آقای کردستانی گوشتان را باز کنید
در شماره ۳٩٧ کیهان لندن مؤرخ ششم فروردین ماه ۱۳٧۱ مقالهای چاپ شد از آقای م. م کردستانی با تیتر (کاسهای زیر نیم کاسه حمایت از کردها و بلوچهاست) که گویا واکنشی بود به آقای سنگرکرد و عبدالقادر بلوچ که طی دو مقاله جداگانه در فاصله یک سال درد دلی با برادران اهل سنتشان کرده بودند یا در واقع مشکل تعصب خشک مذهبیحاکم بر جامعه ایران را به هموطنانشان معرفی کردهاند، البته مقاله دیگری هم از آقای زاهد بلوچ حدود یک سال پیش (۱٩/ ۱۲/ ۶٩ ) به چاپ رسیده بود که احتمال زیاد آقای کردستانی آن مقاله را ندیدهاند و گرنه شاید چیزی به معلوماتشان افزوده میشد و نوک قلمشان آهستهتر، حرکت میکرد.
مقدمتاً خدمت آقای کردستانی عرض کنم که خوشبختانه بنده نه کرد هستم تا متهم به دفاع از آقای سنگر بشوم و نه بلوچ که حق گوییهای آقای کردستانی در مورد بلوچها به من برخورد بلکه یک مسلمان ایرانی از شرق خراسانم که فعلًا همان دردی که آقای کردستانی و صدها هزار ایرانی دیگر را مجبور کرده دور از میهن عزیزشان زندگی کنند دامنگیر بنده نیز هست و همچنانکه آقای کردستانی و بقیه هموطنانمان بعلت دوری از وطن (و ضیاع مملکت بدست آخوندهای نالایق و بیکفایت و مغرور و خون خواه در حالی که دشمن اسلامند بنام اسلام عرصه زندگی را برای ملیونها انسان تنگ کردهاند، و اقتصاد مملکت را به باد فنا دادهاند) رنج میبرند، بنده نیز دردم همین است و اکنون آرزویی جز سر نگونی ستمگران شیاد ندارم و نه تنها با آقای کردستانی در مورد تفرقه و باز تاب سوء آن موافقم بلکه از ایشان و آقای بلوچستانی و تهرانی و کاشانی و کردستانی و همگانی دعوت میکنم که در عوض دامنزدن به تفرقه و موضع گیریهای خصمانه علیه یکدیگر دست بدست همدیگر بدهند و متحدانه علیه دشمن مشترکشان مبارزه کنند و با این شعار تفرقه شکن (لعنت بر تفرقه) همواره در راه مبارزه و آزادی ایران از دست دشمنان اسلام و میهن مشوق و مددگار یکدیگر باشند، و اضافه میکنم تنها چیزی که مرا واداشت تا واکنشم را ابراز کنم احساس مسئولیتی است که تصور میکنم در قبال ملت و میهنم داشته باشم (نه صرفاً قوم و منطقهام) وإلا بنده نه وکیل مدافع آقای سنگر هستم و نه عبدالقادر و نه هم با خانم سلطانی و آقای کردستانی بده و بستانی دارم، امیداوارم آقای کردستانی همچنانکه به تحمل مذهبیمعتقدند به نقد ادبینیز معتقد باشند.