نکتههای مهم
۱- شیعه دائم بدین حدیث اشاره میکند که پیامبرصدر مورد نام مهدی فرموده: نام او نام من است، و نام پدرش نام پدر من است، یعنی محمد بن عبدالله. در مقابل میگوییم: اگر نام او را مهدی نگیریم و همان محمد باشد یعنی محمد بن الحسن العسکری که با نام پیامبرصیکی شود، ولی آیا نام امام حسن عسکری نیز همنام با پدر پیامبرصبوده؟ نام پدر پیامبرص، عبدالله بوده است و به پیامبر، محمد بن عبدالله میگفتهاند، آن وقت خنده دار است که علمای شیعه برای توجیه این مطلب میگویند: پیامبرصفرموده: نام او نام من است، و نام پدرش نام نوۀ من است، یعنی حسن. ما نمیدانیم چرا شیعه برای اثبات هر چیزی باید دست به تاویل و توجیه بزند؟ هیچیک از عقاید شیعه در قرآن نیست[۱۰۱]، و تازه این عقاید با عقل نیز در تضاد است، و تنها چیزی که شیعه دارد روایات است. یعنی چنانچه روایات و احادیث را از شیعه بگیرید هیچ چیز برای گفتن ندارد. آن وقت جالب اینجاست که همین روایات و احادیث را نیز توجیه و تفسیر میکنند، پس این مذهب به درد خودتان میخورد.
۲- در مورد نام مادر مهدی نیز نامهای گوناگونی را ذکر کردهاند همچون: نرجس، صیقل (یا صقیل)، حکیمه، سوسن، ملیکه بنت یشوعا، خمط، مریم دختر زید العلویه. پس این همه تضاد در این اصل مهم دینی نشان دهندۀ بطلان آن است، چون حتی تاریخ تولد مهدی را نیز مختلف آوردهاند و برای توجیه آن نیز میگویند: به خاطر این بوده که تولد او مخفیانه صورت گرفته تا مأمورین خلیفه نتوانند او را به قتل برسانند. تاریخهای ذکر شده برای تولد مهدی اینهاست: سالهای ۲۵۶، ۲۵۵، ۲۵۸، ۲۵۷، ۲۵۴ و حتی روز تولد او نیز مختلف است، همچون: ۱۵ شعبان، ۲۳ رمضان، ۹ ربیعالاول، ۳ شعبان، ۸ شعبان، شب نیمۀ ماه رمضان، شب جمعه ماه رمضان؛ و در موضوعات دیگر نیز احادیث مهدی دارای ضد و نقیض فراوان است. در بعضی احادیث محل خروج او مکه و مدینه گفته شده، ولی در احادیث دیگر قریۀ کرعه و کوفه و بیت المقدس گزارش گردیده است. در وصف مادر او آوردهاند که دختر سلطان روم بوده و سفید و خوشگل بوده است، ولی در احادیث دیگری میگویند: سیاه بوده است؛ در احادیثی قیام او را جمعه گفتهاند، ولی در احادیث دیگر شنبه ذکر شده یا روز عاشورا گفتهاند، ولی در احادیث دیگر شعبان و رمضان آمده است.
۳- شیعه به بداء اعتقاد دارد، یعنی اینکه خداوند در مواردی تغییر رویه میدهد یا دستور قبلی را لغو میکند و تغییر میدهد. مثلاً اگر فرزند امامی جانشین او بود و ناگهان فوت کرد در این صورت او امام بعدی نبوده و در اینجا بداء حاصل شده و امام بعدی شخصی دیگر میشود. شیعه معتقد است خداوند اسامی امامان را در لوح جابر فرستاده، و تمامی امامان هم این لوح را داشتهاند و به اسامی آن آگاهی داشتهاند، البته میبایست امری به این مهمی برای همه بیان میشده، چونکه از اصول مهم دینی بوده، ولی همیشه به طور رمز و راز و پوشیده باقی مانده است[۱۰۲]. به هرحال، امامان با وجود داشتن این اسامی، دچار بداء شدهاند و گاهی جانشین بعدی ایشان عوض میشده است. حالا ما میخواهیم بدانیم آیا ممکن نیست در مورد امام زمان هم بداء حاصل شده باشد؟ آیا خداوند در مورد ظهور او تغییر دستور نداده است؟ بنابراین، تا ابد ظهور نخواهد کرد که در اینصورت، همه شما بیهوده منتظر او ماندهاید. پس با وجود مذهبی این چنین که قوانین آن لحظه به لحظه تغییر میکند، در مورد مهدی نیز چنین امری عادی است. میدانید اگر قیامت شود و مهدی ظهور نکند و شیعیان به روحانیون خود بگویند: پس چرا امام زمان ظهور نکرد؟ فکر میکنید روحانیون چه پاسخی میدهند؟ پیچاندن تمام این شبهات در دست خود روحانیون است، در آن موقع نیز به راحتی خواهند گفت: حتماً بداء ایجاد شده و خداوند به دلایلی که ما نمیدانیم دستور ظهور مهدی را لغو کرده است! بنابراین، شما نیز او را فراموش کنید و در مورد او سؤال نکنید[۱۰۳]، و آماده شوید برای قیامت و پاسخگویی به اعمالتان!
