دليل اين شرطها از قرآن و سنت پيغمبرص:
دلیل أول: آنهم علم و معرفت به معنای آن: ﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ﴾[محمد: ۱٩].
«پس یقین بدان که معبودی بحق جز خداى یکتا نیست».
و ﴿إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ﴾[الزخرف: ۸۶].
«بلکه کسانی (چنین حقی دارندک) که آنان دانسته به حق گواهی داده باشند».
¬﴿وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ﴾¬یعنی «مىدانند با دلهایشان»، آنچه زبانهای آنها با آن نطق کرده است.
عثمان بن عفانسروایت مىکند که رسول اکرمصفرمودند: «مَنْ مَاتَ وَهُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ» [۲].
«هرکسى که بمیرد و بداند که هیچ معبودی بر حق غیر از خدای یکتا نیست، به بهشت داخل مىشود».
دلیل یقین و ایمان داشتن به آن: خداوند مىفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ يَرۡتَابُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ١٥﴾[الحجرات: ۱۵].
«مؤمنان تنها آنانند که به خدا و رسولش ایمان آوردهاند، آنگاه شک به دل راه ندادهاند و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد کردهاند. اینانند که راستگویند».
خـداوند برای صدق و راستی ایمانشان به خدا و رسول شرط کرده که شک به دل خود راه ندهند، یعنی شک نکنند، زیرا کسى که شک کند از منافقین بشمار مىرود.
و از أبوهریرهسروایت است که رسول الله صفرمودند: «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنِّى رَسُولُ اللَّهِ لاَ يَلْقَى اللَّهَ بِهِمَا عَبْدٌ غَيْرَ شَاكٍّ فِيهِمَا إِلاَّ دَخَلَ الْجَنَّةَ». وفي رواية:«لاَ يَلْقَى اللَّهَ بِهِمَا عَبْدٌ غَيْرَ شَاكٍّ فِيهِمَا فيجب عَنِ الجنَّةِ» [۳].
«گواهى مىدهم که معبودی بر حق جز خدای یکتا نیست، و من فرستاده و رسول خدا هستم، هرکسى با این دو گواهی خدا را ملاقات کند، و در آن شکی در دل نیاورد، به بهشت داخل خواهد شد، و در روایتى آمده است: هرکسى با این دو گواهی خدا را ملاقات کند در حالیکه شکی در دل او نباشد، از داخـل شدن به بهشت جلوگیری نخواهد شد».
و در جزئى از حدیثى که أبوهریرهساز رسول الله صروایت مىکند آمده است که فرمودند: «...مَنْ لَقِيتَ مِنْ وَرَاءِ هَذَا الْحَائِطِ يَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ مُسْتَيْقِنًا بِهَا قَلْبُهُ فَبَشِّرْهُ بِالْجَنَّةِ» [۴].
«هرکه را پشت این دیوار ملاقات کردی که گواهی مىدهد: که هیچ معبودی بر حق غیر از خدای یکتا نیست، در حالیکه دلش متیقن به آن باشد. به بهشت مژده بده».
و دلیل إخلاص در آن: ﴿أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُ﴾[الزمر: ۳].
«آگاه باشید که دین خالص (پاک از ریاء و نفاق) برای خدای یکتا است».
خداوند متعال مىفرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ﴾[البینة: ۵].
«و فرمان نیافتندجز آنکه خدا را - در حالى که پرستش را برای او خالص ساختهاند با پاکدلی (دین ورز به آیین ابراهیمی) - بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین راستین».
و دلیل از سنت پیغمبر صحدیث صحیح و ثابت که أبوهریرهساز رسـول الله صروایت مىکند که فرمودند: «أَسْعَدُ النَّاسِ بِشَفَاعَتِى يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ قَالَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ ، خَالِصًا مِنْ قَلْبِهِ أَوْ نَفْسِهِ» [۵].
«خوشبخترین و سعادتمندترین مردم به شفاعت من روز قیامت کسانى هستند که بگویند: معبودی بر حق غیر از خدای یکتا نیست، و این گواهى خالص از قلب و جانش باشد».
و در صحیح عتبان بن مالکسروایت مىکند که رسول الله صفرمودند: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَرَّمَ عَلَى النَّارِ مَنْ قَالَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ. يَبْتَغِى بِذَلِكَ وَجْهَ اللَّهِ» [۶].
«هر آئینه خـداوند حرام کرده بر آتش کسى را که بگوید: معبودی بر حق بجز خدای یکتا نیست، و با این سخن خود رضای خداوند را مىطلبد».
إمام نسائی در کتاب: «عمل اليوم و الليلة» از دو نفر از صحابهبروایت مىکنند که رسول اکرمصفرمودند: «من قال لا إله إلا الله وحده لا شريك له، له الـملك وله الحمد وهو على كل شيء قدير مخلصاً بها قلبه، يصدق بها لسانه، إلاَّ فتق الله لها السماء فتقاً حتى ينظر إلى قائلها مـن أهل الأرض، وحق لعبد نظر الله إليه أن يعطيه سؤله» [٧].
