آل بیت و حقوق شرعی آنان

حقوق اهل بيت

حقوق اهل بيت

از دیدگاه اهل سنت اهل بیت حقوق و واجباتی بر گردن ما دارند:

حق دوست‌داشتن، پس محبت و دوست‌داشتن آن‌ها چون مؤمن هستند و چون که خویشاوند پیامبر خدا جمی‌باشند واجب است، چون که پیامبرجمی‌فرماید: «أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي».

«در مورد اهل بیت من خدا را مدنظر داشته باشید».

و در حدیثی دیگر آمده است: «والذي نفسي بيده لا يؤمنون حَتَّى يُحِبُّوكُمْ لِلَّهِ وَلِقَرَابَتِي» [۴۴].

«سوگند به کسی که جانم در دست اوست مؤمن کامل نخواهند شد تا شما را به خاطر خدا و خویشاوندی من دوست داشته باشند»، و چون که خداوند می‌فرماید: ﴿قُل لَّآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًا إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِي ٱلۡقُرۡبَىٰ[الشوری: ۲۳].

«بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم بلکه‌ آنچه‌ از شما می‌طلبم، مودت‌ و دوستی‌ در قرابت‌ و نزدیکی‌نسبی‌ای‌ است‌ که‌ میان‌ من‌ و شما وجود دارد» [۴۵].

این آیه دو معنی دارد یکی معنی مذکور و دیگری اینکه مرا چون خویشاوند شما هستم دوست بدارید، چون هیچ تیره‌ای از طوایف قریش نبود مگر آن که پیامبر با آن خویشاوندی داشت.

حق دفاع از آن‌ها، پس باید از آن چه آنان را ناراحت می‌کند جلوگیری کرد، و اگر اتفاق افتاد و جهت رفع آن باید کوشید [۴۶].

زیرا دفاع از آن‌ها فقط این نیست که بر کسی که به آن‌ها ناسزا می‌گوید ردّ شود و ادب گردد و تنبیه شود. بلکه دفاع از آن‌ها پاسخ ‌دادن و ردّ نمودن بر کسانی که در مورد آن‌ها غلو و افراط کرده‌اند و آنان را بالاتر از آنچه هستند قرار داده‌اند را نیز شامل می‌شود، چون این غلو و افراط آنان را آزار می‌دهد.

شیخ الاسلام ابن تیمیه کتاب بزرگ خود منهاج السنه را در ردّ کسانی تألیف نموده که در اهل بیت غلو می‌کنند.

و از جمله اموری که دالّ بر این است که غلو در اهل بیت باعث رنجشآن‌هامی‌شود روایتی است که در رجال الکشی [۴۷]از امام زین‌العابدین علی بن حسینروایت شده که گفت: «إنَّ اليهود أحبوا عزيرًا حتى قالوا فيه ما قالوا، فلا عزير منهم ولا هم من عزير، وإنَّ النصارى أحبوا عيسى حتى قالوا فيه ما قالوا، فلا عيسى منهم ولا هم من عيسى، وإنَّا على سنة من ذلك، إنَّ قومًا من شيعتنا سيحبونا حتى يقولوا فينا ما قالت اليهود في عزير، وما قالت النصارى في عيسى ابن مريم، فلا هم منا ولا نحن منهم» [۴۸].

«یهودیان عزیز را دوست داشتند تا آن که در مورد او چیزهایی گفتند، پس نه عزیز از آن‌هاست و نه آن‌ها از عزیز هستند، و نصارى عیسی را دوست داشتند تا اینکه دربارۀ او گفتند آنچه گفتند، پس نه عیسی از آن‌هاست و نه آن‌ها از عیسی هستند، و ما هم بر شیوۀ آنان هستیم، گروهی از شیعیان ما را دوست خواهند داشت و در دوستی افراط خواهند کرد تا اینکه دربارۀ ما همان چیزی را می‌گویند که یهودیان دربارۀ عزیر گفته‌اند، و همان چیزی را می‌گویند که نصارى درباره عیسی ابن مریم گفته‌اند، پس ما نه از آن‌ها هستیم و نه آن‌ها از ما هستند» [۴۹].

