بعضی از گفتارهای سلف صالح در مورد اصحاب رسول اللهش
و بعد از این برای شما بعضی از صحبتهای که سلف این امت در حق اصحاب به طور عموم ایراد کردهاند نقل میکنم، که معاویهسهم در این عموم داخل است و همچنین سخنهائیکه مخصوصاً در مورد معاویه بیان شده است:
۱- امام طحاوی در کتاب مشهور خود: العقیده الطحاویه میگوید: «ونحب أصحاب رسول الله ص ولا نفرط في حبِّ أحد منهم، ولا نتبرّأ من أحد منهم، ونبغض من يبغضهم، وبغير الخير يذكرهم، ولا نذكرهم إلاّ بخير، وحبُّهم دين وإيمان وإحسان، وبغضهم كفر ونفاق وطغيان».
ما (اهل سنت) اصحاب رسول الله صرا دوست داریم و در محبت هیچ کدام افراط نمیکنیم، و خود را از هیچکدام مبرّا نمیدانیم، و دشمنی میکنیم با کسی که با آنها دشمنی میکند، و به غیر از نیکی از آنها یاد کند، و ما تنها به نیکی از آنها یاد میکنیم، و محبت آنها جزء دین، ایمان و احسان است، و بغض از آنها جزء کفر، نفاق و سرکشی است.
۲- شارح عقیده الطحاویه هم میگوید: چه کسی گمراهتر از آن است که در قلبش نسبت به نیکان مؤمنین، و بزرگان اولیای خدا بعد از پیامبران کینه وجود داشته باشد، بلکه میتوان گفت: یهود و نصاری در این خصلت از آنها بهتراند، به یهود گفته شد چه کسانی بهترین شما هستند؟ گفتند: یاران موسی÷، وبه نصاری (مسیحیان) گفته شد: بهترین شما چه کسانی هستند؟ گفتند: یاران عیسی÷و به روافض گفته شد: شرورترین اهل امت شما چه کسانی هستند؟ در جواب گفتند: یاران محمد، و در میان آنها استثنا قائل نیستند مگر برای عدهای کم از اصحاب، و در میان آنهائیکه مورد ناسزا قرار گرفتهاند کسانی وجود دارد، که به درجات از آنهائیکه مورد استثنا قرار گرفتهاند با فضیلتتراند.
۳- ما البغوی در کتاب شرح السنه میگوید: امام مالک گفته است: کسی که نسبت به یکی از اصحاب رسول الله صبغض ورزد و در قلبش نسبت به یکی از آنها کینه باشد در غنیمت و فیء مسلمانان هیچ سهمی ندارد، بعد از آن این آیه را تلاوت کرد: ﴿مَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰ﴾[الحشر: ٧]. «آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند». تا رسید به آیه ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ﴾[الحشر: ۱۰].
«(همچنین) کسانی که بعد از آنها (مهاجران و انصار) آمدند و میگویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز».
و نزد امام مالک یادی از مردى شد که به اصحاب رسول الله صبد و بیراه میگوید، امام مالک این آیه را تلاوت کرد: ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ﴾[الفتح: ۲٩]. تا اینکه رسید به اینجا: ﴿ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ﴾[الفتح: ۲٩]. سپس گفت: هر کس در دلش کینه اصحاب رسول الله صرا در دل داشته باشد این آیه شامل حال او میشود [۲].