البته در آن زمان دیگر این حقهبازیها کارگر نیست، و خود روحانی باید به خاطر گمراه کردن مردم پاسخگو باشد و به جزای اعمال خویش برسد.
فراموش نکنید مسأله وجود بداء و تأخیر ظهور مهدی نیز در کتب شیعه ثبت شده، مثل روایت دهم ج۵۲ بحارالانوار که از ابوبصیر نقل کرده که وی از امام صادق پرسیده: این امر (ظهور مهدی) را وقت معینى هست كه با دانستن آن بدنهاى خود را (از غم هجران و درد انتظار) آسوده گردانیم؟ فرمود: آرى، ولى چون شما آن را فاش كردید خداوند بر مدت آن افزود. و یا روایت بعدی آن یعنی روایت یازدهم که از قول امام محمد باقر نوشته که به خاطر کشته شدن حسین خداوند غضب کرد و مدت آن را به عقب انداخت، که سالهای آن را هم ذکر کرده است.
۴- ازدواج و تشکیل خانواده در اسلام، بسیار مورد تأکید است و آیات و احادیثی در این زمینه میباشند، همچون سوره رعد/۳۸ که در آن آمده: ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِكَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّيَّةٗ﴾[الرعد: ۳۸] «و به راستى پیش از تو رسولانى فرستادیم و براى آنان همسران و فرزندانى قرار دادیم». حالا ما میپرسیم: این امام زمان شما ازدواج میکند یا خیر؟ مسلماً باید بگویید: بله، چونکه او باید از همۀ مردم بیشتر به دستور اسلام عمل کند. بنابراین، چنانچه ازدواج کرده است باید دارای همسران یا فرزندان زیادی باشد، چون بیش از هزار سال است که غایب شده، و این مدت طولانی بدون همسر نبوده است، و به طور حتم و به اعتقاد خود شیعه، همسران و فرزندان وی معصوم نخواهند بود و امکان خطا و اشتباه در آنها بسیار است، پس چطور تا به حال یکی از ایشان به او خیانت نکرده؟ یا جای او را به کسی نگفته؟ یا اینکه ادعا کند همسر مهدی بوده؟ (یا فرزند مهدی)، چطور مانند همسر امام حسن یا دیگران به او خیانت نکرده یا در غذای او سم نریخته تا او را به شهادت برساند؟ و اگر بگوئید: خداوند او را از خطر مقتول شدن نجات میدهد (با علم غیب یا طرق دیگر)، میگوییم: پس چرا در جاهای دیگر میگویید: مهدی به خاطر ترس و خوف از قتل، غایب شده، اگر اکنون نیز ظهور کند، باید خداوند او را از خطر کشته شدن مصون دارد.
البته علمای شیعه میگویند که همسر امام زمان نمیداند که با امام زمان ازدواج کرده است!!
باید بگوئیم که عجب مذهب پر رمز و رازی دارید و این تقیه و خدعه کردن شما تا کجاها که رخنه نکرده است!
این چه همسر و زنی است که نمیفهمد با انسانی معصوم در حال زندگی کردن است؟! و بنابراین، این نشان میدهد که امام هدایتگر شما نشانهای قابل توجه ندارد تا از بقیه مجزا شود و موارد ثبت شده در روایات نیز ساختۀ دست غلات هستند، همچون اینکه بر بازوی او فلان مطلب نوشته شده و یا داشتن معجزاتی عجیب.
اصلاً انسانی معصوم و بدون ذرهای خطا، باید لااقل برای همسر و بچههایش عجیب باشد، چون با این توصیفی که ما از امامان شیعه در کتب شیعه میخوانیم، امامان میبایست خیلی خارق العاده و عجیب باشند و نه مانند بقیه مردم، انسانی عادی و معمولی باشند.
امامی که همسر و بچههایش هم او را نمیشناسند، پس شما چه انتظاری از مردم سادۀ دیگر دارید که امام زمانِ خود را بشناسند و به مرگ جاهلیت نمیرند؟!
این امام شما را هیچ کس نمیشناسد، حتی همسر و بچههایش، پس متوجه باشید که چه اصول دین محکم، در دسترس و قابل فهمی دارید!
اگر همسر امام زمان از او سؤال کرد که آیا تو مهدی هستی یا خیر؟ آن وقت امام زمان چه پاسخی به او میدهد؟
لابد جواب علما این است که امام زمان تقیه میکند و به همسرش دروغ میگوید!!
پس مذهبی که در آن امام و مقتدای شما به همسرش هم دروغ بگوید دیگر شما حساب کار خود را بکنید.
۵- فایده این داستانها که در آن ملاقات با امام زمان بیان شده چیست؟
مثلاً در آنها امام زمان به شخصی گفته: من هستم! باید در پاسخ گفت: خوب هستی که هستی ما چه کار کنیم که هستی؟ برای ما چه فایدهای داری؟
یا در آنها یک سری معجزات عجیب بیان شده، یا شخصی شفا یافته، فایده این امور برای جامعه و دیگران چیست؟ مگر شیعیان منکر وجود او یا منکر ولایت او هستند که او بخواهد با این چیزها آن را ثابت کند؟ و این ولایت و بودن او چه سودی دارد؟ فایدۀ امامی غایب برای جامعۀ اسلامی چیست؟ مراجع و رجال حاضر شما هم در کار خود ماندهاند، چه برسد به کسی که اصلاً نباشد تا بخواهد کاری کند. امامی که از احوال و اوضاع امت اسلامی به دور باشد و نسبت به مردم بیگانه باشد و مردم هم او را نبینند و با او در ارتباط نباشند، چنین امامی ربطی به اسلام ندارد، امام در اسلام حاضر است، پس غایبین را رها کنید و به حاضرین برسید.
