اعتماد به حدیث آحاد در عقيده و احكام

دلیل هشتم:

دلیل هشتم:

لازمه این اعتقاد این است که بعد از اصحاب که مستقیماً از رسول خدا جشنیده‌اند بطور مطلق در مسائل اعتقادی به حدیث استناد نکنیم اما ابطال این مورد آشکارتر از آن چیزی است که قبلاً بیان شد.

توضیح اینکه: اکثریت مسلمانان مخصوصاً زمانی که هنوز حدیث جمع‌آوری و تدوین نشده بود تنها به شیوه آحاد حدیث را بیان می‌کردند و کسانی هم که حدیث را به طریق تواتر بیان می‌داشتند در هر زمان افراد اندکی بوده‌اند که به راه‌های متعدد حدیث و شمردن آن توجه می‌کردند و در هر مورد به عددی می‌رسیدند و آن را در حد تواتر قرار می‌دادند اما علمای کلام و پیروانشان که گوینده‌ی این عقیده مزعوم بوده‌اند معقول نبود که از تخصص این افراد سود جویند چون سخن محدث در مورد حدیث که می‌گوید: این حدیث متواتر است موجب یقین دیگران در تواتر آن حدیث نمی‌شد. چون به هرحال گوینده این سخن تنها یک فرد بود و خبرش نیز خبر واحد بوده که نزد آن‌ها فایده علمی نداشت مگر اینکه تعداد محدثان در آن مورد همزمان به حد تواتر می‌رسیدند و همگی یک زبان اعلام می‌کردند، این حدیث متواتر است و این امر نیز عادتاً ناممکن است مخصوصاً نزد کسانی که توجهی به حدیث و کتاب‌های محدثان ندارند. آن متکلمان اگر می‌خواستند برایشان ممکن بود به وسیله کتاب‌هایی که سنت در آن‌ها جمع‌آوری شده راه‌های متعدد نقل حدیث را بیابند چون هم این کتاب‌ها فراوان و هم رجوع کردن به احادیث در آن‌ها میسر است در حالیکه برایشان استخراج شهادت جماعتی از محدثان در مورد تواتر حدیث میسر نبود و چه بسیار سخن یکی از آن‌ها در مورد تواتر حدیثی را از دست می‌دادند در عوض سخن بعضی از علمای کلام در مورد آن حدیث که می‌گفت آحاد است را می‌پذیرفتند چون آن‌ها مشغول به مطالعه کتاب‌های آن‌ها بودند و در نتیجه از مطالعه کتاب‌های اهل حدیث بازماندند سرانجام قول همانها نزد آن‌ها عمده می‌گشت علی رغم اینکه خلاف سخن کسانی بود که در این زمینه تخصص داشتند، که در ادامه نمونه‌های از آن خواهد آمد.

لازمه آنچه گذشت یکی از دو امر است:

یا اینکه گفته شود به دلیل اینکه رسیدن به خبر تواتر برای اکثریت مردم مقدور نیست لذا بوسیله خبر آحاد عقیده ثابت می‌شود چیزی که بنا به دلائلی که گذشت صحیح است و باز هم در موردش توضیح خواهیم داد.

یا اینکه گفته شود: عقیده به وسیله خبر آحاد ثابت نمی‌شود هرچند متخصصین نسبت به تواتر آن شهادت دهند تا زمانی که تواتر آن نزد جمیع مردم ثابت نشود و چنانکه گذشت معلوم شدن شهادت جماعت امامان حدیث تواتر حدیثی برای عموم مسلمانان میسر و ممکن نیست.

من گمان نمی‌کنم عاقلی بدین امر ملتزم باشد مخصوصاً که بسیاری از آن‌ها در سخنرانی‌ها و مقالاتشان بر واجب بودنِ رجوع کردن به متخصصان در هر علمی تأکید می‌نمایند و حتی بعضی از آن‌ها گفته‌اند تقلید کردن برای کسی که قادر به اجتهاد نیست چیزی است که گریزی از آن نیست چون هر علمی کسانی به آن مشغول و کسانی دیگر نسبت به آن غریب و نسبت به احکامش جاهل می‌مانند چنانکه دچار مشکلی در محاکمه قضائی می‌گردید و خود نسبت به مسائل قانونی شایستگی لازم را ندارید ناچار به مراجعه کردن به وکلای حقوقدان هستید و به ناچار برای رسیدن به آنچه در صددش هستید یکی از وکلا را پیروی خواهید کرد. اگر بخواهید خانه‌ای بسازید به مهندسین مراجعه و اگر فرزندت مریض شود به دکترها مراجعه می‌نمایند رأی دکتری که فرانسه درس خوانده بر امری قرار گیرد و دکتر دیگری که در امریکا درس خوانده آن امر را نه تنها وسیله شفا بلکه مضر برای فرزند شما می‌داند در چنین صورتی قادر به تقلید یکی از آن‌ها نباشید و راهی برای ترجیح قول یکی از آن‌ها پیدا نکنید چه کار انجام می‌دهید؟ به دلت رجوع می‌کنید و بدان سو که دلت خواهان آن است مایل خواهید شد وضع یک مقلد عامی در امور دینش نیز به همین صورت است ناچاراً در علوم دین و دنیایش تقلید می‌کند چون محال است هر انسانی عالم به هر علمی باشد و در آن صاحب نظر و بحث و استدلال باشد.

و حال که چنین است بر هر جوینده‌ای لازم است سخن محدث قابل اعتماد در حدیث را هنگامی که اظهار می‌دارد این حدیث صحیح یا متواتر است بپذیرد هر چند حکم کردنش در مورد تواتر حدیثی باعث نمی‌شود دیگران یقین به تواتر آن حدیث پیدا نماید بهر حال سخن محدث در مورد تواتر آن حدیث آحاد است اما چنانچه بیان شد چاره‌ای جز پذیرش آن نیست مخصوصاً اینکه قبول داشتن آن نه از روی تقلید بلکه بخاطر تصدیق کردنش می‌باشد که بین این دو امر با هم فرق بسیاری وجود دارد چنانکه در جای خویش اهل علم و تحقیق آن را شرح و بسط داده‌اند.

بر این اساس برای ما ممکن است که بگوییم: