نامه ای به لندن

اصل مطلب

اصل مطلب

حالا با این مقدمه کوتاه و با در نظر داشت اهمیت وحدت و همبستگی در راه مبارزه می‌خواهم نقطه نظرم را پیرامون محتوای مقاله آقای کردستانی ابراز کنم امیدوارم بتوانم با گذری کوتاه بر حقایق ملموس و بسیار بدیهی و بدور از خیالبافی و هنر نمائی‌ایده‌آلی رائج مسئله را روشن کنم، بنده به آن قسمت از مقاله که به دور آن مرحوم قاضی محمد و صدر قاضی بر می‌گردد فعلاً کاری ندارم اختلاف نظری که آقای کردستانی با آقای عبدالقادر در این قسمت بخصوص دارند برای خودشان می‌گذارم و خانم سلطانی (که ایشان را هم در قضیه دخیل دانسته‌اند و به اصطلاح تحریکشان کرده‌اند) فقط نتیجه گیری آقای کردستانی را از این مسئله جهت اطلاع خود ایشان و دیگر هموطنانم مورد ارزیابی‌قرار دهم. ایشان یک جمله بسیار جالبی‌فرموده‌اند که خوشبختانه ما اهل سنت ایران اعم از کرد، بلوچ، ترکمن، بندری، خراسانی و غیره و بلکه همه ایرانیان آرمانی جز این نداریم گفته‌اند: «اما در ایران همیشه تحمل مذهبی‌بوده و هست و اگر آخوند بگذارد خواهد بود» واقعاً حرف بجایی است و هیچ اختلافی درش نیست، ولی همان (اگر) آقای کردستانی باعث ناراحتی آقای سنگر عبدالقادر و هزارها ایرانی دیگر شده است و دارد می‌شود وإلا آقای بلوچ و سنگر چه مرضی دارند که هم خودشان را به دردسر بیندازند و هم دیگران را و متاسفانه خود ایشان هم در حاشیه همین اگر دوچار مخمصه شده‌اند و منفی بافی کرده‌اند، و بجای آنکه آقای سنگر و عبد القادر را که از نظر ایشان «مطالعه ندارند» (و ارزیابیشان بچه‌گانه است) نصیحت و ارشاد بفرمایند، فلسفه بیان کرده‌اند و از حقایق بسیار بدیهی چشم پوشی نموده‌اند و به آنها نان قرض داده‌اند و در جایی که خودشان حاضر شده‌اند در مورد اسلام اظهار نظر بکنند (که آب از سر چشمه گل آلود است ... و تعصب در ذاتش است که صد در صد این اظهار نظر و بر داشت بسیار عمیق از اسلام هیچ ضرری به ایران و ایرانی‌های شیعه و سنی نخواهد داشت و حتماً هم به وحدت و همبستگی و باز آوردن ایران نادری کمک خواهد کرد! و پدر رژیم را در خواهد آورد!) به آقای سنگر و عبدالقادر اجازه نداده‌اند در مورد مظلومیت اهل سنت اظهار نظر بکنند! زیرا اینگونه اظهار نظر‌ها در واقع (سم پاشی و تفرقه‌اندازی) محسوب می‌شود! چون بعد از فتنه خمینی ملت ایران چشم و گوشش باز شده و دیگر به این تفرقه افگنی‌های مذهبی‌و قبیله‌ای پوزخند تمسخر خواهد زد!

و عجیب‌تر اینکه آقای کردستانی وقتی حماس و عاطفه‌شان بشدت می‌خروشد و آمپرشان بالا می‌زند حرف‌های متضادی می‌فرمایند، از یک طرف آقای بلوچ را نصیحت و بلکه تنبیه می‌کنند.

ملت به این تفرقه افگنی‌های مذهبی‌و قبیله‌ای پوزخند تمسخر خواهد زد! و همچنان می‌فرمایند: (در عصر فضا نه شیعه و سنی تحمیلی به دردمان می‌خورد و نه شئونیسم قبیله‌ای اتحاد اقوام ایرانی به ما قدرت می‌دهد).

و در جای دیگر ارشاد می‌فرمایند: (آقای بلوچ ما کردها وکیل مدافع نمی‌خواهیم) و همچنان می‌فرمایند: (اگر شما و همتاهای شما در کردستان بگذارند . ..) ببینید که اصلًا آقای کردستانی با هرگونه تفرقه‌ای مخالفند و صراحتاً به اتحاد دعوت می‌فرمایند!

