تعدّد زوجات رسول خدا و مصلحت آن

و أمّا حکمت سیاسی

و أمّا حکمت سیاسی

و به تحقیق رسول خدا جبا بعضی از زنان خود تزویج کرد برای تألیف قلوب و جذب و جمع قبائل به اطراف خود. از مطالب روشن این است که چون انسان از قبیله‌ای عیال گرفت، بین خود و ایشان ایجاد نزدیکی و مصاهرت نموده و به طبع ایشان را با خود همراه و دعوت به یاری و حمایت خود نموده است. و باید برای این مطلب مثال‌هائی بزنیم تا هدف سیاسی رسول گرامی از این ازدواج‌ها روشن گردد:

۱- با خانم‌جویریه بنت حارث رئیس طایفۀ بنی المصطلق ازدواج کرد، در حالی که این دختر همراه قوم و عشیرۀ خود اسیر بود، چون تحت اسارت درآمد خواست خود را از اسیری خلاص کند و فدا دهد و آزاد گردد، پس خدمت رسول خدا جآمد و از آنحضرت کمک خواست که با مقداری از مال او را یاری نماید. پس رسول خدا جبه او پشنهاد کرد که فدا را از او برطرف نماید و او را تزویج کند، او پذیرفت و او را تزویج نمود. مسلمین گفتند: منسوبین رسول خدا اسیر در دست مایند و تمام آنان را آزاد کردند به برکت همین تزویج. پس چون قبیلۀ بنی‌المصطلق این بزرگواری و این شهامت و مروت را دیدند، تماماً مسلمان شدند و در دین خدا وارد و همه ایمان آوردند. پس ازدواج رسول گرامی موجب برکت بر این خانم و قوم او گردید زیرا موجب آزادی و اسلام ایشان شد و جویریه با میمنت‌ترین زنی بر قوم خود شد.

بخاری در صحیح خود از عایشهل روایت کرده که فرمود: زنان بنی المصطلق را به اسیری آوردند خدمت رسول خدا جبا اموال دیگر. حضرت، خمس آن را بیرون کرد و باقی را بین مردم قسمت کرد و به اسب‌سواران دو سهم و به پیاده یک سهم داد. پس «جویریه بنت حارث» سهم «ثابت بن قیس» شد و او آمد خدمت رسول خدا جو گفت: یا رسول الله! من جویریه بنت حارث رئیس قوم می‌باشم و به این امری که می‌دانی مبتلا شده‌ام و ثابت بن قیس با من مکاتبه کرده بر نه عدد وقیه. پس مرا یاری ده بر آزادیم. رسول خدا جفرمود: آیا بهتر از این چگونه است، او گفت: آن چه باشد؟ فرمود: من مال کتابت را بدهم و تو را برای خود تزویج کنم، عرض کرد: آری یا رسول الله، رسول خدا جفرمود: همین کار را کردم. این خبر به مردم رسید که رسول خدا جداماد بنی المصطلق شده، گفتند: فامیل رسول خدا جاسیر و بنده باشد، پس آنچه در دست ایشان بود آزاد کردند، پس به برکت تزویج رسول خدا جدختر سید قوم را صد خانواده آزاد شدند.

۲- و چنین بود تزویج با خانم صفیه دختر حیی بن اخطب رئیس قوم یهود خیبر که پس از قتل شوهرش در جنگ خیبر اسیر شد و در سهم بعضی از مسلمین واقع گردید. پس اهل رأی و مشورت مسلمین گفتند: این دختر سیده و خانم بنی قریظه می‌باشد و شایسته نیست برای احدی مگر برای رسول خدا جو مطلب را به رسول خدا عرض کردند، رسول خدا جاو را خواست و او را مخیر کرد بین دو امر: (اول) یا اینکه او را آزاد کند و با او تزویج کند که زوجۀ رسول خدا باشد و (دوم) یا اینکه اورا رها سازد که ملحق به اهل خود شود. او آزادی و زوجیت رسول خدا جرا اختیار کرد، و چون جلالت قدر و عظمت رسول خدا و حسن معاشرت او را دید مسلمان گردید و به واسطۀ اسلام او عده‌ای از مردم او مسلمان شدند.

روایت شده که صفیهلچون بر رسول گرامی وارد شد، رسول خدا جبه او فرمود: همواره پدرت دشمن‌ترین یهود نسبت به من بود تا خدا او را کشت. عرض کرد: یا رسول الله، خدا در کتاب خود فرموده: ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ[الأنعام: ۱۶۴] «گناه کسی بر دیگری حمل نمی‌شود». رسول خدا جفرمود: اختیار کن، اگر اسلام را انتخاب کنی تو را برای خود نگه می‌دارم، و اگر یهودیت را اختیار کنی امید است تو را آزاد کنم که به اهل خود ملحق شوی. عرض کرد یا رسول‌الله من متمایل به اسلامم و به تو تصدیق کردم پیش از آن که مرا دعوت کنی، و مرا در یهودیت حاجتی نیست، و در یهودیت نه پدری دارم و نه برادری، تو مرا بین کفر و اسلام مخیر کردی، پس خدا و رسول او نزد من بهتر است از آزادی و عتق. پس، رسول خدا جاو را برای خود نگه داشت و تزویج نمود.

۳- و همچنین رسول گرامی تزویج کرد با خانم ام حبیبه (یعنی رمله دختر ابی سفیان) پرچمدار شرک و لجوج‌ترین دشمن رسول خدا، در حالی که دختر او در مکه اسلام آورد. سپس با شوهرش به حبشه هجرت کرد، برای فرار از شرک و حفظ دین خود، و در حبشه شوهر او فوت کرد و او تک و تنها و بی‌یار و معین شد، و انیسی نداشت. پس چون رسول خدا جغریبی و بی‌کسی او را دید نزد نجاشی پادشاه حبشه فرستاد که او را برای خود تزویج کند، نجاشی مطلب را به این دختر رسانید و او خوشحال شد، و چنان سروری به او دست داد که غیر از خدا مقدار آن را نمی‌داند، زیرا اگر او به نزد پدر و خانواده‌اش برمی‌گشت او را مجبور به کفر و ارتداد می‌کردند و یا او را به سختی عذاب می‌کردند. ولی نجاشی او را خواستگاری کرد برای رسول گرامی و چهارصد اشرفی مهر او قرار داد و با هدایای قیمتی او را به مدینه فرستاد، و رسول او را تزویج کرد و از بی‌کسی او را پناه داد. و چون خبر به ابوسفیان رسید، این ازدواج را پسندید و گفت: محمد همسر بی‌همتا است. و به رسول خدا افتخار کرد تا خدا او را به اسلام هدایت کرد.

و از اینجا روشن می‌شود حکمت بزرگی که در تزویج او با دختر ابی سفیان شد، و این تزویج سبب تخفیف اذیت کفار شد نسبت به خود رسول خدا جو سایر مسلمین، خصوصاً پس از قرابت و وصلت با ابوسفیان که لجوج‌ترین دشمن رسول وسایر مسلمین بود، این ازدواج موجب تألیف قلب او و سایر فامیل او شد. چنانکه رسول گرامی این زن را گرامی داشت برای قوت ایمان و بی‌کسی او.