فتوای هیئت کبار علمای کشور عربستان سعودی درباره کنترل جمعیت

۳- بیان استدلال طرفداران کنترل جمعیّت و پاسخ به آن

۳- بیان استدلال طرفداران کنترل جمعیّت و پاسخ به آن

طرفداران نظریه‌ی کنترل جمعیت برای توجیه و تبلیغ نظرشان به دلایلی اشاره می‌کنند که با تنظیم دقیق آن‌ها به هر کدام پاسخ خواهیم داد:

نخست: مساحت زمین و استعداد آن برای سکونت و کشاورزی و تأمین نیازهای انسان محدود است. و هم‌چنین دیگر لوازم زندگی مثل صنعت و شکار و پرورش دام و بازرگانی و ... محدود می‌باشند در مقابل میزان جمعیت روز به روز در حال گسترش است و اگر به این شکل ادامه یابد زمین برای ساکنان آن کوچک بوده و امکانات آن پاسخگو نخواهند بود و غذا و لباس کفایت نکرده و سطح زندگی از نظر بهداشت و آموزش و فرهنگ پایین خواهد آمد و زندگی سخت و پرمشقت می‌شود و انسان‌ها به خاطر برهنگی و گرسنگی به جان هم افتاده و سرانجام هلاک خواهند شد. پس برای جلوگیری از انفجار جمعیت و پیامدهای آن باید چاره‌ای اندیشید و انسان را از خطراتی که آثارش از هم اکنون پیداست نجات داد [۲].

پاسخ

الف. این تفکّر که ازدیاد جمعیّت در آینده فضا را برای ساکنان تنگ کرده و امکانات زمین جوابگوی آنان نخواهد بود مبنایش حدس و گمان و فرضیه‌ای اشتباه در اقتصاد است و واقعیت آن را تأیید نمی‌کند چون زمین گنجایش تعداد ساکنان خیلی بیشتری را دارد و از ابتدای آفرینش متناسب با رشد جمعیّت این ظرفیت و امکانات نیز بالا رفته است. و این نظریه را دانشمندان زیادی در علوم اقتصادی ثابت نموده و فرضیه‌ی کنترل جمعیت را رد کرده‌اند.

ب. این ادّعا نیز که مساحت قابل استفاده برای سکونت و کشاورزی و تولید در زمین محدود است درست نمی‌باشد چون میزان فضایی که انسان الآن برای سکونت اختیار کرده و برای کشاورزی و تولید و استخراج معادن استفاده می‌نماید درصد کمی از مساحت کلّ زمین است که هنوز بدون استفاده مانده و بشر برای بهره‌برداری از آن نیازمند تکنولوژی و راه‌های جدید علمی می‌باشد تا از معادن سرشار خدادادی آن بهره برده و چگونگی استفاده‌ی صحیح از آن را بیاموزد. پس اگر در این رابطه مشکلی وجود دارد علّتش رشد جمعیّت نیست بلکه ناآگاهی از منابع و کمبود تجهیزات و ناتوانی و کم‌کاری انسان‌ها می‌باشد که نمی‌توانند به توسعه و پیشرفت در این رابطه برسند.

ج. همیشه ضرورت و نیاز، انسان‌ها را وادار خواهد کرد که با فراهم آوردن شرایط و امکانات، زمین را برای سکونت و کشاورزی آماده نمایند و با یادگیری دانش طبیعی به توسعه بپردازند و در این راه درهای دیگری از شناخت وسایل بیشمار زندگی به رویشان بازخواهد شد. و زندگی سرشار ازخوشی و راحتی به سراغ‌شان آمده و اگر در کار و فعالیت پشتکار داشته و سستی نکنند وسایل و امکانات آبادانی برایشان چنان فراهم می‌شود که هیچگاه سابقه نداشته است و چنان راه‌های بازرگانی و تجارت و آسایش و خوشبختی را طی خواهند کرد که فکرش را هم نمی‌کردند و شاید روزی خودشان آن را خواب و خیالی و یا جادو تصور کنند و ما چه می‌دانیم که خداوند برای بندگانش در آینده چه نوعِ زندگی را تقدیر کرده است و چگونه پایه‌های آن را در آسمان و زمین به امانت گذاشته است و روزی با کسب دانش و پیشرفت می‌توانند از امکانات لازم بهره گیرند.