دریغا! که شخص با سواد! و دانشمندی مثل آقای کردستانی فقط در رشته تاریخ تخصص پیدا کرده‌اند! و همواره مشغول مطالعه تاریخ هستند و فرصت ندارند در مورد ملت و جامعه خود‌شان فکر بکنند و ببینند که بر ملت ایران چه می‌گذرد، و متاسفانه ایشان پرونده‌های اعدام شدگان دوران استالین را بررسی می‌کنند و برای بررسی اعدام‌های کنونی وقت ندارند یا شاید هم بدلیل اینکه شهید استاد ناصر سبحانی که در محل تولد آقای کردستانی یک سال قبل بدست دژخیمان حاکم در زیر شکنجه جان سپرد، و یا عبدالوهاب خوافی عبدالحق جعفری و محمد عبد الواحدی و اوحد بخش حسین برو . . . که همگی خونشان بخاطر سر نوشت آینده من و آقای کردستانی بدست خونخواران حاکم ریخته شده چون از همان سرچشمه گل آلود آب می‌خورند سزاوار و مستحقند کشته شوند، زیرا خلاف کرده‌اند و عقیده‌شان را به سلامتی سر آقای خامنه‌ای رها نکرده‌اند! دقیقاً نمی‌دانم آقای کردستانی واقعاً از استان کردستان ایران هستند فامیل‌شان کردستانی است؟ ما کی ادعا کردیم که مقصر تمام بدبختی‌های اهل سنت ایران رضا شاه بوده؟ و نمی‌دانم چه چیزی باعث شد که آقای کردستانی به مغزشان فشار بیاورند و از شاه فقید بدون آنکه کسی توقع داشته باشد دفاع کنند و بفرمایند که: عدم قدرت مالی حکومت ایران باعث شد بلوچستان عقب افتاده‌ترین استان ایران شود! واقعاً خیلی درست می‌فرمایند چون ایران همیشه دست گدایی دراز می‌کرده و از برکت آقای کردستانی افتخاراً می‌خواسته در ردیف پیشرفته‌ترین کشورهای دنیا قرار بگیرد بیچاره بوده نه نفتی داشته، نه صنعتی و نه در آمدی! و همچنان تحلیل می‌فرمایند که: (بلوچ‌های تنبل و افیونی و دختر فروش! عرضه کار ندارند) ولی آقای کردستانی! واقعاً اگر برای جمهوری غیر اسلامی قلمفرسائی نمی‌کنید، جواب بدهید که در طرح سد دشتیاری چرا کارگران بلوچ را دارند اخراج می‌کنند و بجای آنها به تعبیر جنابعالی کارگر شرافتمند آذربایجانی و تبریزی و اردبیلی و سرابی‌استخدام می‌کنند؟ بیست هزار خانه واری که قرار است در دشتیاری یعنی نقطه استراتژیک بلوچستان اسکان داده شوند چرا از شهرهای مرکزی در نظر گرفته شده‌اند؟ و اربابان قلدر حاکم بر تهران حاضر نیستند زمین‌های دشتیاری و باهوکلات را میان خود بلوچ‌ها تقسیم کنند؟ و ترجیح می‌دهند به شرافتمندهای زابلی و یزدی و کرمانی داده شود؟ و یا در خود چابهار چرا کارگر روی اسکله زابلی باشد در حالی که بلوچ چابهاری عمرش را در کنار دریا گذرانده و بسیار حرفه‌ای‌تر از آن زابلی و کرمانی ریگستانی است؟

