ستیز با منابع و مصادر اسلامی
مخالفان منهج اهل سنت و جماعت در این راستا کوشیدهاند تا کتاب و سنت و اجماع را که منابع حل اختلاف هستند، به حاشیه برانند. آنان، این هدف را از طرق زیر دنبال نمودهاند:
۱- ادعای تنوع و تعدد قرائتها از نصوص شرعی؛ بدین معنا که میتوان از یک نص شرعی، برداشتها و قرائتهای مختلف و متفاوتی داشت و با اسلوبها و روشهای گوناگون به نتایج گوناگونی دست یافت. بر اساس این پندار، هر برداشتی، از حقانیت نسبی برخوردار است که بر اساس هریک از آنها و بلکه بدون هیچ ضابطهای میتوان نصوص شرعی را فهمید و یا توجیه نمود! البته در این میان تنها اصلی که باید رعایت شود، این است که مسأله نوگرایی و همسویی با پیشرفت و نیز دوری از تحجر و عدم مخالفت با عقل، مورد توجه قرار گیرد؛ هرچند برآمده از شرایط علمی مشخصی در فهم نصوص نباشد!! هواداران این مکتب، از دیدگاه غربیان نسبت به کتابهای دینیشان متأثر شدهاند که قداستشان، به خاطر آشفتگی موجود در آنها از بین رفته است. گفتنی است آشفتگی موجود در کتابهای مقدس غربیان، فرایند تحریفی است که از سوی پیروان این ادیان، در این کتابها ایجاد شده است.
۲- نفی جایگاه علمی متخصصان علوم دینی با ادعای جلوگیری از آفت شخصیتپرستی و تقدسگرایی شخصی. بر اساس این ادعا، باب لجاجت و خودسری در برابر نصوص شرعی و نیز عدم پذیرش دیدگاههای مستدل عالمان دین گشوده شده و بدین سان آرای علمای دینی به شدت مورد تهاجم قرار گرفته است. این نظریه نیز متأثر از دیدگاه غربیان نسبت به عالمان و رجال دینی آنها میباشد که با رویکردی ضددینی همراه بوده است؛ چنانچه غرب، تحت عنوان نهضت اصلاح دینی یا رفورمیسم(Reformism)، خواهان برداشتن تمام اختیارات کشیشها از کتاب مقدس شده تا امکان برداشتهای آزادانه از کتاب مقدس، برای عموم نصاری فراهم گردد؛ به گونهای که از قرائتها و تفسیرهای رجال دین اعم از روحانیون و مردان کلیسا بدور باشد.
۳- نگریستن به دین از نقطه نظر تاریخی؛ بدین معنا که آموزههای دینی را صرفا به پارهای از رخدادهای تاریخی ربط میدهند و فراگیری (Totalitarian) یا فراگیرندگی (Totalitarianism)و عمومیت دین برای تمام زمانها را رد میکنند. چنین رویکردی را نمیتوان چیزی جز انکار عملی دین نامید؛ هرچند برخی از این افراد آشکارا و بکلی، دین را انکار نمیکنند، اما حداقل منکر آن بخش از دین هستند که به گمان آنها بر خلاف ارزشهای تمدن میباشد. آنان، در این راستا ادعا میکنند که نصوص واردشده در این زمینه، مربوط به دوران تاریخی خاصی بوده که گذشته است؛ چنانکه آشکارا میگویند: تاریخ مصرف این حکم تمام شده است!! از اینرو نصوص روشن و واضح دین را بدون ضابطه رد میکنند.