دفاع از شیخین رضی الله عنهما (دفاع مقدس)

مقدمه

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالـمين، والصلاة والسلام على الـمبعوث رحمة للعالـمين، خاتم الأنبياء وسيد الـمرسلين، سيدنا محمد وعلى آله الطاهرين وصحبه أجمعين وسائر الصالحين. وبعد

کسیکه تاریخ بخواند می‌داند که جهان را سراسر بت‌پرستی و کفر و الحاد و ظلم و ستم جباران بیداد فرا گرفته بود. در چنان موقعی پروردگار مهربان آفتابی پر فروغ به عالم ارزانی کرد، که توانست در مدت کوتاهی آنچنان بت پرستی را در جزیرة العرب نابود کند که حتی پیغمبران دروغین مانند «مسیلمه کذاب» و «اَسوَد عنسی» و سجاح و امثال‌شان هم نتوانستند بت‌پرستی را تازه کنند.

خاتم الأنبياء صلوات الله وسلامه عليه وعلى آله وصحبه أجمعيناز لحظه بعثت آنچنان در راه توحید و نشر عدل و تقوی و امنیت کوشید که خواب و خور و آرامش خود را کنار گذاشت، و در جواب همسر عالیقدر خود خدیجه الکبریلفرمود: «ذَهَب مَوْسِم النَّوم يَا خَدِيْجَه». «ای خدیجه وقت خواب و آسایش گذشت»، در آن بیست و سه سال بطوری یاران خود را تربیت فرمود که هر کدام پیشوائی پرهیزگار و دیندار و ناشر لواء حق و عدالت در جهان شدند، این سرعت برق آسای انتشار اسلام، بوسیله این بزرگواران در جهان انجام گرفت (آل بیت نیز در جمله اصحاب هستند، برای اینکه هر کسیکه در حال ایمان به شرف صحبت رسول الله ج رسیده است از صحابه رسول الله ج است). مشرکان و یهود و نصاری و مجوس همه را بر دشمنی با دین مبین اسلام و با رهبران آن یعنی اصحاب محمد ج وا داشت، همه آن کسانیکه کاخ‌های ظلم و طغیان‌شان بوسیله اصحاب محمد ج در هم کوبیده شده بود و همه با هم همدست شدند تا برای جلوگیری از انتشار اسلام چارهای بیندیشند، همه به این فکر افتادند که خلافت اسلامی را از هم بپاشند، حرام زادهای که مادرش او را از کودکی به دشمنی با نمونه عدالت در جهان سیدنا عمر الفاروقس ببار آورده بود، وسیله دست آنان شد، و خلیفه بر حق اسلام را به شهادت رسانید، اما دیدند که نتیجه‌ای نداد و اصحاب محمد ج همه همگام و همکار سیدنا عمرس هستند. این بود که حیله دیگری را ساز کردند که متأسفانه این حیله‌شان فی الجمله کارگر شد. و عبدالله بن سبای یهودی بر آن داشتند که بگوید علیس در خلافت از شیخین (ابوبکر و عمر) و ذی النورین (عثمان) شایسته‌تر است.

او در همه محافل این موضوع را عنوان کرد و دست یارانش کوشیدند که این حربه را کارگر سازند، تا اینکه ذی النورین به شهادت رسید و علیس بخلافت رسید، اما عبدالله بن سبا قصدش خلافت علیس نبود، او می‌خواست اسلام را درهم بپاشد، این بود که گفت علیس خداست موقعی که این صحبت به علیس رسید موی بر کمرش راست شد که چگونه شخصی پرهیزکار و موحّدی که همه جانبازی‌هایش در راه رضای خدا بوده، اکنون که به بتی تبدیل شود که به عبادت گرفته شود، اینست که عبدالله بن عباسس را بنزد عبدالله بن سبا و دستیارانش فرستاد تا آنان را نصیحت کند، و از گمراهی برهاند، اما عبدالله بن سبا بر کار خود تصمیم گرفته بود، و در برابر عبدالله بن عباس بر گمراهی خود پافشاری کرد، عبدالله بن عباسس به‌سوی علیس برگشت و سخنانش را به علیس رسانید، علیس دستور داد آنان را به آتش بسوزانند، پافشاری ملحدان در راه پیشبرد مقاصد پلیدشان از اینجا دانسته می‌شود که موقعیکه به آتش انداخته می‌شد می‌گفت اکنون یقین دارم که علی خداست برای اینکه کسی غیر از خدا حق سوزانیدن ندارد، و همین عقیده تا کنون در ذهن رافضه (شیعه) باقی است و این شعر در خطاب به حضرت علیس ورد زبان آن‌هاست:

اگر خدای نخوانمت متحیرم که چه خوانمت؟
واگرخدای بخوانمت تو بری شوی وابا کنی

و از قدیم گفته اند:

و مَاتَ الرَّافِضِي وَلَيسَ يَدرِي
عَليّ رَبُّهُ أَم رَبُّهُ اللهُ

از آن روز که فروغ آفتاب جهان تاب اسلام در سراسر جهان درخشیدن گرفت، دشمنی با اسلام یعنی اهل سنت و جماعت از همه گروه‌های کفر و ضلالت ادامه دارد، در نوشته‌های یهود و نصاری در تألیفات رافضه همه دشمنی با اهل سنت و جماعت است، و غریب اینست که فرقه‌های منشقّه مثل بابی و بهائی و طلوعی و کسروی و سلمان رشدی و امثال‌شان همه از مذهب شیعه برخاسته‌اند، و اکنون که شیعه به کتاب‌های پوچی مثل:«الـمراجعات» و شب‌های پیشاور و«ثم اهتديت» که همه دعوت به‌سوی ضلالت و گمراهی است، بر علیه اهل سنت منتشر می‌کنند، جا دارد که کتاب‌هایی مثل:«تحفة اثنی عشرية والصراع بين الوثنية والإسلام وباقيات صالحات»و نوشته‌های محمود ملاح نیز چاپ و منتشر شود،«منهاج السنة شيخ الاسلام ابن تيميه والعواصم من القواصم والصواعق الـمحرقة»گرچه به زبان عربی است، اما باز هم می‌تواند سنگی به دهان رافضه باشد، تا دانسته شود که علماء اهل سنت-أعلى الله مقامهم في الدنيا والآخرة- همیشه به مکاید شیعه پی برده‌اند و در روشن کردن اکاذیب رافضه همیشه سنگ به دهان آن دروغگویان کوبیده‌اند، یکی از جمله کتاب‌هایی که در این زمینه و به همین معنی است، کتاب الإمام الحافظ جلال الدین سیوطی است که به نام:

«إِلْقَاء الْحَجَر لِـمَن زَكّی سَاب أَبي بَكْرِ وَعُمَرْب».