و گروهی از علمای شیعه به افراطی‌ها و غلوکنندگان اعتراض کرده‌اند و چیزهای بسیاری را غلو دانسته‌اند، اما با اینکه قرن‌ها گذشته هنوز هم این غلو از ضروریات و عقاید مذهب شیعه است، چنان که یکی از علمای بزرگشان - به نام عبدالله المامقانی که بزرگترین عالم آن‌ها در علم رجال در این عصر شمرده می‌شود - می‌گوید: «إنَّ القدماء -يعني من الشيعة- كانوا يعدون ما نعده اليوم من ضروريات مذهب الشيعة غلوًا وارتفاعًا، وكانوا يرمون بذلك أوثق الرجال كما لا يخفى على من أحاط خبرًا بكلماتهم» [۵۰].

«گذشتگان شیعه آنچه را که ما امروز از ضروریات مذهب شیعه می‌دانیم غلو و افراط می‌دانستند، وآن‌هابه خاطر این چیزها معتمدترین افراد را متهم می‌کردند چنان که برای کسانی که از سخنان آن‌ها آگاهی دارند پوشیده نیست».

و یکی از حقوق اهل بیت این است که بعد از اذان و در تشهد آخر نماز و به هنگام درود فرستادن بر پیامبر جبرآن‌هانیز درود فرستاده شود، و در این مورد نصوص متعددی آمده است، چنان که خداوند می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّۚ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِيمًا[الأحزاب: ۵۶].

«خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى‏فرستد، اى کسانى که ایمان آورده‏اید، بر او درود فرستید و سلام گویید».

و در حدیث آمده است که وقتی پیامبر جپرسیده شد که چگونه بر او درود فرستاده شود فرمود: (بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ, وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ فِي الْعَالَمِينَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».و سلام ‌فرستادن همان طور است که شما می‌دانید) [۵۱].

پس درود فرستادن بر آل پیامبر مکمّل درود فرستادن بر پیامبر و از توابع آن است، زیرا که موجب خوشنودی او می‌گردد و خداوند به شرافت و برتری او به سبب آن می‌افزاید.

و امام ابن القیّم/کتاب جداگانه‌ای دربارۀ فضیلت درود فرستادن بر پیامبر جتألیف نموده و آن را «جلاء الأفهام في فضل الصلاة والسلام على محمد خير الأنام» نامیده است، در آن بیان نموده که درود فرستادن بر آل بیت به اتفاق همه امت حق آن‌هاست [۵۲].

اما بعضی دو پرسش را مطرح می‌کنند:

نخست اینکه می‌گویند اهل سنت بیشتر وقتی بر پیامبر درود می‌فرستند آل را نام نمی‌برند و می‌گویند: ج.

و دوم اینکه اهل سنت وقتی بر پیامبر درود می‌فرستند اصحاب را به آل اضافه می‌کنند و می‌گویند: صلی الله علیه وعلی آله وصحبه وسلم.

پاسخ پرسش‌ اول این است که: در این امر گنجایش است، زیرا خداوند در قرآن به درود فرستادن بر پیامبر جامر نموده و آل را ذکر نکرده است، چنان که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِيمًا[الأحزاب: ۵۶].

«ای مؤمنان شما هم بر او درود بفرستید و چنان که باید بر او سلام بگویید».

بنابراین اگر کلمه آل در درود ذکر شود خوب است، و اگر ذکر نشود اشکالی ندارد و در این امر گنجایش است.

و پاسخ پرسش دوم این است که خداوند پیامبرش را امر نموده که بر اصحاب خود درود بفرستند چنان که می‌فرماید: ﴿وَصَلِّ عَلَيۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَكَ سَكَنٞ لَّهُمۡۗ[التوبة: ۱۰۳].