و در بندر عباس، علی هذا القیاس، پس همچنانکه جنابعالی در تیتر مقاله تان نوشته‌اید: (کاسه‌ای زیر نیم کاسه است) چه در زمان صفوی و قاجار و چه در زمانی پهلوی و خمینی دو هدف عمده و اساسی در کار بوده که، یکی از آن دو هدف مورد تأیید و تأکید همه حاکمان ایران بخصوص در ۵ قرن اخیر به استثنای صفوی‌ها بوده و آن تسخیر بلوچستان بطور خصوص و مناطق مرزی ایران که اکثراً سنی نشینند بطور عموم است. در این شکی نیست که صفوی‌ها نه تنها به این طرح کمک نکردند بلکه آن را مشکل‌تر هم کردند، زیرا آنها به چیز دیگری می‌اندیشیدند و در نتیجه‌اشتباه کاری و ترکتازی آنها بود که بسیاری از سنی‌های مراکز هم به مرزها گریختند و دیوار بلوچستان را ضخیم‌تر کردند، هر چند حاکمان ایران وجود بلوچستان را از یک نظر برای خود مفید می‌دیدند و آن اینکه بلوچ‌ها از ارتش‌های مرزی بهتر قادر بودند بدون هزینه و بودجه اضافی از مرز‌های کشور دفاع کنند، اما از طرفی چون بلوچ‌ها خود را پایبند قوانین نمی‌دانستند و تن نمی‌دادند خشم حاکمان را بر می‌انگیخت. دلیل دیگر پافشاری برای تسخیر بلوچستان موقعیت استراتژیک بندر چابهار بوده و هست که کنترول بندر بدست بلوچ‌ها ممکن است درآینده خطراتی برای رژیم مرکزی ببار آورد، به این طریق که بلوچ‌ها بر اثر مطالبی‌که به آنها می‌شود از طریق بندر چابهار اسلحه وارد کنند و به حساب زور گویان برسند، و همچنین موقعیت اقتصادی بندر هم که ممکن بود بلوچ‌ها از آن بنفع خود استفاده کنند و در نتیجه سر پای خود بایستند تقاضا نمی‌کرد که حاکمان راضی شوند از بندر صرف نظر کنند و برای تسخیر بندر و در دراز مدت کنترول بلوچستان تنها راه همان زیر ستم نگه داشتن بلوچ‌ها بود، و به همین دلیل جلب نیروی کارگر و کارمند از شهرهای مرکزی بلوچستان بخصوص پس از انقلاب بطور چشم گیری افزایش یافته و همچنان رو به افزایش است، و برعکس خود بلوچ‌ها را مسلح می‌کنند تا به فرموده جنابعالی رقبای محلی‌شان را بکشند و مشغول حقوق گرفتن از اربابان مرکزی باشند و کاری به کار سیاست بندر چابهار و طرح دشتیاری و حتی مجلس نداشته باشند که شما هم لطف کردید و حسن نیت نشان دادید که چه‌اشکالی دارد بعوض بلوچ افیونی کار فهم اصفهانی یا زابلی و شیعه بیرجندی نماینده بلوچ‌ها در پارلمان باشد؟ یا آقای دهقان حزب اللهی نماینده اهل سنت تربت جام باشد تا بر روی عقیده و مقدساتشان فاتحه بخواند و روحانیون‌شان را برای عبادت به سلول‌های خلوت بفرستد؟ و اگر کسی بی‌ادبی‌کرد مثل عبدالوهاب بدارش بزند تا بقیه پند بگیرند و فضولی نکنند! هیچ‌اشکالی ندارد! چه‌اشکالی دارد دهان جنابعالی را ببندند و دیگران بیماری شما را برای دکتر توضیح دهند و بزور هم معرفی کنند که: آقا این بیمار اصلاً گنگ است توان حرف زدن ندارد، هرچه شما دست و پا بزنی که آقا ولم کنید من خودم می‌توانم حرفم را بزنم بگویند: خیر چون تو نسلت خراب است حرف زدن تو ارزشی ندارد! ما از تو شیک‌تریم حرف ما بهتر قبول می‌شود، اگر تو حرف بزنی برایت می‌خندند لباست هم جنگلی است! تیپ و قیافه تو هم به این کار نمی‌خورد! پدر بزرگت هم افیون می‌کشد! عمویت هم تنبل است! تازه دختر فروشی هم می‌کنی! نا انصافاً درست می‌فرمائید، یعنی چه که مشتی تنبل و بی‌کار و افیونی و جنگلی و بی‌سواد و دختر فروش! مدعی نمایندگی مجلس بشوند و افراد دانا و با سواد و متمدن و روشنفکری مثل من و آقای کردستانی از این امتیاز محروم باشند! فرق نمی‌کند هدف کار است اگر قیافه سنی در داخل پارلمان سبز نشود کار پیش نمی‌رود؟! آقای سنگر و عبدالقادر باید حالا فهمیده باشند و دوباره (سم پاشی و تفرقه‌اندازی) نکنند و حوصله آقای کردستانی را سر نیارند.