۶- یکی از مهمترین ارکان دین که مانع ایجاد انحراف و بدعت میشود و جلوی تفرقه و اختلافات را میگیرد، امر به معروف و نهی از منکر میباشد، که وسیلۀ توضیح شبهات و سؤالات متفرقه است. امام زمان در کدامیک از این دیدارهای مکرر به صورت روشن و واضح به این وظیفۀ مهم خود، یعنی هدایت و روشنگری و اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر اشارهای کرده است؟ و اگر امکان این دیدارها میسّر است، چرا این دیدارها در این راستا صورت نمیگیرد؟[۱۰۴]اگر پروندۀ اعمال مردم نزد مهدی میرود و او از كارهای زشت مردم باخبر است[۱۰۵]، پس وظیفۀ شرعی او ایجاب میكند كه آن اشخاص را امر به معروف و نهی از منكر كند، ولی این كار را نمیكند! آیا در مورد خود شما خواننده گرامی تا به حال چنین كرده است؟
امام زمان میتواند به چندین تن از افراد صالح ثابت کند که مهدی است (همانطور که میگویند در گذشته به دیگران ثابت کرده)، سپس به وسیلۀ اجماعِ حاصل شده از این اشخاص، به اصلاح جامعه بپردازد و با بدعتها و مفاسد گوناگون که هر روز در جامعه رو به افزایش است، مبارزه کند. یا توقیعی به یک مجتهد بدهد که به اختلافات فقهی پایان بخشد و رسالههای مختلف را بردارد و یک رساله کند. مطمئن باشید اگر امام زمان واقعیت داشت میتوانست به راحتی مرجعی را انتخاب کند که همه مردم به سخنان او گوش دهند. در اول انقلاب هر چیزی که خمینی میگفت همه مردم با اشتیاق تمام آن را اجرا میکردند و حتی جان خود را برای او میدادند[۱۰۶]، و هم اکنون نیز رهبران دیگری هستند که مردم برای آنها حاضر به هر کاری هستند، پس امام زمان به راحتی میتوانسته از طریق این مراجع به اصلاح جامعه بپردازد[۱۰۷]، ولی میبینی که بر عکس هر روز بیشتر به میزان خرافات و بدعت و فساد در جامعه افزوده میشود و کسی هم جلوی آنها را نمیگیرد، بلکه بر عکس، خود این مراجع، طرفدار این خرافات و انحرافات هستند، پس امام زمانی وجود ندارد.
۷- این چه امام عادلی است که فقط برای افراد خاصی ظاهر میشود و چرا برای بقیه ظاهر نمیشود؟ و آیا در هنگام ظاهر شدن در برابر این اشخاص از قتل نمیترسد؟ پس چرا برای ظهورش ترسِ از قتل دارد؟ اگر میداند و علم غیب دارد، پس چرا برای بقیه ظاهر نمیشود تا مشکلات آنها را حل کند؟ شما که میگویید: هر هفته پروندۀ اعمال مردم نزد امام زمان میرود[۱۰۸]، پس او اشخاص را میشناسد و برای ظاهر شدن نزد آنها بهانهای ندارد و میتواند مشکلات آنها را حل کند، ولی نمیکند.
۸- وقتی در صدر اسلام در شهر کوچک مدینه مشکلات مختلفی پیش میآمده و پیامبرصنیز از طریق وحی مطلع میشده و آن خطاها را اصلاح میکرده است، پس در دنیای بزرگی که قرار است امام زمان رهبر آن شود، چطور هیچ خطایی رخ نمیدهد؟ چطور هیچ مشکلی پیش نمیآید؟ و همه جا عدل و احسان کامل بر قرار میشود؟ به امام زمان که وحی نمیشود، چطور او به این خطاها پی میبرد تا آنها را اصلاح کند؟ اگر برای مهدی نیز قائل به وحی هستید پس شما خاتمیت پیامبرصرا قبول ندارید.
۹- فرض میگیریم امام زمان شما معصوم است، آیا کسانی را که او در شهرهای مختلف میگذارد تا نایب او باشند، آنها نیز معصوم هستند؟ آیا آنها به اموال مردم خیانت نمیکنند؟ همچون اشخاصی که حضرت علی÷روی کار گذاشت و همگی به او خیانت کردند و اموال بیت المال را برداشتند یا به سوی معاویه رفتند. امام زمان فقط میتواند از روی شرع در مورد این اشخاص قضاوت کند و باید از طرق عادی ثابت کند که فلان نایب خیانتکار است نه از طریق علم غیب و معجزات، پس امام زمان چطور میخواهد جلوی این اشخاص را بگیرد؟
مردم باید بفهمند که تا خودشان درستکار و مؤمن نشوند هیچ سودی نخواهد داشت و پیشرفت نخواهند کرد، و چنانچه به فرض بتوان به زور هم جامعهای را کنترل کرد، این خوب بودنِ اجباری هیچ فایدهای ندارد و خودِ خداوند هم میتوانست این کار را بکند، ولی امر دین اختیاری است. اگر شما بگویید: ما مردم در زمان مهدی نیکوکار و صالح خواهیم شد و دیگر کسی در آن زمان خیانت نمیکند، میگوییم: پس چرا اینکار را در همین زمان انجام نمیدهید و منتظر ظهور او ماندهاید؟، آیا حتماً باید شخصی دیگر باشد تا شما انسان خوبی شوید و خودتان قادر به اینکار نیستید؟ آیا وجود خداوند که همه جا حاضر و ناظر بر اعمال شماست، کافی نیست تا شما نیکوکار باشید؟ آیا از مهدی بیشتر میترسید تا از خدا ؟ یا او را بیشتر دوست دارید تا خدا؟ پس هم اکنون نیکوکاری پیشه کنید تا جامعۀ شما خود به خود اصلاح شود.