«و برای ایشان دعا کن که قطعاً دعا و درود تو مایه آرامش ایشان می‌شود».

و ما فرمان یافته‌ایم تا به پیامبر جاقتدا نماییم، پس نام ‌بردن اصحاب در درود اشکالی ندارد و در حقیقت پیروی از پیامبر جاست.

- و از جمله حقوق اهل بیت نزد اهل سنت، حق اهل بیت از خمس [۵۳]می‌باشد، زیرا که خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ[الأنفال: ۴۱].

«بدانید هرگونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا، و براى پیامبر (در مصالح‌ مؤمنان‌ به‌ مصرف ‌می‌رسد)، و براى ذى‏القربى (آل بیت رسول الله که بنى هاشم وبنو مطلب هستند که به جاى صدقه به آن‌ها می‌دهند چون صدقه براى آنان حرام است) و یتیمان و مسکینان و در راه‌ماندگان است».

و می‌فرماید: ﴿مَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ[الحشر: ۷].

«آنچه را خداوند از اهل این آبادی‌ها به رسولش بازگرداند، از آنِ خدا، و رسول، و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه‌ماندگان است».

و در حدیث از عبدالرحمن بن ابی‌لیلی روایت شده است که گفت: «سَمِعْتُ عَلِيًّا يَقُولُ وَلاَّنِى رَسُولُ اللَّهِ جخُمُسَ الْخُمُسِ فَوَضَعْتُهُ مَوَاضِعَهُ حَيَاةَ رَسُولِ اللَّهِ جوَحَيَاةَ أَبِى بَكْرٍ وَحَيَاةَ عُمَرَ فَأُتِىَ بِمَالٍ فَدَعَانِى فَقَالَ خُذْهُ. فَقُلْتُ لاَ أُرِيدُهُ. قَالَ خُذْهُ فَأَنْتُمْ أَحَقُّ بِهِ. قُلْتُ قَدِ اسْتَغْنَيْنَا عَنْهُ فَجَعَلَهُ فِى بَيْتِ الْمَالِ» [۵۴].

«از علی شنیدم که می‌گفت: پیامبر جمرا موظف کرد تا خمس را جدا کنم، در زمان پیامبر جو ابوبکر و عمر آن را محل آن قرار دادم، آنگاه در زمان عمر مالی آورده شده او مرا فراخواند گفت: آن را بگیر، گفتم: من آن را نمی‌خواهم، گفت: آن را بگیر، زیرا شما به آن سزاوارتر هستید، گفتم: ما از آن بی‌نیاز هستیم. پس عمر آن را در بیت‌المال قرار داد».

اما اهل سنّت -برخلاف شیعه- می‌گویند: خمس غنایم به اهل بیت داده می‌شود نه خمس اموال و دارایی‌ها، پس آنچه کسی به ارث می‌برد خمس ندارد، و همچنین در منزل و ماشین خمس نیست، چون که خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ[الأنفال: ۴۱].

«بدانید هرگونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خداست».

پس خداوند فرمود: ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا[الأنفال: ۴۱]. هرگونه غنیمتى به دست آورید، و نگفت: اموال و دارایی‌هایتان.

پس خویشاوندان پیامبر در خمس سهم دارند، و بعد از وفات پیامبر جاین حق هم برای آنان ثابت است، و قول جمهور علما همین است و صحیح و درست است [۵۵].

شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌گوید: «اهل بیت پیامبر جحقوقی دارند که رعایت ‌کردن آن واجب است، خداوند در خمس‌ و مالی که از کافران به دست می‌آید برایشان حقّی قرار داده است، و فرمان داده که وقتی بر پیامبرجدرود فرستاده می‌شود بر آنان نیز درود فرستاده شود» [۵۶]. [۵۷].

