فصل سوم: در حكم كسيكه بد شيخين بگويد
بدانکه کسیکه ناسزا به شیخین میگوید علماء مذهب ما دو وجه درباره او گفتهاند، که قاضی حسین و غیر او آن دو وجه نقل نمودهاند:
۱- اینکه کسیکه ناسزا به شیخین بگوید، کافر است و علامه محاملی در کتاب الباب آن را معتمد دانسته است.
۲- اینکه او فاسق است. و فتوی مذهب بر آن است و هر کسیکه بدعتش او را بکفر نرساند، او را فاسق میسازد، بنابراین برای کسیکه ناسزا به شیخین بگوید یا کافر یا فاسق شناخته میشود. و هیچ شخص منصف عاقلی برای خود راضی نمیشود که به کفر یا فسق متصف شود. و یقین حاصل شده که ناسزاگو از آندو بیرون نیست. بنابراین فتوا و گواهی ناسزاگویان مردود و اقوالشان از درجه اعتبار ساقط است.
امام نووی/در اول شرح مذهب آن را آورده است، و در«روضة الخطيب»آن را نیز حکایت نموده و خود با آن موافقت نموده است. و حجة الاسلام ابوحامد غزالی و علامه بغوی و ابوالقاسم رافعی همه این اقوال را یاد کرده و موافقت نمودهاند. امام نووی درباره مبتدعه که شهادت و گواهی آنها قبول میشود فرموده است که: کسانی هستند که بدعتشان آنان رافاسق نمیکند، مانند:
۱- کسیکه میگوید علیس بهتر از ابوبکر و عمرباست و هیچ ناسزا و بدی به شیخین نمیگوید، و صحابه را با احترام یاد میکند.
۲- کسیکه منکر قدر است.
۳- کسیکه منکر رؤیت خدا در جهان آخرت است (اینان که بعدها معتزله نامیده شدهاند، هیچگاه به شیخین و یا اصحاب رسول الله ج ناسزا نمیگویند).
۴- مانند اینان از هر کسیکه تأویلی دارد.
و از بیش بیان شد که ناسزا گفتن به شیخین گناه کبیره است و عدالت را از بین میبرد. و قاعده کلی اینست که ناسزاگویی به شیخین فاسق دانسته میشود. و گواهی فاسق مردود است.
اما اگر کسی شیطان به مغز او برود و گمان کند که کسیکه به شیخین ناسزا میگوید تأویلی دارد که او را از فسق بیرون میبرد، در جهل و نادانیش همین کافی است که او نمیداند که رسول الله ج فرمود: «سباب الـمسلم فسوقِ»[رواه البخاري والترمذي والنسائي وابن ماجه وامام احمد]. «ناسزا گفتن به مسلم عادی موجب فسق است». چه رسد به اصحاب رسول الله ج .
قاضی القضاء ماوردی فرموده است: برای شهادت و گواهی اهل الاهواء بعد از مسلمانی شش شرط دیگر لازم است:
۱- اینکه دستاومیزشان روا باشد. مانند یاغیان که از ظلم سلطان یاغی شده باشند و در غیر اینصورت فاسقند.
۲- اینکه اجماع بر خلاف آن نباشد.
۳- اینکه اختصاص به کسی نداشته باشد، اما اگر اختصاصی به کسی دارد مثل طعن در بعضی از صحابه که در حضر و سفر همراه رسول الله ج بودهاند، یا با رسول الله ج در دین و دنیا تبعیت نمودهاند، یا اینکه ایشان مورد اعتماد بودهاند، یا رسول الله ج اوامر و نواهی خود به ایشان واگذار میفرمود، که هریک از اینان باعث سقوط شهادت میشود. آنگاه اگر طعن سب و ناسزاگویی باشد نسبت به یکی از عشره مبشره یا از اهل بیعت الرضوان یا حتی به کسانیکه در جنگ صفین و جمل شرکت داشتند از صحابه مانند معاویهرضوان الله تعالى عليهم أجمعين، باید مرتکب آن را فاسق دانست و او را ادب داد تا اندرز گیرد.
۴- اینکه با مؤمنان بجنگ و ستیز برنخیزد که همدستان باطل خود را بر علیه اهل عدل یاری دهد.
۵- عقیدهاش این باشد که هم مذهبانش اگرچه بر باطل باشند بر مخالفانشان اگرچه بر حق باشند نصرت دهد.
۶- اینکه خود را از آنچه شایسته نیست نگه بدارد، مانند اهل سنت و جماعت که خود را از آنچه ناشایسته است نگه میدارند. ولی باید دانست که در رافضه متأسفانه یکی از این شرطها بجا نمیآید، چه رسد به تمام این شرطها.
تنبیه
کسیکه بخواهد گروههای رافضه را بشناسد به کتاب«الفَرق بين الفِرَق»تألیف علامه عبدالقادر بغدادی مراجعه کند. و کسیکه بخواهد مکاید و نیرنگهای شیعه را بدرستی بداند به کتابهای تحفه اثنی عشریه«الخطوط العريضة»تألیف شاه عبدالعزیز ولی الله دهلوی و کتاب«آيات بينات»تصنیف نواب محسن الملک سید محمد مهدی و شرح آن«باقيات صالحات»و همچنین«صواعق الـمحرقة»تالیف ابن حجر رحمهم الله تعالی مراجعه نماید. انشاء الله این کتاب«صواعق الـمعرقة»ترجمه آن بزودی چاپ و منتشر خواهد شد.
امام مالکس فرمود: کسیکه بگوید از اصحاب پیغمبر ج یکنفر است که بر گمرهی بوده، چنین گویندهای باید کشته شود. و کسیکه ناسزا به یکی از اصحاب پیغمبر بگوید، او هیچ حقی بر پیغمبر ندارد و نمیتواند بگوید که پیرو پیغمبر اسلام است. و باید چنین اشخاصی بشدت عقوبت داده شود.