۱۰- تا سی سال[۱۰۹]پیش روحانیون شیعه میگفتند: حکومت و قدرت در دست ما نیست، ولی اکنون سی سال است که حکومت را در دست دارند، ما در اینجا از ایشان چند سؤال داریم:
اولاً: اگر هنوز پس از سی سال حکومت کردن توسط شما، اوضاع جامعه رو به خرابی است (که هست) پس شما بیجا کردید حکومت را گرفتید، شما که توانایی هدایت و اصلاح جامعه را ندارید برای چه دین و سیاست را یکی کردهاید و فقط خود را لایق حکومت میدانید؟!
ثانیاً: اگر بر عکس، ادعا دارید وضع جامعه رو به خوبی رفته است و همۀ مردم، هم شما را میخواهند و هم مهدی صاحب الزمان را و شما هفتاد میلیون طرفدار دارید، البته به اضافۀ شیعیان عراق و لبنان و جاهای دیگر، پس چرا امام زمان پس از این سی سال هنوز قیام نکرده و نمیکند؟ آیا منتظر نشسته تا تمام دنیا شیعه اثنی عشری شوند؟ آن وقت که دیگر نیازی به قیام او نیست و مراد شما حاصل شده است.
ثالثاً: پس از انقلاب، بر روی اسکناسهای ده تومانی که عکس مدرس را دارند از قول او نوشتهاید: دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما؛ اگر این طور است، پس چرا در مهمترین حوزه، یعنی حوزه سیاست، فریضۀ امر به معروف و نهی از منکر به کلی تعطیل است؟ پس در اینجا دیگر سیاست شما از دیانت شما جدا میشود و کسی که بخواهد این فریضه را انجام دهد، زندانی سیاسی و مرتد و ضد ولایت فقیه و مفسد فیالارض و محارب با خدا میشود! چرا نام خلیج فارس را خلیج اسلامی نمیگذارید؟ مگر شما جمهوری اسلامی نیستید؟ در مورد نام خلیج، دیگر سیاست و منافع و بار حقوقی و فرهنگ و تاریخ و مردم، مهم میشوند نه دیانت.
۱۱- اینکه میگویید امام زمان تمام کشورهای جهان را زیر سلطه خود میگیرد، سخنی کاملاً غیر منطقی است، چطور میخواهد این کار را بکند؟ آمریکا با آن همه قدرت نظامی خود در دو کشور[۱۱۰]ضعیفی که فتح کرده است، درمانده شده و اداره و کنترلی روی آنها ندارد، آنوقت امام زمان، تمام مردم و کشورهای جهان را زیر سلطه خود در میآورد! مردم باید بدانند که به فرض اینکه کشوری را هم فتح کنید، چنانچه مردم آن کشور تمایلی به عقاید شما نداشته باشند و از درون قلب و روح خود از شما متنفر باشند، در انتها حکومت شما را سرنگون میکنند و حکومت کردن روی آنها بیهوده خواهد بود و فایدهای ندارد، و در واقع شما آنها را زیر سلطه خود ندارید، و این یک واقعیت تاریخی است که در گذشته نیز بارها تکرار شده است، و کشور گشایان مختلف بارها طعم تلخ این شکستها را چشیدهاند. حال چطور امام زمان میخواهد در قرن بیست و یکم یا قرون بعدی، این چنین کارهایی بکند، ما نمیدانیم. و البته مردم به این داستانها دلخوش شدهاند که بالاخره زمانی جهان مال ماست و ابرقدرتها را شکست خواهیم داد! مگر آنکه در خواب و خیالات یا داستانها چنین اتفاقاتی بیفتد، وگرنه در دنیای واقعی بر عکس این موضوع صدق میکند و هر روز شما بیشتر ضعیف میشوید و زیر بار ابرقدرتها میمانید، مگر اینکه با عمل به دستورات اسلام (البته اسلام واقعی نه اسلام آخوندی) خود را نجات دهید.
۱۲- در رابطه با کسانی که مهدی را دیدهاند، ما نمیدانیم چرا تمامی این دیدارها برای دیگران اتفاق نمیافتد؟[۱۱۱]آیا تا کنون برای شما دیدن مهدی اتفاق افتاده است؟ تازه چنانچه شما مهدی را ببینید او باید ثابت کند که همان فرزند حسن عسکری میباشد، که این خود مشکلی دیگر است. پس هرکس ادعایی کرد، دلیل بر قبول کردن او نیست، و شهادت فرد در مورد خودش قابل قبول نمیباشد.
