علل غیبت
در اینجا یک سری از علتهای غیبت امام زمان را مطرح میکنیم، چونکه علمای شیعه برای غیبت طولانی او دلایلی را میآورند که البته همگی آنها پوچ و بیپایه و اساس است و نزد خردمندان ارزشی ندارد:
۱- نظریه خوف و ترس از قتل: شیخ کلینی در کتاب کافی و شیخ صدوق در کتاب اکمال الدین روایات متعددی از حضرت صادق نقل میکنند که سبب غیبت امام، خوف بر حیات خود و تقیه میباشد. حتی روایاتی دیگر نیز در کتب شیعه هست که علت تولد پنهانی او را به خاطر ترس از خلیفۀ عباسی میدانند. سید مرتضی در کتاب الشافی جلد۳ صفحه ۱۴۹ میگوید: اگر مهدی برای جانش بترسد واجب است بر او غایب و مستور بماند و همچنین بیان کرده که دفع ضرر واجب منطقی و عقلی است. و شیخ طوسی در الغَیبه صفحه ۲۰۳ میگوید: سببی نمیبینم برای عدم ظهورش جز خوف از تهاجم و کشته شدن، اگر چیزی غیر از این بوده برایش جایز نیست در غیبت بماند و میبایست همچون دیگران مشکلات و سختیها را تحمل کند، چون انبیاء و ائمه و اولیاء منزلتشان به مقدار تحمل کردن مشاکل و ناهمواریها در راه خدا بستگی دارد[۶۷].
این نظریۀ مبنی بر ترس از قتل، از چندین جهت کاملاً باطل میشود:
ترس از قتل همیشه وجود دارد و کسی زمان مرگ خود را نمیداند و هر لحظه امکان دارد بمیرد و این خطر پس از ظهور او در آینده نیز میباشد؛ و حتی روایاتی هست که مهدی توسط فلان زن ریشدار کشته میشود[۶۸]. در سوره لقمان آیه ۳۴ نیز آمده که هیچ کس زمین مرگ خود را نمیداند. و چنانچه شیعه بگوید: امام از زمان مرگ خود اطلاع دارد چنانچه کلینی در کتاب کافی آورده که ائمه از زمان مرگ خود و از قاتل خود آگاهی دارند و به اختیار خویش میمیرند، و همینطور احادیث متعدد دیگری که میگویند: ائمه علم گذشته و آینده را میدانند[۶۹]، پس در اینجا میگوئیم: اگر امام زمان مرگ خود را میداند دیگر برای چه غایب شده است؟ او که میداند چه وقت خواهد مرد، دیگر ترس از قتل یعنی چه؟ و حتی در این صورت زمان ظهور خود را نیز میداند، بر عکس ادعای شیعیان که میگویند هیچکس و حتی خود مهدی از زمان ظهور اطلاعی ندارد، چون طبق گفتۀ کلینی اگر مهدی زمان مرگ خود را بداند، زمان حکومت خود را نیز میداند، چون شما نیز طبق روایاتی، مدت حکومت او را بیان کردهاید (مثلاً ۷ سال)، خوب مهدی این تعداد سال را از زمان مرگ خود کم میکند و دقیقاً زمان ظهور خود را پیدا میکند. اگر امامان شما زمان مرگ خود و قاتل خود را میشناسند، پس تقیه دیگر چیست؟ حتی میگویید: به اختیار خویش میمیرد! تقیه به خاطر حفظ جان است، اگر کسی بداند توسط چه شخصی و در چه زمانی کشته میشود، آنهم به اختیار خودش، دیگر تقیه کردن معنایی ندارد. فراموش نکنید روحانیون برای گمراهی شما میگویند: امام همیشه از علم غیب خود استفاده نمیکند و هر کجا که لازم باشد از غیب کمک میگیرد، میگوئیم: علم غیب توسط وحی فهمیده میشود، پس شما خاتمیت را قبول ندارید و برای امامان هم قائل به وحی هستید و علم غیبی که از آن استفاده نشود چه فایدهای دارد؟ در سوره اعراف آمده است که: ﴿وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُ﴾[الأعراف: ۱۸۸]. «و اگر غیب مىدانستم، خیر بسیار [براى خود] فراهم مىآوردم، و هیچ ناخوشىاى به من نمىرسید»؛ و به علم غیب خود رجوع نکرد یعنی چه؟ حتی وحی الهی به اذن خداوند است و چنانچه نخواهد فرستاده نمیشود، همانطور که پیامبرصفراموش میکند ان شاءالله بگوید و سپس وحی برای مدتی قطع میشود و بعد از نزول دوباره، به پیامبرصتذکر میدهد (سوره کهف/۲۳/۲۴). پس وحی نیز به امر خداست، ولی ظاهراً در شیعه به اذن و اختیار امام است، و هر موقع که خواست میتواند بدان رجوع کند، و تازه به علم غیب رجوع نمیکند یعنی چه؟ مگر علم غیب سی دی یا نوار است که بخواهد به آن رجوع کند؟! یا نعوذ بالله خدا و فرشته وحی از صبح تا شام منتظر نشستهاند تا هر وقت ائمه میل داشتند بدانها رجوع کنند؟!
نظریۀ ترس از قتل با صدها سال زنده ماندن او در تضاد است، چون خداوند میتواند همانطور که اکنون (و طی قرون گذشته) امام زمان را از خطر بیماریها و آفات و دشمنان حفظ کرده، در زمان ظهور نیز چنین کند. چطور شخصی قادر است هزاران سال زنده بماند چون که هنوز زمان مرگش نرسیده، ولی از آن طرف از ترس کشته شدن غایب میشود؟ از همۀ اینها گذشته، نظریه خوف در شیعه با نظرات دیگر ایشان، در تضاد كامل است. شیعه از طرفی میگوید: ظهور مهدی به اذن و دستور خداست، ولی گویا در نظریۀ ترس از قتل، زمانِ ظهور به دست مهدی است و چون از مرگ میترسد، ظهور نمیكند. اگر زمان ظهور فقط به اذن خدا باشد دیگر ترس و خوف معنایی ندارد و هر موقع به قیام امر شود باید ظهور كند. و آیا شما میگوئید: نعوذبالله خداوند هم میترسد و به خاطر ترس از كشته شدن مهدی ظهورش را اعلام نمیكند!!
حجت الهی که نباید مخفی باشد، بلکه باید برای مردم به عنوان دلیل و آیۀ الهی آشکار باشد. کدامیک از انبیاء از ترس کشته شدن مخفی شدند؟ خداوند در سوره نمل میفرماید: ﴿إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ﴾[النمل: ۱۰] «رسولان در نزد من نمیترسند». و در سوره مائده میفرماید: ﴿فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ﴾[المائدة: ۴۴]. «پس از مردم مترسید و از من بترسید».
اگر نظریۀ ترسِ از قتل صحیح بود، پس پیامبرصهم نباید جنگی میکرد و اصلاً هیچگاه نباید مجاهدتی صورت گیرد، چون ممکن است موجب قتل و کشته شدن شود.
۲- بودن یاران و شرایط مساعد برای قیام: این دلیل نیز بیمعناست، میشود بفرمائید شرایط مساعد چیست؟ و یاران چه مقدار باید باشند و چگونه باشند؟ شرایط کره زمین همیشه همینطور است و ظالمان نیز وجود دارند و خود شما نیز معتقد هستید که چون ظلم بسیار زیاد میشود، دیگر غیبت جایز نمیگردد و مهدی قیام میکند. پس آیا باید همه جا را ظلم بگیرد و ستم فراوان شود تا مهدی شما قیام کند؟[۷۰]. در مورد یاران نیز چگونه باید باشند، اگر مقصود شما ۳۱۳ یار مخلص است، آیا اکنون درون ایران این تعداد انسان وجود ندارد، اگر اینطور است پس خود معترف شدهاید که مذهبی دارید که پس از ۱۲۰۰ سال نتوانسته چند انسان جهت قیام مهدی پرورش دهد، و اگر هم تمام شما مخلص و مؤمن به امام زمان هستید و حاضرید در راه او به شهادت برسید، پس چرا مهدی قیام نمیکند؟ چون این دلیل شما، مبنی بر وجود شرایط مساعد و یاران، باطل خواهد شد. چون هم اکنون، هم دولت ایران و هم ملت ایران از طرفداران درجۀ یک امام زمان هستند، پس مهدی میتواند ایران را پایگاه خود کند و مثل ۱۲۰۰ سال پیش نیست که بخواهد در سردابی مخفی شود و غایب گردد. ولی میبینید که نه تنها در این حکومت ظهور نکرده، بلکه در حکومت شاهان شیعۀ قبلی نیز ظهور نکرده است. صفویه ۳۰۰ سال حکومت داشته و امام زمانی نیامده، برای این حکومت فعلی نیز نخواهد آمد، چونکه نیست و وجود ندارد که بخواهد بیاید.
