تمائم
چه بسیار رمالها و حقهبازهایی که بساط آنچنانی گستردهاند، با نوشتن طلسم خطوط عجیب و غریب یا اشیاء جلوگیریکننده و از جن و چشم بد و دفع بلا بسیاری از مردم را گمراه میکنند.
آویزانکردن طلسم و جادو و یا هرچیز دیگری از قبیل آنها با اعتقاد به این که از بلا جلوگیری مینماید و یا موجب خوشبختی میشود و یا دردی را از کسی دوا مینماید، مانند سحر حرام است [۴۵].
در قرن بیستم هنوز هستند کسانی که نعل اسب (خرمهره، گوش ماهی، صدف، و یا نخ سیاه و سفید بافتهشده) را به منظور رفع بلا بر سر در منزل (و یا بر گردن و دست نوزادان و کودکان) خود آویزان مینمایند، سر گاو را در مزرعۀ خود نصب میکنند و مهرههایی آبیرنگ به منظور دفع چشم بد به گردن بچهها و اموال مورد عقالۀ خود آویزان مینمایند.
هنوزهم در اکثر ممالک دنیا کسانی هستند که با استفاده از ناآگاهی مردم چیزهایی مینویسند و جدولهایی میکشند و خطوی مستقیم و منحنی میکشند و طلسمهایی در آنها رسم و منقوش میکنند و افسونهای گوناگونی به روی آن میخوانند و میپندارند کسی که این طلسم را بر خود آویزان نماید یا همراه داشته باشد، از شر جن، شیاطین، چشم بد و غیره مصون (در امان) خواهد بود [۴۶].
از عقبه پسر عامر روایت شده که یک جماعت ده نفری نزد پیامبر صآمدند. پیامبر صبا نه نفر از ایشان بیعت کرد و از بیعتکردن با یکی از آنان خودداری کرد. گفتند: چرا با او بیعت نمیکنید؟ فرمود: او نوشته و طلسمی به بازو دارد. آن مرد آن طلسم را از بازوی خود درآورد، آنگاه پیامبرصبا او بیعت کرد و فرمود: «مَنْ عَلَّقَ فَقَدْ أَشْرَكَ» [۴٧]. «کسی طلسم ببندد شریک برای خدا قائل شده است». از عیسی بن حمزه روایت شده: نزد عبدالله بن حکیم رفتم که پوست بدنش قرمز شده بود، گفتم: چرا طلسم بر خود نمیبندی؟ گفت: به خدا پناه میبرم از این عمل، و در روایتی گفت: مرگ برای من بهتر از این کار است. چون پیامبر صفرمود: «مَنْ عَلَّقَ شَيْئًا وُكِلَ إِلَيْهِ» [۴۸]. «کسی که برای دفع بلا چیزی بر خود ببندد، به همان چیز سپرده میشود. یعنی خدا به او و سرنوشت او کاری ندارد».
روایت شده است که همسر عبدالله بن مسعودسنخی بر گردن آویزان کرده بود، و چون عبدالله وارد منزل شد، آن را دید و قطعه قطعه کرد، گفت: آل عبدالله از این که شرک بکنند، بینیازند و بعد از آن گفت: سمعت رسول الله ج يقول: «إن الرُّقَى والتَّمائِم والتِّوَلة شرْك» [۴٩]. «همانا افسونکردن و تعویذبستن و طلسم آویزانکردن شرک است». سپس به همسرش گفت: بیگمان تو را آنچه رسول الله صگفته است کافی میباشد و ایشان میگفتند: «اللهُمَّ رَبَّ النّاس ِ، مُذْهِبَ البَاسِ، اشْفِ أَنتَ الشّافي، لا شَافِيَ إلا َّ أَنتَ شِفاءً لا يُغادِرُ سَقمًا» [۵۰]. «ای پروردگار عالم، ناراحتی را از بین ببر، شفا ده که تنها شفادهنده تویی، هیچ شفایی نیست جز شفای تو، شفایی ده که هیچ ناراحتی بعد از آن باقی نماند». و رسول الله صفرمودهاند: «لَا بَأْسَ بِالرُّقَى مَا لَمْ تَكُنْ شِرْكًا». یعنی «در دمکردن [۵۱]باکی نیست به شرطی که در آن کلمات شرکیه نباشد».
از عایشهلروایت شده است که چون کسی از آل بیت رسول الله مریض میشد به معوذات او را دم میکرد و در مرضی که در آن فوت کردند، پس من او را دم میکردم و به دست خودش جسدش (اندامش) را مسح مینمودم، زیرا دست ایشان از دست من بابرکتتر بود [۵۲].
