دین در خدمت مردم

۴- مساوات و برابری، فلسفه‌ی پیامبر و حکومت

۴- مساوات و برابری، فلسفه‌ی پیامبر و حکومت

آدمیان یک امت بودند، اگر نیکبختی و بدبختی می‌آمد، برای همه بود. باهم زنده می‌شدند و باهم می‌مردند. تا این که عوامل زندگی چنان شد که هریکی به جایی رفت و جمع را پراکنده و بر انسان روزی آمد که تاریکی و ظلمت همه جا را فرا گرفته بود، قدرتمند بر ضعیف رحم نمی‌کرد و هرکس زور داشت، حق زندگی داشت. انبیای الهی و فلاسفه آمدند و همه را به سوی مساوات و برابری خواندند و دست انسان‌ها را که ستم پیشه و غرق در شهوات بودند، گرفتند و به سوی آزادی، برابری و برادری سوق دادند. برکلیس می‌گوید: ما زندگی‌مان را فدای نظام و راهی می‌کنیم که آن را پسند کنیم، راهی که مصالح اکثریت را بر اقلیت ترجیح می‌دهد و اساس تفاضل بین آدمیان را عمل و صلاحیت می‌داند، نه جاه و مقام. می‌بینیم که حضرت عیسی مسیح÷ با فقرا نزدیکی می‌کند تا دل آنان را به دست بیاورد و معنویت آنان را بالا ببرد، آنان را چنین مخاطب قرار می‌دهد:

«ما أسعدكم أيها الفقراء»

«ای فقرا چه سعادتمندید».

خطاب به مترفان و مستکبران می‌فرماید:

«ای بدبخت‌ها، شما اغنیا بدبختید و زندگی‌تان را برباد می‌دهید. رفتن شما به بهشت مانند داخل‌شدن شتر از سوراخ سوزن است».

باز به متکبران رو می‌کند و می‌فرماید:

«ای کسانی که برتری را در مجالس و بازارها دوست دارید، ای کسانی که بار بر دوش مردم می‌گذارید، در صورتی که از دست‌زدن به بار ننگ دارید، تباهی بر شما باد».

در فرازی دیگر از سخنانش می‌فرماید:

«خدا مرا فرستاد تا با شکسته‌دلان نزدیکی کنم و زندانیان را آزاد کنم. کسانی که بر گردن‌شان زنجیر هست، زنجیرها را پاره کنم و هر مسکینی را یاری دهم».

می‌بینیم که حضرت محمدصپیامبر خدای عزوجل در میان مردم می‌ایستد و می‌گوید: تمام مردم باهم برابرند، مانند دانه‌های شانه، هیچکس بر دیگری جز به تقوا برتری ندارد، همگی‌تان از آدم هستید و آدم از خاک است. و می‌بینیم که به یارانش می‌گوید: مانند عجم‌ها جلوی من برنخیزید، در جواب اصحاب گفتند: شما سید هستید، می‌فرماید: این سخن را نگویید که شیطان گمراه‌تان می‌کند، من بنده‌ی خداو رسولش هستم. موقعی که یکی از اصحاب به دیگر می‌گوید: یا ابن السوداء -یعنی ای فرزند زن سیاه- پیامبرصناراحت می‌شود و می‌فرماید: چه گفتی؟ هلاکت باد بر تو، آیا به دوران جاهلیت بازگشته‌ای؟ کسی جز به تقوا بر دیگری فضیلت ندارد سیاه و سفید با هم برابرند.

زمانی که قریش می‌خواهند با پیامبر اکرمصملاقات کنند، یک روزِ تمام وقت می‌خواهند، در همین هنگام آیه نازل می‌شود که ای رسول خدا به خاطر مستکبران و کفار، مستضعفان را از خود نران و آنان را از دور و بر خود پراکنده نساز. پس پیامبرصحامل مساوات، امنیت، برابری و برادری و منادی آن بود و مردم را به رعایت مساوات توصیه می‌کرد. چرا که دین الهی می‌خواهد که انسان بر کرامت و انسانیت و شرافت تکیه بزند و همچنین قانون می‌باید برای همه یکسان باشد، حتی اگر فاطمه دختر محمد سرقت کند، باید دستش را قطع کرد این است شعار جاودانه و ابدی پیامبر بزرگوار اسلام، بزرگ منادی و عدالت گستر جهان بشر.

اما قانونی که اگر در آن عده‌ای شرور و اوباش میلیون‌ها تومان اختلاس کنند و دست به رانت خواری بزنند، باید آزاد باشند و هیچ قانونی نتواند جلودار آن‌ها باشد، ولی اگر فقیر و تهیدست به خاطر سیرکردن شکم خود و فرزندانش دست به سرقت بزند، باید کشته شود، این قانون، قانون اسلام نیست، بلکه ساخته و پرداخته‌ی عده‌ای چپاولگر و غارتگر است.

پیامبر اکرمصمی‌فرماید:

«هیچکس را به اتهام جرمی که دیگری مرتکب شده است نباید گرفت و نگه داشت».

قرآنکریم می‌فرماید:

﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ[الأنعام: ۱۶۴].

«باید دانست که هیچ کس بار دیگری را بر دوش نمی‌گیرد».

این است مساوات و قانون الهی. مساوات این است که مردم در هرچه می‌خورند و می‌پوشند، برابر باشند، بلکه در حقوق و لوازم زندگی و در فرصت‌ها برابر باشند، مساوات اسلامی این را قبول نمی‌کند که عده‌ای به سبب وسائل تولید به دست یکی باشد و میلیون‌ها مردم مانند هیزم بسوزند و بمیرند و نیز اسلام این را قبول نمی‌کند که به خاطر نفوذ و پارتی به مجلس و پارلمان راه پیدا بکنند، بلکه باید مورد تأیید و قبول مردم باشند.

لذا برای ساختن جامعه‌ای بی‌طبقه و توحیدی، لازم است کلیه‌ی ارزش‌های پوچ و معیارهای غیر انسانی را که ساخته‌ی توسعه طلبان و انحصارگران است، از میان برداریم و ارزش‌های اصیل اسلامی را جایگزین آن‌ها کنیم.

والسلام علی من اتبع الهدی