«هر کسى که گفت: هیچ معبودی بر حق غیر از خدای یکتا نیست، و او هیچ شریکى نـدارد، و برای اوست ملک جهانیان و حمد و ستایش، و او بر همه چیز قادر است، در حالیکه گفتهاش به آن خالصانه از قلب او باشـد، و زبان او بر آن تصدیق کند، خـداوند آسمان را شکافته تا به گوینده این کلمات که از مردم زمین است بنگرد، و خوشا به کسى که خـدا به او نگاه کند، که اگر از او سؤال و دعائی کند خـداوند به او عطا مىفرماید».
و دلیل صدق و راستگوئى : خداوند مىفرماید: ﴿أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن يُتۡرَكُوٓاْ أَن يَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا يُفۡتَنُونَ ٢ وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَيَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَلَيَعۡلَمَنَّ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٣﴾[العنکبوت: ۲-۳].
«ألم این حروف اشاره به أسماء و یا أسرار بین خدا و رسول خداست و تفسیر زیادی در این کلمه آمده است. آیا مردم مىپندارند که رها مىشوند به(مجرد) آنکه بگویند: ایمان آورده ایم و آنان آزموده نمىشوند. و به راستی کسانی را که پیش از آنان بودند، آزمودیم. پس البته خداوند آنان را که راست گفتند معلوم مىدارد و دروغگویان را(نیز) معلوم خواهد داشت».
و در حـدیث صحیح معاذ بن جبلساز رسول اللهصروایت مىکند که فرمودند: «مَا مِنْ أَحَدٍ يَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ صِدْقًا مِنْ قَلْبِهِ إِلاَّ حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَى النَّارِ» [۸].
«هرکس گواهى دهد که معبودی بحق جز خدای یکتا نیست و محمد بنده و فرستادۀ خداست، و این گواهى صادقانه و از قلب او باشد، خداوند آتش جهنم را بر او حرام مىگرداند».
و دلیل دوستى و محبت:
خداوند مىفرماید: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِ﴾[البقرة: ۱۶۵].
«و از مردم کسانى هستند که به جای خدا همتایانی را(برای او) برمى گیرند که آنها را مانند دوست داشتنِ خدا دوست مىدارند - و مؤمنان در دوستی خدا قوىترند-».
و همچنان خداوند مىفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ يُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ ٥٤﴾[المائدة: ۵۴].
«ای مؤمنان. هرکس از شما که از دینش برگردد(بداند که) خداوند گروهی را در میان خواهد آورد که آنان را دوست مىدارد و (آنان نیز) او را دوست مىدارند. (قومى که) بر مؤمنان فروتن و بر کافران درشتخویند، در راه خدا جهاد مىکنند و از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نمىهراسند».
أنس بن مالکساز رسول اللهصروایت مىکند که فرمودند: «ثَلاَثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَجَدَ حَلاَوَةَ الإِيمَانِ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا ، وَأَنْ يُحِبَّ الْمَرْءَ لاَ يُحِبُّهُ إِلاَّ لِلَّهِ ، وَأَنْ يَكْرَهَ أَنْ يَعُودَ فِى الْكُفْرِ كَمَا يَكْرَهُ أَنْ يُقْذَفَ فِى النَّارِ» [٩].
«سه چیز است که اگر در انسان باشند شیرینى ایمان را درک مىکند: اینکه خدا و رسول او محبوبتر از همه چیز باشد، و اینکه مردم را فقط برای خدا و رضا و خشنودی او دوست بدارد، و اینکه از برگشتن به کفر بعد از آنکه خداوند او را از آن نجات داده نفرت داشته باشد، همچنانکه از پرتاب شدن و انداختن خودش در آتش نفرت دارد».
دلیل انقیاد و تسلیم شدن: خداوند مىفرماید: ﴿وَأَنِيبُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّكُمۡ وَأَسۡلِمُواْ﴾[الزمر: ۵۳].
«و پیش از آنکه عذاب به شما رسد، آنگاه یاری نیابید به سوی پروردگارتان باز آیید و در برابر او تسلیم شوید».
و خداوند مىفرماید: ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ دِينٗا مِّمَّنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ﴾[النساء: ۱۲۵].
«و چه کسی نیک آیینتر است از کسى که نیکوکارانه روی خویشتن به سوی خدا نهاد (یعنی راه فرمانبری خدا و إخلاص برای او در پیش گرفت)».
و خداوند مىفرماید: ﴿وَمَن يُسۡلِمۡ وَجۡهَهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰۗ وَإِلَى ٱللَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ ٢٢﴾[لقمان: ۲۲].
«و هرکس نیکوکارانه روی(دلِ) خویش به سوی خداوند آورد، بداند که به دست آویزی استوار چنگ زده است».
و همچنین مىفرماید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥﴾[النساء: ۶۵].