رسول الله صفرمودهاند: چون کسی از شما مبتلا بدرد شود، پس در جای درد دست خود را بگذارید سپس هفت بار بگوید: «أَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ» [۵۳].
بنابراین، معوذتین و آیه الکرسی و آیاتی که متعلق به حضرت موسی و ساحران فرعون میباشند و همچنان دو آیه در آخر سورۀ بقره بهترین علاج برای دفع سحر و غیره میباشند، و آیههای قرآنکریم برای مؤمن متوکل بر خدا علاج و شفاء میباشند [۵۴].
خداوند فرموده است:
﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾[الإسراء: ۸۲].
«و از قرآن آنچه برای مؤمنان شفابخش و رحمت است نازل میکنیم» [۵۵].
اگر دعایی که نوشته میشود به زبان عربی و مفهوم آن آشکار و روشن باشد شامل دعاهای منتخب از نبی اکرم ص یا هرآنچه در سنت صحیح در ارتباط با اهمیت قرائت آیات قرآنی و تعدادی از سورههای مانند معوذتین باشد، از نظر بعضی از فقها اشکالی ندارد.
«رقی» [۵۶]از نظر ایشان همین حکم را دارد. رُقَی عبارت از قرائت سورۀ فاتحه یا معوذتین بر مریض یا فرد گزیدهشده با چیزی یا دیوانه است همراه مالیدن دست و دمیدن بر او.
امام نووی و «حافظ بن حجر» بر مشروعیت «رقی» با شرایط ذیل اتفاق نظر دارند:
۱- کلام نوشتهشده باید حاوی کلام خدای تعالی یا اسماء و صفات او تعالی باشد.
۲- به زبان عربی باشد، یا به شیوهایی که فهم معنای آن و تمایز آن ممکن باشد.
۳- این اعتقاد وجود داشته باشد که رقیه ذاتا مؤثر نیست، بلکه شفا به وسیلۀ خداوند سبحان است.
از جمله دعاهای حفظ و مراقبت که نبی اکرم صبه ما یاد داده است در ارتباط با کودکان است که در روایت بخاری از ابن عباسبآمده است که رسول الله صدعای حفظ و مراقبت را به «حسن و حسین» بمیخواند، و میفرمود شما را به خدا میسپارم به وسیلۀ کلام کامل و تام او از شر هر شیطان و حشرۀ گزنده و هر چشم بد [۵٧].
از این رو صحابه و تابعین به شدت منکر این تعویذات و طلسمها بودند، تا آنجا که خدیجهلمردی را دید که ریسمانی از این نوع بر گردن خود آویخته بود، این آیه را قرائت کرد:
﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ١٠٦﴾[يوسف: ۱۰۶].
«و بیشترشان به خدا ایمان نمیآورند جز این که با او چیزی را شریک میگیرند».
و از سعید بن جبیر روایت شده که پیامبر صفرمود: «مَنْ قَطَعَ تَمِيمَةً مِنْ الْإِنْسَانِ كَانَ كَعِدْلِ رَقَبَةٍ». «هرکس خرمهرهای را از گردن فردی جدا کند، گویا یک بنده را آزاد کرده است».
بنابراین، صحیح آن است که طلسمها به طور کلی ممنوع باشند، چنانکه پیامبر صدر مقام نفرین به دارندگان طلسمها میفرماید: «مَنْ عَلَّقَ تَمِيمَةً فَلاَ أَتَمَّ اللَّهُ لَهُ وَمَنْ عَلَّقَ وَدَعَةً فَلاَ وَدَعَ اللَّهُ لَهُ» [۵۸]. «کسی که طلسم یا بازوبندی به خود بیاویزد، خدا کار او را تمام نکند، و هرکه خرمهره یا نظرقربانی جهت رفع چشم زخم به گردن آویزد، به مقصود خود نرسد».
چنانچه کسی به بیماری و یا ناراحتی دیگر دچار گردید چارهای جز بردن ایشان نزد پزشک وجود ندارد، زیرا پیامبر خدا که درود خداوند بر او باد میفرماید: «تَدَاوَوْا عِبَادَ اللَّهِ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ يَضَعْ دَاءً إِلا وَضَعَ لَهُ دَوَاءً» [۵٩]. «بندگان خدا امراض خود را مداوا کنید، زیرا خداوند مرضی پدید نیاورده، جز آن که دوایی برای آن قرار داده است».