سنگ محکم کوبیدن به دهان کسیکه بدگویی به ابی بکر و عمربرا تزکیه نماید، و آنان را مؤمن بشمار آورد، در حالیکه ابوبکر و عمربدو قطب اسلام هستند که رسول خدا ج در حضر و سفر و در همه حال ایشان را با خود همراه می‌داشتند، و بعد از رحلت خود هم هر دو را پهلوی خود در یک حجره قرار داد، اما با سیه دل چه سود خواندن وعظ که کورند و همین را نمی‌توانند ببینند، کسی که شیعه را بدرستی بشناسد می‌داند که دروغ پایه و مایه آن‌هاست، مأمون خلیفه عباسی گفته است:«وَجَدْت الْكَذْب فِي الرَّافِضَة»«دروغ را در رافضه یافتم». که پایه و مایه‌شان بر دروغ نهاده است، و از دروغ هیچ باک ندارند، فریبی که اهل سنت از آن‌ها می‌خورند اینست که اهل سنت خودشان دروغ نمی‌گویند، در حالیکه کتاب را مانند صحنه فیلم‌برداری بر اشخاص، دروغین قرار می‌دهند که:«الـمراجعات» و شب‌های پیشاور‌شان نمونه‌ای از آنست، یکی از مسائلی که عوام اهل سنت نمی‌دانند اینست که شیعه بر مخالفت با اهل سنت پایه‌گذاری شده است، کسیکه به مذاهب اهل شیعه وارد است این را کاملاً می‌داند. پیرمردی می‌گفت: در یزد در نزدیک یکی از مجتهدین شیعه بودم. یکی از شیعیان از او پرسید که در سجود چشم‌های‌مان را باز بگذاریم؟ یا برهم نهیم؟ مجتهدشان گفت: ببینید سنّیان چه می‌کنند اگر آنان در سجود چشم‌هایشان را باز می‌گذارند شما چشم‌هایتان را ببندید، و اگر چشم‌هایشان را می‌بندند شما چشم‌هایتان را باز بگذارید. این مخالفت با اهل سنت در تمام مسائل‌شان مشهود است، در وضوء اهل سنت طبق امر قرآن ابتداء از رو شروع می‌نمایند، آنان ابتداء پا را می‌شویند، اهل سنت شستن دست‌ها را از سر انگشت شروع می‌کنند، آنان از آرنج شروع به شستن می‌کنند و به همین ترتیب برای کسیکه اطلاع دارد روشن است. در کتاب ضحی الاسلام علامه احمد امین هفده مورد یاد کرده است که در آن هفده مورد شیعه تقلید یهود نموده است، و خدا می‌داند چه مواردهائی از نصاری گرفته‌اند. مسأله شهادت سیدنا الحسینس را برای نجات شیعیان همانند ادعای نصاری کشته شدن عیسی÷برای نجات نصاری دانسته‌اند. اما پیروی مجوس که هنوز است، عید اصلیشان نوروز است به طریق مجوس، دعای تحویل سال و هفت سین و انواع شیرینی همه در نوروز است، اما در عید مسلمین (فطر و اضحی) آن رسمیت ندارد، نوروز و مهرگان مجوس خیلی اهمیت بیشتر دارد، با این حال باز هم دم از اسلام و وحدت و کلماتی همانند آن می‌زنند که همه دروغ است و دانشمندانی مانند شیخ محمد ضیائی و دکتر مظفریان و مفتی زاده به جرم سنی بودنشان به فجیع‌ترین صورت به شرف شهادت می‌رسانند سنّیان ساده لوح نمی‌دانند که حقیقت آنان چیست، فریب دجالان آن‌ها می‌خورند، جا دارد عده‌ای از جوانان دانشمند اهل سنت به مطالعه دقیق تاریخ شیعه از عهد عبدالله بن سبا و قرامطه گرفته تا به امروز تحقیق بعمل آورند، و مشت آن مردمیکه دروغ می‌گویند باز کنند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.

اما کتاب«القاء الحَجَر لِـمَن زَكَّي سَابَ أَبي بَكر وَعٌمَرَب»نوشته:الإمام الحافظ العلامة الـمتبحر في أنواع العلوم والفنون جلال الدين عبدالرحمن أبي‌بكر السيوطي/مستغنی از تعریف که مصنفاتش به یکهزار و یکصد کتاب رسیده است و می‌توان گفت در هر علم و در هر رشته تألیفی خاص دارد. در سال هشتصد و چهل و نه در خاندانی که همه اهل علم بودند چشم به جهان گشود و در سال نهصد و یازده قمری به جوار حق تعالی پیوست، او نیز به سهم خود کسی را که خواسته شیعه را برخلاف آنچه هستند معرفی نماید، با آوردن ادلّه از قرآن و سنت نبوی و اقوال علماء و فقها سنگ به دهان او زده است تا درمیان اهل سنت کسی نباشد که آنان را تزکیه نماید. جلال الدین سیوطی شافعی المذهب و از اعلام اسلام است که همه ایشان را می‌شناسند.