﴿وَفِي ٱلۡأَرۡضِ ءَايَٰتٞ لِّلۡمُوقِنِينَ ٢٠ وَفِيٓ أَنفُسِكُمۡۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ ٢١ وَفِي ٱلسَّمَآءِ رِزۡقُكُمۡ وَمَا تُوعَدُونَ ٢٢[الذاریات: ۲۰ - ۲۲].

«در زمین دلایل و نشانه‌های فراوان است برای کسانی که می‌خواهند به یقین برسند * و در خودِ وجود شما (نشانه‌های روشن برای شناخت خدا و پی بردن به قدرت او است) مگر نمی‌بینید؟* در آسمان، روزی شما است و نیز چیزهائی که بدان وعده و وعید داده می‌شوید*».

و هرکس به فراوانی آبادی‌های زمین و بنای آسمان خراش‌ها و گستردگی زمین‌های کشاورزی و باغ‌های پرمیوه بنگرد و فزونی وسایل زندگی و پیشرفت در نوع و شکل آن‌ها را ببیند اِذعان خواهد کرد که همواره با رشد جمعیت تجهیزات و امکانات بشری هم رشد داشته‌اند و این موضوع جای شگفتی ندارد چون خداوند انسان‌ها را وسیله‌ی آبادانی زمین قرار داده و این سنّت الهی است و در سنّت او هم هیچ تغییری بوجود نمی‌آید. و اگر غیر از این بود زمین باید خیلی وقت پیش خراب و ویران می‌شد. و یا با رشد جمعیت و بهره‌برداری زیاد از آن ذخایرش تمام می‌شد، چنان که در نظام اسباب و نتایج معمولی سنّت الهی به این شکل است.

واقعیت موجود عصر ما بهترین و محکم‌ترین گواه این نظریه بوده و آشکارترین دلیل اشتباه بودن نظریه کسانی است که فرضیه‌ی کنترل جمعیت را بر آن پایه‌گذاری کرده‌اند. این حقیقت، عدّه‌ی زیادی از اقتصاددانان را بر آن داشته که نظریه‌ی دوستانشان را در مورد کنترل جمعیت ردّ کرده و آنان را متوجّه واقعیت امر نمایند. و هم‌چنین عدّه‌ی زیادی از طرفداران این نظریه وقتی به زیان‌های کمبود نیروی دفاعی و تولیدی و ... پی بردند از نظر خود برگشتند و الآن به رشد جمعیت و زاد و وَلَد تشویق کرده و حتّی معتقدند باید در مقابل هر تولّد به خانواده‌ها جایزه داد تا از عواقب خطرناک کنترل جمعیّت که سال‌ها به آن تبلیغ کردند رهایی یابند. همان‌هائی که زمانی به گمان خود می‌پنداشتند اگر جمعیت کنترل نشود کودکانی سربار و یا معلول متولد می‌شوند که حکومت وخانواده هزینه‌ی زیادی را باید صرف آنان نمایند. و ما در قسمت چهارم بحث بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.

د. طرفداران کنترل جمعیت که ادّعای کمبود ظرفیّت زمین و امکانات زندگی در آن را دارند محاسبات‌شان نشان از بی‌خردی و سست باوری به خداوند است و اِنگار که آنان خود را از خداوند داناتر به امور بندگان می‌دانند حال آنکه دچار گمراهی شده‌اند، چون خداوند بندگانش را آفریده و بهتر از هرکس به اداره‌ی زندگی آن‌ها آگاهست و تنها روزی ده و رازق و قادر مطلق اوست و قبل از آفرینش، محاسبه‌ی رزق و روزی و شرایط مختلف زندگی آن‌ها را کرده است.

﴿إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ ٤٩[القمر: ۴۹]. «ما هر چیزی را به اندازه‌ی لازم و از روی حساب و نظام آفریده‌ایم».

﴿وَكُلُّ شَيۡءٍ عِندَهُۥ بِمِقۡدَارٍ ٨[الرعد: ۸]. «و هر چیز در نزد او به مقدار و میزان است». ﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا[هود: ۶]. «هیچ جنبده‌ای در زمین نیست مگر اینکه روزیِ آن، برعهده‌ی خداست...».

