد شد و به محض شکاف برداشتن کف دریاها مواد مذابِ آتشین درون زمین به دریا‌ها وارد خواهند شد و دریاها آتشین می‌شود.

این از تحقیقات علمی و عقلانی خود غربی‌هاست. این مطالب قرآن با علم هیچ منافاتی ندارد، ولی چون تا اکنون روی نداده است دلیل بر انکار آن نیست.

دکتر سروش می‌گوید: «با تناقضات قرآن چه می‌کنید؟»[١١].

داستان این است که قرآن در پاره‌ای از مسائل در هر جا یکی از ابعاد را روایت کرده است و این تناقض نیست، چون با هم جمع می‌شوند. در قرآن در آیاتی که به صورت پراکنده از موضوع نقل شده است تناقضی مشاهده نمی‌شود، چون قابلیت جمع شدن با هم را دارند. مثلاً در یک آیه نقل شده است؛

﴿فَيَوۡمَئِذٖ لَّا يُسۡ‍َٔلُ عَن ذَنۢبِهِۦٓ إِنسٞ وَلَا جَآنّٞ٣٩[الرحمن: ٣٩].

«پس در آن روز (قیامت) هیچ جن و انسی از گناهش پرسیده نشود (چون با علامات چهره شان شناخته می‌شوند)».

[در واقع] خدا از آنان می‌پرسد که چرا راه خطا را پیمودید در حالی که ما برای شما رسولانی فرستادیم تا به شما هشدار دهند و خداوند از آنان نمی‌پرسد که چه گناهی را در چه زمانی مرتکب شده‌اید!

ولی در آیه دیگر نقل شده است؛

﴿وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسۡ‍ُٔولُونَ٢٤[الصافات: ٢٤].

«و آنها را نگاهدارید که يقينا باز خواست خواهند شد».

در آیۀ اول خداوند احتیاجی به پرسیدن سؤال از گناه کسی ندارد، چون خود بهتر از هر کسی بر آن آگاه است. و در آیۀ دوّم سؤال مآخذه‌ای می‌کند که نمی‌گوید چه گناهی کردید؛ بلکه می‌گوید چرا این کار را کردید؟!

﴿أَلَمۡ يَأۡتِكُمۡ رُسُلٞ مِّنكُمۡ يَتۡلُونَ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتِ رَبِّكُمۡ وَيُنذِرُونَكُمۡ لِقَآءَ يَوۡمِكُمۡ هَٰذَاۚ[الزمر: ٧١].

«آیا پیامبرانی از میان خودتان به سوی شما نیامدند که آیات پروردگارتان را برای شما بخوانند، و شما را از دیدار امروزتان هشدار دهند؟!».