۴- مام شوکانی در تفسیر این آیه که قبلاً ذکر شد و بعد از اینکه کلمۀ ﴿جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ﴾را تفسیر میکند، میگوید: یعنی مهاجرین و انصار و هدف از ﴿جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ﴾آن دسته از افرادی است که بعد از آنها میآیند که از مهاجرین و انصار پیروی میکنند، تا روز قیامت [۳]و میگوید: خداوند به آنها دستور میدهد که برای مهاجرین و انصار طلب آمرزش بکنند و باز هم دستور میدهد که: از خدا بخواهند: هر کینهای که نسبت به هر مسلمانی از قلبشان دور کند. پس در این عموم (هر مسلمانی) اولاً اصحاب رسول الله صداخل میشوند چون آنها جزء اشرفین مسلمانان هستند و همچنین آنها (اصحاب) در سیاق آیه هم ذکر شدهاند. پس کسی به طور عموم و بدون استثنا برای هر اصحابی استغفار نکند و از خدا برای آنها طلب رضایت نکند: در این آیه مخالف فرمان خداوند عمل نموده است، پس کسی که در قلبش نسبت به آنها کینه ورزد در حقیقت از طرف شیطان، دچار فساد در رأی شده است، به وسیلۀ دشمنیاش با اولیای خدا و نخبهگان امت رسول الله ص، و دچار سرپیچی فراوان از خداوند شده است و دری به سوی خزلان و درماندگی بر وی باز شده است، که آن را به سوی جهنم خواهد کشاند، اگر نفس خود را باز نیابد. به پناه بردن به پروردگار و استغاثه به ذات مقدسش، و آن را جبران نکند به طوری که آن کینهای که وجود دارد در قلبش نسبت به خیر القرون و بزرگان این امت بیرون کند،. و اگر آن کینه که در درونش قرار دارد وی را به سوی ناسزا و ستم به اصحاب رسول الله صکشانید، در واقع برای شیطان رام شده است و در غصب و ناخشنودی خداوند قرار گرفته است:
و این درد علاج ناپزیر کسی مبتلایش میشود که استاد رافضی داشته است و یا اینکه با یکی از دشمنان، بهترینهای این امت همراهی کرده است، آنهائیکه بازیچهی دست شیطان قرار گرفتهاند. و شیطان دروغ ساخته شده را برای آنها مزین کرده است و داستانهای دروغین و خرافات وضع شده آنها را از قرآن که هیچ گاه باطل به سویش راه ندارد، دور کرده است، و همچنین از سنت رسول الله صکه به روایات ائمه بزرگوار در هر زمان برای ما نقل شده است، در واقع آنها گمراهی را به هدایت خریدهاند و سود فراوان را به خسارت تعویض کردهاند و پیوسته شیطان، رجیم آنها را از منزلی به سوی منزل دیگر سوق میدهد، و از جای به جای دیگر، و آنها را به دشمن قرآن و سنت رسول الله صو به نخبگان امت و بندگان صالح و سائر مؤمنین تبدیل کرده است، و فرایض خدا را از یاد بردهاند، و از شعائر خدا دوری نمودهاند، و تمام تلاش خود را برای نیرنگ به اسلام و مسلمین به کار گرفتهاند، و دین و اهلش را به هر سنگ و چوبی میزنند و خداوند آنها را احاطه کرده است.
آنچه ذکر شد گفته امام شوکانی بود در تفسیر این آیۀ که قبلاً تلاوت شد: ﴿يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا﴾[الحشر: ۱۰]. تا آخر آیه. بعد از این میگوید: حاکم در صحیح خود و ابن مردویه نقل میکنند، از سعد بن ابی وقاصسکه فرموده است: مردم در سه رتبه قرار دارند دو گروه آنها گذشته و یک گروه مانده است، پس بهترین چیزی شما میتوانید باشید خود را در زمرۀ گروه سوم قرار دهید بعداً این آیه را تلاوت نمود: ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ﴾[الحشر: ۱۰]. «(همچنین) کسانی که بعد از آنها (مهاجران و انصار) آمدند و میگویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز».
و همچنین عبد بن حمید وابن المنذر وابن أبی حاتم وابن الأنباری در کتاب المصاحف وابن مردویه از عائشهلروایت میکنند که در تفسیر این آیه فرموده است: به آنها (مردم) دستور داده شـده است که برای اصحاب رسول الله صاستغفار کنند، ولی در عوض به آنها ناسزا میگویند. بعد از آن این آیه را تلاوت نمود ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ﴾ [۴]. و من هم میگویم امام مسلم هم این حدیث را بدون ذکر آیه در اواخر صحیحش نقل نموده است.
