شبهات موجود پیرامون مهدی
در این قسمت تعدادی از شبهات و سؤالاتی را ذکر میکنیم که در ذهن اکثر مردم میباشند و متأسفانه اغلب اوقات نیز برای یافتن جواب این شبهات نزد روحانی محلۀ خود میروند. خوانندۀ گرامی بداند این روشِ تحقیق نیست که شما برای یافتن جواب پرسشی که در یک مذهب است تنها و فقط نزد مروّجین همان مذهب بروید، به طور حتم روحانی شیعه مذهب، جوابی مخالف با عقاید مذهب خویش به شما نخواهد داد. هیچگاه روحانی محلۀ شما نمیگوید: عمر بن خطاب انسانی نیکوکار بوده و شما باید او را دوست داشته باشید، و خلافتی بلافصل از جانب الله برای حضرت علی نمیباشد؛ یا نمیگوید: حضرت عسکری فرزندی نداشته و مهدی صاحب الزمانی در کار نیست[۸۱]. پس شما با رفتن نزد او سر خود را کلاه گذاشتهاید.
شما میبایست نظرات مخالفین را نیز بخوانید، کتب اهل سنت را نیز بخوانید، سپس اگر خواستید پیش روحانی هم بروید و در انتها توسط عقل خود تصمیم نهایی را بگیرید. نه اینکه هر کس هر چه گفت فوری قبول کنید و زحمت تحقیق به خود ندهید (طلب علم در اسلام واجب است)، در اینجا تعدادی از شبهات پیرامون مهدی را ذکر میکنیم که در ذهن خیلی از مردم و جوانان میباشند:
۱- یکی از مهمترین این شبهات این است که عوام میگویند ما مجتهد و یا انسانهایی را در تاریخ شیعه سراغ داریم که بسیار پرهیزکار و زاهد بودهاند و در خوب بودن ایشان شکی نداریم، و از این انسانهای ربانی داستانهایی در کتب ما ثبت شده است (یا میشود) که نشان میدهد: امام زمان را دیده و او را ملاقات کردهاند؛ پس آیا تمام اینها دروغ میگفتهاند و یا متعصب بودهاند؟ در حالیکه ما میدانیم پرهیزکار بوده و دروغ نمیگفتهاند.
در اینجا به طور مفصل به این شبهه پاسخ میدهیم و مواردی را ذکر میکنیم که هر کدام نشان میدهند دیدنِ مهدی توسط این اشخاص صحیح نبوده است:
اولاً: مهمترین دلیل این است که شما برای تشخیص حق از باطل، بازهم افراد را ملاک کار خود قرار دادهاید، حضرت علی÷فرموده: «افراد ملاک تعیین حق نیستند بلکه حق را ملاکی است که افراد با آن سنجیده میشوند»، و فرموده: «حکمت را فراگیر حتی اگر در سینه منافق بود» و فرموده: «به سخن نگاه کن نه به گویندۀ سخن». پس شما برای تشخیص حق بودن چیزی باید به قرآن و سنت و عقل رجوع کنید، نه اینکه چون فلان عالم شخصی نیکوکار بوده پس حتماً آنچه دیده یا گفته صحیح است، اگر آن شخص خوب، سخنی مخالف با قرآن و سنت یا عقل بگوید، خوب بودن او چه فایدهای دارد؟ بسیاری از صوفیان خوب بودهاند ولی سخنانی مبنی بر شطحیات میگفتهاند که با شرع در تضاد بوده است. پس آیا باید این شطحیات را از آنها پذیرفت؟ در میان اهل سنت انسان نیکوکار بیشتر وجود دارد و ما نزدیک به یک میلیارد نفر اهل سنت داریم که به مراتب بیشتر دارای انسانهای عالم و زاهد هستند، یا کسانی دیگر که خیلی در زندگی خود زاهد بودهاند[۸۲]، پس اگر اینطور باشد، مخالفین شما هم به اشخاص نیکوکار مذهب خودشان اشاره میکنند که آنها مهدی را قبول نداشتهاند. آن اشخاص نیکوکار که مهدی را دیدهاند باید دلیلی ارائه دهند، در صورتیکه اصلاً در زمان زنده بودن، کسی نمیتواند چنین ادعایی بکند تا بخواهد آنرا ثابت کند. در ضمن از نظر شیعه نیز این اشخاص نیکوکار معصوم نبودهاند.
ثانیاً: خود شیعه قبول دارد و در احادیث ایشان نیز آمده که هر کس پس از نایب چهارم و در زمان زنده بودن خودش بگوید: من مهدی را دیدهام یا با او در ارتباط هستم، کذاب و دروغگوست. پس طبق این نظریه، شما نیز ادعایی ندارید که این اشخاص نیکوکار خودشان ادعای مشاهدۀ مهدی را داشتهاند، چونکه در اینصورت دروغ گفتهاند. اما شیعیان میگویند: پس از مرگ این اشخاص این داستانها توسط شخصی دیگر که دوست او بوده بازگو شده، چونکه اجازه نداشته در زمان زنده بودن آن شخص نیکوکار این راز را برملا کند. میگوئیم: این دلیل نیز کاملاً باطل است، چونکه وقتی آن عالم یا شخص نیکوکار به دوست خود گفته: من مهدی را دیدهام، در اینجا آن دوست میبایست بلافاصله به او میگفته: تو دروغ میگویی، چونکه پس از نایب چهارم کسی نمیتواند چنین ادعایی بکند و طبق احادیث رسیده از اهل بیت، تو شخصی کذاب هستی. ولی میبینی که پس از مرگ این نیکوکاران، داستانهای زیادی در مورد ایشان جعل شده که همگی توسط اطرافیان آنها بوده است. وقتی یاران و نزدیکان امام کاظم÷یا همسر امام حسن÷بدانها خیانت کردهاند، پس شما چطور کورکورانه و به راحتی سخن اطرافیان یک شخص نیکوکار را قبول میکنید؟! هم اکنون نیز مشاهده میشود که اشخاصی شایعه پراکنی میکنند که فلان مرجع با امام زمان در ارتباط است، در گذشته نیز چنین اشخاصی بودهاند. و اگر بگوئید: خود آن افراد صالح که مهدی را دیدهاند، در جایی این داستانها را نوشتهاند و سپس به دست اطرافیان افتاده، این نیز دلیل صحیحی نیست، چونکه اگر خودشان نوشتهها را به آنها دادهاند و آن شخص را از مضمون آن آگاه کردهاند که دیگر همان مسئله قبلی تکرار میشود و دروغگو میشوند، زیرا کسی در زنده بودنش نمیتواند چنین ادعایی بکند؛ و اگر خود آن شخص پس از مرگ او آن نوشتهها را یافته، شما از کجا میدانید راست میگوید[۸۳]، و خودش جعل نکرده است؟ و اگر بگوئید: طبق دستخط آن فرد صالح بوده! میگوییم: آن فرد صالح که معصوم نبوده و با چه اطمینانی این نوشتهها را در زنده بودنش نوشته است؟ و آیا با خود نگفته که ممکن است این نوشتهها به دست اشخاصی دیگر بیفتد و او را نزد مردم به دروغگویی متهم کنند؟ یا پس از مرگش در آن نوشتهها دست ببرند و مطالبی دروغ به آنها بیفزایند، و اصلاً نوشتن آنها چه سودی داشته؟ تنها بعضی از خرافیون میتوانند بگویند که خود امام زمان روی آن نوشتهها ولایت تکوینی داشته! بنابراین، از خطر تحریف و سرقت مصون ماندهاند! که البته این دلیل برای کودکان دبستانی خوب است.
