توسّل چیزی است، و کمک خواستن از خلق و دعای آنها چیز دیگر
خیلی از ماها مرتکب خطاهای بزرگى میشویم ولی اگر از ما سؤال شود، دنبال بهانه خواهیم بود تا این اشتباهات را از خود درو کنیم.
بیشتر ما عاطفی هستیم و این نیاز به دلیل و برهان ندارد و عاطفه شخص فکر معینی را القا میکند که آن را دوست دارد، با آن انس میگیرد و بر مخالف آن حمله میبرد.
بعضی تصور میکنند که انتقاد من نسبت به کمک خواستن از پیامبر صو ائمه آل بیت و یا صحابه گرامی و سایر اولیاء و صالحین، بخاطر بد سرشتی و کم لطفی من نسبت به آن بزرگان است. ولی هیهات و هرگز که اینگونه باشد در حالیکه ما جان و خون خود را در راه دفاع از آنها و نزدیکی به آنها و دوستی و محبّت آنها از دست میدهیم ولی من یقین دارم که هر زنده دلی، خدا و رسولش صو آل بیت و صحابه گرامی را دوست دارد. پس بدون شک در خواهد یافت که این دوستى به معنای پرستش نیست و دوست داشتن رسول الله صو آل بیت و اصحاب وی به معنای پرستش آنها نیست.
شخص مسلمان حقیقتاً مسیحیانی را که از عیسی یا مریم إطلب کمک میکنند، رد میکند. و همچنین دعا و گریه و زاری به درگاه آنها را قبول نمیکند و به ذهن کسی هم خطور نمیکند که این شخص نسبت به عیسی و مریم إبغض و کینه دارد. و آنچه که در مورد عیسی و مادرش گفته شد در مورد ائمه آل بیت از باب اولی جایز نمیباشد.
این موضوعی را که یادآوری کردم میان من و دوست مادرم اتفاق افتاد. ولی موضوع در مورد توکل بود. وقتی که داشتم سوار ماشین میشدم، او گفت: «توکَّلتُ علی الله ومـحمد»به او گفتم؛ مادرم بگو: «توکلت علی الله» محمد صپیامبر ما و حبیب ماست ولی او نیز مخلوق است و جایز نیست که به او توکّل کنیم و توکّل بایستی فقط بر خداوند باشد.
او گفت: ما بر خدا توکّل میکنیم آنگاه بر محمّد صتوکل میکنیم. با یک لبخند گفتم: آیا درست است که بر خدا و بر مسیح توکّل کنی یا اول بر خدا و سپس بر مسیح توکّل کنی؟ گفت: نه، گفتم: پس فرق میان این دو چیست؟ از این جواب من تعجب کرد.
گفتم: آیا مسیح ÷نبی نیست؟ گفت: بله، ولی با این حال جایز نیست که این سخن در مورد او گفته شود.
به او گفتم: مادرم، محمّد صرسول الله است و مسیح ÷رسول الله است و سخنان انبیاء الله در قرآن آمده است. ﴿قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَمَا كَانَ لَنَآ أَن نَّأۡتِيَكُم بِسُلۡطَٰنٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١١ وَمَا لَنَآ أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنَا سُبُلَنَاۚ وَلَنَصۡبِرَنَّ عَلَىٰ مَآ ءَاذَيۡتُمُونَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُتَوَكِّلُونَ١٢﴾[إبراهیم: ۱۱-۱۲]. «پیامبرانشان به آنها گفتند: «درست است که ما بشرى همانند شما هستیم، ولى خداوند بر هر کس از بندگانش بخواهد (و شایسته بداند)، نعمت مىبخشد (و مقام رسالت عطا مىکند)! و ما هرگز نمىتوانیم معجزهاى جز بفرمان خدا بیاوریم! (و از تهدیدهاى شما نمىهراسیم) افراد با ایمان باید تنها بر خدا توکل کنند! و چرا بر خدا توکل نکنیم، با اینکه ما را به راههاى (سعادت) رهبرى کرده است؟! و ما بطور مسلم در برابر آزارهاى شما صبر خواهیم کرد (و دست از رسالت خویش بر نمىداریم)! و توکلکنندگان، باید فقط بر خدا توکل کنند!».