۵- و امام نووی در شرح این حدیث میگوید: قاضی گفته است: ظاهراً زمانی عائشه این مسئله را گفته است، وقتی که شنید از اهل مصر که در مورد عثمان بن عفّانسچیزهای گفتهاند و اهل شام هم در مورد علیسو حروریه در مورد تمام اصحاب آنچه گفته بودند.
امّا امر به طلب آمرزش در آیه، چنین اشاره شده است: ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ﴾[الحشر: ۱۰].
و استدلال امام مالک در این آیه بر این بوده است که فرموده است: کسی که به اصحاب ناسزا گفته است در فیء (ارمغان) مسلمانان هیچ نصیبی نخواهد داشت چون خداوند فیء را برای کسانی که بعد از اصحاب میآیند و برای آنها استغفار میکنند، قرار داده است نه غیر آنها والله اعلم [۵].
۶- و ابن مردویه از ابن عمربنقل میکند که از کسی شنید که در مورد مهاجرین، منتقدانه صحبت میکند ابن عمرباین آیه را برایش تلاوت نمود: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ﴾[الحشر: ۸]. برای فقرای مهاجرینپس گفت: این ذکر مهاجرین در قرآن است آیا شما از آنها هستی؟ گفت: خیر بعد از آن این آیه را تلاوت نمود ﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ﴾[الحشر: ٩]. «و برای کسانی است که در این سرا (سرزمین مدینه) و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند».
به او گفت: این هم صفات انصار در قرآن آیا شما جزء آنها هستی؟ گفت خیر پس این آیه را برایش تلاوت نمود ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ﴾. کسانی که بعد از مهاجرین و انصار میآیند الی آخر، ابن عمر گفت شما از این گروه هستید؟ مرد گفت: امیدوارم، ابن عمر گفت از این گروه کسی نیست که به مهاجرین و انصار ناسزا بگوید [۶].
٧- اما احمد بن حنبل در کتاب خود: السنّه گفته است: ذکر خوبیها اصحاب رسول الله صجزء سنت است، و همچنین دوری جستن از اظهار نظر دربارۀ آنچه میان آنها روی داده است. پس کسی به اصحاب رسول الله صیا به یکی از آنها ناسزا بگوید، مبتدع و رافضی است، و محبت یاران رسول جزء سنت است، و دعای خیر برای آنها نزدیکی و قربت به خدا است، و پیروی از آنها وسیله رسیدن به خدا است، و تبعیت از آثار آنها، فضیلت است.
و باز هم میگوید: برای هیچ کس جایز نیست چیزی از بدیهای آنها ذکر کند، و به یکی از آنها طعنه بزند، کسی که چنین کاری انجام دهد بر خلیفه مسلمانان (اگر وجود داشده باشد) واجب است وی را تنبیه و تعزیر کند، و برای خلیفۀ مسلمین جایز نیست وی را مورد عفو قرار دهد، بلکه باید وی را معاقبه کند، و از آن بخواهد که توبه کند، در غیر این صورت، عقوبت را بر وی افزایش دهد، و باید او را زندان ابد کند (در صورت سرپیچی از توبه کردن) تا اینکه توبه کند و برگردد.
۸- امام ابو عثمان الصابونی در کتاب خود: (عقیده السلف وأصحاب الحدیث)، چنین میگوید: سلف صالح معتقدند که باید از آنچه میان اصحاب روی داده است دوری کرد، و زبانها را از ذکر آنچه متضمن عیوب آنها است، و نسبت دادن نقص به آنها است، پاک نگه داشت. و همچنین معتقدند که باید بر همۀ آنها درود و رحمت فرستاده شود، و تمام آنها را باید دوست داشت.
٩- شیخ الإسلام ابن تیمیه/در کتاب (العقیده الواسطیه) گفته است: از اصول اعتقاد اهل سنت و جماعت این است که قلب و زبانش را دربارۀ اصحاب رسول الله صسالم نگاه دارد، چنانچه خداوند در قرآن آنها را این چنین توصیف نموده است: ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠﴾[الحشر: ۱۰].
