نوع دوم- ارادۀ تشریعی
ارادۀ شرعی به این معناست که اوامر الهی گاهی تحقق مییابد و گاهی محقق نمیشود، همان طور که خداوند متعال میفرماید: ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ﴾[البقرة: ۱۸۵].
«خداوند، راحتى شما را مىخواهد، نه زحمت شما را!».
تحقق یافتن مقتضای این اراده به بنده بستگی دارد اگر بنده اسبابی که این اراده را محقق مینماید فراهم کند، آن اراده نیز تحقق مییابد و اگر بنده در فراهم کردن اسباب کوتاهی ورزد، چیزی تحقق مییابد که خداوند دوست ندارد و نمیخواهد، یعنی آن را نمیپسندد و به آن امر نمیکند. و اموری هستند که خداوند آن را دوست دارد و به انجام آن فرمان میدهد اما آن امور انجام نمیشوند. خداوند آسانی را برای همۀ آفریدههایش دوست دارد و به آن امر کرده است، و سختی را برای آفریدههایش دوست ندارد همان طور که در آیۀ قبلی آمده و چنان که در این آیه هم بیان شده است: ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمۡ﴾[النساء: ۲۸].
«خدا میخواهد کار را بر شما سبک کند».
اما این ارادۀ الهی در حق بسیاری از مردم که بر خود سخت میگیرند تحقق نمییابد با اینکه آنها در خطاب الهی داخل هستند که میفرماید: ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ﴾[البقرة: ۱۸۵]. «خداوند، راحتى شما را مىخواهد، نه زحمت شما را!».
و در جای دیگر میفرماید: ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمۡ﴾[النساء: ۲۸]. «خدا میخواهد (با احکام مربوط به ازدواج با کنیزان و مانند آن،) کار را بر شما سبک کند».
خداوند از همۀ بندگانش خواسته تا او را عبادت کنند، یعنی آنها را به عبادت خویش فراخوانده و دوست دارد که عبادت او را انجام دهند اما بیشتر بندگانش این خواست الهی را اجرا نمیکنند. و از طرف دیگر اموری هست که خداوند آنها را نخواسته و دوست ندارد اما آن امور به وقوع میپیوندند، همان طور که خداوند متعال میفرماید: ﴿تُرِيدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡيَا وَٱللَّهُ يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۗ﴾[الأنفال: ۶٧]. «شما متاع ناپایدار دنیا را مىخواهید، (و مایلید اسیران بیشترى بگیرید، و در برابر گرفتن فدیه آزاد کنید، ولى خداوند، سراى دیگر را (براى شما) مىخواهد».
پس خواستۀ آنها که فدیه گرفتن از اسیران بود تحقق یافت و آنچه که خدا میخواست یعنی کشتن اسیران تحقق نیافت. همچنین در جای دیگری میفرماید: ﴿وَٱللَّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيۡكُمۡ﴾[النساء: ۲٧].
«خدا مىخواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاک نماید)».
و باز میفرماید: ﴿مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمۡ﴾[المائدة: ۶]. «خداوند نمیخواهد بر شما سختی و دشواری قرار دهد بلکه میخواهد تا شما را پاک گرداند».