و مشرکان را به علّت کشتن فرزندانشان از ترس فقر تهدید می‌کند و آن را (زنده بگور کردن فرزند) در برگیرنده‌‌ی جرمهای فراوانی می‌داند از جمله: کشتن انسان بی‌گناه، گمان بد به خداوند و دخالت انسان در امورات الهی. و هر یک از این‌ها به تنهایی گناهان بزرگی هستند.

﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُم مِّنۡ إِمۡلَٰقٖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُكُمۡ وَإِيَّاهُمۡۖ[الأنعام: ۱۵۱]. «و فرزندان‌تان را از ترس فقر و تنگدستی (کنونی و آینده) مکشید، ما به شما و ایشان روزی می‌دهیم»، ﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُمۡ خَشۡيَةَ إِمۡلَٰقٖۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُهُمۡ وَإِيَّاكُمۡۚ إِنَّ قَتۡلَهُمۡ كَانَ خِطۡ‍ٔٗا كَبِيرٗا ٣١[الإسراء: ۳۱]. «فرزندانتان را از ترس فقر و تنگدستی نکشید. ما آنان و شما را روزی می‌دهیم، بیگمان کشتن ایشان گناه بزرگی است»، ﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسۡ‍ُٔولٗا ٣٦[الإسراء: ۳۶]. «از چیزی دنباله‌روی مکن که از آن ناآگاهی، بی‌گمان (انسان در برابر کارهائی که) چشم و گوش و دل (و سایر اعضاء دیگر انجام می‌دهند) مورد پرس و جوی از آن قرار می‌گیرد».

پس هرکس با سقط جنین از تولد نوزاد جلوگیری نماید مرتکب همه یا یکی از موارد این آیات قرآن شده است و اگر کسی هم به غیر از روش سقط جنین از بارداری جلوگیری کند دچار گناه بدگمانی به خداوند و دخالت در امورات الهی شده و این گمراهی آشکار، و دشمنی با خداست.

دوم: طرفداران کنترل جمعیت می‌گویند فطرت حاکم بر هستی و جهان برای جلوگیری از رشد بی‌رویه‌ی تعداد جانداران و تنظیم جمعیت آن‌ها قوانین خاصّی دارد مثلاً عواملی وجود دارد که از تکثیر جمعیت آن‌ها پیشگیری می‌کند (شکار توسط حیوانات دیگر) و یا مرگ از تعداد آن‌ها می‌کاهد و اگر امروزه ما با وسایل جدید از رشد جمعیت ممانعت کنیم نه تنها چیز عجیبی نیست بلکه همراهی با فطرت حاکم بر جهان و رعایت قانون طبیعت است. با این روش توزانِ جمعیت و منابع حفظ شده و انسان راحت‌تر و بهتر از امکانات و خوشی‌های زندگی بهره‌مند می‌شود.

پاسخ

الف. اگر مراد از فطرت نزد طرفداران کنترل جمعیت قوانین خاص حاکم بر زندگی موجودات و نیروهای غریزی است که باعث حفظ بقاء و دوام هستی می‌باشد و آن را توجیه برای کنترل و تنظیم جمعیت قرار می‌دهند که خود با معنای فطرت در تناقض بوده و حتّی ستیز با خصوصیات و عواطف خدادادی در انسان است، چون انسان به‌طور طبیعی پیوند زناشویی را دوست دارد و به فرزند عشق می‌‌ورزد و در وجود این علاقه تفاوتی میان کافر و مسلمان نیست و کسانی که از نعمت فرزند محرومند یا فرزندانشان را از دست می‌دهند به شدّت دچار بحران روحی شده و محزون و غمگین می‌شوند و در این شرایط جز مؤمنان واقعی و بردباران خداپرست دیگران خود را بدبخت و درمانده می‌پندارند.

