نافرمانی والدین اسباب و راه علاج

الف) چند قصه از نیکوکاری انبیاء

الف) چند قصه از نیکوکاری انبیاء

۱- قصه حضرت نوح÷: خداوندأاین قصه را به خاطر اهمیت آن در قرآن ذکر نموده است و طریقه نیکی و احسان حضرت نوح÷را همراه با روش دعا و استغفار آن حضرت برای والدین بیان نفرموده است و آن را برای ما عبرت و پند قرار داده است:

﴿رَّبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيۡتِيَ مُؤۡمِنٗا وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ[نوح: ۲۸].

«بار الها مرا و پدر و مادر من و هر که با ایمان به خانه‌ی من داخل شود و همه‌ی مردان و زنان با ایمان را ببخشای».

۲- حضرت ابراهیم÷: امام موحدین حضرت ابراهیم خلیل÷به خاطر ترس از گمراهی و هلاکت پدرش او را با لطف و مهربانی و حرص شدید و رغبت و امید برای هدایت و نجات مورد خطاب قرار می‌دهد و از او می‌خواهد که به خدا ایمان بیاورد خداوندأدر قرآن این قصه را چنین بیان می‌فرماید:

﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِبۡرَٰهِيمَۚ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيًّا٤١ إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا يَسۡمَعُ وَلَا يُبۡصِرُ وَلَا يُغۡنِي عَنكَ شَيۡ‍ٔٗا٤٢ يَٰٓأَبَتِ إِنِّي قَدۡ جَآءَنِي مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ يَأۡتِكَ فَٱتَّبِعۡنِيٓ أَهۡدِكَ صِرَٰطٗا سَوِيّٗا٤٣ يَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ كَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِيّٗا٤٤ يَٰٓأَبَتِ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ فَتَكُونَ لِلشَّيۡطَٰنِ وَلِيّٗا٤٥[مريم: ۴۱-۴۵].

«و در کتاب خود یاد کن شرح حال ابراهیم را که بسیار راستگو و پیامبری بزرگ بود هنگامی که به پدر خود گفت: ای پدر چرا بتی جماد را که چشم و گوش ندارد و نمی‌تواند حاجتی را از تو رفع کند می‌پرستی؟ ای پدر! به من دانشی آموخته‌اند که به تو نیاموخته‌اند، پس تو از من پیروی کن تا به راه راست هدایتت کنم ای پدر هرگز شیطان را نپرست که او سخت با خدای رحمان مخالفت و عصیان کرد ای پدر می‌ترسم که از خدای مهربان بر تو قهر و عذاب رسد و در دوزخ با شیطان یار و یاور باشی».

می‌بینم که ابراهیم÷پدرش را با کلمات زیبا و دلنشین و عبارت مهربانانه مورد خطاب قرار می‌دهد و سخن او در اعماق دل انسان جای می‌گیرد و اگر انسان سخت‌دل نباشد این سخنان بر دل او تأثیر زیادی می‌گذارد و سبب هدایت و نجات و رستگاری او می‌گردد.

۳- حضرت اسماعیل بن ابراهیم÷: در داستان اسماعیل÷بهترین مثال نیکی و احسان در طول تاریخ بشریت مشاهده می‌شود هنگامی که پدرش به او گفت:

﴿يَٰبُنَيَّ إِنِّيٓ أَرَىٰ فِي ٱلۡمَنَامِ أَنِّيٓ أَذۡبَحُكَ[الصافات: ۱۰۲].

«فرزندم! در خواب دیده‌ام که تو را ذبح می‌کنم».

آیا فرزند صالح ابراهیم÷از خود تنبلی و تردید نشان داد و سعی کرد از زیر بار شانه خالی کند.

خیر، بلکه چنان‌که قرآن فرموده است:

گفت:

﴿قَالَ يَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِينَ

«ای پدر! کاری را که بدان امری شده‌ای انجام بده و ان شاءالله مرا از بندگان صبور و شکیبا خواهی یافت».

روایت شده است، هنگامی که حضرت ابراهیم÷از آنچه در خواب دیده بود، مطمئن شد و یقین حاصل کرد، به فرزندش گفت: ای اسماعیل، ریسمان و تیشه را بردار تا با هم به آن وادی برویم و هیزم بیاوریم.

هنگامی که با هم به وادی (شبید) رفتند، به اسماعیل÷گفت: من قصد انجام مأموریت خود را دارم اسماعیل÷پاسخ داد: ای پدر دست و پای مرا محکم ببند تا دست و پا نزنم و لباس‌هایت را جمع کن تا به خون آلوده نگردد مبادا مادرم آن را ببیند کاردت را خوب تیز کن و در هنگام بریدن شتاب نما تا زودتر راحت شوم و احساس درد نکنم.

هنگامی که به نزد مادرم برگشتی از جانب من به او سلام بگو. پدر در جواب فرمود: (آری فرزندم من به کمک تو نیاز دارم تو باید در این کار مرا یاری کنی.) در حالی که هر دو گریه می‌کردند ابراهیم÷شروع به انجام مأموریت خود کرد کارد را بر حلقوم اسماعیل گذاشت اما کارد نبرید سه بار آن را تیز کرد باز هم نبرید در آن هنگام اسماعیل به پدرش گفت صورت مرا بر زمین قرار ده زیرا وقتی نگاهت به چهره من می‌افتد بی‌اختیار به من رحم می‌کنی ابراهیم÷چهره اسماعیل را بر زمین قرار داد و چند بار کارد را بر گردن او کشید اما کارد نبرید در این لحظه حضرت ابراهیم عصبانی شد و کارد را بر زمین کوبید کارد به سوی آن حضرت برگشت و گفت: (خداوندأبه این کار دستور نمی‌دهد.) آنگاه به او ندا داده شد:

﴿يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ١٠٤ قَدۡ صَدَّقۡتَ ٱلرُّءۡيَآ[الصافات: ۱۰۴-۱۰۵].

«ای ابراهیم تو مأموریت عالم رؤیا را انجام دادی».

۴- حضرت عیسی÷: پیامبری که خداوندأاز او و مادرش در جاهای متعددی از قرآن به بزرگی یاد کرده است حضرت عیسی÷به مادرش احسان و نیکی می‌کرد و در گهواره نیز پروردگار را عبادت می‌نمود خداوندأاز قول حضرت عیسی÷در قرآن فرموده است:

﴿وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَتِي وَلَمۡ يَجۡعَلۡنِي جَبَّارٗا شَقِيّٗا٣٢[مريم: ۳۲].

«به نیکویی با مادر سفارشم نمود و مرا شقی و ستمکار قرار نداد».