- و از جمله حقوق اهل بیت این است که یقین قطعی داشته باشیم که نسب پیامبر جو نسل او شریف‌ترین نسب عرب‌هاست، چون که پیامبر جمی‌گوید: «إنَّ الله اصطفى بني إسماعيل، واصطفى من بني إسماعيل كنانة، واصطفى من كنانة قريشًا، واصطفى من قريش بني هاشم، واصطفاني من بني هاشم».«خداوند فرزندان اسماعیل را برگزید، و از میان فرزندان اسماعیل کنانه را برگزید، و از کنانه قریش را برگزید، و از قریش بنی‌هاشم را برگزید و از بنی‌هاشم مرا برگزید».

و یکی دیگر از حقوق اهل بیت این است که: زکات و صدقه برای آنان حرام است، چونآن‌هانجیب‌اند و از چرک‌ها و آلودگی‌ها باید پاک قرار داده شوند، و پیامبر جفرموده است: «إِنَّ هَذِهِ الصَّدَقَاتِ إِنَّمَا هِىَ أَوْسَاخُ النَّاسِ وَإِنَّهَا لاَ تَحِلُّ لِمُحَمَّدٍ وَلاَ لآلِ مُحَمَّدٍ» [۵۸].

«این اموال زکات چرک‌های مردم هستند، و برای محمد و آل محمد حلال نیستند».

شیخ الاسلام ابن تیمیه/می‌گوید: برای آن که کاملاَ پاک گردانده شوند و متهم قرار نگیرند صدقه و زکات را بر خود و اهل بیتش حرام نموده است، چنان که از او کسی ارث نمی‌برد و ورثۀ او درهم و دیناری از او به ارث نمی‌برند» [۵۹].

آنچه ذکر شد مهم‌ترین حقوقی است که خدا و پیامبرش جبرای اهل بیت پیامبر واجب قرار داده و مقرر نموده‌اند، و ما فقط به ارائه موارد مهم و معروف بسنده نمودیم تا بحث طولانی نشود، پس هر مسلمانی باید این حقوق را رعایت کند وآن‌هارا بشناسد، و در خصوص آن از آنچه پیامبر جدر مورد آن امر نموده پیروی کند، به اضافه اینکه آنانرا باید دوست و گرامی بدارد. اما کسانی از اهل بیت سزاوارترین حقوق هستند که دو شرط در آن‌ها متحقق شوند.

نخست اینکه: مسلمان باشند، بنابراین کافر مستحق این حقوق نمی‌باشد گرچه از خویشاوندان پیامبر جباشد، چون معیار و مقیاس در دین اسلام تقوی و پرهیزگاری است. نه نسب، پیامبر جبه شدت از تکیه‌نمودن بر نسب بر حذر داشته و فرموده است: «يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ اشْتَرُوا أَنْفُسَكُمْ مِنَ اللَّهِ لاَ أُغْنِى عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا يَا بَنِى عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لاَ أُغْنِى عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا يَا عَبَّاسَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لاَ أُغْنِى عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا يَا صَفِيَّةُ عَمَّةَ رَسُولِ اللَّهِ لاَ أُغْنِى عَنْكِ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ سَلِينِى بِمَا شِئْتِ لاَ أُغْنِى عَنْكِ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا» [۶۰].«ای گروه قریش! خودتان را از عذاب خدا برهانید، من در برابر خدا کاری برای شما نمی‌توانم بکنم، ای عباس بن عبدالمطلب: در برابر خدا برای تو کاری نمی‌توانم بکنم، ای صفیه! عمّه پیامبر در برابر خدا برای تو کاری نمی‌توانم بکنم، ای فاطمه دختر محمد! هر چه از مالم که می‌خواهی از من بخواه، اما در برابر خدا برای تو نمی‌توانم کاری بکنم» [۶۱]..

و آنچه علیه ابولهب به سبب کفر و سرکشی‌اش نازل شده است مشخص است.