و در مقابل کسانی هم که صاحب فرزند شده‌اند خود را خوشبخت دانسته و در وجودشان آثار مهر و محبّت پدرانه و مادرانه شکوفا می‌شود و با تمام توان برای سعادت فرزندانشان تلاش می‌کنند و چه شب‌ها که بر بالین‌شان بیدار مانده و برای آرامش و آسایش آنان خود را به سختی می‌اندازند. و اینجاست که معنای حقیقی فطرت و قانون طبیعت مشخص می‌شود. آیا بچه‌دار شدن و تربیت و پرورش آن‌ها فطریست یا پیشگیری و سقط جنین و امثال آن؟ از گمراهی‌های دیگر آنان اینست که سرشت موجودات زنده و طبیعت وجودی آنان را متمایل به کنترل و تنظیم جمعیت دانسته و مرگ و نازایی و عوامل طبیعی دیگر مانع تولد را شاهد آن می‌آورند و این هم نتیجه‌ی وجود باورهای غلط در آنانست.

﴿لِّلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ يَهَبُ لِمَن يَشَآءُ إِنَٰثٗا وَيَهَبُ لِمَن يَشَآءُ ٱلذُّكُورَ ٤٩ أَوۡ يُزَوِّجُهُمۡ ذُكۡرَانٗا وَإِنَٰثٗاۖ وَيَجۡعَلُ مَن يَشَآءُ عَقِيمًاۚ إِنَّهُۥ عَلِيمٞ قَدِيرٞ ٥٠[الشوری: ۴۹ - ۵۰].

«مالکیت و حاکمیت آسمان‌ها و زمین از آن خداست. هرچه بخواهد می‌آفریند. و به هرکس که بخواهد دخترانی می‌بخشد و به هرکس که بخواهد پسرانی عطاء می‌کند * و یا اینکه هم پسران می‌دهد و هم دختران. و خدا هر که را بخواهد نازا می‌کند. او بس آگاه و تواناست».

﴿هُوَ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ ٥٦[یونس: ۵۶].

«خدا است که می‌میراند و زنده می‌گرداند و (پس از زنده گرداندن برای حساب و کتاب) به سوی او برگردانده می‌شوید».

ب. و اگر مُراد و منظورشان از فطرت، همانست که در شریعت اسلام پروردگار جهانیان خوانده می‌شود اوّل آنکه برداشتی بی‌ادبانه است و دوم دخالت در حوزه‌ی اراده‌ی الهی است و انسان این حقّ را ندارد و سوم هم اینکه جایگاه خود را در کنترل جمعیت با مقام خداوند در نظم و تدبیر امور بندگان مقایسه می‌کنند! حال آنکه میان بنده‌ای کوته‌نظر و ناتوان و بی‌ارزش و ... با خداوندی آینده‌نگر و قدرتمند و با تدبیر و آفریننده و مسلّط بر هر چیز و ... فاصله بسیار است.

واقعیت اینست که نظریه‌ی کنترل جمعیت و محدود کردن تعداد فرزندان از نظر اجتماعی و سیاسی و اقتصادی مردود می‌باشد چون با سرشت طبیعت انسان در تضاد بوده و مبنای آن حدس و گمان و دوری از حقیقت است و سرانجامش ناگوار و دارای زیان‌ها و عواقب خطرناکی می‌باشد. بحث در این رابطه را به قسمت چهارم کتاب موکول می‌کنیم.

علّت شیوع این نظر چیزی جز گستردگی تبلیغاتی و فریب اَذهان عمومی و هماهنگی با هوای نفس شهوت پرستان و کسانی که از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنند و می‌خواهند بدون توجّه به مصالح جامعه به ارضای جنسی و خوشگذرانی بپردازند نبوده و عوامل دیگری از جمله پیشرفت صنعتی و اٍقبال مردم به آن و مهاجرت به شهرها و رها کردن کشاورزی و آلوده شدن به رفاه زدگی و راحت طلبی و تجمّل پرستی و مادّیگرایی در پذیرش آن تأثیر بسزایی داشت و همه‌ی این عوامل دست در دست هم داده هزینه‌ی زندگی را بالا بردند و در نهایت هرکس به فکر ثروت اندوزی و منافع شخصی خود افتاد.

با ورود زن به بازار کار، همه از پذیرش بار سنگین مخارج فرزندان و تربیت آن‌ها سرباز زدند و عاقبت به کار به جایی رسید که پرده برافتاد و واقعیت برای متفکران روشن شد و عدّه‌ای از این نظر برگشته و به شدّت با آن در افتادند.

