۳- آزادی و امنیت، دو مقولهی مهم عدالت اجتماعی
وقتی صحبت از دو مقولهی مهم عدالت اجتماعی، یعنی آزادی و امنیت، در میان میآید، احساس عمیق و تفکر عجیبی در دل خطور میکند، عظمت و جایگاه بشر در ذهناش جلوهگر میشود و به اندیشهی انسانهایی فرو میرود که در زمانهای گذشته از بین رفتهاند و به جوانانی میافتد که با جنگهای هولناکی مواجه میشدند و برای آزادی و امنیت، مبارزه و مقاومت میکردند.
آنان با وحشیهای جنگل و سنگدلهای زمان خود مبارزه میکردند و در برابر این مبارزه، قربانی جنگهای نابرابر میشدند، این جنگها سراپا ظلم و ستم بودند، جنگ آنان با تفالههای تاریخ، بورژواها، فئودالها و سرمایهداران بزرگ بود. در این هنگام به یاد کسانی که در برابر طاغوت و حکام همچون کوه با عظمت قد عَلَم میکردند و حقیقت را میگفتند و آگاهانه به سوی ریسمان مرگ و چوبهیدار میرفتند، میافتیم. و همچنین به یاد کسانی میافتیم که حتی اختیار دخترانشان را نداشتند و در مقابل کوچکترین عکس العملی به دست اربابان دیکتاتور و زالوصفت کشته میشدند. باز از خود میپرسیم چه قرنهایی توأم با رنج و مشقت و وحشت که بر انسان سپری نگشته است، اما سرانجام بشر توانست ارباب خود باشد و از اسارت رهایی یابد و اختیارش را در دست بگیرد و پرچم عزت و احترام را بلند کند، باز به یاد اکنون میافتیم.
اکنون نیز هستند کسانی که میخواهند بشر را به عقب بازگردانند، میخواهند بر ملتها ستم کنند و آنها را تحت ظلم و شکنجه قرار دهند و زیر آتش توپخانههای سنگین و وسایل مهلک و سلاحهای مدرن، جانشان را بگیرند. در این گیر و دار به یاد دین و مذهب میافتیم که آیا دین، مقولهی همچون آزادی، امنیت و شرف انسان را تأیید میکند یا نه؟ آیا دین، مانع پیشرفت و ترقی است یا نه؟ میبینیم که دین، طرفدار آزادی، مساوات و تأمین امنیت است. یکی از اهداف بعثت انبیای الهی نیز این بود که در جهان، آزادی و امنیت برقرار کنند و ظالمان و فرعونها را درهم بکوبند.
در صفحات گذشته خواندید که دین در انتخاب فرمانده و حاکم یا خلیفه چه حقی به ملت میدهد. در این انتخاب هیچ اجباری در آن نیست. به او اختیار میدهد که وقتی حاکم از جادهی مستقیم منحرف میشود باید به راه راست هدایت شود و در غیر این صورت میباید برکنار گردد. به انسانها اجازهی کامل میدهد که هرچیزی را که از راه کوشش و زحمت خود درمیآورند، برای آسایش خود بکار بندند. میبینیم که میگوید: اگر شما دست ظالم را به هنگام ارتکاب ظلم نگرفتید، عذاب خدا بر شما نازل خواهد شد. میبینیم که به مردم آزادی اندیشه میدهد و آنان را به سیاحت وادار میکند:
﴿قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ بَدَأَ ٱلۡخَلۡقَۚ﴾[العنکبوت: ۲۰].
«بگو: بگردید روی گستردهی زمین و تفکر و تعقل بکنید که چگونه خدا آفریدن را آغازید».
پیامبر اکرمصخطاب به حضرت معاذسمیفرماید:
«أي معاذ، بم تحكم إذا عرضت لك قضية ليست في كتاب الله؟»
«ای معاذ، اگر مسألهای پیش بیاید که حکم آن در کتاب خدا و سنت نبود، چکار میکنی».
گفت:
«اجتهاد به رأی میکنم و میاندیشم و در این امر هیچ شبههای به خود راه نمیدهم».
حضرت، معاذ را به آغوش میگیرد و میگوید:
«خدا را سپاس میگویم که تو را به این کار توفیق داد».
میبینیم که اصحاب پیامبرصبه تفکر و تفحص در ذات خدا میپردازند و در دلهایشان شک میافتد که شاید دچار اشتباهی شده اند، به حضور پیامبر اکرمصمیرسند و عرض میکنند که از ما این عمل سرزده است، پیامبر اکرمصدر پاسخ میفرماید:
«نترسید که این عین ایمان است، ما از ابراهیم حق دارتر به شک هستیم، وقتی که فرمود: ﴿رَبِّ أَرِنِي كَيۡفَ تُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ﴾[البقرة: ۲۶۰]. «ای پروردگار، به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده میکنی».
خداوند فرمود: ﴿قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِنۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِن لِّيَطۡمَئِنَّ قَلۡبِيۖ﴾.