(قضیه ربطی به شیعه و سنی ندارد و آقای بلوچ سم پاشی و تفرقه‌اندازی می‌فرمایند...

بدبختانه هنوز هم بعد از نزدیک شدن صد سال ملت ایران رشد لازم را برای قبول مشروطیت ندارد و با چند تومان پول یا یک وعده غذا رأی فروشی می‌کند) شوخی نکنند آقای کردستانی خود شما می‌دانید که مسئله جای دیگری است خدای نکرده بچه که نیستید ما شاء الله تاریخ مطالعه می‌کنید و حرف‌های بزرگ بزرگ می‌زنید این را دیگر همه می‌فهمند که مشکل آن قسمت‌های ایران که آقای بلوچ به آن‌اشاره کرده‌اند

(قسمت‌هایی از ایران که ساکنانش اکثرا اهل سنت هستند) اصلاً به تحلیل شما ربطی ندارد و به شما قول می‌دهم تازمانیکه (کاسه‌ای زیر نیم کاسه) نباشد اصلاً ممکن نیست بقول بلوچ‌ها (گجر) و ( لتیکی) از مناطق سنی نشین برنده شود و به مجلس برود، نه به این دلیل که مردم عداوت شخصی با او دارند بدلیل اینکه حقشان پایمال می‌شود در انتخابات ۶۳ زمانی که عزت الله دهقان (شیعه غیر بومی) از بهرام باطری (سنی بومی) در تربت جام برنده شد مردم شاخ در آوردند که ما به این آقا رأی ندادیم چگونه برنده شده است! مگر حواریون آقای دهقان از لرستان رأی خودشان را به صندوق سرکار در تربت جام ریختند؟! یا مش خامنه‌ای کرامات کرده‌اند!؟

جریان را از زبان آقای احمدی که در رأی شماری شرکت داشتند بشنویم: صندوق‌ها در ستاد انتخاباتی جمع شده بود و شمارش آراء ادامه داشت تا سه ساعت قبل از انت‌های مهلت کلاً آقای دهقان رأی قابل ذکری نداشت یکی از حزب اللهی‌های دو آتشه که گویا از بلایی که سرش خواهد آمد می‌ترسید بدون توجه به من سنی‌ای که در میان همکاران ایستاده بودم گوشی را برداشت و زنگ زد مشهد که: آقا ما باختیم چه کار کنیم؟ بعد از چند لحظه‌ای گوشی را زمین گذاشت و خندان و شادان به کارش مشغول شد، ۳ ساعت بعد یک ماشین رأی رسید و آقای دهقان برنده شد، در همین انتخابات فقط یکی از مولوی‌های در باری سنی وقتی اعلان کرد من به دهقان رأی می‌دهم ناگهان خودش را تنها دید و حتی طلبه خودش از اطرافش پراگنده شدند و تنها دو رأی خودش و پسرش به قیمت یک لکت کمری به نفع آقای دهقان ریخته شد، پس آقای کردستانی تصدیق بفرمائید (کاسه‌ای زیر نیم کاسه) حرف شما درست در آمد! وإلا می‌توانید از حاکمان تهران بپرسید که در چابهار و تربت جام و سنندج و ترکمن صحرا و بندر عباس که مردم از رنگشان بیزار هستند و جز شیعه‌های اعزامی که همانند تبشیریهای نصرانی ایفای وظیفه می‌کنند و حقوق می‌گیرند دیگر شیعه بومی وجود ندارد چه لزومی است که کاندیدای شیعه در آنجا بکارند، امیدوارم بتوانید جواب قانع کننده و دندان شکنی به سنگرها و عبدالقادرها بدهید تا دو باره سم پاشی و تفرقه‌اندازی نکنند و دهانشان را ببندند، حتماً اگر در اطلاعات تاریخی شما پیدا نشد از بزرگترهایتان بپرسید مطمئنم که بخیلی نخواهند کرد و ما یحتاج از اطلاعات مفید را در اختیارتان خواهند گذاشت.