و یعقوب ÷به فرزندانش میگوید: ﴿وَمَآ أُغۡنِي عَنكُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٍۖ إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِۖ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُۖ وَعَلَيۡهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُتَوَكِّلُونَ﴾[یوسف: ۶٧]. «و (من با این دستور،) نمىتوانم حادثهاى را که از سوى خدا حتمى است، از شما دفع کنم! حکم و فرمان، تنها از آن خداست! بر او توکل کردهام، و همه متوکلان باید بر او توکل کنند!».
آیا این آیه به طور واضح و کافی، دلیل بر این نیست که جز بر خداوند متعال نمیتوان توکّل کرد؟
تمامی انبیاء ÷قدرت را از خود نمیدانستند و به صراحت اعلام میکردند که مؤمن بایستی فقط بر خداوند توکّل کند و نه غیر.
بحمد الله این کلمات مثل مرهمی بر قلب آن زن بود و بعد از آن روز هر گاه که میآمد جز از خداوند چیزی را نمیخواست و کمک نمیگرفت و تنها بر او توکّل میکرد.
کسانی که از انبیاء و ائمه و انسانهای صالح کمک و مدد میخواهند، خودشان را در اشتباه انداختهاند بلکه خود را فریب دادهاند وقتی که تصور میکنند که دعا خواستن از مخلوق و کمک جستن از وی مثل توسّل به مقام پیامبر یا انسانهای نیکوکار است!.
باوجود اینکه ما حدیثی را که در این موضوع صراحت داشت، بیان کردیم. از کسانی که عبارت (ادرکنی یا علی) و یا (ادرکنی یا مهدی) را تکرار میکنند سؤالی داریم، آیا هنگامی که آن عبارت را تکرار میکنند در مورد خداوند فکر میکنند یا اینکه در مورد امام علی فکر میکنند و از او میخواهند که آنها را درک کند؟ ﴿مَّا جَعَلَ ٱللَّهُ لِرَجُلٖ مِّن قَلۡبَيۡنِ فِي جَوۡفِهِ﴾[الأحزاب: ۴]. «خداوند براى هیچ کس دو دل در درونش نیافریده».
میان توسّل و انواع دیگر فرق آشکاری وجود دارد، توسّل مثل (بار الها بخاطر مقام محمّد صاز تو میخواهم ...) یا (بارالها بخاطر مقام و جلال محمّد صسختی و بلا را از من دور کن) یا (بارالها به حق محمّد و آل محمّد مرا بیامرز) و انواع مشابه آن. ولی انواع دیگر مثل (ادرکنی یا علی)یا (الغوث یا رسول الله)یا (ای پیامبر سختیهای مرا بزدای) یا (یا کاظم مرا شفا ده) است که تفاوتهای آشکاری میان اینها وجود دارد.
در نوع اوّل خطاب فقط خداوند متعال میباشد. بنابراین شخص دعاگو از خداوند میخواهد که : (بارالها فلان چیز را از من دور کن). یا (بارالها از تو فلان چیز را میخواهم). و سپس این دعا را به مقام و جاه محمّد صیا مقام انبیاء و صالحین ملحق میکند [۱۳].
اما نوع دوّم، کمک خواستن از مخلوق در کارهایی است که جز پروردگار انسانها کسی قادر به انجام آن نیست. و این همان صیغههایی است که ما را دچار شک میکنند با وجود اینکه با قرآن و سنّت و روایات ائمه آل بیت موافقت ندارد.
برخی که میخواهند مردم عوام را فریب دهند میگویند: مگر ما در زندگی روز مره از دیگران کمک نمیخواهیم؟! و به اتفاق همه این نوع کمکها جایز است! حالا که ما از کسانی که از این مردم بهتر هستند کمک میخواهیم میگویید: ناجایز است!.
این مقایسه صحیح نیست و فقط برای فریب مردم اینطور سخن میگویند: ما میگوییم درخواست چیزی یا کاری که از دست مردگان بر نمیآید و قدرت و توانایی آن را ندارند، ضمن اینکه مقایسه بین مرده و زنده جایز نیست، زیرا شخصی که از این دنیا رفت دیگر خودش نیاز به دعای زندگان دارد نه برعکس!.