سوم: مردم از نظر ثروت و امکانات زندگی هم سطح نیستند و بیشتر آنان نیازمند بوده و توان نگهداری و تربیت فرزندان را ندارند و نمی‌توانند خوشبختی و آرامش آنان را فراهم کنند و یا آنان را برای خدمت به خود و جامعه به تحصیلات عالی برسانند و اگر به این مسئله پرداخته نشود کودکان زیادی متولد شده و با بحران جمعیت، دست اندرکاران از تغذیه و پوشاک آنان عاجز مانده و اکثریّت جامعه زندگی فلاکت بار و سختی خواهد داشت. ثروتمندان و طبقات متوسط هم اگر فرزندان زیادی داشته باشند ثروتشان تقسیم شده و سطح زندگی و منابع مالی‌شان پایین خواهد آمد و ثمره‌ی آن به افراد و جامعه برمی‌گردد چنان که نهایتاً جامعه از نظر اقتصاد و دانش و تولید ناتوان شد. و زندگی برای همه سخت و طاقت فرسا خواهد شد پس باید زاد و ولد کنترل شود تا خانواده از مشقّت فرزندان و جامعه از بحران جمعیت رهایی یابد [۳].

پاسخ

این شُبهه در اصل همزاد شُبهه‌های قبلی است که به آن پاسخ دادیم چنان که تبلیغات کنترل جمعیت با ظاهر فریبنده‌اش سبب سردرگمی مردم می‌شود و آنان را از سرشت خدادادی و پاکشان منحرف می‌کند و در نهایت از سعادت و خوشبختی واقعی باز می‌مانند چون فرزندان عامل ترقّی و رشد و آسایش جامعه هستند و با زیاد شدن آنان امکانات رشد کرده و آبادانی در زمین بوجود می‌آید و ملت‌ها از نظر نظامی و علمی و ابتکار تولید و دیگر توانمندی‌های زندگی رشد می‌کنند. و چه بسیار خانواده‌هایی که فقرشان توسط فرزندان برطرف شده و با آمدنشان آرامش و آسایش به خانه آمده است و یا چه دانشمندان بزرگی که از طبقه‌ی نیازمندان و قشر متوسط برخاسته‌اند و سبب پیشرفت و سربلندی ملت‌هایشان شده و روح خوشبختی و امید را در آن‌ها دمیده‌اند و سرافرازیشان به وجود همین افراد است. عقب ماندگی هم به علّت کثرت جمعیت نیست بلکه عامل اصلی آن هرج و مرج و تنبلی و کم کاریست مشهور است که نیاز مادر ابتکار است و بی‌نیازی عامل عقب ماندگی است.

فساد و عقب ماندگی فقط در اثر فقر بوجود نمی‌آیند بلکه گاهی ثروتمندان هم به آن‌ها دچار می‌شوند پس درد اصلی و عامل اساسی رشد جمعیت نیست که با سلاح کنترل جمعیت به آن حمله‌ور شویم.

چهارم: گمان می‌کنند که محدود کردن فرزندان و کم نمودن تعداد زایمان باعث حفظ زیبایی و سلامتی زن می‌شود و اگر او مداوم باردار شده و به پرورش و تربیت فرزندان بپردازد و شب‌بیداری بکشد وجود خود را به خطر می‌اندازد و انرژی و زیبائی‌اش را از دست داده و در نهایت زندگی مشترکش از هم می‌پاشد و شوهرش به فکر ازدواج مجدد افتاده و او را با فرزندانش رها خواهد کرد.

پاسخ

الف. شخصی مروّج و مبلغ این شُبهه می‌شود که امیالش بر او چیره شده و سرشت انسانیش دچار انحراف شده باشد و از زندگی خانوادگی فقط لذّت‌جویی و کامیابی را مدّنظر داشته و تمایلی به بچه‌داری و مشکلات ناشی از آن ندارد چون آنچه برایش اهمیت دارد ارضای غرایز حیوانی و خوشگذرانی و عیش و نوش است نه کسی که سرشت سالمی دارد و عاطفه‌ی پدری و یا مادری موجود در اعماق قلبش پرورش یافته باشد.