۳- مورد بعدی نظریه تمحیص است، به معنای فیلتر و غربال کردن شیعیان، تا آنهایی که ایمانی ضعیف دارند در اثر طولانی شدن غیبت، مرتد شده و تنها شیعیان با ایمان و مخلص باقی بمانند. بعضی چون شیخ صدوق و شیخ طوسی بر این نظریه بودهاند، صدوق در اکمال الدین ص۳۴۶- ۳۴۸ و طوسی در الغیبه ص۲۰۳ و ۲۰۴ و ۲۰۶ روایات متعددی را از امام باقر و امام صادق آوردهاند که میگوید: صاحب این امر ظاهر نمیشود الاّ بعد از اینکه دو سوم مردم از بین بروند، و کسی از مردم باقی نمیماند مگر عدۀ کمی، شیعیان غربال میشوند مانند غربال کردن گندم.
طبق این نظریه، خود شیعیان معترف هستند که اصول مهم مذهب ایشان، یعنی امامت مهدی یا مهدویت در قرآن و حتی احادیث، به صورت واضح و آشکاری نیامده، چون اگر در آیات قرآن مسأله غیبت بیان شده بود دیگر غربال کردن شیعیان و مرتد شدن عدهای معنا نداشت. چرا در مورد مسألۀ معاد کسی غربال نمیشود؟ و تمام مسلمین به آن ایمان دارند؟ چون خداوند در قرآن آشکارا و در آیات متعددی مسأله معاد را مطرح نموده است، و در اینکه خداوند بندگان خود را امتحان میکند، شکی نیست و آنها را با گرسنگی و نقصان اموال و چیزهای دیگر امتحان میکند، همانطور كه در سوره بقره/۱۵۵ و عنکبوت/۲/۳ و کهف/۷ و انبیاء/۳۵ آمده است، نه اینکه توسط دینی که خودش فرستاده امتحان کند. قرآن و دین خداوند، مبین و روشن و آشکار و واضح است. اگر بنا باشد در خود دین نیز امتحان و رمز و راز باشد که دیگر حجت نیست و فایدهای ندارد. بنابراین، موردی که مد نظر شماست صحیح نمیباشد. شما میخواهید بگویید: خداوند در آخرین دین خود و در آخرین کتاب خود و در آخرین فرستاده خود، حجت را تمام ننموده و دین را کامل نکرده است، بلکه با بندگان خود شوخی کرده و یا آنها را امتحان کرده[۷۱]است. خداوند با فرستادن پیامبرصو قرآن حجت را تمام کرده تا در آن دنیا دیگر کسی نتواند بهانهای بیاورد. در آن دنیا بندگان میگویند: ما در جایی از قرآن نامی از امام زمان مشاهده نکردیم، پس نعوذبالله خود قرآن ما را گمراه کرده و به عنوان حجت برای ما نبوده است[۷۲].
شما خواننده گرامی توجه داشته باشید دیگر پیامبری نمیآید تا به مردم بگوید: این امور امتحان بوده است[۷۳]. در مورد غربال شیعیان، آیا تا کنون به اندازه کافی غربال نشدهاند؟ بنابراین، خودتان معترف هستید که شیعیان زمان حال، ایمان واقعی را ندارند و این مذهب و ولایتی را که در بوق و کرنا کردهاند و بر حق میدانند، خودشان بدان عمل نکردهاند، بلکه فقط شعار دادهاند.
مردم شیعه در ایران اکثراً خود را برای قیام مهدی آماده میدانند و حتی حاضرند در این راه کشته شوند و در جنگ خودشان (ایران و عراق) این امر را نشان دادند و کشتههای بسیاری دادند، پس موضوع غربال شیعیان بیمعناست.