«سوگند به پروردگارت، (در حقیقت) ایمان نیاورند مگر آنکه در اختلافی که بین آنان درگرفت، تو را داور کنند. آنگاه از آنچه حکم کردی در خود هیچ دلتنگی نیابند و کاملاً گردن نهند».
و در حدیث رسول اللهصفرمودند: «لا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يَكُونَ هَوَاهُ تَبَعًا لِمَا جِئْتُ بِهِ» [۱۰].
«هیچکس از شما مؤمن نمى شود تا اینکه هوی و هوس و دوستی او تابع و موافق آنچه من آوردهام نباشد».
و این منتهای انقیاد و تسلیم شدن مىباشد.
دلیل قبول کردن و تسلیم شدن به حقوق آن: خداوند مىفرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ ٢٣ ۞قَٰلَ أَوَلَوۡ جِئۡتُكُم بِأَهۡدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمۡ عَلَيۡهِ ءَابَآءَكُمۡۖ قَالُوٓاْ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ كَٰفِرُونَ ٢٤ فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡۖ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُكَذِّبِينَ ٢٥﴾[الزخرف: ۲۳-۲۵].
«و همچنین پیش از تو در هیچ شهری هشدار دهندهای نفرستادیم مگر آنکه نعمت یافتگانش گفتند: ما پدرانمان را (پایبند) به آیینی یافته ایم و بىگمان بر رد و نشانِ آنان اقتدا مىکنیم. بگو: آیا(به پیروی از پدرانتان پایبند مىمانید) هر چند برایتان هدایت کنندهتر از آنچه پدرانتان را بر آنان یافته اید، آورده باشـیم؟ گفتند: ما به آنچه به آن رسالت یافتهاید، ناباوریم. آنگاه از آنان انتقام گرفتیم، پس بنگر سرانجام دروغ انگاران چگونه بود؟».
خداوند مىفرماید: ﴿إِنَّهُمۡ كَانُوٓاْ إِذَا قِيلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ يَسۡتَكۡبِرُونَ ٣٥ وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۢ ٣٦﴾[الصافات: ۳۵-۳۶].
«آنان(چنان) بودند که چون به آنان گفته مىشد: معبودِ حقی جز خداوندِ(یگانه) نیست، سرکشی مىکردند. و مىگفتند: آیا ما معبودانِ خویش را به خاطرِ(سخنِ) شاعری دیوانه ترک گوییم؟».
و أبوموسی أشعرىسروایت مىکند که رسول اکرمصفرمودند: «مَثَلُ مَا بَعَثَنِى اللَّهُ بِهِ مِنَ الْهُدَى وَالْعِلْمِ كَمَثَلِ الْغَيْثِ الْكَثِيرِ أَصَابَ أَرْضًا، فَكَانَ مِنْهَا نَقِيَّةٌ قَبِلَتِ الْمَاءَ ، فَأَنْبَتَتِ الْكَلأَ وَالْعُشْبَ الْكَثِيرَ، وَكَانَتْ مِنْهَا أَجَادِبُ أَمْسَكَتِ الْمَاءَ، فَنَفَعَ اللَّهُ بِهَا النَّاسَ، فَشَرِبُوا وَسَقَوْا وَزَرَعُوا، وَأَصَابَتْ مِنْهَا طَائِفَةً أُخْرَى، إِنَّمَا هِىَ قِيعَانٌ لاَ تُمْسِكُ مَاءً، وَلاَ تُنْبِتُ كَلأً ، فَذَلِكَ مَثَلُ مَنْ فَقِهَ فِى دِينِ اللَّهِ وَنَفَعَهُ مَا بَعَثَنِى اللَّهُ بِهِ، فَعَلِمَ وَعَلَّمَ، وَمَثَلُ مَنْ لَمْ يَرْفَعْ بِذَلِكَ رَأْسًا، وَلَمْ يَقْبَلْ هُدَى اللَّهِ الَّذِى أُرْسِلْتُ بِهِ» [۱۱].
«مثال آنچه خداوند مرا بر آن مبعوث فرموده از هدایت و علم و دانش همانند باران زیادی است که بر زمین باریده بعضی از آن زمین پاک و قابل کشت بوده، پس از این باران استفاده کرده و علف و گیاهان زیادی مىرویاند، و بعضی دیگر خشک و بىحاصل ولی آب را نگه مىدارد که مردم نفع برده از آن برای آشامیدن انسانی و حیوانی و زراعت استفاده مىشود، و بعضی از آن زمین شوره زار بوده که نه آب را نگه مىدارد و نه علف و گیاهی مىرویاند، و آن مثال کسی است که علم شریعت آموخته و ازآن علم نفع و سـود یافته و به دیگران نیز آموخته، و مثال کسى که به آن علم بىاعتنائى کرده و دانش و راه مستقیمی که خداوند مرا با آن مبعوث فرموده قبول نکرده است».
[۲] مسلم. [۳] مسلم. [۴] مسلم. [۵] بخاری. [۶] مسلم. [٧] ابن رجب. [۸] متفق علیه. [٩] متفق علیه. [۱۰] شرح السنة. [۱۱] متفق عليه.