۱۳- احادیثی که شیعیان برای ایجاد ولایت فقیه بدان استناد میکنند این است که مهدی فرموده: «وَأَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَأَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِم» «و اما در حوادثِ پیش آمده، به راویان حدیث ما رجوع کنید، آنها حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر ایشان میباشم». شیعه میگوید: طبق این حدیث، فقها و مجتهدین و مراجع شیعه، راویان حدیث اهل بیت هستند.
میپرسیم: راوی چه ربطی به مجتهد دارد؟ به لحاظ آنکه در آن زمان اصطلاحات مجتهد و مقلد وجود نداشته، به جای آن راوی بهکار برده شده، و راوی حدیث بودن چه ربطی به تشکیل حکومت به نام خدا و ولی امر کل مسلمین جهان دارد؟ و آیا شما تفاوت راوی با حاکم را نمیدانید؟ زیرا من هم میتوانم راوی حدیث باشم و این منحصر به کسی نیست، و حوادث واقعه نیز میتواند حوادث روزمره باشد، که این حدیث نیز در زمان سفیر دوم یعنی عثمان بن سعید العمری قابل استناد بوده چون در زیر سایۀ نایب مرتبط با مهدی بوده، نه اکنون که کسی با او در ارتباط نیست و تمام راویان نیز مردهاند.
در ضمن، پس از انبیاء و حضرت محمد صو قرآن، حجتی وجود ندارد و تنها عقل خود انسان است که میتواند به عنوان حجتی باطنی و درونی عمل کند؛ و تازه از نظر شیعه حجت شدن بندهای بر مبنای معصوم بودن اوست، و دانستن غیب و ارتباط داشتن با وحی و الهامات الهی. چون اولیالامر در شیعه نباید خطا و اشتباهی در امور دینی و حتی غیر دینی بکند، زیرا موجب گمراهی مردم میشود و این با حجت الهی که باید موجب هدایت و رستگاری باشد در تضاد است. پس چطور در این حدیث مهدی، راویان حدیث یا همان مجتهد و ولی فقیهی که معصوم نیست و علم غیب نمیداند و با وحی در ارتباط نیست، حجت نامیده شده است؟ لابد خواهید گفت: این نایب و ولی فقیه با امام زمان در ارتباط است، چون که در حدیث نیز آمده که حجت من بر شمایند، و البته نمیتواند بگوید که با امام زمان در ارتباط هستم!!
میگوئیم: همه مردم میدانند که ولی فقیه شرایط عصمت و علم غیب و وحی را ندارد پس نمیتواند حجت شود، مگر اینکه با مهدی در ارتباط باشد[۱۱۲]. و بنابراین، حتماً با مهدی در ارتباط است و خود به خود قضیه ارتباط او لو میرود، که البته این مسأله با بسیاری از احادیث شما در تضاد است، احادیثی که اهل بیت گفتهاند چنانچه کسی مدعی ارتباط با مهدی شد، کذاب و دروغگوست.
۱۴- اگر شخصی از یکی از این مراجع که با مهدی در ارتباط است بپرسد که: آیا شما با امام زمان در ارتباط هستی یا خیر؟ آن مرجع چه جوابی میدهد؟ اگر بگوید: در ارتباط هستم که دروغگو و کذاب خواهد شد (طبق احادیث خودتان) و اگر بخواهد سکوت کند و دروغ نگوید که در اینجا آن سوال کننده، خود به خود متوجه خواهد شد که سکوت او نشانه چیست، و تنها میتوانید بگویید که آن مرجع تقیه میکند و دروغ میگوید و خواهد گفت: من با مهدی در ارتباط نیستم. پس مرجع و رهبرانی که دروغ بگویند و اعمال و رفتارشان در تقیه باشد، نمیتوانند برای شما هدایتگر شوند و این نیز یکی دیگر از مضرات غیبت است که مراجع دینی را نیز دروغگو میکند. تقیه برای حفظ جان بوده و مثل اینکه برای امامان شما کم بوده که حالا خودتان هم دائم تقیه میکنید، آن هم در کشوری که حکومت و همه جای آن در دست خودتان است! فکر میکنم امام زمان شما هم در زمان ظهورش تقیه کند و ظاهراً این مسألۀ تقیه پایان ناپذیر است و تا ابد ادامه خواهد داشت، حتی در جهان آخرت هم امکانِ بودن آن هست! پس این مذهبی که همیشه در تقیه و توریه و مصلحت به سر میبرد، به درد نمیخورد. در ضمن چنانچه پس از مرگ آن مرجع نوشتههایی پیدا شود که نشان دهد او با امام زمان در ارتباط بوده (مثل بسیاری دیگر از شیعیان که داستانهای آن موجود است) آن وقت تکلیف شما چیست؟ آیا باید صحبت خود آن مرجع در زنده بودنش را قبول کنیم یا این نوشتهها را؟ پس میبینید که ادامۀ این بحث به مرض مالیخولیا منجر میشود و بهتر است از آن بگذریم، چون به جایی نخواهیم رسید.