ب. بازداشتن زن از وظیفه‌ی مادری که خداوند در خلقتش به امانت گذاشته برایش سبب افسردگی و عقده‌های روانی شده و به مرور زمان غم و ناامیدی، زیبایی و نشاطش را می‌گیرند و اگر در این راه از قرص و داروهای پیشگیری استفاده نماید دچار آسیب‌ها و زیان‌های بیشتری خواهد شد. و دراین مسیر بدون شکّ زیان‌های خطرناک‌تر از عواقب بارداری و زایمان در کمین او خواهد بود حال آنکه رشد جمعیّت فواید زیادی برای خانواده و جامعه دارد که با قضاوت صحیح می‌توان فهمید کدام راه بهتر و مناسبتر است؟

دکتر اِلکسیس کارِل در کتاب «انسان موجود ناشناخته» می‌گوید: رشد علمی و فکری انسان در طول تاریخ به حدّی نرسیده بود که فواید زاد و ولد را در زندگی زن درک نماید امّا زن برای رسیدن به تکامل انسانی خویش نیازمند اَدای این وظیفه می‌باشد و بازداشتن زنان از بچه‌داری و تربیت و فرزندان حماقتی است که هیچ عاقلی اقدام به آن نخواهد کرد.

دکتر أزوالد شوارز در کتاب «فیزیولوژی جنسی» می‌گوید: هدف از وجود غریزه‌ی جنسی در انسان چیست؟ و چرا انسان باید از این نیرو برخوردار باشد؟ آنچه مشخص است وجود این کشش برای دوام و بقای نسل بشریست و چنان که یکی از قوانین زیست شناسی ثابت می‌کند هر عضو بدن باید وظیفه‌ی خود را برای رسیدن به هدف غایی خود انجام دهد و اگر این عضو از اَدای وظیفه‌اش باز ماند زندگی انسان دچار مشکلات خطرآفرینی خواهد شد. آفرینش زن و استعدادهای ذاتی او نیز نشان از آن دارد که وظیفه‌ی اصلی وی تولید نسل و نگهدای و تربیت کودک است و اگر او از انجام این تکلیف فطری بازداشته شود مبتلا به انواع بیماری‌ها و ناراحتی‌های روحی و روانی خواهد شد و در صورت پرداختن به آن، استعداد مادران‌هاش شکوفا شده و زیبایی و ارزش خاص خود را می‌یابد و حتّی تولد نوزاد و شیر دادن به او زن را از ناامیدی و اندوه و بسیاری بیماری‌های دیگر نجات خواهد داد.

این دانشمند خاطرنشان می‌کند: هر عضو بدن ما وظیفه‌ی ویژه‌ای دارد که اگر از آن بازداشته شود توازن نیرو و قوای جسم به هم می‌خورد. نیاز زن به تولید نسل فقط برای پرورش احساس مادرانه و یا عمل به وظیفه‌ طبق قوانین آفرینش نیست بلکه سیستم و سازمان بدنی او به‌طور کلّی این اقتضا را دارد و ممانعت از آن وی را دچار یأس و شکست و محرومیت و مرگ تدریجی خواهد کرد.

کسانی که منادی پیشگیری و کنترل جمعیت بوده و از اوّل با اِلقای شُبهه به ترویج آن پرداخته‌اند، هیچ باوری به وجود خدا و نظم و ترتیب الهی در امور بندگان ندارند و چنین نمی‌اندیشند که هستی با برنامه و نظم بخصوصی آفریده شده باشد، و تسلیم شریعت اسلام و پیامبری حضرت محمد جنیستند چنین کسانی اگر هم به جنگ دستورات دینی آمده و در این راه عدّه‌ای هوی پرست ظاهراً مسلمان را همراه خود نمایند جای هیچ شگفتی نیست چون سرانجام نادانان، گمراهی و عاقبت دنیاطلبان، افتادن در دام غفلت است.

آنچه جای تعجبّ دارد اینست که ادّعای خود را لُعاب علمی داده و آن را نتیجه‌ی نظریات اقتصادی و بر مبنای اصول روانشناسی و زیست شناسی و تجربه‌‌های اجتماعی بدانند.