در ضمن، شهادت فرد در مورد خودش قابل قبول نیست و بنابراین آن نوشتهها نیز مردود میشوند.
ثالثاً: دلیل بعدی مسئلهای روحی و روانی است و مربوط به توهمات اشخاص میشود. مثلاً در دنیای متمدن امروز نیز هستند افراد خوب و نیكوكاری که میآیند و در دادگاه برای امری شهادت میدهند، ولی ریاست دادگاه با تشخیص خود، آن افراد را نزد روانپزشک میفرستد تا مبادا مشکلی داشته باشند، و چنانچه پزشک مربوط سلامت ایشان را تائید نمود، آنگاه دادگاه شهادت آن فرد را قبول میکند. مسئلهای که در اینجا مطرح میکنیم این است که در جامعۀ شیعی ما نیز این اشخاص نیکوکار در طول زندگی خود دائماً به مهدی فکر میکردهاند و از کودکی تمام ذهن و روح و فکر و ذکرشان دیدن امام زمان بوده است، چون به وجود حی و حاضر امام زمان ایمان کامل داشتهاند، و والدین ایشان نیز دائم نام مهدی را میبردهاند، یا به مدت چهل روز جلوی منزل آب میپاشیدهاند و عقیده داشتهاند که پس از چهل روز اولین شخصی که مشاهده کنند مهدی صاحب الزمان خواهد بود. پس این اشخاص با این تفکرات بزرگ شدهاند و عقیده به مهدی در رگ و خون اینها جاری شده است، و در جایی که حالت نیمه خواب[۸۴]یا توهم داشتهاند، چهرۀ شخصی را مشاهده کردهاند و به خیال خودشان مهدی را دیدهاند! که البته برای خودشان این مسئله حالت توهم ندارد و عین واقعیت است. البته این موارد از نظر روانپزشکی و علمی امری عادی است، و انسانها گاهی دچار اوهام و خیالات میشوند.
در ضمن مگر اینها قبلاً مهدی را دیده بودند که در خواب خود فهمیدهاند او مهدی است؟!
رابعاً: در اکثر داستانهایی که پیرامون مهدی بازگو میشوند میخوانید که یکی از شیعیان در جایی رفته و مردی را دیده، سپس آن مرد به طور ناگهانی غیب شده است، و پس از آن متوجه شدهاند که آن شخص مهدی صاحب الزمان بوده است.
آیا آن اشخاص واقعاً مهدی بودهاند؟ آن شیعه از کجا فهمیده که مهدی بوده؟ مگر قبلاً مهدی را دیده بوده؟ در بسیاری از داستانها میخوانید که آن شیعه در مکانهای بسیار شلوغ[۸۵]چون اطراف کعبه یا در نجف و کربلا مهدی را دیده که غیب شده و رفته، در چنین جاهایی دیدن شخصی که ناگهان غیب شود امری عادی است، و خود شما اگر به مسجدالحرام رفته باشید حتماً دیدهاید که اطراف کعبه بسیار شلوغ است، مخصوصاً در ایام حج واجب، پس ناپدید شدن شخصی با چهره روحانی و لباس عربی که دارای محاسن بوده است، در این مکانها امری کاملاً عادی است! و آن شخص شیعه به خیال خود تصور کرده مهدی را دیده، چونکه بسیاری از شیعیان نیز شدیداً خیالاتی هستند[۸۶]. و چنانچه بگوئید: آن شخص به اصطلاح مهدی، صحبتی در مورد ولایت خودش کرده و رفته و یا گفته: من محمد بن الحسن هستم؛ میگوئیم: آن شخص حقهباز بوده[۸۷]، و با آن شیعه سر شوخی داشته است، و از کجا معلوم راست گفته است، و تازه افرادی به نام محمد بن الحسن زیاد هستند.
در ضمن توجه داشته باشید آن شیعه در زمان حیات خود نمیتوانسته بگوید: اطراف كعبه یا جایی دیگر مهدی را دیده تا ما بیشتر از او سؤال كنیم و مطمئن شویم، و تمام این داستانها پس از مرگ این شیعیان به وجود آمده و بیان شده است.