۱۵- مگر در قرآن نیامده که: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِ﴾یعنی: «در دین اجباری نیست». و در واقع دین امری اختیاری است و ارزش بهشت نیز به همین است، چون ایمان زوری فایدهای ندارد و پاداش دادن به آن معنایی ندارد. پس روایاتی که میگویند: مهدی با زور شمشیر تمامی مردم دنیا را مسلمان میکند چه معنایی دارد؟ آیا مهدی میخواهد با زور و اکراه همه را شیعه کند؟ دین اجباری فایدهای ندارد و اصلاً این کار شدنی نیست. مهدی شیعه آنقدر میکشد که تا زیر شکم اسبش خون بالا میآید! ما نمیدانیم این دیگر چه گشایشی است؟ از نظر ما این بلا و گرفتاری و اختناق است نه گشایش.
۱۶- در اخبار فراوانی از اهل بیت در کتب شیعه آمده است که تعیین کنندگان وقت ظهور کذاب و دروغگو هستند، ولی در روایات دیگری وقت ظهور را تعیین نمودهاند که مثلاً در سنۀ ۱۴۰ بوده یا فلان وقت بوده و شما آن را فاش کردید، بنابراین خدا آن را به تأخیر انداخت و غیره...، علت این تضاد و تناقض چیست؟
۱۷- این عمر طولانی مهدی تا اکنون (۱۱۵۰ سال) و در سالهای آینده هم که ادامه خواهد داشت، چگونه است؟ این عقیده با قرآن و عقل و علم در تضاد است، در سوره یس آمده: ﴿وَمَن نُّعَمِّرۡهُ نُنَكِّسۡهُ فِي ٱلۡخَلۡقِۚ أَفَلَا يَعۡقِلُونَ ٦٨﴾[یس: ۶۸]. «هر کس را که عمر (طولانی) دهیم او را در خلقت سست میکنیم، آیا تعقل نمیکنید». پس چطور مهدی مانند پیامبر و امامان دیگر پیر نمیشود؟ و در احادیث شما آمده که در وقت ظهور هم جوان است!
۱۸- عقل و علم: روایات و احادیثی که علم و عقل آنها را رد میکند تکلیفشان چیست؟ آیا میخواهید تمام آنها را مانند قرآن تاویل و تفسیر کنید؟ احادیثی که در آن بیان شده: مهدی با اسب و شمشیر[۱۱۳]قیام میکند!! ۳۱۳ نفر از یارانش با طیّ الارض نزد او میروند! در زمان او گرگ و میش با صلح و دوستی در کنار هم زندگی میکنند! اگر یک یهودی پشت سنگی مخفی شود آن سنگ به صدا در میآید و جای آن یهودی را فاش میکند! شمشیر مهدی صحبت میکند و میگوید: دیگر نشستن و غیبت جایز نیست بلکه باید قیام کنی! یا از غلاف، خود به خود بیرون میآید، یعنی وقت ظهور شده![۱۱۴]رفتن نامه اعمال هر هفته (دوشنبهها) نزد مهدی! عمر طولانی او! و خرافات دیگری که هیچ انسان عاقلی نمیتواند قبول کند.
۱۹- شیعه معتقد است پس از رحلت پیامبر اسلام، صحابه آن حضرت مرتد شدند و دستور مهم الهی را پیرامون جانشینی حضرت علی زیر پا گذاشتند و تنها چند تن معدودی چون ابوذر و مقداد و سلمان تخلف نکردند!
حال ما میپرسیم: طبق این عقیدۀ شما وقتی پیامبرصبا آن عظمت خود طی تلاشی ۲۳ ساله فقط چند نفر را هدایت کرده است، پس چطور مهدی میخواهد همه دنیا را مسلمان کند؟ (آن هم شیعه)، آیا مهدی را بالاتر از پیامبر اسلام میدانید؟[۱۱۵]وقتی حضرت علی خلیفه بود نتوانست تمام امور را سامان دهد و با مشکلات فراوانی روبه رو شد، یا امام حسن که او نیز برای مدتی خلیفه بود.
تنها جواب شیعیان این است که این ائمه راضی به رضای خدایند و هر کجا لازم باشد از علم غیب و معجزات خود استفاده میکنند و این بیشتر در زمان مهدی خواهد بود و او مصلحت اندیشی نمیکند (یعنی فقط میکشد)، و طبق جفر احمر (که دستور گردن زدن داده) عمل میکند یا از معجزه و علم غیب استفاده میکند. علمای شیعه باید بدانند این چرندیات، دیگر خریداری ندارد و هر کس وقتی زمامدار شد باید هر کاری توانست انجام دهد و خداوند هم او را کمک میکند. همچون پیامبرانی که توسط وحی یا معجزات الهی مردم را هدایت میکردند، ولی امامان از این صفات ندارند و اعتقاد به وجود وحی و معجزه و علم غیب برای امامان، باطل است.
یکی دیگر از این آخوندهای خرافی میگفت: این امامان همچون چراغی هستند که خداوند برای هدایت بشر فرستاده، وقتی مردم نادان یکی از این چراغها را شکستند خداوند چراغ دیگری را جانشین او میکند، ولی باز مردم نادان آن را میشکنند تا امام یازدهم که دیگر اینجا خداوند برای تنبیه مردم آن چراغ را غایب میکند (یعنی مهدی به خاطر گمراهی و نادانی مردم غایب شده است).