در اینجا انگیزه‌های دیگری می‌تواند وجود داشته باشد که با مسایل فوق هیچ سِنخیّتی ندارند و خانواده‌ها آن‌ها را به عنوان دلایل منطقی و قابل قبول در این رابطه ارائه دهند:

۱- گاهی زن به دلایل جسمی یا روحی قادر به زایمان طبیعی نیست و باید جرّاحی شود و تکرار زایمان به این شیوه نیز زندگی او را دچار خطر می‌کند در این شرایط می‌توان پیشگیری و تنظیم خانواده را تجویز کرد چون حفظ جان انسان یکی از اهداف پنجگانه‌ی اساسی در شریعت اسلامی است امّا باید توجّه داشت که چنین شرایطی را نمی‌توان با انگیزه‌های کنترل جمعیت مقایسه کرد.

۲- زایمان‌های پشت سر هم برای زن به علّت ناتوانی یا بیماری خطرآفرین بوده و پزشکان او را از آن منع کرده‌اند. در این وضعیت هم زن و شوهر می‌توانند با روش‌های سالم و بی‌خطر، فاصله‌ی بین زایمان‌ها را کنترل نمایند و دقت کنند که از داروهایی استفاده نشود که خطرناک بوده و سبب عقیم شدن یکی از آن‌ها گردد. واضح است که این مورد هم هیچ شباهتی با عوامل کنترل جمعیت ندارد.

۳- مرد، گمان می‌کند همبستر شدن او با همسرش یا کنیزش در دوران شیردهی برای نوزاد مضرّ است. به خاطر حفظ سلامتی نوزاد از نزدیکی با مادر پرهیز می‌کند و فرقی ندارد که تصوّر کند این کار باعث تغییر ترکیب مواد در شیر می‌شود یا نفسِ نزدیکی و یا بارداری به نوزاد زیان می‌رساند. اگر ما این ترک همبستری را موجّه بدانیم هیچ رابطه‌ای میان کنترل جمعیت و این مورد یافت نمی‌شود.

در خبر است که پیامبر جمی‌خواست از شیردهی زن آبستن به نوزاد به خاطر حفظ سلامتی او نهی نماید امّا بعد رأیش تغییر کرد و علّت آن را نیز بیان فرمود.

احمد بن حنبل و مسلم نیشابوری از جُدامه بنت وهب أسدی روایت کرده‌اند که: پیش پیامبر جرفتم و ایشان نزد چند نفر نشسته بود و می‌فرمود: «لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ أنِهی عَن الْغَیْلَهِ، فَنَظَرْتُ اِلی الرَّومِ فإذا هُمْ یَغیلوُنَ أوْلَادَهُم فلایُضِرُّ أولادَهُم شَیْئاً ...»: «تصمیم داشتم از شیردهی زنان آبستن جلوگیری نمایم، امّا متوجّه شدم در روم زنان آبستن به نوزادان شیر می‌دهند و هیچ خطری هم کودکانشان را تهدید نمی‌کند...».

۴- بعضی از مردان به دلایل مختلف در هنگام همبستر شدن با همسر یا کنیزشان عَزْل می کنند. فقهاء در مورد حکم این موضوع دچار اختلاف‌نظر شده‌اند. چنان که عدّه‌ای آن را حرام و گروهی جایز و بعضی هم میان همسر آزاد و کنیز فرق قایل شده‌اند و گروهی دیگر آن را موکول به رضایت همسر می‌دانند.

تفصیل این اختلافات در کتاب‌های فقهی آمده است و علّت آن فهم و برداشت مختلف از روایات و میزان حقوق زن و شوهر در مورد مسایل زناشویی است.

چون تحقیق ابن القَیِّم درباره‌ی حکم عَزْل و استدلات فقهاء در این زمینه کامل و جامع است ما به ذکر آن بسنده می‌کنیم: [۴]

[۲] اولین بار این نظر از سوی اقتصاددانی به نام مالثوس در انگلستان قرن ۱۸ ارائه شد سپس فراسیس بلاس فرانسوی و چارلز نوروتون پزشک مشهور آمریکایی آن را ترویج دادند. [۳] برای بررسی بیشتر موضوع به کتاب «کنترل جمعیت» استاد ابوالأعلی مودودی مراجعه شود. [۴] زادالمعاد، ابن القیّم، ج ۴، ص ۳۰، مطبعه أنصار السنة المحمدیة.