آقای کردستانی! مشکل تنها در بلوچستان نیست جریانات کردستان را حتماً بخاطر دارید و تک تک مشکلات ملت ستمدیده کرد را خیلی بهتر از من می‌دانید، لزومی نمی‌بینم توضیح دهم، در ضمن حذر هم می‌کنم که مبادا درسی که به آقای عبدالقادر بلوچ دادید برای من هم تکرار کنید که (ماکردها وکیل مدافع نمی‌خواهیم)! بندر عباس و ترکمن صحرا را هم بخاطر دارید، برای اطلاع بیشترتان یک نمونه دیگر از استان خراسان عرض می‌کنم، شما مدعی شدید چون بلوچ‌ها تنبل و بیکار و افیونی‌ هستند و عرضه کار ندارند لذا کارگران دیگر استان‌ها مجبور می‌شوند در جاده‌های بلوچستان کار کنند، بازهم اگر برای جمهوری غیر اسلامی خوش خدمتی نمی‌کنید می‌توانید جواب بدهید در حالیکه کارگر و کارمند خراسانی به کارش معروف است، و عرضه کار از من و شما بیشتر دارد چرا از استان‌های مرکزی در کار گاه‌ها و ادارات خراسان استخدام می‌شود؟ نماینده مجلس در خراسان هم پیدا می‌شود چرا از لرستان آورده می‌شود؟ جایی که تخم شیعه سبز نمی‌شود معلم شیعه چرا اعزام می‌شود؟ جنگلات سرخس و جنت آباد و موسی آباد و حتی کوه‌های پسته زور آباد به نام امام رضا/چرا ثبت شده باشد و در آمدش در استان قدس رضوی به جیب امام رضا/ریخته شود و امام پرستان آن را حیف و میل کنند؟ چاه‌های عمیق و زمین‌های خواف و تربت جام و تایباد چرا در میان بربری‌های غیر بومی تقسیم شود؟ در پالایشگاه نفت سرخس چرا بجای کارمند خراسانی از بیرون خراسان و بالأخص شیعه استخدام شود؟ آقای کردستانی! خدمت شما لَی لَی نمی‌خوانم گوشتان را باز کنید، می‌خواهم به جناب عالی و اربابان حاکم بر تهران بگویم که: (سنی‌ها می‌دانند چه کاسه‌ای زیر نیم کاسه است) شما فقط مقاله تان را با تیتر (کاسه‌ای زیر نیم کاسه حمایت از کردها و بلوچ‌هاست) زینت دادید ولی نفرمودید که چه کسانی از کردها و بلوچ‌ها حمایت می‌کنند، اگر منظور تان همان دو مقاله آقای سنگر و عبدالقادر باشد که ادعای جنابعالی نسبت به حجم مسئله از کله گورباچوف بزرگتر بوده حالا بفرمائید که: با توجه قلم فرسایی‌های! بالا (چه کاسه‌ای زیر نیم کاسه است) و از همینجا حتماً علت آباد نکردن بلوچستان را هم درخواهید یافت، علت سرکوبی‌کردستان هم برایتان روشن خواهد شد، علت استخدام کارگران و کارمندان غیر بومی در بندر عباس و بندر چابهار و خراسان و انتقال سنگ‌های کردستان و همچنان اسکان دادن ۲۰ هزار خانوار غیر بومی در دشتیاری و ساختن شهرک‌های تازه در اطراف صالح آباد خراسان و اسکان دادن شیعه‌های بربری غیر بومی در آنجا هم برایتان مشخص خواهد شد، و با یک مطالعه تاریخی به سبک خود جنابعالی خواهید توانست تشخیص دهید که چه فرقی میان اسکان دادن یهودیان دنیا در فلسطین‌اشغالی و اسکان دادن غیر بومی‌ها در بلوچستان و کردستان و بندرعباس و صالح آباد است؟ و اعدام‌های خراسان هم برایتان مبهم خواهد ماند، گفتم: هدف اول حاکمان مرکز، تسخیر بلوچستان و مناطق مرزی بشمول کردستان بود و توضیح دادیم. و هدف دوم شیعه کردن سنی‌های ایران که گر چه اکنون از زیر کاسه بیرون آمده ولی خدمتتان بیشتر توضیح می‌دهم تا دو باره بهتر بتوانید آقای سنگر و عبدالقادر را تأدیب کنید.