دو سعید - سعید بن جبیر و سعید بن مسیب

مبارزه و استقامت حضرت سعید/در برابر مظالم حجاج

مبارزه و استقامت حضرت سعید/در برابر مظالم حجاج

حجاج از جمله شخصیت‌های ظالم و ستمگر تاریخ است و کمتر کسی در دنیا یافت می‌شود که با ظلم و ستم‌های او آشنا نباشد، بلکه کارنامه سیاه او هیچگاه از اذهان بیرون نمی‌شود. حضرت عمربن عبدالعزیز/خلیفه عادل و پرهیزگار، ستمگری‌های حجاج را چنین توصیف می‌کند. اگر ستمگران و ظالمین امت‌ها را در یک کفه ترازو قرار بدهند و ما حجاج را در کفه دیگر آن قرار دهیم یقیناً پله ما سنگین‌تر خواهد شد [۵]. برعکس در مورد عمر بن عبدالعزیز/فرموده‌اند: که اگر تمام امت‌های گذشته منصفین، عادلین و دادگران خود را در یک پله قرار بدهند و عمر بن عبدالعزیز/را در پله دیگر مسلماً پله ما سنگین‌تر خواهد بود، حقیقت این است که حجاج هزاران بنده صالح خدا را بدون جرم و گناه از پای درآورد. و دنیا را پر از ظلم، وحشت و ستمگری نمود، که تاریخ‌ همتایی برایش ارائه ننموده است. حجاج چنان افراد برجسته و سرهای مقدسی را از تن جدا نمود که هنوز امت اسلامی از فراقشان داغدار و اشکبار است. از جمله افراد برجسته و مظلوم که حجاچ بدون هیچ‌گونه جرم و گناهی سر آن‌ها را از تن جدا نمود، و مظلومیت آن‌ها بر کسی پوشیده نیست. ۱) صحابی مظلوم و جلیل‌القدر حضرت عبدالله بن زبیرب«نوه حضرت ابوبکر صدیقس» ۲) عبدالله بن عمرببه گونه‌ مرموزانه‌ای و به دستور حجاج بن یوسف جام شهادت را نوشید. ۳) و همچنین حبر امت حضرت سعید بن جبیر/۴) سعید بن مسیب/داماد حضرت ابوهریرهس از جمله افرادی بود که به فرمان حجاج به شهادت رسید. و همچنین باید اعتراف کرد که حجاج قهر و خشم خداوندأ بود که به صورت انسانی بر مسلمانان مسلط شده بود. همچنین ابن اثیر در تاریخ خود از حسن بن علیس نقل کرده است زمانی که مردم به حضرت علیس خیانت کردند و ایشان را اذیت و آزار و پریشان نمودند روزی بر منبر بلند شده چنین دعا فرمودند: بار الها! من امانتداری کردم، اما مردم به من خیانت کردند. من ناصح و خیرخواه آن‌ها بودم، در عوض آن‌ها با من دشمن و همواره در حال ظلم و جفا کردن بر من هستند، بار الها! بر ایشان شخصی ظالم از قبیله بنی ثقیف مسلط کن، تا بر جان و مال آن‌ها رحم نکرده و تار و مارشان کند، به گونه‌ای که ظلم و ستم‌های جاهلیت را بین آن‌ها زنده کند، چنانکه خداوند دعای مظلومی همچون علیس را مستجاب نمود و حجاج را به عنوان عذاب مسلط کرد و همه را با خاک یکسان کرد و آرامش مردم را از آن‌ها سلب نمود. در روایات صحیح آمده است که تعداد افرادی که حجاج آن‌ها را به ناحق به قتل رساند ۰۰۰/۱۲۰ نفر بودند [۶]در ابتدا حضرت سعید بن جبیر/از طرف حجاج بر سمت بسیار بزرگ و حایز اهمیتی مشغول انجام وظیفه بود و جزء معتمدین حجاج به شمار می‌آمد، به گونه‌ای که حجاج مقدار ۰۰۰/۱۰۰ درهم را به سعید سپرده بود تا در راه‌های نیک و مصارف عمومی خرج کند. باری حجاج حضرت سعید/را که برخلاف سایر قضات عرب یک فرد عجم بود قاضی شهر کوفه قرار داد، اما مردم از حجاج درخواست کردند که شخص دیگر را به جای سعید/قاضی قرار دهد. اما از آنجایی که حجاج به پایه علمی و تقوای حضرت سعید آشنایی کامل داشت، و نمی‌توانست که ایشان را از قضاوت معزول کند، و از طرفی هم نمی‌توانست با پیشنهاد مردم کوفه مخالفت کند در نتیجه ابوبرده فرزند ابوموسی اشعریس را قاضی شهر کوفه قرار داد و به وی سفارش کرد که هیچ کاری بدون مشوره و اجازه سعید/انجام ندهد. حضرت سعید/مدتی در کوفه باقی ماند، اما روز به روز ظلم و ستم‌های حجاج