داستانهایی که یک سری از معجزات را بیان میکنند نیز باطلاند، چون بسیاری از این معجزات با قرآن و عقل در تضاد هستند، همچون غیب دانستن یا غیره، که بیشتر ساختۀ دست غلات است. زیرا معجزه مخصوص انبیاء بوده، آنهم برای اثبات نبوت خویش، پس این معجزاتی که هیچ کس ندیده چه فایدهای داشته است؟ در ضمن نمیتوانیم آنها را با معجزۀ پیامبران قیاس کنیم؛ حتی شما معجزۀ حضرت موسی÷را نمیتوانید به حضرت عیسی÷نسبت دهید، و هر پیامبر معجزه خودش را داشته که در قرآن بیان شده است. و شما از کجا فهمیدهاید آن کار خارق العاده معجزه بوده؟ شاید سحر و جادو بوده، شما نمیبایست هرکس کاری خارق العاده کرد فوری در مقابلش سجده کنید. اینجانب کارهای بسیار عجیبی از یک مرتاض دیدهام، در حالی که آن مرتاض اصلاً اسلام را قبول ندارد، چه برسد به مهدی صاحب الزمان.
معجزۀ پیامبران که به اذن خداوند بوده، مواردی بوده است که اشخاص و مردم دیگر و جادوگران قادر به انجام آن نبودهاند و برای همین معجزه نامیده شده، وگرنه هر شعبده بازی کارهای عجیب میکند. در مورد حضرت موسی÷نیز چونکه خود ساحران به جادوگری علم داشتهاند متوجه معجزۀ موسی÷میشوند و در مقابل او به خدا ایمان میآورند! ولی شما که جادوگری نمیدانید، جادوگری در اسلام حرام است. از تفاوتهای سحر با معجزه این است که در معجزه، ماهیت آن شیء کاملاً عوض میشود، مثلاً عصا کاملاً تبدیل به اژدهایی واقعی خواهد شد، ولی در جادوگری در ذهن شما نوعی هیپنوتیزم انجام میدهند تا شما تصور کنید طناب مار شده است، و البته کارهای دیگری نیز میکنند چون ریختن جیوه در طناب تا در مقابل آفتاب حرکت کند و بیشتر شما را گول بزند. در مورد حضرت موسی÷نیز میخوانید که خود او نمیدانسته که چنین چیزی ایجاد میشود، که خداوند به او میگوید: مترس و عصایت را بینداز. ایمان آوردن بسیاری از مردم نیز به خاطر تعقل در آیات الهی بوده، و پیامبران برای اثبات نبوت خویش که بعضی از مردم آن را قبول نداشتهاند به اذن خداوند معجزهای میکردهاند نه اینکه دائم و در هر جایی معجزه کنند.
معجزات پیامبران متناسب با زمان و قوم خود در هر دوره ایجاد میشده است، مثلاً در زمان حضرت موسی÷سحر و جادوگری متداول بوده است، و برای همین معجزات حضرت موسی بر علیه جادوگران و در مقابل ساحران صورت گرفته و آنها را به مقابله طلبیده، چون آن ساحران به فن جادوگری آشنا بودهاند و متوجه میشدهاند که اژدها شدن عصای حضرت موسی جادوگری نیست و معجزه است. در مورد قرآن نیز همینطور است و در زمان پیامبرصدر میان قوم عرب شیوایی و فصاحت کلام مورد توجه بوده است، لذا خداوند در قرآن خطاب به مشرکین میگوید که اگر میتوانید سورهای همانند قرآن بیاورید! و به این طریق اعجاز قرآن را نشان میدهد.
خامساً: این اشخاص نیکوکار معصوم نبودهاند، همانطور که حواریون عیسی÷مدتی پس از به صلیب کشیده شدن آن شخص گفتند: عیسی را دیده ایم، پس طبق این گفتۀ آنها شخصی که قبلاً تصور کردهاند به صلیب کشیده شده، عیسی نبوده بلکه یکی از حواریونِ خائن بوده؛ و اگر کسی بگوید: عیسی بوده که به صلیب کشیده شده، پس در اینصورت آن شخص که بعداً دیدهاند عیسی نبوده است، و در هر دو صورت، حواریون مرتکب اشتباه شدهاند. پس وقتی یارانی که از صبح تا شام با پیامبری بودهاند دچار خطا و شبهه شدهاند، شما چه انتظاری از دیگران دارید. البته شاید کسی بگوید: به خاطر معجزات، این شبهه پیش آمده و صورت آن فرد خائن شبیه به حضرت عیسی÷شده است، ولی به هر حال حواریون نیز دچار خطا شدهاند و این شبهات برای اشخاص نیکوکار شما نیز پیش میآید.
سادساً: نکته بسیار مهم این است که در داستانها و کتبی از اهل تشیع ذکر شده که فلان عالم (مثل مقدس اردبیلی) مهدی را میدیده است، و در عین حال از همان عالم پیرامون وجود جزیرۀ خضراء مطالبی را ذکر کردهاند.
در عصر جدید ثابت شده که چنین جزیرهای وجود ندارد و حتی خود علمای شیعه نیز وجود آن را رد کردهاند و در مناظرات خود به آن اشارهای ندارند و معترف هستند که روایات مربوط به وجود این جزیره، صحیح نیستند. خوب با این وجود ما از شما میپرسیم: چطور علمایی چون مقدس اردبیلی و دیگران داستانهایی مربوط به رؤیت مهدی دارند ولی در عین حال به وجود جزیرۀ خضراء نیز اشاره دارند؟ این تضاد نشانۀ چیست؟ آیا همان رؤیت مهدی هم دروغ نمیباشد؟ آیا فقط در مورد جزیرۀ خضراء دروغ (یا اشتباه) گفتهاند؟ و کسی که امام زمان را میدیده چطور در مورد صحت این جزیره سؤالی نکرده است؟
در اینجا به شبهات بعدی پیرامون مهدی اشاره میکنیم:
۲- در ذهن بسیاری از مردم این سؤال است که مگر میشود خداوند بندگان خود را رها کند؟ مگر میشود این امت را بدون شبان و سرپرست به حال خود گذاشت؟ روحانیون نیز میگویند: پیامبر صوقتی میخواست برای مدتی مدینه را ترک کند برای خود جانشین میگذاشت، پس چطور وقتی میخواسته برای همیشه امت را ترک کند بدون تعیین جانشین رفته است؟
در جواب این شبهات به چند مورد اشاره میکنیم:
در ابتدا لازم است بدانید این طرز فکر، کاملاً بچهگانه و اشتباه است که باید همیشه شخصی بالای سر شما باشد تا جلوی انحراف شما را بگیرد، یا به شما کمک کند، پس شما کی میخواهید روی پاهایتان بایستید؟ یک جوجه وقتی از تخم بیرون میآید پس از مدتی که گذشت میبینید که مادر آن جوجه با نوک خود مرتب به سر او میکوبد، چرا؟ چون میخواهد به او بفهماند برخیز و روی پای خودت بایست و خودت زندگی را ادامه بده، نه این که همینطور از صبح تا شام متکی به من باش، و برای تهیه غذا خودت باید تلاش کنی.