«(همچنین) کسانی که بعد از آنها (مهاجران و انصار) آمدند و میگویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حس و کینهای نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحیمی».
و باید از رسول الله صاطاعت شود که فرموده است: «لا تسبوا أصحابي فوالذي نفسي بيده لو أنَّ أحدكم أنفق مثل أحد ذهباً ما بلغ مدّ أحدهم ولا نصيفه».
«به یاران من ناسزا نگویید، قسم به کسی که جان من در دست او است اگر یکی از شما به مانند کوه اُحد طلا در راه خدا صدقه دهد به اندازۀ پر کف آنها که در راه خدا صدقه دادهاند نمیرسد و حتی نیمی از آن».
تا اینکه (ابن تیمیه) میگوید: اهل سنت و جماعت از راه و روش روافض دوراند که نسبت به اصحاب بغض دارند، و به آنها ناسزا میگویند، و همچنین از آنهائیکه به گفتار یا کردار خود، اهل بیت رسول الله صمورد اذیت قرار میدهند و در مورد آنچه که میان آنها روی داده است ساکت میباشند، دورند، حتی اینکه گفتهاند: این خبرهائیکه روایت شده است، در مورد بعضی از آنها در آن کذب وجود دارد، و در بعضی از آنها (اخبار) اضافه و یا نقص شده است، و یا اینکه مورد تغییر و تبدیل قرار گرفته است، و آنچه قول صحیح است در مورد آنها گفته شود این است که: آنها معذورند، و یا اینکه اجتهاد کرده و درست گفتهاند، و یا خطا کردهاند [٧].
و همچنین با توجه به اینکه آنها (سلف صالح) معتقد نیستند که تمام اصحاب از ارتکاب گناهان بزرگ و کوچک معصوم بودهاند بلکه ارتکاب گناه در تمام اصحاب، امکان پذیر است و برای آنها سابقهی درخشانی از فضایل وجود دارد که موجب آمرزش خطاهایشان را فراهم میسازد.
و در صورت ارتکاب گناه حتی اینکه برای آنها بخشیده میشود گناهائیکه مرتکب شدهاند که برای دیگران چنین امتیازی وجود ندارد، چون آنها دارای خوبیهای فراوانی میباشند که به وسیله آن گناهی که انجام دادهانـد محو و بیاثر شده است، و به فرمودۀ رسـول الله صثابت میشود که: بهترین قرنها هستند. و هر مشتی که آنها صدقه دادهاند با فضیلتتر از یک کوه طلا است که نسلهای بعدی آنها، صدقه میکنند، بعد از آن اگر به وجه احتمال گناهی از یکی از آنها سر زده باشد، یا اینکه از آن توبه کرده است، یا با اعمال نیک خود آن را محو و بیاثر کرده، یا به وسیله پیشی گرفتنش از دیگران در اسلام آوردن، گناهش بخشیده میشود، و یا اینکه به وسیله شفاعت پیامبر خدا صکه از همۀ افراد بشریت بیشتر لیاقت شفاعت او را دارند، یا در دنیا دچار بلایی شدهاند که موجب کفارۀ گناهشان شده است. پس وقتی تمام این احتمالات در مورد گناه اصحاب وجود دارد که مورد بخشش الهی قرار گرفتهاند، باید در مورد یکی از آنها به هنگام اجتهادش در امری که اگر درست گفته باشد برایش دو أجر وجود دارد، و اگر خطا کرده باشد یک اجر وجود دارد، و خطایش مورد عفو قرار گرفته است چه تصوری داشت.؟!! [۸].
و بعد، آن اندازه که در مورد بعضی از آنها انتقاد شده است اعمال خیلی اندکی است که در مقابل آن همه نیکی که انجام دادهاند پوشیده میشود، از ایمان به خدا و رسولش، و جهاد در راه خدا و هجرت و یاری دادن، و علمی که به مردم نفع رسانیده است و عمل صالح آنها.