پس سختی و دشواری برای بعضی پیش میآید با این که خداوند آن را نمیخواهد، و با اینکه خداوند پاکی را برای همه خواسته است، اما همه پاک نمیگردند. در آیۀ مذکور همۀ امت مورد خطاب قرار گرفتهاند و این آیه کاملاً شبیه آیۀ تطهیر است، چون در هر دو آیه یک کلمه تکرار میشود و آن ارادۀ تشریعی است که تحقق آن بستگی به پذیرفتن مخاطب دارد و این اراده، ارادۀ تکوینی و تقدیری نیست که حتماً باید به وقوع بپیوندد. برای آنکه بتوان آیۀ تطهیر را بر عصمت حمل کرد باید ارادهای که در آن آیه آمده، تقدیری و تکوینی از جانب خدا باشد، چون عصمتی که اهل تشیع آن را ثابت میکنند کار خداست و این خداوند است که ائمه را - به قول اهل تشیع - معصوم قرار میدهد و انسان به زور و زحمت به چنین چیزی نمیرسد، اما باید گفت که هیچ دلیلی بر این امر نیست و در اصل ارادۀ تشریعی در آیۀ تطهیر مورد نظر است، چون اموری هستند که نشان میدهند ارادۀ موجود در آیۀ تطهیر با ارادۀ تشریعی همخوانی و هیچ ارتباطی و همخوانی با ارادۀ تقدیری ندارد، و اضافه بر آن قرینههایی وجود دارند مبنی بر اینکه ارادۀ تشریعی در آن آیه مورد نظر است، نه تقدیری. این قرینهها عبارتند از:
قرینههایی مبنی بر اینکه ارادۀ تشریعی در آن آیه مورد نظر است
۱- حدیث کساء
اگر ارادۀ الهی در آیۀ تطهیر تقدیری میبود و باید تحقق مییافت، پیامبر برای آنها دعا نمیکرد چون آنها دیگر نیازی به دعای او نداشتند، چرا که خداوند خواسته آنها معصوم باشند و عصمت آنها را به طور قطعی مقدر کرده، پس نیازی به دعای پیامبر نبود. همچنین اگر آن آیه دربارۀ عصمت میبود و آنها از همان اساس معصوم میبودند، پیامبرصاین را میدانست، پس چرا برای آنها چیزی را بخواهد که خودش در اصل تحقق یافته است، یعنی آن گونه که اهل تشیع معتقدند چنین امری برای اثبات چیزی است که خود آن چیز قبلاً حاصل شده است. و این از نظر علمی و از دیدگاه همۀ علما ممنوع میباشد. و به دست آوردن چیزی که خود به دست آمده، کاری لغو و بیهوده است که باید پیامبرصرا از آن منزه دانست. همچنین به ایشان میگوییم: آیا ائمه قبل از دعای پیامبرصبه عصمت رسیدهاند یا بعد از آن؟ اگر عصمت با دعای پیامبرصبه دست آمده پس آنها قبلاً معصوم نبودهاند و کسی که معصوم نیست چگونه تبدیل به معصوم میشود؟ و اگر قبل از دعای پیامبرصمعصوم بودهاند پس پیامبرصچرا دعا کرد؟! و این در واقع یکى از تناقضات اهل مخالف میباشد.
۲- سیاق کلام
کلامی که در قالب و سیاق آن نص آمده است: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ﴾[الأحزاب: ۳۳]. راهنمایی و امر و نهی است، چون با این عبارت شروع میشود:
الف) راهنمایی: ﴿إِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيۡنَ أُمَتِّعۡكُنَّ وَأُسَرِّحۡكُنَّ سَرَاحٗا جَمِيلٗا﴾[الأحزاب: ۲۸].
«(اى پیامبر! به): اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن را مىخواهید بیایید با هدیهاى شما را بهرهمند سازم و شما را بطرز نیکویى رها سازم!».
در دنبالۀ آیۀ قبلی در صفحۀ قبل نوشته شود.
﴿وَإِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ فَإِنَّ ٱللَّهَ أَعَدَّ لِلۡمُحۡسِنَٰتِ مِنكُنَّ أَجۡرًا عَظِيمٗا ٢٩ يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ مَن يَأۡتِ مِنكُنَّ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖ يُضَٰعَفۡ لَهَا ٱلۡعَذَابُ ضِعۡفَيۡنِۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٗا ٣٠ ۞وَمَن يَقۡنُتۡ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتَعۡمَلۡ صَٰلِحٗا﴾[الأحزاب: ۲٩-۳۱].
«و اگر شما خدا و پیامبرش و سراى آخرت را مىخواهید، خداوند براى نیکوکاران شما پاداش عظیمى آماده ساخته است. اى همسران پیامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشى مرتکب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود، و این براى خدا آسان است و هرکس از شما براى خدا و پیامبرش خضوع کند و عمل صالح انجام دهد».
ب) نهی: تا آنجا که میفرماید: ﴿فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ﴾[الأحزاب: ۳۲]. «پس به گونهاى هوسانگیز سخن نگویید».