خداوند نیز برای سعادتمند شدن و هدایت شما، کتابی فرستاده به نام قرآن و همینطور پیامبری که او را اسوه و سرمشق خود قرار دهید، پس شما چنانچه به دستورات اسلام عمل کنید، هدایت شدهاید و چنانچه به هر بهانه از آن دستورات تخلف کنید، گمراه خواهید شد و هیچکس هم قادر به نجات شما نیست. قرآن حجتی است حاضر و آشکار و مبین، دیگر شما دنبال چه چیز هستید؟ فکر میکنید مثلاً اگر بر فرض امام زمان هم بیاید چطور میشود؟ او هم بشری معمولی خواهد بود، همانطور که پیامبرصبا آن عظمت خود میگفت: من هم بشری چون شمایم. این کارهای خارق العادۀ مهدی نیز بافتۀ غلات است. تازه این کارها چه سودی دارد؟ یک مرتاض هم کارهای عجیب و غریب میکند؛ اگر مهدی بیاید چطور میخواهد شما را هدایت کند؟ آیا دستورات اسلام برای هدایت شما کافی نبوده؟ اگر بوده پس دیگر منتظر چه هستید؟ خودتان به آن دستورات عمل کنید، اگر هم برای مبارزه با ظالمین، رهبری میخواهید خودتان یک رهبر حی و حاضر انتخاب کنید نه اینکه تا ابد منتظر شخصی خیالی بمانید که هیچ وقت نمیآید. فراموش نکنید امام زمان نیز به فرض قیام کردن کاری خارق العاده نمیتواند بکند تا زمانی که خود شما با ایمان و اتحاد خود قیام نکنید[۸۸]. مثلاً پیامبرصبا حمایتی که از جانب پروردگار داشته و با آن همه یاران وفادار خود در جنگ احد، به خاطر یک اشتباه کوچکِ بعضی یارانش، شکست میخورد و بسیاری نیز شهید میشوند و حتی جان خود پیامبرصدر معرض خطر قرار میگیرد، چرا؟ چون اسلام دینی واقع گراست نه دینی خیالی، و پیروزی در آن مستلزم حمایت و همکاری همه مسلمین با هم است[۸۹]نه منحصر به وجود یک نفر. پس با آمدن یک امام و رهبر هم کاری از پیش نمیرود، مگر اینکه شما نیز با هم متحد و هماهنگ شوید.
پس اینکه حتماً باید حجتی وجود داشته باشد، از ساختههای ذهن شماست، و در دنیای واقعی اینطور نیست و در اسلام نیز پس از خاتمیت و اکمال دین و نزول قرآن دیگر حجتی نمیباشد[۹۰]. در سورۀ مائده آیه ۱۹ بیان شده که دوران فترت رسل نیز بوده است، پس چطور در آن زمان کسی بالای سر مردم نبوده است؟
و اینکه میگویند: پیامبرصبرای خود در مدینه جانشین میگذاشته، نمیتواند ادعای شما را ثابت کند، زیرا اگر دستوری از جانب خداوند بوده باید به طور صریح بیان میشده تا همه بفهمند فلان شخص جانشین و حجت و امام است و فرزندان او نیز تا مهدی، امام و حجت هستند، و همۀ این حجتها به عنوان ۱۲ امام (اثنی عشریه) بالای سر شما هستند، پس جانشین تعیین کردن پیامبرصدر مدینه و در غیاب خود، ربطی به مسأله و ادعای شما ندارد و مسألهای جداست، و چنانچه دستوری برای جانشینی بلافصل من عندالله بود، پیامبرصحتماً آن را آشکارا بیان میکرد. از طرفی، آن جانشینها نیز قابل قیاس با مورد شما نیستند و آنها برای مدتی در حیات و حاضر بودنِ خود پیامبرصبر عدهای از مسلمین حاکم شدهاند نه اینکه تا ابد و روی کل مسلمین جهان به عنوان خلیفهای معصوم از جانب خدا باشند. تازه همین امر نشان میدهد که ادعای شما باطل است، چون کسانی که پیامبرصبه جای خود میگذاشته (چون ام مکتوم نابینا) معصوم نبودهاند و از صحابه بودهاند (شما که صحابه را هم قبول ندارید) در حالی که از نظر شما، جانشین پیامبرصباید معصوم و بدون خطا باشد و از جانب خداوند منصوب شده باشد، و پیامبرصمیبایست همیشه و فقط حضرت علی را به جای خود میگذاشته نه کسانی دیگر را[۹۱]. اگر این جانشینی صحابه از نظر شما صحیح بوده و به آن استناد میکنید پس انتخاب حضرت ابوبکر نیز باید پذیرفته شود و اگر جانشین شدن ایشان را قبول ندارید پس چرا دائماً به آنها استناد میکنید؟ خود پیامبرصبرای مدتی ایشان را جای خود میگذاشته و سپس بر میگشته و رهبر واقعی، خودِ نبی اکرمصبوده، چراکه هنوز زنده بوده و آن صحابه را به عنوان نایب خود میگذاشته نه به عنوان رهبری از سوی خدا و تا ابد (حتی پس از رحلت خویش). و داشتن نایب برای تمامی رهبران بوده است، مثلاً حضرت علی÷در شهرهای مختلف نماینده داشته، حتی خود شیعه معتقد است امام زمان پس از ظهور در شهرهای مختلف نایب میگذارد و پیامبرصنیز نایب داشته و این به خاطر این است که پیامبرصهمه جا حاضر و ناظر نیست، و چون از مدینه بیرون میرفته دیگر در آنجا حاضر نبوده و از مدینه خبر نداشته، بنابراین، شخصی را به عنوان نایب میگذاشته است[۹۲]، و چنانچه آن شخص کاری میکرده، دیگران پیامبرصرا مطلع میکردند؛ مانند هارون÷که به طور موقتی جانشین حضرت موسی÷میشود تا او برگردد، و موسی÷زنده و حاضر بوده و هارون÷نایب او میشود، وقتی هم حضرت موسی بر میگردد با او مشاجره میکند و از حوادثی که در غیبت او رخ داده بیاطلاع بوده است. پیامبرصنیز همینگونه بوده و در زنده بودن خود شخصی را میگذاشته و میرفته، ولی از نظر شما حضرت علی÷باید پس از رحلت پیامبرصتا آخر عمر خود جانشین الهی او میشده است و پس از او نیز فرزندان وی! و این فرمان الهی پیرامون جانشینی چه ربطی به گذاشتن نایب دارد؟ از همه اینها گذشته، در آن هنگام که پیامبرصدر مدینه برای خویش جانشین گذاشت، هنوز آیۀ اکمال دین نازل نشده بود، ولی در حجة الوداع، آیۀ اکمال دین نازل شده و دیگر دین کامل میشود، و در اینجا دیگر وقت آن بوده که امت اسلامی روی پای خود بایستد و لااقل بتواند برای خود رهبری انتخاب کند و در بقیه امور نیز در پرتو تعالیم اسلام و مشورت و همکاری بتوانند پیشرفت کنند. اگر بنا باشد همیشه معصومی که فرمان او وحی الهی است و لازم الاجرا میباشد، بالای سر مردم حضور داشته باشد، پس میشود بفرمائید خود مردم چه دخالت و ارادهای در کارها و سرنوشت خود دارند؟ خود مردم در چه زمانی باید به تعالیمی که یاد گرفتهاند پاسخ دهند یا عمل کنند؟ از نظر شما امت اسلامی چون گلۀ گوسفندی است که خودشان هیچ شعوری ندارند و حتماً باید رهبری معصوم از جانب خدا بالای سر ایشان حضور داشته باشد. از نظر شما امت اسلامی هیچگاه نمیتواند دستورات اسلام را اجرا کند. پیامبرصقبل از رحلت خود ثمرۀ ۲۳ سال تلاش و مجاهدت خویش را دیده و فهمیده است که شاگردانی که در مکتب اسلام پرورش داده خودشان میتوانند روی پای خود بایستند و رهبری برای خود بگذارند و بنابراین نگران نبوده است[۹۳].
این عقیده شیعه مبنی بر تخلف اصحاب از دستور الهی در غدیر خم به این معنی خواهد بود که نتیجه ۲۳ سال تلاش پیامبرصبیفایده بوده و فقط چند نفر مسلمان ماندهاند و بقیه مرتد شدهاند. اگر اینطور است پس چرا اینقدر اصرار دارید که یک معصوم مِن عندالله حاکم باشد؟ وقتی خود پیامبرصنتوانسته یارانی مسلمان و وفادار پرورش دهد دیگر چه انتظاری از دیگران است؟ امام زمان هم که بیاید همینگونه خواهد شد و در انتها همه مرتد میشوند.
آخوندی میگفت: روزی در یک دکان نشسته بودم و صاحب دکان میخواست برای انجام کاری مغازه را ترک کند و به همین علت شخصی دیگر را به جای خود در مغازه گذاشت و رفت، در این هنگام من با خود گفتم: چطور یک دکاندار ساده مغازه خود را بدون سرپرست رها نمیکند و برود، ولی پیامبرصامت اسلامی را بدون سرپرست گذاشته و رفته، بنابراین نتیجه گرفتم که شیعه درست میگوید!
باید به این نابغۀ قرن بیست و یکم بگوئیم: اگر پیامبرصدر ایران در آن مغازه بود به طور حتم برای خود جانشینی میگذاشت، چون در ایران دزد فراوان است و نمیشود به راحتی به امت اسلامی اطمینان کرد و حتی باید دو جانشین گذاشت نه یک جانشین؛ ولی چنانچه در عربستان بود مغازۀ خود را رها میکرد و میرفت و کسی را به جای خود نمیگذاشت، مثل اکنون که در عربستان همینطور است و خیلیها به هنگام اذان دکان خود را رها میکنند و میروند و در زمان پیامبرصنیز همینگونه بوده و همه اصحاب در مدینه به هنگام نماز در مسجد میرفتند و نیازی نبوده کسی مراقب اجناس باشد، چون پیامبرصمیتوانسته به امت اسلامی اطمینان کند و قبل از رحلتش نیز اینگونه بوده و اصحابی وفادار داشته، نه عدهای غالی یا گمراه که نتواند بدانها اطمینان کند.
۳- انتقام از ظالم: شبهۀ بعدی این است که مردم با خود میگویند: بالأخره کسی باید جلوی این همه ظلم و بیداد را بگیرد و ما که توانایی نداریم و این کار تنها از عهدۀ شخصی معصوم که از جانب خدا آمده باشد امکان پذیر است.