[١٠]- آقای سروش بر آیه ششم سوره التکویر، ﴿وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ سُجِّرَتۡ٦ اعتراض نموده و آن را پارادوكس خوانده است. جناب گلبدین حکمتیار، در پاسخ به این اعتراض سروش بر قرآن کریم، مطلبی نوشته که با اندک تصرف در ذیل بیان می‌گردد: «سروش معنى دقيق اين آيه ﴿وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ سُجِّرَتۡ٦[التكوير: ٦] را درست درك نكرده، در پى مفسرانى رفته است كه تعبير و تفسير شان از اين آيه كاملاً نادرست است. مى‌پرسم: چرا تسجير را به معنى پر شدن و لبريز شدن نه گرفته اید؟! در حالى كه معنى اصلى آن همين است، معناى لغوى تسجير (سجرت) ميان تمامى تبارهاى عرب پر شدن است نه سوختن، هر كى آن را به معنى سوختن گرفته اشتباه كرده، تعبيرش هم از ناحيه لغوى نادرست است و هم مخالف و مغاير تعبير و تفسيرى كه قرآن خود و در آيه ديگرش از اين آيه دارد، قرآن در آيه (٦) سوره التكوير مى‌فرمايد: ﴿وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ سُجِّرَتۡ٦ و متعاقب آن در سوره بعدى؛ در آيه ٣ سوره الانفطار مى‌فرمايد: ﴿وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ ٣، در هردو آيه، واژہ‌هاى سجرت و فجرت هممعنى او هممفهوم اند، اولى به معنى پر شدن و دومى به معنى جارى شدن است، يعنى بحرها از آب به حدى پر و لبريز مى‌شوند كه آبش به سوى سواحل و خشكى هاى زمين جارى مى‌شود. "تسجير" را عده‌اى از مترجمين به معنى افروخته شدن و شعله ور شدن گرفته اند، نه به دليل اين كه معنى اصلى اش سوختن است، بلکه براى آن كه پر شدن و لبريز شدن بحرها براى شان قابل فهم نبود، براى رفع اشكال ذهنى خود روش سروش را در پيش گرفته اند، و جامه‌اى بر تن اين واژہ پوشانده اند كه نه تنها با آن نمى‌سزد و نمى‌زيبد بلكه از آن موردى براى اعتراض افرادى چون سروش ساخته اند. بنابر ترجمه و تعبير آنان، آيه مذكور اين مفهوم را افاده مى‌كند: در روز قيامت بحرها افروخته مى‌شوند. و هواداران امروزى شان براى توجيه آن مى‌گويند: آب از دو عنصر هايدروجن و آكسيجن تركيب شده كه هايدروجن ماده قابل سوخت و آكسيجن ماده ممد سوخت است، اگر آكسيجن نباشد عمليه سوخت صورت نمى‌گيرد، هر ماده‌اى در اثناى سوختن به آكسيجن ضرورت دارد. در درجات بالايى حرارت همين آب كه وسيله اطفاى آتش است، خود به ماده سوخت تبديل مى‌شود و مى‌سوزد. اين مفسرين معتقد اند كه اشاره به اين حقيقت علمى يكى ديگر از اعجازهاى علمى قرآن است، انسان فقط در قرن بيست توانست به اين حقيقت پى ببرد كه آب اين ماده اطفاى آتش خودش ماده سوخت است. امروز مى‌دانيم كه نه تنها آب بلكه هر عنصر و ماده اين عالم؛ از خاك تا سنگ، از بته نازك تا فولاد سخت، هيچ چيزى در زمين ما وجود ندارد كه قابل سوخت نباشد. به جناب سروش مى‌گويم: چرا در قطار اين نو انديشان قرار نگرفته و تعبير شان را نپذيرفته اید؟!! به جناب سروش اين ياددهانى را نيز غير مفيد نمى‌يابم كه عرض كنم: در كشورى كه از سالها به اين سو متوطنى؛ بريتانيا؛ همين اكنون پروژہ‌اى روى دست است كه مى‌خواهند آب را جانشين نفت بسازند، چون ماده سوخت، تجربه موفق و دست آورد محققان چشمگير است، اما كمى پرهزينه، و اگر آن را خودستايى تلقى نكنى؛ من بارها و قبل از شنيدن خبر اين پروژہ متوجه شده ام كه وقتى مى‌ديدم بخار آب از ميان شعله آتش مى‌گذشت به شدت شعله‌هايش مى‌افزود، برداشتم اين بود كه مى‌توان از آب ماده سوخت ساخت. عده‌اى ديگر معنى اصلى تسجير را برگزيده‌اند و گفته اند: زمانى پيش خواهد آمد كه بحرها پر از آب مى‌شوند، به سوى خشكى‌هاى زمين جارى گرديده؛ تمامى زمين غرق آب مى‌شود. مى‌دانيم كه خداى حكيم نظام آبى زمين را به نحوى تنظيم كرده كه مقدارى از آب در بحرها؛ مقدارى به شكل برف و يخ در سلسله جبال مرتفع و قطب شمال و جنوب و مناطق سرد سير زمين و دور از تابش اشعه آفتاب ذخيره مى‌شود، مقدارى ديگر بشكل ابرهاى ضخيم در گستره فضاى زمين ما در گردش است، مقدارى هم در زير زمين قرار گرفته و مقدارى در روى زمين جريان دارد. اگر اين نظام متلاشى شود، ابرها ببارند و همه آب شانرا بر زمين فروريزند، برف كوه‌ها و يخ‌هاى منجمد مناطق سردسير ذوب شوند و بسوى بحرها سرازير شوند، تمامى زمين در آب غرق مى‌شود. در سوره انفطار نيز مشاهده مى‌كنيد كه در باره اين حالت بحرها مى‌فرمايد: ﴿وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ ٣: «و آنگاه كه بحرها روان شوند». هردو آيه روان شدن و لبريز شدن بحرها و سرازير شدن آب آن بسوى خشكى هاى زمين را افاده مى‌كنند. سوختن آب و جارى شدن بحرها (دریاها)، هيچ يكى از اين دو مطلب در ١٤ قرن قبل براى انسان آن وقت قابل فهم نبود. شايد خيلى از معاندين لجوج و جاهل بر اين حرف پيامبر  ÷ لبخند تمسخرآميز زده باشند كه بحرها جارى خواهند شد!! و خيلى ديگر نيز چون سروش آن را پارادوكس خوانده باشند، در حاليكه عادتاً آب از روى زمين و بلنديهايش بسوى بحرها جارى مى‌شود! و يا اينكه بحرها برافروخته خواهند شد در حاليكه آنها آب را براى اطفاى آتش و جلوگيرى از احتراق سائر مواد بكار مى‌برند. امروز اين حقائق براى انسان مكشوف شده و به كنه اين آيات پى برده، پس بگوييد: پيامبر  ÷ چگونه اين حقائق ژرف و عميق علمى را در آن شرائط عقب ماندگى علمى انسان درك كرد؟! از جناب سروش مى‌پرسم: آيا فهميدید كه اين آيه نه تنها به زعم شما يك پارادوكس نيست؛ بلكه اعجاز بزرگ علمى است، اين را پيامبر  ÷ در رؤيايش نه بلكه با وحى از سوى خداى عالم الغيب و الشهاده درك كرده است. (برگرفته از کتاب سروش، از اسلام‌گرایی تا اسلام ستیزی، نوشته‌ای گلبدین حکمتیار. مُصحح)

[١١]- این سخن دکتر سروش، صرف نظر از اینکه قرآن وحی باشد و یا رؤیا – البته به زعم آقای سروش-، نوعی توهین به پیامبر اسلام  ج است؛ چرا که قائل به تناقض در رؤیاهای آن حضرت به این معنی است که ایشان خواب‌های پریشان و متناقضی را دیده‌اند. معاذ الله -م