بنا به نقل صحیح بخاری: پیامبر صمیفرماید:
«إنما الشفاء في ثلاثة: مشربة عسل أو شرطة محجم أوكى بنار» [۶۰]. «شفای بیمار در سه چیز است: ۱- خوردن عسل. ۲- نیشترزدن و حجامت [۶۱]. ۳- داغکردن و سوزاندن محل درد».
این نوع مداوا شامل معالجاتی میگردد که در عصر ما از طریق خوردن دارو یا عمل جراحی و یا سوزاندن به وسیله برق و... انجام میشود. بنابراین، پیامبر صشفای بیماران را در تمائم و قرائت افسون اوراد نامشروع و امثال آن قرار نداده است، بلکه درمان و معالجه را از همان راه طبیعی علوم پزشکی مقرر فرمودهاند که یا از طریق دهان با خوردن دارو و امثال آن و یا تزریق دارو و به وسیلۀ آمپول به سایر قسمتهای بدن است. نیشترزدن و حجامت نیز امروزه شامل انواع عمل جراحی میگردد، و همچنین سوزاندن و داغکردن امروزه به معنای زیر برق گذاشتن و امثال آن میباشد.
اینها همه درمانهایی است که اسلام بدان قائل است، و پیامبر صبدان دستور داده و در مداوای خود نیز از آنها استفاده کرده است. چنانچه آن حضرت در مواردی به حجامت پرداخته و به پزشک مراجعه نموده، و اصحاب و امتش را به معالجه و مداوا دستور فرموده است. پس شایسته است که ما نیز تابع سنت پیامبر اسلام صباشیم، پیامبر صچنین میفرماید: «لِكُلّ دَاءٍ دَوَاءٌ». «هر دردی درمانی دارد» [۶۲].
از خداوند متعال میخواهیم که در مسیر رضای خود ما را موفق گرداند، و توفیق دستیابی به حقایق را برای ما مهیا سازد، و ما را فقاهت در دین و فهم و معرفت اسلامی عطا فرماید، تا راه راست (صراط مستقیم) و مسیر واقعی را از انحراف و کجروی باز شناسیم که او شنوا و نزدیک به ما است [۶۳].
والسلام- وآخرُ دَعْوَانا أنِ الحمدُ لله ربِّ العالمين
[۴۵]تربیة الأولاد فی الإسلام، ج ۲، ص ۴۰۱. [۴۶]حلال و حرام در اسلام، ص ۳۰۱. [۴٧]حاکم و احمد. [۴۸]احمد و ابن ماجه و ابن حبان و ترمذی. [۴٩]روایت احمد و ابوداود و بیهقی، و حاکم آن را صحیح دانسته، و ذهبی صحت آن را تأیید کرده است. [۵۰]روایت ابن ماجه و ابن حبان و الحاکم. [۵۱]دم: نفس، هوا و هوایی که در حال تنفس از بینی و دهان به ریه داخل میشود – فرهنگ عمید. [۵۲]روایت مسلم، کتاب السلام باب (رقیة المریض) ح ۲۱٩۲. [۵۳]احمد در المسند، و ترمذی در سنن خود، کتاب الدعوات باب (فی الرقیة إذا اشتکی) ح (۳۵۸۸) روایت کردهاند. [۵۴]عقائد اسلامی از دیدگاه قرآن و سنت، ص ۱۲۱. [۵۵]ترجمۀ آیۀ از خرمشاهی. [۵۶]رقی یعنی نوشتن چیزی بر روی کاغذ – رقیه و علیه: به نفع یا به ضرر او دعا که برایش تعویذ یا طلسم بنویسد. المنجد محمد بندر ریگی. [۵٧]تربیة الأولاد فی الإسلام، ج ۲، ص ۴۰۱ و ۴۰۲. [۵۸]روایت احمد. [۵٩]امام احمد و اصحاب سنن و ابن حبان و حاکم و ترمذی گفته است: حسن و صحیح است. [۶۰]روایت بخاری. [۶۱]حجامت یعنی خونگرفتن از بدن، بادکشکردن و خونگرفتن از بدن یا تیغزدن و مکیدن – فرهنگ عمید، حجامت: رگزدن، خونگرفتن از بدن به خاطر درمان – المنجد، محمد بندر ریگی. [۶۲]فقه السنة، به روایت مسلم از جابر، مؤلف دکتر سید سابق. [۶۳]دیدگاههای فقهی معاصر، ج ۱، ص ۲۶۴.