مردم بدانند استعمارگران جهانی نیز همین را میخواهند که شما فکر کنید نمیتوانید در مقابل آنها بایستید و شما را به آمدن شخصی خیالی دلخوش کردهاند و در دل خود به سادگی شما میخندند و هر روز به نوعی شما را چپاول میکنند. برای مبارزه با ظلم باید خودتان با اتحاد و هماهنگی به مقابله بر خیزید. دین اسلام دینی واقع گراست و خداوند یک سری سنتها دارد، یعنی چه؟ یعنی اگر شما خود را درون چاهی بیندازید خواهید مرد و کسی شما را نجات نمیدهد، یعنی چنانچه اروپا و آمریکا به اندوختن علم و دانش روی آورند و هر روز بیشتر پیشرفت کنند، ولی شما تنبلی کنید و کاری نکنید، به طور حتم در مقابل آنها ذلیل خواهید شد و آنها میتوانند به راحتی شما را تحت کنترل خود در آورند. در سوره شوری فرموده: ﴿وَمَآ أَصَٰبَكُم مِّن مُّصِيبَةٖ فَبِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِيكُمۡ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖ ٣٠﴾[الشوری: ۳۰]. «و آنچه از رنج و مصیبت به شما میرسد همه از دست اعمال (زشت) خود شماست در صورتیكه خدا بسیاری (از اعمال بد) را عفو میكند»، در سوره روم نیز چنین آمده: ﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِي ٱلنَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِي عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ ٤١﴾[الروم: ۴۱] «در خشكى و دریا به سبب اعمال زشتى كه مردم به دست خود مرتكب شدند، فساد و تباهى نمودار شده است تا [خدا كیفر] برخى از آنچه را انجام دادهاند به آنان بچشاند، باشد كه [از گناه و طغیان] برگردند».
پس چنانچه شما به فكر خودتان نباشید كسی به فریادتان نمیرسد و نتایج اشتباهات خود را حتماً میبینید. وقتی که در جنگ احد اصحاب گرانقدر پیامبرصیک خطا کردند، همان باعث شکست مسلمین شد[۹۴]. پس چنانچه خودتان کاری نکنید کسی برای شما کاری نخواهد کرد. حضرت علی÷فرموده: «ظالم و مظلوم هر دو مقصرند». و این درست است چون اگر مظلوم اجازه ندهد به او ظلم شود، ظالم نیز نمیتواند کاری بکند، مگر اینکه مظلومی باشد تنها که بقیه او را رها کردهاند و نمیتواند کاری بکند (مثل امام حسین)، ولی شما امت و مردم، با اتحاد خود میتوانید در برابر ظلم بایستید و چنانچه این کار را نکنید مقصر خودتان هستید. در مورد کیفر ظالمین مطمئن باشید خداوند جزای آنها را خواهد داد، ولی اینکه شما دست روی دست بگذارید تا کسی دیگر برای نجات شما بیاید امری بیهوده است. فکر میکنید به فرض چنانچه کسی بیاید مثلاً چطور میشود؟ در آن هنگام هم باید خودتان تلاش کنید و در برابر ظلم بایستید و ظالمین، خود به خود از بین نمیروند. در ضمن بعضی احادیث جعلی که غُلات نقل کردهاند مبنی بر اینکه امام زمان انتقام اهل بیت را از بنی امیه و دیگران میگیرد یا اینکه معاویه و یزید رجعت میکنند و دوباره زنده میشوند و مهدی آنها را به سزای اعمالشان میرساند، همگی باطل هستند؛ و در سوره مومنون/۹۹/۱۰۰ این عقیده باطل شده (عقیده به رجعت)، همینطور آیات دیگر؛ و برگشت به این جهان یعنی چه؟ خداوند خودش جزای بندگان را خواهد داد و این مسأله ربطی به امام زمان ندارد، و جزای بندگان پس از مرگ آنها در آن جهان است نه اینکه دوباره به همین جا برگردند و مجازات شوند.
۴- خواب: مورد بعدی که برای بعضی ایجاد شبهه کرده، دیدن مهدی در خواب است. بعضی میگویند: ما در خوابهای خود او را دیدهایم که با لباسی سبز و چهرهای نورانی بوده و حتماً او وجود دارد که ما خوابش را میبینیم!
این دلیل نیز بسیار سست و خنده دار است، شما برای اثبات موضوعی باید دلایل محکمی از قرآن و سنت و عقل و تاریخ و... ارائه دهید، خواب که سند چیزی نمیشود. شما خوابهای عجیب و مسخره نیز میبینید، چطور آنها را قبول نمیکنید؟ شما زیاد به مهدی فکر کردهاید و لذا در ضمیر ناخودآگاه شما نقش بسته، برای همین وقتی به خواب میروید، این ضمیر بیدار است و باعث این اوهام میشود. اگر شما خواب یکی از دوستان خود را ببینید و او در خواب به شما مطالبی را بگوید: آیا آن دوست در روز بعدی به هنگام دیدار شما از این مطالب آگاهی دارد یا خیر؟ مسلماً خیر، پس دیدن او دلیل بر صحت چیزی نشده[۹۵]، و تنها خواب شما بوده. از اینها گذشته، امور مربوط به دین و آخرت که شوخی نیست و برای اثبات عقاید دینی باید به قرآن و سنت و عقل و شرع اسلام مراجعه کرد نه به خواب و رؤیا. شما امامت را از اصول مهم دینی میدانید، آن وقت برای اثبات آن به خواب استناد میکنید. مانند مجلسی و دیگر اشخاصی که بعضی از دعاهای خود را در خواب دیدهاند و نوشتهاند و سند آن دعا خواب شده است!! اگر ملاک ادعاها را خواب بگیریم مخالفین شما نیز میگویند: ما خواب پیامبر صرا دیدهایم که به ما گفته: کسی به نام امام زمان وجود ندارد و حسن عسکری فرزندی نداشته است. بنابراین، هرکس میتواند به خواب خود استناد کند. چه کسی گفته خواب شما فقط حجت است؟!
۵- سخن بعضی مردم این است که: چنانچه این عقاید غلط باشند پس تمامی این علمای گرانقدر شیعه اشتباه کرده و گمراه بودهاند و این کمی غیر قابل قبول است.
می گوییم: همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم، شما برای یافتن حقیقت نباید اشخاص را ملاک قرار دهید، بلکه حق را خود ملاکی است که افراد با آن شناخته میشوند و آن هم قرآن و سنت پیامبرصو عقل است که عقاید شما میبایست با آنها موافق باشد تا صحیح شوند نه با عقاید اشخاص دیگر. این اشخاص که معصوم نبودهاند و حتماً اشتباه میکردهاند، و از طرفی، اشخاص دیگری نیز حتی در میان علمای شیعه بوده و هستند که این عقاید را قبول نداشته و ندارند، ولی به علت خفقان و سانسور، اخبار و صدای آنها به گوش شما نمیرسد و نمیگذارند که برسد. کسانی چون علامه سید ابوالفضل برقعی، علامه سنگلجی، علامه زنگنه، حجت الاسلام رادمهر، آیت الله غروی، آیت الله بُنابی، استاد قلمداران، استاد یوسف شعار و کسانی دیگر، پس شناخته نشدن این اشخاص توسط شما دلیل بر نبودن ایشان نیست.