دوّم: ثابت بودن نسبت، پس به ناحق انتساب به اهل بیت جایز نیست، و برای کسی که خودش را به کسی دیگر غیر از پدرش نسبت دهد و یا خود را به قومی نسبت دهد که ازآن‌هانیست و عید سختی آمده است، در حدیث صحیح [۶۲]از ابوذرسروایت شده است که گفت: از رسول الله جشنیدم که می‌گفت: «لَيْسَ مِنْ رَجُلٍ ادَّعَى لِغَيْرِ أَبِيهِ وَهْوَ يَعْلَمُهُ إِلاَّ كَفَرَ، وَمَنِ ادَّعَى قَوْمًا لَيْسَ لَهُ فِيهِمْ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».«هرکس در حالی که می‌داند خودش را به کسی دیگرغیر از پدرش نسبت دهد به خدا کفر ورزیده است، و هر کسی ادعا کند که از قومی است که از آن‌ها نیت خودش را برای آتش جهنم آماده کند».

پس کسی که به اهل بیت منتسب است باید بیش از همۀ مردم متقی و پرهیزگار باشد، و بیش از همه از راه و روش و سنت و گفتار و کردار پیامبرجاطاعت کند [۶۳].

پس حقوق اهل بیت که اهل سنت بدان معتقدند برخی عبارتند از:

- حق دوست‌داشتن.

- حق دفاع‌کردن از آن‌ها.

- پاک قراردادن دامن آن‌ها از آنچه به دروغ به آن‌ها نسبت داده می‌شود.

- درودفرستادن بر آن‌ها.

- حق خمس.

- باور قطعی‌داشتن که نسب پیامبر جو نسل او بهترین و شریف‌ترین نسب است.

- حرام قرار‌دادن زکات و صدقه برای آن‌ها.