واسطهای ميان بنده و خالقش وجود نداردبا دقّت در قرآن، آیات زیادی را مشاهده میکنیم که مردم درباره آن سوالهایی را مطرح کردهاند و خداوند به آنها پاسخ داده است.
وقتی که مردم از هلال و بدر ماه سوال میکنند خداوند متعال پاسخ میدهد: ﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِۖ قُلۡ هِيَ مَوَٰقِيتُ لِلنَّاسِ وَٱلۡحَجِّۗ وَلَيۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِنۡ أَبۡوَٰبِهَاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ١٨٩﴾[البقرة: ۱۸٩]. «درباره «هلالهاى ماه» از تو سؤال مىکنند، بگو: «آنها، بیان اوقات (و تقویم طبیعى) براى (نظام زندگى) مردم و (تعیین وقت) حج است». و (آن چنان که در جاهلیت مرسوم بود که به هنگام حج، که جامه احرام مىپوشیدند، از در خانه وارد نمىشدند، و از درب پشت خانه وارد مىشدند، در حالى که آن را تقرب به خدا مىدانستید نکنید!) کار نیک، آن نیست که از پشت خانهها وارد شوید، بلکه نیکى این است که پرهیزگار باشید! و از در خانهها وارد شوید و تقوا پیشه کنید، تا رستگار گردید».
و هنگامی که از انفاق سؤال میکنند خداوند ﻷمیفرماید: ﴿يَسَۡٔلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَۖ قُلۡ مَآ أَنفَقۡتُم مِّنۡ خَيۡرٖ فَلِلۡوَٰلِدَيۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِينَ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِيمٞ٢١٥﴾[البقرة: ۲۱۵]. «از تو سؤال مىکنند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: «هر خیر و نیکى (و سرمایه سودمند مادى و معنوى) که انفاق مىکنید، باید براى پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درماندگانِ راه باشد. و هر کار خیرى که انجام دهید، خداوند از آن آگاه است».
و آنگاه که از جنگ کردن در ماههای حرام میپرسند خداوند میفرماید: ﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ قِتَالٖ فِيهِۖ قُلۡ قِتَالٞ فِيهِ كَبِيرٞۚ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَكُفۡرُۢ بِهِۦ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ وَإِخۡرَاجُ أَهۡلِهِۦ مِنۡهُ أَكۡبَرُ عِندَ ٱللَّهِۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَكۡبَرُ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۗ وَلَا يَزَالُونَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمۡ عَن دِينِكُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ وَمَن يَرۡتَدِدۡ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَيَمُتۡ وَهُوَ كَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٢١٧﴾[البقرة: ۲۱٧]. «از تو، در باره جنگ کردن در ماه حرام، سؤال مىکنند، بگو: «جنگ در آن، (گناهى) بزرگ است، ولى جلوگیرى از راه خدا (و گرایش مردم به آیین حق) و کفر ورزیدن نسبت به او و هتک حرمت مسجد الحرام، و اخراج ساکنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است، و ایجاد فتنه، (و محیط نامساعد، که مردم را به کفر تشویق و از ایمان باز مىدارد) حتى از قتل بالاتر است. و مشرکان، پیوسته با شما مىجنگند، تا شاید بتوانند شما را از آیینتان برگردانند; ولى کسى که از آیینش برگردد، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او، در دنیا و آخرت، برباد مىرود، و آنان اهل دوزخند، و همیشه در آن خواهند بود».
و هنگامی که از شراب و قمار میپرسند، خداوند میفرماید: ﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِۖ قُلۡ فِيهِمَآ إِثۡمٞ كَبِيرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَكۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَاۗ وَيَسَۡٔلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَۖ قُلِ ٱلۡعَفۡوَۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ لَعَلَّكُمۡ تَتَفَكَّرُونَ٢١٩﴾[البقرة: ۲۱٩]. «در باره شراب و قمار از تو سؤال مىکنند، بگو: «در آنها گناه و زیان بزرگى است; و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد; (ولى) گناه آنها از نفعشان بیشتر است. و از تو مىپرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندى خود. اینچنین خداوند آیات را براى شما روشن مىسازد، شاید اندیشه کنید».