در ضمن شما فقط به علمای شیعه توجه دارید، اگر بنا به کثرت علما باشد، بیشتر علمای اسلام از اهل سنت بوده و افرادی نیکوکار بودهاند و هستند[۹۶]، پس چطور شما آنها را نمیبینید؟ عرفا و شاعران و دانشمند انی از ایشان که حتی ایرانی بودهاند[۹۷]، همچون امام غزالی، مولوی، سعدی، عمرخیام، جامی، سنائی، نظامی گنجوی، عطار نیشابوری[۹۸]، و بسیاری دیگر، که چنانچه شما کتابهای ایشان را خوانده باشید، به این امر آگاهی دارید. پس کثرت علما در یک مذهب، دلیل بر حقانیت آن مذهب نیست، زیرا اکثر ایشان از روی تقلید از یکدیگر دارای این عقاید بودهاند[۹۹]، پس آیا شما هم میخواهید دوباره از ایشان تقلید کنید و به راه همانها بروید؟ شما باید خودتان تحقیق کنید و کاری به علما نداشته باشید. در آن جهان مردم تمام ادیان و فرقههای گمراه خواهند گفت: ما به دین اجداد خود ماندیم و همینطور به سخنان علما و بزرگان خود نگاه کردیم و به همین خاطر گمراه شدیم.
﴿وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِيلَا۠ ٦٧﴾[الأحزاب: ۶۷].
«و گویند: ای پروردگارما، ما اطاعت امر بزرگان و پیشوایان خود را كردیم كه ما را به راه ضلالت كشیدند».
مثلاً مسیحیان میگویند: ما به کشیشان خود نگاه کردیم، پس آیا شما هم میگویید ما به آخوندهای خود نگاه کردیم؟ پس در آن صورت باید با بقیه گمراهان به دوزخ بروید، چون دلیلی غیر قابل قبول ارائه دادهاید. در ضمن این مجتهدین شما در بسیاری از امور با هم اختلاف دارند و هر کدام رسالهای جدا دارند. البته میگویند: ما در اصول عقاید اختلافی نداریم و در فروع دین و مسائل فقهی اختلاف داریم، ولی به هر حال وجود اختلافات میان ایشان حتی در سیاست (چون دین و سیاست ایشان یکی است) باید باعث این باشد که به راحتی تمام عقاید آنها را نپذیرید[۱۰۰]، چون آنها با خودشان هم مشکل دارند. آیا این اشخاص نیکوکار از نوّاب دوران امام کاظم÷بهتر بودهاند؟ یا از کسانی که اطراف محمد حنفیه جمع شدند؟ یا از حلاج که خود او نیز در زمان نواب اربعه ادعای نیابت داشته است؟ در کتب بسیاری از این علمای شما روایات و احادیث جعلی و شرک آمیز وجود دارند، ولی شما از آنها بیخبرید و آخوندها هم برای خراب نشدن وجهۀ این علما صحبتی ازاین چرندیات نمیکنند. جناب کلینی، ملقّب به ثقة الاسلام، صاحب کتاب کافی، در کتاب خود انواع خرافات را آورده است، از تحریف قرآن گرفته تا غلو در مورد امامان و غیره...! جناب مجلسی که لقب علامه را دارد، در«بحار الأنوار» و «حلیة الـمتقین» و کتب دیگرش، انواع دروغ، غلو، شرک و مسائل تفرقهانگیز بین شیعه و سنی را آورده است؛ و همینطور علمای دیگر مذهب شیعه که هر کدام به نوعی کمتر یا بیشتر دارای خرافات هستند، که البته جناب مجلسی رتبه اول را دارد و سَـنبل خرافات در تشیع است. پس سپردن دین و عقل خود به دست این اشخاص از حماقت و نادانی است.
در بخش بعدی میرویم به سراغ چند نکتۀ بسیار مهم پیرامون امام زمان و غیبتش، که وجود این مسائل، نشان دهندۀ نبودن اوست.