زمین را بر او تنگ و تنگ‌تر می‌کرد، و بی‌رحمی‌های حجاج آشکارتر می‌شد. چنانچه حجاج در همین ایام به سرزمین «بلاور تبیل» به فرماندهی عبدالرحمن بن اشعث/لشکرکشی کرد و نیروهای زیادی را بدانجا گسیل داشت، و تمام مخارج و مصارف آن جنگ را به عهده حضرت سعید/سپردند، در نتیجه لشکر حجاج در این نبرد پیروز گشت و تمام منطقه در کنترل آن‌ها درآمد. عبدالرحمن بن اشعث زمانی که نارضایتی مردم را نسبت به ظلم و ستم‌ها و اعمال وحشیانه حجاج مشاهده کرد این فرصت را غنیمت دانسته و شروع به مخالفت، نسبت به حجاج نمود برای این منظور از تمام مردم آنجا بیعت گرفتند و این در حالی بود که در بین مردم نیز، حضرت سعید/حضور داشت. و مردم جهت مقابله با حجاج و مقاومت در برابر زورگویی‌های او با عبدالرحمن بن اشعث/بیعت کردند. خبر مخالفت عبدالرحمن بن اشعث/حجاج را آشفته ساخته، و او را بر آن داشت که لشکری بزرگ جهت سرکوبی آنان آماده کند خلیفه وقت عبدالملک بن مروان جنگ و مقابله با یکدیگر را در آن شرایط مناسب نمی‌دانست اما حجاج به نظریه و امر خلیفه توجهی نکرد، و لشکر را روانه جنگ کرد. چنانچه هر دو لشکر رو در روی یکدیگر قرار گرفتند و سال‌ها با یکدیگر جنگیدند و تعداد زیادی از طرفین در این جنگ کشته شد. و نهایتاً حجاج در این نبرد پیروز شد و عبدالرحمن بن اشعث/فرمانده لشکر شهید شد. «والله یفعل مایرید»این نبرد در حالی بود که تعداد زیادی از طرفین و مردم بی‌گناه به قتل رسید و بعضی اسیر شدند و بعضی‌ها از لشکر عبدالرحمن بن اشعث/در جاهای امنی متواری شدند و سرزمین مکه را که در آن زمان حضرت عمربن عبدالعزیز/استانداری آن را برعهده داشتند، مردم برای خودشان محل امنیت قرار داده و به آنجا پناه بردند. و برای مدت زمانی از اعمال وحشیانه حجاج در امان بوده، و زندگی پرامنی، تحت سایه و حکمفرمایی عمربن عبدالعزیز/داشتند. و حضرت سعید بن جبیر/در میان افرادی که به مکه معظمه پناه برده بودند حضور داشتند، و این امر بر حجاج خیلی سخت و غیر قابل تحمل بود، که چرا عمربن عبدالعزیز/در مکه به مجرمین و فراری‌ها پناه داده است؟ و این مسئله را بسیار مهم و حائز اهمیت تلقی کرده بود و آن را با خلیفه وقت در میان گذاشت، و نهایتاً حکم معزولی و برکناری عمربن عبدالعزیز را از خلیفه گرفت و او را از ولایت مکه معزول کرد و خالد (قسری) را والی مکه قرار داد. والی جدید مکه، حالات و حوادثی را که در مکه جریان داشت بررسی کرد و شانس موفقیت خود را در این دید که هیچ کاری را بدون رضایت و مشوره حجاج انجام ندهد و این فکر و رأی را سرلوحه کار خودش قرار داد، چنانچه اولین دستوری که در مکه صادر کرد این بود: که تمام عراقی‌ها باید اسیر و بازداشت شوند، و هیچ عراقی حق اقامت و ماندن در مکه را به صورت آزاد ندارد، ۲) و هیچ کسی از اهل مکه حق ندارد به عراقی‌ها پناه بدهد و یا منزل خودش را به صورت اجاره در اختیار آنان قرار بدهد، در این زمان اوضاع مکه کاملاً حاد و بحرانی بود، چنانچه تمام مخالفین حجاج از جمله حضرت سعید/اسیر شد و همه در اختیار حجاج قرار گرفتند، و هر یکی به نوبه خود نزد حجاج محاکمه می‌شد چنانچه نوبت حضرت سعید/رسید. حال ماجرای بازجویی و پرسش و پاسخ و گفتگویی که بین سعید بن جبیر/و حجاج درگرفت به صورت گذرا تقدیم خوانندگان و علاقمندان جهاد و مبارزه می‌کنیم، این مکالمه قوت و نیروی ایمانی توکل علماء سلف را نشان می‌دهد که چه اندازه آن‌ها در دفاع از حق ثابت‌قدم و استوار بوده، و همه چیز را فدای حق و حقیقت کردند.

[۵] ابن اثیر، ۲۳۳، ج ۴. [۶] جامع و سنن ترمذی.