و هنگامی که از قیامت میپرسند خداوند متعال جواب میدهد: ﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّيۖ لَا يُجَلِّيهَا لِوَقۡتِهَآ إِلَّا هُوَۚ ثَقُلَتۡ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ لَا تَأۡتِيكُمۡ إِلَّا بَغۡتَةٗۗ يَسَۡٔلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنۡهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ ٱللَّهِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ١٨٧﴾[الأعراف: ۱۸٧]. «درباره قیامت از تو سؤال مىکنند، کى فرا مىرسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است; و هیچکس جز او (نمىتواند) وقت آن را آشکار سازد; (اما قیام قیامت، حتى) در آسمانها و زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیت) است; و جز بطور ناگهانى، به سراغ شما نمىآید!» (باز) از تو سؤال مىکنند، چنان که گویى تو از زمان وقوع آن باخبرى! بگو: «علمش تنها نزد خداست; ولى بیشتر مردم نمىدانند».
اما هنگامی که در مورد خداوند از پیامبر صپرسیدند که چگونه او را بخوانند و راه رسیدن به وی کدام است جواب آمد و کلمۀ (قل: یعنى بگو) در آن نبود و این آیه بیان میکند که واسطهای میان بنده و پروردگارش نیست و خدا به بندگانش نزدیک است و آنگاه که وی را بخوانند، اجابت میکند.
خداوند صاحب جلال و عظمت میفرماید: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ١٨٦﴾[البقرة: ۱۸۶]. «و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، پس من نزدیکم! دعاى دعاکننده هنگامى که مرا مىخواند، پاسخ مىگویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)».
سید محمّد حسین فضل الله تعلیق زیبایی بر این آیه دارد که میگوید: «واسطهای میان عبد و پروردگارش در سؤال و خطاب وجود ندارد. و گاهی توجه انسان را به وحدانیّت در عبادت و کمک خواستن از خدا ملاحظه میکنیم. مثلاً در خطاب بنده نسبت به پروردگارش که میگوید: «تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم». ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ﴾
همانا انسانها در گفتگو و مناجات با خدا و طلب و درخواست از وی نیاز به هیچ واسطه بشری وغیر بشری ندارند. چون خداوند از بندهاش دور نیست و هیچ فاصلهای میان بنده با خدا نیست جز فاصلهها و واسطههایی که بنده خودش قرار داده تا خود را از رحمت خدا دور کند. و دعایش را زندانی کرده و نمیگذارد که نزد پروردگارش بالا برود. بلکه خداوند از بندگان خواسته که او را مستقیماً و بدون واسطه بخوانند تا دعای آنها را اجابت کند. و از نزدیک بودن خودش به بندگان، آنها را با خبر ساخته، به گونهای که کلام بندگان را حتی اگر پچ پچ و وسوسههای درونی باشد، میشنود. و به همین علت است که خداوند میفرماید: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ١٨٦﴾[البقرة: ۱۸۶].
و همچنین میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ وَنَعۡلَمُ مَا تُوَسۡوِسُ بِهِۦ نَفۡسُهُۥۖ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِيدِ١٦﴾[ق: ۱۶] [۱۴]. «ما انسان را آفریدیم و وسوسههاى نفس او را مىدانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم».
[۱۳] توسّل به ذات مثل (اللهم انی اتوسل الیك بمحمّد) یا توسّل به جاه مانند (اللهم انی اتوسل الیك بجاه محمد) میان علمای جدید و قدیم در این مورد اختلاف است و نهایتاً گفتهاند که بدعت است و نگفتهاند که شرک میباشد و اصل در عبادات توقیفی بودن آنهاست یعنی شخص مسلمان با وجود نص نمیتواند چیزی بگوید. و نمیتواند جز به دلیل قرآن و سنت صحیح از چیز دیگری پیروی کند. [۱۴] تفسیر من وحی القرآن؛ ج ۲۵، ص ۶۶-۶۵.