[۸۱]- البته قابل ذکر است که تعداد انگشت شماری از روحانیون، همچون علامه برقعی یا علامه سنگلجی یا علامه غروی، این عقاید را قبول نکردند و بدون تعصب و از راه تحقیق، تنها حقیقت را بیان کردهاند، رحمت خداوند بر آنان باد. [۸۲]- یکی از این صوفیان حلاج بوده که خود شیعیان نیز تا حدودی او را قبول دارند و در اشعار خود از «أنا الحق» او یاد میکنند، آن وقت جالب است که در زمان نواب اربعه بیست نفر دیگر (حتی بیشتر) نیز ادعای نیابت مهدی را داشتهاند که یکی از ایشان همین حلاج بوده، پس چرا شما به زاهد بودن و نیکوکار بودن او توجهی ندارید و او را از نواب نمیدانید؟ [۸۳]- شهادت فرد در مورد خودش قابل قبول نیست. [۸۴]- بعضی از اسناد دعاها خواب است! یا دستور ساختن مسجد جمکران که شخصی در حالت نیمه خواب دیده! و غیره... که در مذهب شیعه زیاد هستند؛ و آیا خواب هم سند است؟! [۸۵]- البته در بعضی از داستانها نیز یک شیعه در وسط بیابان بوده و شخصی با او همراه شده و سپس ناپدید شده و رفته که در هر دو صورت، معلوم نیست مهدی بوده یا شخصی دیگر. [۸۶]- البته خیالاتی بودن ایشان امری عادی است چونکه مذهبی مملو از خرافات و اوهام و خیالات دارند، و کافی است کسی کتاب بحار الأنوار مجلسی را بخواند. [۸۷]- اغلب در مجلات داخلی ایران می نویسند كه تعداد افراد كذابی كه مدعی مهدویت هستند بسیار بسیار زیاد شده و بسیاری از این افراد توسط نیروهای قضایی بازداشت شدهاند، با خودم گفتم: حتماً كسانی نیز كه در گذشته مهدی را می دیدهاند شخصی مانند همین كذابین امروزی را دیدهاند و البته جوامع آن زمان خیلی پیشرفته نبودهاند تا مچ این افراد را بگیرند. [۸۸]- خود شیعه نیز دائم میگوید: باید زمینه برای ظهور و قیام مهدی آماده باشد تا او قیام کند، پس خودتان نیز معترف هستید که او به تنهایی قادر بر کاری نیست و همه با هم باید جلوی ظلم و انحراف را بگیریم. [۸۹]- همه مسلمین باید تنها نام مومن و مسلم را بر خود نهاده و مذاهب و اختلافات را کنار بگذارند. [۹۰]- حجت بیرونی و ظاهری و آشکار همان انبیاء بودهاند و قرآن نیز حجت است و عقول خود شما نیز میتواند به عنوان حجت باطنی و درونی عمل کند، و در مورد حجت بودن امامان منظور شما چیست؟ اگر شخصی طبق قرآن و سنت و عقل عمل کند به عنوان امام متقین قابل قبول است و حضرت علی از بهترین آنهاست و کسانی دیگر نیز در هر زمان هستند، چون امامان اهل سنت و دیگران، ولی چنانچه منظور امامی منصوب من عند الله باشد و معصوم از هرگونه خطا و دارای خرافات گوناگون، این دیگر قابل قبول نیست. [۹۱]- اشتباه شیعه این است که بعضی از کارهای پیامبرصرا به عنوان وحی من عندالله و واجب بودن و اصول دین خودشان میگیرند و آن را بر عقاید خویش انطباق میدهند. جانشینی صحابه برای مدتی در مدینه، نظر پیامبرصبوده و البته اجرای آن واجب بوده است، ولی با جانشین شدن برای همیشه از جانب خداوند به عنوان اصل دین تفاوت دارد، اصول دین را تنها خداوند تعیین میکند و حتی پیامبرصرا به اطاعت از آنها میخواند. [۹۲]- شیعه میگوید: پیامبر یا امامان، اکنون نیز حاضر یا زنده هستند و شهیدان نمیمیرند، پس انسان زنده و حاضر که جانشین نمیخواهد، کسی که حضور ندارد یا رحلت کرده به جانشین نیاز دارد. [۹۳]- و به راستی هم که اصحاب گرامی پس از رحلت پیامبرصبه خوبی در مقابل مشکلات میایستند، شورش اهل رده را سرکوب میکنند و در برابر امپراطوریهای بزرگ آن زمان نیز شکست نمیخورند و اسلام را گسترش میدهند، ولی عدهای بیانصاف میگویند: آنها مرتد شدند و به اهل بیت پیامبرصظلم فراوان کردند!! در حالیکه اگر اصحاب نبودند معلوم نبود اینها اصلاً چه دینی داشتند، یا مسیحی شده بودند یا همان زرتشتی آتش پرست. [۹۴]- لازم به تذکر است خداوند در قرآن این اصحاب گرامی را بخشیده و آنها در راه اسلام شهید شدهاند، آن وقت شیعیان به هنگام بازدید از کوه احد شروع به طعنه زدن بدانها میکنند و میگویند: فلانی در اینجا فرار کرده و فلانی ترسیده و غیره. یا آخوند کاروان میگوید: از احد میرویم به کربلا تا روضهای برایتان بخوانم و شروع میکنند به گریه و زاری برای امام حسین و یارانش تا مبادا فکر مردم به سمت اصحاب یا جاهای دیگر جلب شود. [۹۵]- توجه داشته باشید فوراً رویای صادقه یا خواب یوسف را پیش نکشید چون آنها مربوط به انبیاء بوده و نمیتوان معجزات انبیاء را به امور شخصی یا مذهبی خود تعمیم دهیم و کارهای گوناگون خود را با آنها قیاس کنیم. زیرا آنها اموری هستند که خداوند در قرآن بیان کرده است و ربطی به خرافات دیگران ندارد. [۹۶]- شیعه اجماع را منحصر به علمای خودش میداند و تازه میگوید اجماعی صحیح است که معصوم میان آنها باشد. یعنی چنانچه همه مسلمین جهان به یک سمت روند و امام زمان به سمتی دیگر رود، اجماع آن مسلمین صحیح نمیباشد!! [۹۷]- خواننده گرامی بداند تا قبل از ظهور دولت فاسد صفوی در ایران مردم و دانشمندان بسیاری از اهل سنت بودهاند و البته صفویۀ خونخوار به زور شمشیر و قتل عام مذهب تشیع را تحمیل نمود. [۹۸]- عطار در منطق الطیر چنین سروده: در خلافت میل نیست ای بیخبر میل کی آید ز بوبکر و عمر مولوی در مثنوی معنوی چنین سروده: کی توان با شیعه گفتن از عمر کی توان بربط زدن در پیش کر در کلیات خمسه نظامی نیز آمده: صدیق به صدق پیشوا بود فاروق ز فرق هم جدا بود وان پیر حیائی خدا ترس ج با شیر خدای بود همدرس [۹۹]- خواننده گرامی بداند اگر بنا به کثرت و جمعیت باشد نزدیک به یک میلیارد نفر از مردم جهان از اهل سنت هستند و شیعیان تنها در ایران زیاد هستند که در ایران نیز ۲۰ میلیون نفر از اهل سنت هستند و تمام شیعیان ایران و عراق و جاهای دیگر حدود ۱۰۰ میلیون نفرند. [۱۰۰]- مثلاً آیت الله منتظری با سیاستهای ایشان مخالف بوده، پس مقلدین او باید در دین خود نیز جدا شوند چون از نظر اینها دین با سیاست یکی است، و روحانی کاروان حج مرتب در خلال سفر مقلدین منتظری را مورد فشار و سؤال قرار میدهد تا مرجع خود را عوض کنند.