۴- نظریه حکمت ناشناخته: شیخ صدوق در اکمال الدین ص۲۱ و ۸۵ میگوید: ایمان ما به عصمت مهدی اقتضا میکند که تسلیم وجود حکمتی برای غیبت او باشیم. سید مرتضی علم الهدی میگوید: باید علت و سبب برای غیبت باشد، چون امام معصوم است و تلاش در دانستن سبب غیبت مانند تلاش در دانستن سبب وجود آیات متشابهات در قرآن کریم است[۷۴]. و شیخ محمد حسین کاشف الغطاء میگوید: اگر ثابت شود که وجود امام در هر زمان و مکان از ضروریات میباشد و اینکه زمین از حجت خدا خالی نمیماند، ضرورتی نیست علت و حکمت غیبت را بدانیم؛ و در انتها گفته: مسئله غیبت عمیقتر و پیچیدهتر از آن است که آنرا درک کنیم[۷۵].
این دلیل شیعه از تمام دلایل خنده دارتر و جالبتر است، چون دیگر در اینجا خودشان را راحت کردهاند و گفتهاند: ما دلیل غیبت را نمیدانیم!!
میگویند: ایمان به عصمت او داریم، و دوباره روی پایههای اشتباهی که از قبل ریختهاند پایههای بعدی را میچینند[۷۶]. سید مرتضی علم الهدی غیبت مهدی را با آیات متشابه قرآن قیاس کرده و نیز کاشف الغطاء گفته: مسأله غیبت پیچیده و عمیق است، یعنی فهمیده نمیشود. میگوئیم: ما دین پیچیده نمیخواهیم، دین اسلام و قرآن، مبین و روشن و قابل فهم است. چطور خداوند برای چیزی که فهمیده نشده و پیچیده است شیعیان را غربال میکند، چون دیگر افراد ضعیف الایمان تقصیری ندارند، به خاطر اینکه خودتان هم معترف شدهاید مذهبی پر از رمز و راز دارید. مذهبی که در اصول آن (مانند امامت مهدی) پیچیدگی و ابهام باشد، شما دیگر حساب بقیۀ آن را بکنید[۷۷]. اصولاً همه چیز در شیعه مبهم و پیچیده است، و این از خصوصیات فرقه و مذهب است چونکه دین سهل و آسان است، و یک عرب بیسواد در زمان پیامبرصآن را متوجه میشده است، ولی برای فهمیدن اصول مهم مذهب شیعه، باید سالهای زیادی را در حوزه بگذرانی و در انتها هم مثل علمای بزرگ ایشان بگویی: مسئله غیبت پیچیده است و ما درک نمیکنیم و خود امام زمان عصمت دارد و بالاخره حتماً مصلحتی در آن هست!! باید گفت: پس چرا دلایل دیگر را ذکر میکنید؟ همچون خوف از قتل و غیره. خداوند چیزی را که فهمیده نشود از مردم نمیخواهد. حال این چیز از اصول مهم در مذهب شده است! شما خودتان مختارید دین اسلام را قبول کنید یا مذهب عجیب و غریب ایشان را. فراموش نکنید برای گول زدن شما خواهند گفت: کارهای حضرت خضر هم برای موسی مبهم و ناشناخته بوده است، که در جواب میگوئیم:
اولاً: نامی از خضر در قرآن نیست و او بندهای مقرب بوده است.
ثانیاً: این صحبت شما قیاس است که قابل قبول نیست، مخصوصاً شیعیان که با قیاس (و با ابوحنیفه) مخالف هستند.
ثالثاً: حضرت موسی÷علت انجام آن کارها را میپرسد و در انتها برایش مکشوف میشود، نه اینکه بمیرد و نفهمد چه بوده است.
رابعاً: حضرت موسی÷پیامبر بوده و به وحی الهی این کار را کرده که نزد آن بنده و عالم برود تا تعلیم ببیند، ولی به مردم ما وحی نشده که به وجود مهدی ایمان داشته باشند و سؤالی نکنند.