[۴۴] تخریج هردو حدیث گذشت. [۴۵] قول دیگر در تفسیر آیه چنین است: «بگو: من در برابر آن (همه نعمت که در پرتو دعوت اسلام و تبلیغ رسالت به شما خواهد رسید) از شما پاداش و مزدى نمى‏خواهم جز عشق و علاقه نزدیکى (به خدا) را (که سود آن هم عائد خودتان می‌گردد)». [۴۶] قبلاً بیان شد که عقیده اهل سنت در مورد اهل بیت این است که توهین با هر سخن و عملی به آن‌ها حرام است، مسلم در صحیح خود از علی بن ابی‌طالبسروایت می‌کند که گفت: (سوگند به آن که دانه را شکافت، و نفس را آفرید، پیامبرص به من گفت که: جز مؤمن کسی مرا دوست نمی‌دارد، و با من دشمنی نمی‌ورزد مگر منافق). مسلم: ح ۷۸. و از عباس بن عبدالمطلبسروایت ات که او به پیامبرص شکایت نمود که بعضی از قریش به بنی‌هاشم ستم روا می‌دارند، آنگاه پیامبر خدا ج به او = =گفت: سوگند به کسی که جانم در دست اوست آنان مؤمن کامل نخواهند شد مگر آن که شما را برای خدا و به خاطر خویشاوندی من دوست بدارند». و یکی از حقوق اهل بیت این است که دامن آن‌ها از آنچه به دروغ به آنان نسبت داده می‌شود پاک قرار داده شود، و این از امور مهم است. [۴۷] رجال الکشی مهم‌ترین و قدیمی‌ترین کتاب رجال شیعه است که آن را ابوعمرو محمد بن عمر الکشی از علمای قرن چهارم شیعه تألیف کرده است، و ابوجعفر طوسی که معروف به شیخ الطائفه است آن را در کتاب خود (اختیار معرفة الرجال) خلاصه کرده است. [۴۸] رجال الکشی: ص ۱۱۱. [۴۹] و همچنین نگاه که به روایاتی از ائمه که بیان می‌دارد که ائمه از غلو در مورد آن‌ها می‌رنجند ص: (۵۱ -۵۲). [۵۰] تنقیح الـمقال: ۳/۲۳. [۵۱] مسلم کتاب الصلاة، باب الصلاة علی النبی بعد التشهد: ۱/۳۰۵ حدیث ۴۰۵. [۵۲] جلاء الافهام: ۱/۲۲۴. [۵۳] یعنی خمس مال غنیمت و اموالی که مسلمین از کافران خواه با جنگ، خواه بدون آن به دست آورده‌اند. اما آنچه مسلمین از دیگر راه‌ها به دست می‌آورند خمس در آن واجب نیست. در لسان العرب: ۱۲/۴۴۶ آمده است: در حدیث کلمه غنیمت و مغنم و غنائم تکرار شده است، و آن اموالی است که مسلمین در جنگ از کافران به غنیمت می‌گیرند. مترجم. [۵۴] ابوداود: ۲۹۸۳ و الحاکم: ۲/۱۴۰. [۵۵] نگا: الـمغنی ۹/۲۸۸، و شیخ الاسلام ابن تیمیه کتابچه‌ای در مورد حقوق آل بیت دارد که ابوتراب ظاهری آن را مرتب کرده است. [۵۶] مجموع الفتاوی: ۳/۴۰۷. [۵۷] شیعه بعد از غیبت امام دوازدهم در مورد خمس به شدت دچار اضطراب و حیرت گردیدند، زیرا این مشکل پیش آمد که اینک بعد از غیبت امام خمس را به چه کسی باید داد و آن را چکار کنند؟ شیخ مفید این اضطراب را بیان می‌کند و می‌گوید: «گروهی از اصحاب ما در اینمورد -یعنی خمس- بعد از غیبت اختلاف کردند، و هر گروهی سخنی گفته‌اند: بعضی می‌گویند به علت غیبت امام و روایاتی که هست خمس ساقط است و دادن آن واجب نیست. و بعضی گفتند: خمس را باید در زمین دفن = =کرد زیرا در حدیثی روایت شده است که: «وقتی امام زمان ظهور کند زمین خزانه‌های درون خود را بیرون می‌آورد، و او÷وقتی بیاید خداوند خزانه‌ها را به او نشان خواهد داد و او آن را از هر جایی بر می‌دارد. و بعضی بر این باورند که خمس بعد از غیبت امام باید به فقرای شیعه داده شود. و بعضی می‌گویند خمس را باید برای صاحب زمان جدا کرد و اگر ترسید که قبل از ظهور امام مرگ به سراغ او بیاید به فرد مورد اعتمادی سفارش کند که اگر تا وقت ظهور امام زنده بود آن را به امام زمان بدهد، و او اگر زمان امام را در نیافت بر فرد متدین و مورد اعتمادی مانند خود توصیه کند». سپس بعد از این شیخ مفید می‌گوید: به علت عدم وجود کلمات صریح در این مورد، اصحاب ما در آن اختلاف کرده‌اند...». [الـمقنعة شیخ مفید ص ۴۶]. از میان همه اقوال و نظریه‌هایی که شیخ مفید ارائه داده است تنها قولی که اخبار روایت شده از ائمه آن را تأیید می‌کند قول اوّل است که می‌گوید خمس ساقط است و پرداختن آن واجب نیست. [۵۸] مسلم ح: ۱۰۷۲. [۵۹] مجموع الفتاوی: ۱۹/۳۰. [۶۰] بخاری ح: ۲۶۰۲، مسلم ح: ۲۰۶. [۶۱] و فرمود: ای مردم پروردگار شما یکی است، و پدرتان یکی است، آگاه باشید که هیچ عربی بر عجمی برتری ندارد و هیچ عجمی بر عربی برتری ندارد، و هیچ سرخی بر سیاهی و هیچ سیاهی بر هیچ سرخی برتری ندارد، مگر به تقوا». احمد ۵/۴۱۱. وشعیب ارناؤوط سند آن را صحیح دانسته است. [۶۲] بخاری: ۳۳۱۷، مسلم: ۶۱. [۶۳] و آن وقت، او دارای دو فضیلت خواهد بود، فضیلت ایمان و پرهیزگاری، و فضیلت منتسب ‌بودن به بیت پیامبر ج. مترجم.