به این نادان باید گفت: پیامبر اسلام با آن عظمتش تنها وظیفه ابلاغ و رساندن پیام داشته نه اینکه به زور بخواهد کسی را هدایت کند. امام شما وقتی دید مردم هدایت نمیشوند باید به راحتی و فقط به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر بپردازد نه اینکه آنها را در جهل خود بگذارد و غایب شود. اصلاً امام برای همین امر است نه اینکه بخواهد قهر کند و در پس پردۀ غیبت برود. همچون یونس÷که در شکم ماهی رفت و مردم خود را ترک کرد. ما میپرسیم: آیا با غیبت این امام مردم خوب میشوند؟ این امام وقتی هم که میآید فقط قتل عام میکند نه اینکه بخواهد کسی را هدایت کند.
۲۰- در مورد غصب خلافت الهی حضرت علی (به عقیده شیعه) باید گفت: خوب شد که این خلافت غصب شد وگرنه در این زمان شما بدون امام غایب میماندید، و آنوقت میخواستید چه کار کنید؟ دیگر نمیتوانستید ولایت مطلقه و نایب بر حق درست کنید، دیگر نمیتوانستید دعای شرک آلود ندبه را بخوانید، دیگر نمیتوانستید ذهن مردم را به خرافات امام زمانی سرگرم کنید و آنها را به امید ظهور مهدی منتظر بنشانید تا مبادا خود مردم به فکر مقابله با ظلم و ستم برآیند.
پس غصب خلافت برای شما خوب بوده و فراموش نکنید شیعه معتقد است که پیامبر صبه ظهور مهدی و دوازده امام شیعه تصریح کرده است، و تمامی این اصول مهم دینی را بیان نموده، پس در واقع، غصب خلافت الهی حضرت علی و بهوجود آمدن دوازده امام و همینطور امام غایب، همگی جزء برنامههای دینی بوده که پیامبر گفته است، و به همین خاطر شیعیان نباید خیلی ناراحت غصب خلافت حضرت علی باشند.
۲۱- در احادیث کتب شیعه (از قول امام صادق) آمده است که تا زمان ظهور مهدی هر گروهی حکومت را به دست خواهد گرفت، تا هنگام ظهور مهدی کسی نگوید: من بهتر حکومت میکردم. پس نتیجه میگیریم که ولایت فقیه و حکومت جمهوری اسلامی نیز خواهد رفت و آیهای نیامده که این حکومت تا قیامت باقی خواهد ماند.
۲۲- در احادیث شیعه آمده است که اهل انتظار از مردم هر زمانه بهتر هستند!
چنانچه شما به وضع کنونی مردم و اخلاق و رفتار ایشان در جامعۀ کنونی ایران نگاه کنید، خودتان به راحتی متوجه بهتر بودن آنها میشوید و ما در مورد آن توضیحی نمیدهیم. این کتاب در سال ۱۳۸۷ هجری شمسی نوشته شده، بروید و بهترین اهل زمانه را ببینید تا حسرت ایشان را بخورید[۱۱۶].
۲۳- در احادیث بسیاری از کتب شیعه آمده که انتظار فرج با صبر، عبادت است، و البته در این احادیث به ظهور مهدی اشارهای نیست، ولی خود روحانیون، این فرج را به ظهور مهدی تفسیر کردهاند. پس توجه داشته باشید که این تفاسیر شیعه مورد قبول نیستند، بلکه تنها چیزی که از این نوع احادیث فهمیده میشود، همان صبر و انتظار برای گشایش و فرَج در کارهاست که در اسلام نیز به این امر تأکید فراوان شده است، و این ربطی به ظهور مهدی ندارد. امام صادق÷فرموده: پارسایی، پاکدامنی و صبورانه در انتظار فرج بودن، جزء دین امامان است.
طبق عقاید شیعه تمامی امامان میدانستهاند که مهدی دوازدهمین امام است (طبق لوح جابر) و بدین ترتیب احادیثی که پیرامون صبر و شکیبایی امامان ثبت شدهاند، همان صبر در کارها و امور است نه فرج مهدی و امام دوازدهمی که صدها سال است که در غیبت است و حتی تولد او تا زمان امام صادق÷فاصله زیادی داشته است، پس امری بوده مربوط به آینده نه مربوط به زندگی روزمرۀ امامان، و صبر برای آن بیمعنا بوده است.
۲۴- در احادیثی از شیعیان آمده که افرادی از مشرق قیام میکنند و طالب حق هستند و دولتشان به دولت مهدی متصل است.
کاملاً مشخص است که اینگونه احادیث ساخته و پرداختۀ بنیعباس هستند، چون قیام در شهرهای عراق ممکن نبوده است و ابومسلم خراسانی از شرق (از خراسان) قیام میکند و این مسأله ربطی به ظهور امام دوازدهم شیعیان ندارد، همانطور که مجلسی نیز این دولتی را که از شرق قیام میکند به دولت صفویه نسبت داده و گفته: خدا این دولت صفویه را نگه دارد تا وصل شود به دولت مهدی! ولی ظاهراً این دولت خونخوار و ظالم نگه داشته نشد و دعای مجلسی نیز مردود شد.