۵- سنن انبیاء: علمای شیعه غیبت مهدی را با برخی از انبیاء قیاس میکنند، در صورتیکه غیبت آن پیامبران مانند مهدی نبوده و ربطی به این مسأله ندارد. مثلاً وی را با حضرت موسی÷قیاس میکنند، در صورتیکه حضرت موسی در آن زمان، نبی نبوده و تازه از مصر به مدین نزد حضرت شعیب÷رفته و در مدین حاضر بوده، و این طبیعی است. شما هم اگر از تهران به شیراز بروید در تهران غایب هستید و در شیراز حاضر، و آیا این غیبت شما همچون غیبت امام زمان است؟ مسلماً خیر. یا حضرت ابراهیم÷که پس از بت شکنی به سمت مکه میرود برای تطهیر خانۀ خدا. یا با غیبت حضرت یونس÷از قوم خود (که در شکم ماهی رفته) که این نیز برای کنارهگیری از قوم و گرفتار تنبیه الهی شدن است و ربطی به غایب شدن چند صد سالۀ مهدی ندارد.
[۶۷]- شیخ طوسی در اینجا اینگونه گفته، ولی شیعه در جایی دیگر میگوید: ایمان ما به عصمت مهدی، اقتضا میکند که تسلیم وجود حکمتی برای غیبت او باشیم (إکمال الدین نوشته صدوق ص۲۱ و ۸۵). ولی در اینجا شیخ طوسی میگوید: اگر خوف از مرگ نباشد دیگر برای مهدی جایز نیست در غیبت بماند و باید ظهور کند و چون انبیاء و اولیاء دیگر سختیها را تحمل کند. [۶۸]- روایاتی میگویند: چون مهدی آخرین امام است و پس از او دیگر امامی نمیآید، بنابراین، برای ترس از قتل غایب شده است. ولی در جایی دیگر میگویند: مهدی توسط امام حسین که رجعت کرده است غسل و کفن میشود!! پس کدامیک از اینها درست است؟ میگویند: حتماً باید امام قبلی توسط امام بعدی غسل و کفن شود و زمین نیز هیچگاه از امام و حجت خالی نیست، پس ما نمیدانیم آن امام آخری که در انتهای دنیا و نزدیک قیامت هنوز زنده است توسط چه کسی غسل و کفن میشود؟ اگر کسی از امامان رجعت کند این مشکل باز هم برای خود او خواهد بود یا لابد امام آخری را جبرئیل غسل میدهد یا فرشتگان دیگر، چون در عقیدۀ شیعه هر چیزی امکان دارد. [۶۹]- از یک طرف میگویند: امامان علم گذشته و آینده را میدانند و از طرفی دیگر میگویند: حتی امام زمان نیز وقت ظهور خود را نمیداند، پس آخر میداند یا نمیداند؟! [۷۰]- این با عدل شیعه در تضاد است که سالهای زیادی مردم در ظلم و ستم باشند و در انتها عدهای از مردم در حکومت مهدی خوش بگذرانند و اسلام فقط در آن چند سال به نحو احسن اجرا شود. [۷۱]- مثل این است که خداوند دوباره پیامبری را بفرستد و بگوید: خاتمیت در کار نبوده و این کار را برای امتحان شما کردم و در امر نبوت شما را آزمایش کردم، پس چنین نیست و خداوند دین خود را کامل بیان کرده تا جایی برای بهانه نباشد. [۷۲]- فراموش نکنید شیعه امامت را از اصول دین میداند و حتی از نبوت هم بالاتر میداند، پس ذکر نشدن یکی از اصول دین در قرآن، تنها همان معنای امتحان کردن بندگان را دارد و بنابراین قرآن نیز نعوذبالله حجت و کامل نیست. [۷۳]- فراموش نکنید شیعه میگوید خاتمیت را قبول دارد ولی در واقع چنین نیست، چون برای امامان خود نیز قائل به وحی و عصمت و حجت و معجزه و علم غیب هستند و یا میگویند: جبرئیل برای بیعت با مهدی فرود میآید و احادیث دیگر، همگی نشان دهنده عقیده نداشتن به مسأله خاتمیت است. [۷۴]- الطوسی: تلخیص الشافی للمرتضی ج۲ ص۲۱۱ [۷۵]- کاشف الغطاء: أصل الشیعة وأصولها، ص۷۱. [۷۶]- خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج [۷۷]- هر جای قرآن را بخوانید اصول دین به طور صریح و روشن بیان شده همچون توحید و معاد و نبوت و حتی فروع دین نیز بیان شده است همچون زکات و نماز و یا حتی وضو که فرعی از فروع است، ولی امامت شیعه که جزء اصول بسیار مهم مذهب ایشان است ذکر نشده است.