در بیان قول کسانی که فساد میکنند و میگویند خدا غفور و رحیم است
و اما غرور اهل عصیان از مؤمنین، که میگویند خدا بخشنده و مهربان است و ما به عفو او امیدواریم: آنان بر این گفته توکل کرده و از انجام اعمال اهمال ورزیدند.
این گفته در حوزۀ امیدواری در دین، ستوده شده است و رحمت خدا گسترده و وسیع است و نعمت او همگان را شامل میشود و کرم و بذل او عام است و ما مؤمنان موحد با توسل به ایمان و احسان از پیشگاه او آرزوی عفو داریم.
چه بسا که منشأ این امیدواری در عین عصیان، دستاویز قراردادن پدران و مادرانشان باشد و این نهایت فریب خوردن است؛ زیرا نه تنها نیاکان آنان با این که اهل صلاح و تقوا بودهاند، در عین حال از خشم خدا نیز بیمناک بودهاند، بلکه ابلیس، قیاس و استدلال نادرست آنان را در نظرشان زیبا جلوه داده مبنی بر این که: چون شخصی فردی را دوست بدارد، حتماً فزرندانش را نیز دوست میدارد و از آنجایی که خداوند پدران شما را دوست داشته، پس شما را نیز دوست میدارد و لذا نیازی به عبادت ندارید!
آنان بر این اساس توکل کرده و درباره خدا فریب خوردند و بیچارگان ندانستند که نوح÷، مصمم بود که فرزندش را در کشتی سوار کند، ولی خدا او را منع فرمود و فرزندش را بدتر از سایر قومش غرق گردانید. و این گروه ندانستند که پیامبر خدا ج، از خداوند درخواست کرد که در زیارت قبر مادرش و استغفار برای او به حضرت اجازه دهد و خداوند به او اجازه زیارت قبر مادرش را داد، ولی اجازه استغفار نداد!
و هم قول خدا را فراموش کردهاند:
﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ﴾[الأنعام: ۱۶۴].
«هیچ گنهکاری گناه کسی دیگر را بر نمیدارد».
﴿وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ ٣٩﴾[النجم: ۳٩].
«و برای انسان نیست مگر آنچه خود تلاش کرده است».
بر این اساس کسی که میپندارد به وسیله تقوای پدرش نجات خواهد یافت، مثل آن است که گمان کند با غذا خوردن پدرش او نیز سیر میشود و یا با نوشیدن پدرش از او نیز رفع تشنگی میشود! تقوا فرصتی عینی است که پدر نمیتواند به جای فرزند آن را به جای آورد و به هنگام پاداش تقوا انسان از برادر، مادر، پدر، همسر و فرزندش فرار میکند، مگر بر سبیل شفاعت و اینان قول رسول خدا ج را فراموش کردهاند که فرموده است:
«زیرک کسی است که نفس خود را پائین آورد و برای پس از مرگش کار کند؛ و ناتوان و درمانده کسی است که در عین پیروی از خواهشات نفسانی، از خدا امید عفو داشته باشد.»
و خداوند فرموده است:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِكَ يَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٢١٨﴾[البقرة: ۲۱۸].
«همانا آنان که ایمان آوردند، و آنان که هجرت کردند و در راه خدا به جهاد پرداختند، آن گروه رحمت خدا را امید میدارند، و خدا بخشاینده و مهربان است».
﴿جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ٨٢﴾[التوبة: ۸۲].
«این جزائی است که به آنان در مقابل آنچه انجام دادهاند داده میشود».
آیا امیدواری جایز است، مگر پس از آنکه عمل پیش از آن تقدیم گردد؟! بدون شک اگر پیشاپیش رجا و امید، عملی تقدیم نگردد، این امیدواری، غرور و فریبی بیش نیست و مراد از ممدوح بودن امیدواری در دین این است که خوف و حرمان را متعادل گرداند و در این تعادل فایدهای است که قرآن کریم آن را بیان فرموده و در افزایش امید همراه عمل، ترغیب و تشویق کرده است.