«مگر به من ایمان نیاوردهای؟ پاسخ میدهد چرا، اما میخواهم که مطمئن بشوم».
بنابراین، ما نیز حق داریم دچار شکی شویم که به یقین و حقیقت منتهی گردد. این شک، و تفکر و تحقیقی که برآمده از چنین شکی باشد، عین ایمان است. پس قبل از این که اسمی از دکارت و فلسفهاش در جهان باشد، پیامبر خداصبه عقل و عقلانیت احترام گذاشته و شک را راهی برای شناختن و شتافتن به سوی معرفت و عرفان الهی برشمرده است.
بیتردید انسان میباید تفکر و تعقل کند و تا بذر شک نباشد، گل یقین در سرزمین دلها نمیروید.
اما در ارتباط با مقولهی امنیت، باید گفت: اسلام دینی است که مقولهی امنیت یکی از سرفصلهای مهم سند عدالت اجتماعی آن است، در اسلام گستن رابطهی خویشاوندی ظلم محسوب میشود که باید مردم با یکدیگر محبت بکنند، نه تنها دین اسلام، بلکه تمام ادیان آسمانی به این مطلب اشاره کرده اند، چنانکه حضرت عیسی پیامبر÷ میفرماید:
«من رحمت میخوهم نه قتل و خونریزی».
و میفرماید:
«اگر کسی خواست پیراهنت را بگیرد، چادرت را هم به او بده، مبارک است برای کسانی که رحم دارند، چرا که آنان به بندگان خدا رحم میکنند».
و نیز میفرماید:
«رحمت خدا بر کسانی باد که دنبال برقراری امنیت هستند، چرا که آنان عیال إلهیاند».
پیامبر اکرمصدر پاسخ به این پرسش که کدام یک از اعمال بهتر و برتر است، فرمود:
«سلامدادن و امنیت را در عالم گسترانیدن. قسم به خدا، شما مؤمن نمیشود، مگر این که محبت و دوستی داشته باشید و بهترین وسیلهی دوستی این است که سلام را بین خودتان رایج کنید».
و میفرماید:
«آیا من شما را خبر ندهم به بهترین درجه که حتی از نماز و روزه هم بالاتر است: آن اصلاح فیما بین است».
و میفرماید:
«کسی که برادرش را یک سال ترک کند و از او ناراحت باشد گویی خونش را ریخته است».
و بالاتر از آن در بارهی تأمین امنیت فرمود:
«اگر کسی از شما به بازاری برود و چوبدستی همراه داشته باشد، باید مواظب باشد تا به کسی ضربهای وارد نشود».
خداوند عزوجل میفرماید:
﴿وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ﴾[الحجرات: ۱۳].
«این که ما شما را گروه کردیم، برای شناخت یکدیگر است (نه برای این که باهم بجنگید)».
این گروه با آن گروه، این ملت با آن ملت و بالآخره این حزب با آن حزب با هم بر سر تفاوتهای طبیعی نباید پیکار کنند، قتال در اسلام حد و مرزی دارد، آن هم در مواقع اضطراری برای برطرفکردن راه اسلام و دفاع از دین.
خداوند عزوجل میفرماید:
﴿وَقَٰتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ١٩٠﴾[البقرة: ۱٩۰].
«با کسانی بجنگید که شما را میکشند، در قتال تعدی و تجاوز نکنید، خداوند متجاوزان را دوست ندارد».
اسلام اجازه نمیدهد برای از بینبردن میلیونها نفر از افراد بشر از بمبهای اتمی یا گازهای کشندهی شیمیایی و هیدروژنی استفاده شود، همچنین اجازه نمیدهد دو کشور در حال جنگ منابع حیاتی همدیگر را از بین ببرند کشتزارها را به آتش بکشند، پیامبر اکرمصفرمود:
«مواظب باشید مزرعه و نخلستانهای دشمن را به آتش نکشید، غارت نکنید و کسی را مثله نکنید، به مردم بیدفاع حمله نکنید».
اما این که منابع اقتصادی حیاتی ملتی را بمباران کنیم و آنها را ویران سازیم و ملتی را با نابودساختن آنها در تنگنا قرار دهیم، این را اسلام به هیچ وجه تأیید نمیکند، بلکه جنگ را محدود در میدان کارزار میکند. «با کسانی که در معرکه میجنگند، قتال بکنید».
اما امروز در جهان معاصر شعار کشورهای پیشرفته و ملتهای به اصطلاح مترقی چیست؟ شعار ملتهایی که خود را رهروان و رهبران کاروان بشری میدانند، همان است که شاعر عرب زبان میگوید:
«کشتهشدن فردی در جنگل جرم و گناه است، ولی برای رسیدن به مقاصد شوم استعماری شان نابودی ملتها هیچ مسألهای نیست».
این است شعار دولتهای توسعه یافته که خود را رهبر قافلهی بشر و کلانتران جهانیان میدانند.