۲۵- در کتب شیعه به اعتراف خود علمای شیعه، احادیث رسیده از امام زمان بسیار اندک است، در صورتیکه میبایست بیشترین احادیث از امام زمان باشند، چون امام زمان در میان امامان دیگر شیعه بیشترین فرصت را برای انتشار احادیث در اختیار داشته است، منظورم دوران غیبت صغری است. چطور مهدی در طی این سالها و با وجود نواب اربعه نتوانسته حدیثی از خود به جای بگذارد؟! و حتی چنانچه احادیثی به جا میگذاشت دارای اعتبار بهتری میشدند چون فقط توسط افراد خاص و نواب به دست مردم میرسید و مانند زمان امامان قبلی نبوده که غُلات و افراد فاسد المذهب اطراف امامان را گرفته باشند که در نتیجه تشخیص سخنان واقعی امام برای مردم مشکل میشده است.
پس نتیجه میگیریم امام زمانی وجود نداشته تا بخواهد احادیثی داشته باشد و علت کم بودن احادیث مهدی در واقع همان نبودنِ اوست.
از اینها گذشته، آن تعداد احادیثی نیز که از امام زمان مانده دارای آثار جعل فراوانی است و یا بیشتر در مورد خمس هستند که البته علت آن روشن است.
[۱۰۱]- در قرآن نه اسمی از علی و خلافت اوست، نه اسمی از امام زمان، نه اسمی از عزاداری و زنجیر زنی، نه اسمی از زیارات قبور و ساختن گنبد و بارگاه و...، البته در سنت پیامبرصو احادیث صحیح نیز این موارد وجود ندارد. [۱۰۲]- ما اصول دین رمزی و پنهانی نمیخواهیم بلکه اصولی با آیات مبین و آشکار میخواهیم که همان قرآن است. [۱۰۳]- همانطور در نامههایی که سفیران و نواب مهدی ارائه میدادند این موارد بوده که: در مورد مهدی سؤال و کنجکاوی نکنید! [۱۰۴]- قیام امام حسین÷نیز به خاطر امر به معروف و نهی از منکر بوده ولی ظاهراً امام زمان به این امر توجهی ندارد. [۱۰۵]- در سوره اسراء/۱۷ آمده: «كافی است كه پروردگار تو به گناهان بندگانش آگاه و بینا باشد». [۱۰۶]- نمیدانم در آن جهان کسانی چون خمینی چه میکشند چون او میتوانست به راحتی جلوی خرافات را بگیرد زیرا مردم ایران هر چیزی که او میگفت قبول میکردند و حتی جانشان را برای او دادند ولی او کاری نکرد بلکه بیشتر خرافات را ترویج داد و مثلاً گفت: کتابهای شریعتی را از داخل سپاه جمع کنید، چرا؟ چون فرد سپاهی نباید روشن شود و هر دستوری به او دادند باید بدون تامل انجام دهد. مردم فکر میکنند چون قبر خمینی دارای گنبد و بارگاهی است لابد خداوند هم او را دوست دارد، ولی خوشبختانه این ظواهر در نزد خداوند ارزشی ندارند. [۱۰۷]- فراموش نکنید ما نمیگوییم مراجع بیایند و ادعای ارتباط با مهدی را بکنند بلکه فقط راههای اصلاحی را که مهدی به آنها میگوید اجرا کنند. [۱۰۸]- فکر میکنم امام زمان نیز همچون ادارات دولتی در ایران، به این پروندهها رسیدگی میکند. [۱۰۹]- انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ بوده و این کتاب در سال ۱۳۸۷ نوشته شده است. [۱۱۰]- منظور دو کشور افغانستان و عراق است که تازه این کشورها از لحاظ قدرت نظامی اصلاً قابل مقایسه با آمریکا نبوده و ضعیف بودهاند. [۱۱۱]- اکثراً هم حالت شایعه دارد که مثلاً میگویند فلان مرجع با مهدی در ارتباط است! و مردم ایران در خوش باوری و پذیرش خرافات نظیر ندارند. [۱۱۲]- البته باز هم خود او حجت نمیشود ولی میتواند به بهانه اینکه از مهدی دستورات و غیب را میگیرد این مسئله را توجیه کند. [۱۱۳]- شیعه میگوید: منظور از شمشیر قلم است و منظور از اسب وسایل نقلیه امروزی است!! ما میگوئیم: آیا اینها اجتهاد در برابر نصوص خودتان نیست؟ آیا اینها تاویل به رای نیست؟ آیات قرآن را که تفسیر به رای میکنید این احادیث خرافی خودتان را هم که تفسیر میکنید، اصلاً معلوم است شما چه مذهبی دارید؟ اگر قرار به توجیه و تفسیر باشد هر کس میتواند ادعای مذهبی بکند و احادیث و قصههای آن را تاویل کند تا صحیح جلوه کنند. [۱۱۴]- فکر میکنم شمشیر امام زمان به علت طولانی شدن زمان غیبت، زنگ زده و از غلاف خود بیرون نمیآید. [۱۱۵]- طبق عقیده شیعه که میگوید: اصحاب نبی اکرم مرتد شدند، پس از کجا معلوم که یاران مهدی نیز مانند یاران پیامبر در انتها مرتد نشوند؟ [۱۱۶]- نمیدانم اگر اینها بهترین اهل زمانه هستند پس بدترین اهل زمانه چه کسانی هستند؟