دلیل هفتم:
لازمه سخن مذکور این است که مسلمانان در آنچه که واجب است به آن معتقد شوند علی رغم رسیدن خبر به همه آنها متفاوت باشند و این نادرست و باطل است. چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿لِأُنذِرَكُم بِهِۦ وَمَنۢ بَلَغَ﴾[الأنعام: ۱۹] «تا شما را به وسیله آن انذار کنم و کسانی را هم که به آنها ابلاغ میشود». رسول الله جنیز در حدیث مشهور میفرماید: «نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مقالتي فأدَّاها كَمَا سَمِعَ فَرُبَّ مُبَلَّغٍ أَوْعَى له مِنْ سَامِعٍ» [۸]. «خداوند روسفید گرداند کسی را که سخنم را میشنود سپس همانگونه که شنیده آن را به دیگران میرساند چه بسیار کسانی که به آنها ابلاغ میگردد از شنوندهی آن داناتر و پذیراتر باشند». توضیح آن این است که: به عنوان مثال یک صحابی سخنی را مانند اعتقاد به نازل شدن پروردگار به آسمان دنیا از پیامبر خدا جمیشنود، بر آن صحابی واجب است که بدان معتقد باشد چون خبر رسیده نسبت به او یقین است اما یک صحابی دیگر و یا یک تابعی که این سخن را از او میشنود واجب نیست به آن معتقد باشد گرچه خبر به او رسیده و به صحت آن نیز معتقد است و دلیل آن هم این است که بصورت آحاد به او ابلاغ گشته است. چون همان صحابی که حدیث را از رسول خدا جشنیده و به آن یقین دارد آن را ابلاغ نمود در ابلاغ او احتمال خطا وجود دارد و به همین دلیل به سبب خبر او عقیده ثابت نمیشود.
این دلیل فاسد و بی اعتبار است چون آنها آن را بر قیاس بنا کردهاند و آن نیز قیاس کردن کسی است که برای همه امت شریعتی یا صفتی از صفات پروردگار را روایت میکند بر کسی است که شاهد یک قضیه معین بوده است که فاصله بین این دو خبر بسیار زیاد است چون کسی که از رسول خدا جخبر میدهد در صورتیکه بصورت عمد یا خطا کذب و دروغ ممکن باشد و چیزی هم که بر دروغش دلالت کند موجود نباشد لازمه آن گمراهی مخلوقات میباشد چون در اینجا سخن از خبری است امت آن را قبول و به موجبش عمل میکند و صفات و افعال پروردگارش را به واسطه آن اثبات میکند، پس خبری که قبول کردنش شرعاً واجب است ممکن نیست در واقع باطل باشد مخصوصاً زمانی که امت همه آن را پذیرفته باشد.
بنابراین هر دلیلی که پیروی کردنش شرعاً واجب باشد، واجب است در موردش گفته شود که آن ممکن نیست که حق نباشد و هر آنچه که بر آن دلالت دارد در واقع ثابت است و این در مورد آن چیزی است که از شریعت پروردگار و اسماء و صفاتش خبر داده شود بر خلاف شهادت دادن در یک قضیه معین و مشخص که مقتضای آن در واقع و نفس الامر ثابت و محقق نیست. و سر مسئله در این است که ممکن نیست خبری که امت به واسطه آن پروردگار متعال را عبادت میکند و به وسیله آن و از طریق رسول خدا جاسماء و صفات پروردگارش را اثبات مینماید در واقع و نفس الامر دروغ و باطل باشد که از جمله حجتهای پروردگار بر بندگانش همین اخبار است و ممکن نیست که حجت پروردگار کذب و باطل باشد لذا در واقع حتماً حق است و دلایل حق و باطل ممکن نیست یکسان باشند و محال است دروغ بستن به خدا و شریعت و دینش شبیه وحی باشد که آن را بر رسولش نازل میگرداند و به واسطه آن مخلوقاتش او را عبادت میکنند طوریکه این و آن از هم متمایز نگردند، چون فرق میان حق و باطل، راست و دروغ و حی شیطان و وحی ملائکه از طرف خداوند متعال آشکارتر از آن است که یکی به دیگر شبیه باشد. خداوند بر حق نوری چون نور خورشید قرار داده که برای چشمان بینا آشکار است و ظلمتی چون تاریکی شب را بر باطل قرار داده شبیه هم نیستند. معاذ بن جبل سمیگوید: «تَلَقَّ الْـحَقَّ ممن قالَه فَإِنَّ عَلَى الْـحَقِّ نُورًا» «حق را از گویندهاش دریافت کن به راستی که نوری بر حق قرار دارد». اما چون دلها را تاریکی فرا گرفته و چشمها به واسطه رویگردانی از آنچه رسول الله جآورد، به کوری گراییدهاند و ظلمت و تاریکی به سبب اکتفا کردن به نظرات رجال فزونی یافته حق و باطل بر او پوشیده مانده است لذا جایز میداند احادیث صحیحی را که عادلترین و صادقترین افراد این امت روایت کردهاند دروغ و کذب باشد و از طرف دیگر احادیث باطل و دروغ و ساخته شدهای را که با آرزوها و هواهایشان توافق دارد صادق و درست میداند و به آن استناد میکند.
سر مسئله در این است که خبر عادل مورد اعتمادی که خداوند عمل بر آن را بر مسلمانان واجب گردانده است ممکن نیست در نفس الامر دروغ و خطا باشد و دلیلی را هم بر دروغ و خطا بودنش مقدر ننموده است. پس هرگاه واجد شروطی گردید که عمل به آن را واجب مینماید ثابت شدن خبر روایت کننده در واقع ثابت میگردد و این تنها کسانی توجهی به احادیث رسول خدا جو اخبار و سنتش دارند میدانند و دیگران نسبت به این حقیقت در کوری و عدم بینایی ماندهاند هرگاه میگویند اخبار و احادیث صحیح مفید علم نیست از خودشان خبر دادهاند که نتوانستهاند فائده علمی از آن کسب کنند آنها در آنچه در مورد خویش از آن خبر میدهند صادقند ولی در مورد این خبر که احادیث رسول خدا جبرای اهل حدیث و اهل سنت مفید علم نیست دروغگو و کاذب هستند.
[۸] ترمذی و ابن ماجه و اسناد آن صحيح هستند.