و هر کسی به آگاهی و بصیرت به سیرۀ اصحاب نگاه کند و آنچه که خداوند به آنها فضل عطا کرده است، به علم یقین، میداند: آنها بهترین، امت هستند بعد از پیامبران، پس نه قومی وجود داشته قبل از آنها، و نه میآید مثل آنها، در فضیلت و بزرگی، و همچنین برایش ثابت میشود که آنها نخبهگان این امت هستند، امتی که بهترین امتها و با احترامترین آنها است.
۱۰- امام الشیخ یحیی بن ابی بکر العامری الیمنی درکتاب خود (الرياض المستطابة في من له رواية في الصحيحين من الصحابة)میگوید: بر هر عاقل و متدینی لازم است که دربارۀ یاران رسول الله ص، مسامحه و سعۀ صدر داشته باشد، نسبت به اختلافی که در میان آنها روی داده است، و مخطی آنها را معذور بدارد، و برای آنها طلب مغفرت بکند، و تسلیم صحیح بودن آن چیزی باشد که بر سرش اجماع کردهاند، طبق آنچه دانستهاند، چون آنها نسبت به اوضاع آن زمان آگاهتر بودهاند، چون آنچه که حاضر میبیند، غائب نمیتواند ببیند [٩].
و راه و روش خدا شناسان این است: که معذور میدانند، اصحاب رسول را در معایب، ولی راه و روش منافقین هم دنبال کردن لغزشها است.
پس اگر راه و روش دین این باشد که باید عیوب عامۀ مسلمین پوشانده شود پس در مورد اصحاب رسول الله صچه گمان داشت؟، علیرغم اینکه رسول الله صمیفرماید: «لا تسبوا أحداً من أصحابي» به هیچ کس از یاران من ناسزا نگویید. و همچنین میگوید: «من حسن إسلام المرء تركه ما لا يعنيه».از نشانۀ اسلام خوب آن است که فرد مسلمان آنچه را که نیاز ندارد ترک کند.
این طریقه صالحان سلف است، و غیر از آن بیهوده و هلاک است [۱۰].
۱۱- حافظ ابن حجر در (فتح الباری) از أبی المظفر السمعانی نقل میکند که گفته است: تعرض به اصحاب نشانۀ درماندگی، بدعت و گمراهی است [۱۱].
۱۲- میمونی گفته است: امام احمد بن حنبل به من گفت: ای أبا الحسن اگر کسی را دیدی که یکی از اصحاب رسول الله صرا به بدی یاد میکند در مورد مسلمان بودنش اتهام وارد کن [۱۲].
۱۳- الخطیب البغدادی در کتاب خود (الکفایه) به نسبت دادن سندش به ابوزرعۀ رازی، گفته است: هرگاه کسی را مشاهده کردید که یکی از اصحاب را به کم اهمیتی یاد میکند، بـدان که او بیدیـن است، چـون رسول الله صنزد ما حق است، و این قرآن و آن سنتهای رسول الله صبه وسیله اصحاب به ما رسیدهاند، پس آنها نمیخواهند مگر اینکه شاهدان ما را مورد اتهام قرار دهند، تا قرآن و سنت رسول الله صرا باطل کنند. و باید اتهام به خود آنها برگردد چون آنها بیدین هستند.
۱۴- حافظ ابن کثیر در تفسیر آیه: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ﴾[التوبة: ۱۰۰].
«پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانى که به نیکى از آنها پیروى کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند».
چنین گفته است: خداوند بزرگ به ما خبر داده است که از مهاجرین و انصار و آنهائیکه به خوبی از آنها پیروی میکنند راضی و خشنود است، پس وای بر کسی که از آنها بغض داشته باشد، و به آنها ناسزا بگوید، یا به بعضی از آنها به ویژه بزرگ اصحاب رسول الله ص، بعد از رسول، و بهترین، و با فضیلتترین آنها یعنی صدیق اکبر و خلیفۀ بزرگ ابوبکر بن ابی قحافهس.