ج) امر: و در دنبالۀ آن میفرماید: ﴿وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ﴾[الأحزاب: ۳۳].
«و در خانههاى خود بمانید، و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید».
سپس علت این توجیهات و رهنمودها و اوامر و نواهی را بیان میکند و میفرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ﴾[الأحزاب: ۳۳]. «خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد».
سپس در ادامه میفرماید: ﴿وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِكۡمَةِۚ﴾[الأحزاب: ۳۴].
«آنچه را در خانههاى شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده مىشود یاد کنید».
بنابراین احتمال دارد که مخاطب, آن اوامر را اطاعت کند و احتمال دارد که نافرمانی کند، از اینرو خداوند او را از نافرمانی بر حذر میدارد و به فرمانبرداری تشویق مینماید. بنابراین اراده در این آیه، ارادۀ تشریعی است، یعنی خداوند به آنچه دوست داشته و پسندیده امر نموده است. این بدین معناست که مخاطبان آیـه - که زنان پیامبرصهستند - باید بکوشند تا ارادۀ الهی مبنی بر پاک کردن خانهای که بدان منتسب هستند و همچنین ارادۀ الهی مبنی بر دور کردن پلیدی از آنان، را محقق سازند و گرنه طلاق بگیرند و از آن خانه دور شوند.
﴿فَتَعَالَيۡنَ أُمَتِّعۡكُنَّ وَأُسَرِّحۡكُنَّ سَرَاحٗا جَمِيلٗا ٢٨﴾[الأحزاب: ۲۸].
«بیایید با هدیهاى شما را بهرهمند سازم و شما را بطرز نیکویى رها سازم!».
و بعد از گرفتن طلاق هر چه میکنند به خودشان مربوط است، چون دیگر به این خانه منسوب نیستند، خانهای که خداوند دوست دارد جایگاهش را بالا ببرد. و اگر در این خانه بمانند و کاری انجام دهند که به حیثیت و آوازۀ این خانۀ پاک لطمه وارد کند، عذابشان چند برابر خواهد بود. این برای آن است تا مخاطب یعنی همسران پیامبر همیشه بیدار و مواظب باشند تا خواست الهی را محقق نمایند. و اگر خواست و ارادهای که در آیۀ مذکور بیان شده تکوینی و قطعی باشد این معنی تحقق نمی یابد. بنابراین خداوند هم از مخالفت نهی کرده و هم به فرمانبرداری امر نموده و اراده و خواست او ثمرهای است که از آن بر میآید، آنجا که میفرماید: ﴿وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا٣٣﴾[الأحزاب: ۳۳]. «و در خانههاى خود بمانید، و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید، خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد».
هر کس ارادۀ موجود در این آیه را بر ارادۀ تکوینی و تقدیری حمل کند آن گونه است که خداوند میفرماید: ﴿إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّۖ وَإِنَّ ٱلظَّنَّ لَا يُغۡنِي مِنَ ٱلۡحَقِّ شَيۡٔٗا ٢٨﴾[النجم: ۲۸].
«تنها از گمان بىپایه پیروى مىکنند با اینکه «گمان» هرگز انسان را از حق بىنیاز نمىکند!».
عقیده چیزی است که باید مبنا و اساس آن، امور قطعی و مسلم باشند و نمیتوان بنای عقیده را براساس گمان و تخمین برافراشت بنابراین نمیتوان آن را به عصمت تفسیر کرد مگر آنکه بگوییم به طور قطعی در اینجا ارادۀ تکوینی منظور است نه تشریعی، و دلیلی هم وجود ندارد که ثابت نماید به طور قطع در این آیه، ارادۀ تکوینی مورد نظر است. بلکه گمان راجحی هم نیست با اینکه گمان راجح در امور عقیده به اتفاق همه صلاحیت دلیل بودن را ندارد. و این گونه روشن میگردد که دلالت آیه بر عصمت احتمالی است که بر پایۀ احتمالی دیگر قرار دارد و از اینرو قابل استدلال نیست.