تحقیقی پیرامون حدیث قرطاس

تحقیق حدیث قرطاس به اعتبار سند

تحقیق حدیث قرطاس به اعتبار سند

عده‌ای از علماء بر این نظراند که حدیث قرطاس از نظر سند ضعیف و غیر معتبر است و آن را بطور کلی مردود می‌دانند البته ناگفته نماند که این دسته از علما با تحقیق و بررسی‌هایی که در زمینه‌ی این روایت بعمل آورده‌اند ثابت کرده‌اند که خبر قلم و قرطاس در اساس موضوع و روایت آن از پیامبرصبه هیچ وجه صحیح نیست (علامه برقعی در کتاب رهنمود سنت در رد اهل بدعت و شیخ عبد الرحیم خطیب در کتاب شیخین و نویسنده کتاب سیمای فاروق اعظم بر این نظر‌اند. برای کسب اطلاعات بیشتر به کتابهای مذکور مراجعه شود).

چنانچه استاد طه در کتاب مرآة الاسلام می‌گوید این خبر گرچه در کتب صحاح هم روایت شده ولی متن و محتوا، طرق و القاءات آن مانع قبول صحت حدیث می‌باشد مجموعه دلایلی که این دسته از علماء برای ضعف و معلول قرار دادن حدیث استدلال می‌کنند از قرار ذیل است:

۱- از میان آن همه صحابه که در جلسه حضور داشتند بغیر از عبد الله بن عباس هیچ کسی روای حدیث قرطاس نیست و بنا به قول ابن عباس که می‌فرماید: «توفی رسول الله و انا ابن عشر سنین» «آنحضرت در حالیکه من ده ساله بودم وفات کردند». معلوم می‌شود که در آن جلسه افراد خردسال حضور نداشته‌اند لذا ابن عباس در جلسه حضور نداشته و اگر پیامبر چنین سخنی را بیان می‌داشتند، حتماً صحابه دیگر آنرا روایت می‌نمودند. عدم روایت دیگران بیانگر این است که پیامبرصچنین سخنی را بیان نداشته است.

۲- خداوند در آیات متعددی آنحضرت را اُمّی معرفی نموده است و اُمّی به کسی گفته می‌شود که سواد خواندن ونوشتن را ندارد. اگر بگوییم که پیامبرصدر آخرین لحظات زندگی‌اش دستور می‌دهند که قلم و کاغذ بیاورند تا برای شما چیزی بنویسم، این مخالف صریح آیات و کلام خداوند است که می‌فرماید: «ما کنت تتلوا من قبله من کتاب ولا تخطه بیمینك إذا لارتاب الـمبطلون». «و قبل از آن نتوانستی کتابی را بخوانی و به خطی بنویسی تا بمادا مبطلان در نبوت تو شک کنند». و یا اینکه در جای دیگر می‌فرماید: ﴿فَ‍َٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِ ٱلنَّبِيِّ ٱلۡأُمِّيِّ ٱلَّذِي يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَكَلِمَٰتِهِۦ وَٱتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ[العنکبوت: ۴۸]. «پس ایمان بیاورید به خدا و رسولش پیغمبر امی، آن پیامبری که فقط به خدا و سخنان خدا بگرود و شما باید پیرو او شوید تا هدایت یابید».

از گفته فوق (تقاضای کتابت توسط شخص پیامبر) چنین بر می‌آید که در طول سالهای مدیدی قصه امی بودن آنحضرت یک قصه ساختگی بوده و وی می‌توانسته است بنویسد و در پایان عمرش قصه امی بودن را برملا ساخته‌اند (العیاذ بالله)

۳- پیامبر اکرمصبا لغت اهل حجاز صحبت می‌کردند والفاظی که در حدیث است بطور هلمّوا، صیغه جمع استعمال شده، مخالف با عادت و ورش وی می‌باشد زیرا که اهل حجاز کلمه هلمّ (صیغه مفرد) را برای تثنیه و جمع بطور یکسان استعمال می‌کردند ولی در حدیث صیغه هلمّوا که لغت بنی تمیم است بکار رفته است.

۴- لفظ «قوموا عنّی» خلاف عادت و اخلاق آنحضرتصمی‌باشد، کسی که رحمت للعالمین است و خداوند در وصف وی می‌فرماید: ﴿وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَ[آل‌عمران: ۱۵۹]. چگونه اصحابش را از محفل خارج می‌کند.

۵- نسیان راوی که می‌گوید: «نسیت الثالثة» دال بر ضعف حافظه راوی است و این جرحی دیگر بر راوی حدیث قرطاس است.

۶- در این روایت آمده است که آنحضرتصفرمودند: «قلم و دوات بیاورید تا گمراه نشوید و اصحاب، قلم و دوات نیاوردند و پیامبرصنیز از مسئله قلم و دوات سکوت کردند و آنرا دیگر مطرح نساخت؛ از مفهوم این قضیه بر می‌آید که پیامبرص، خودش اسباب گمراهی امت را فراهم ساخته‌اند (نعوذ بالله)

۷- مسئله دیگر اینکه اصحاب وقتی که قلم و دوات نیاوردند آیا گمراه شدند یا خیر؟ در صورتیکه معتقد به گمراهی همه صحابه باشیم در آنوقت هیچ‌یک از اهل بیت نیز از این قاعده استثناء نمی‌شود و مسئله ضلالت و گمراهی در حق آنها نیز ثابت می‌شود که این خود مخالف آیات و احادیث و اجماع امت است و اگربگویم که گمراه نشده‌اند این مخالف حدیث قرطاس می‌شود که می‌فرماید: «ائْتُونِى بِكِتَابٍ أَكْتُبُ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا أَبَدًا».

بنابر دلائل مذکوره، حدیث قرطاس حدیثی است ضعیف، و معلول که خبر واحد نیز می‌باشد و بوسیله آن نمی‌توانیم صحابی جلیل القدری چون حضرت عمرسرا مورد انتقاد و بازخواست قرار بدهیم. ولی تعدادی دیگری از علما و محققین (امام بخاری، امام مسلم، علامه بدر الدین عینی، علامه ابن حجر و....) قایل به صحت حدیث‌اند وجواب اعتراضات را به نحوی دیگر بیان داشته‌اند که در صفحات آینده به این جوابها می‌پردازیم.