پس آنکه طائفه درمانده از رافضه با افضل اصحاب دشمنی دارند و نسبت به آنها بغض دارند و به آنها ناسزا میگویند پناه بر خداوند و این دلالت دارد که عقلشان معکوس است، و قلبشان خاموش، پس آنها کجا و ایمان کجا؟ در حالیکه ناسزا به کسانی میگویند که خدا از آنها خشنود است.
اما اهل سنت و جماعت خشنود و راضی هستند از کسانی که خداوند از ایشان راضی است و ناسزا به کسی میگویند که خداوند و رسولش به وی ناسزا گفته باشند و با کسی دوستی میکنند که خدا را دوست داشته باشد با کسی دشمنی میکنند که با خدا دشمنی کرده باشد. آنها (اهل سنت) تابع قرآن و سنت میباشند و اهل بدعت نیستند و اقتدا میکنند نه اینکه خود را راهنما بدانند به همین دلیل، حزب الله المفلحون و بندگان مؤمنش، آنها هستند.
۱۵- ابن حجر العسقلانی گفته است: اهل سنت و جماعت اتفاق نظر دارند بر وجوب ممنوعیت طعن زدن به یکی از اصحاب به سبب آنچه که میان آنها روی داده است، حتی اگر هم مشخص شود که حق با کدام است، چون آنها با هم وارد جنگ نشدهاند مگر به اجتهاد، و خداوند مجتهدی را که خطا کرده باشد مورد عفو قرار میدهد، بلکه ثابت است آن کسی که اجتهاد میکند برایش یک اجر وجود دارد، و اگر در اجتهادش اصابت کرد دو اجر دارد [۱۳].
[۲] نگاه شرح السنه (۱/۲۲٩). [۳] یعنی اگر کسی از مهاجرین و انصار واقعاً پیروی کند و لو اینکه هم عصر آنها نباشد مشمول ﴿جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ﴾خواهد شد. (مترجم). [۴] نگاه فتح القدیر (۵/۱٩٧/۱٩۸). [۵] نگاه شرح النووی علی صحیح مسلم ۱۸/۱۵۸. [۶] فتح القدیر (۵/۱٩۸). [٧] که در هر دو صورت صاحب اجر میباشند. (مترجم). [۸] در این زمینه میتوان به چند نمونه در کتب سیره اشاره کرد که تقریباً در میان اهل تحقیق به تواتر رسیده است مثلاً در مورد ماجرای حاطب بن ابی بلتعه در فتح مکه که برای قریش نامه نوشت و بعضی از اصحاب از جمله عمر بن خطاب وی را به نفاق متهم کردند، رسول الله صدر این زمینه خطاب به عمر و بقیۀ اصحاب چنین فرمود: ای عمر! دست بردار، شاید خداوند به اصحاب بدر این امتیاز را داده باشد که اى اهل بدر! هرکاری میتوانید انجام دهید، من تمام گناهان شما را بخشیدهام! اعملوا ما شئتم فإني قد غفرت لكم!!و یا اینکه در غزوهی (تبوک) وقتی که مسلمانان در مضیقه فراوان قرار گرفتند عثمان بن عفان چندین هزار درهم و دینار برای آماده کردن لشکر اسلامی صرف کرد که مجموعۀ پول و اثاث جنگ را نزد رسـول الله صآوردند رسول الله صفرمود: اللهم ارض عن عثمان فإني منه راض:خدایا از عثمان خشنود باش که من از او راضی هستم! و فرمود: از این به بعد هیچ امری به عثمان ضرر نمیرساند ما ضر عثمان ما يفعله بعد اليوم. برای تحقیق به کتاب رحیق المختوم و دیگر کتب سیره در بحث فتح مکه و غزوۀ تبوک مراجعه شود. (مترجم). [٩] چنانچه در ضرب المثل است: شنیدن کی بود مانند دیدن؟ (مترجم). [۱۰] نگاه الریاض المستطابه حد (۳۱۱). [۱۱] فتح الباری ۴/۳۶۵. [۱۲] البدایه و النهایه ۸/۱۳٩. [۱۳] فتح الباری ۱۳/۳۴.