منشأ پیدایش مسلک و عقیدۀ تصوف
زمان پیدایش عقیدۀ تصوف و اولین صوفی در تاریخ، تا حال برای هیچکس معلوم نشده، هرچند که امام شافعی/زمانی که داخل مصر شد، فرمود: «تركنا بغداد و قد أحدث الزنادقة فیها شیأ یسمونه السماع»: «زمانی که من بغداد را ترک کردم، زندیقها در آن شهر چیزی را اختراع کرده و آن را به نام سماع نامگذاری کرده بودند». [۱]این فرمودهی امام شافعی که در سال ۱۹۹ هجری در مصر بیان نموده، نشان میدهد که سماع قضیهای جدید بوده، اما افرادی که آن را اختراع کرده بودند سابقاً وجود داشتهاند؛ چون قبل از آن نیز امام شافعی/فرموده بود: «لو أنّ رجلاً تصوّف اوّل النهار لا یأتی الظهر حتى یكون أحمق»: «اگر کسی در اول روز صوفی شود هنوز نهار آن روز نرسیده که او احمق گشته است». همین ثابت میکند که در سالهای آخر قرن دوم هجری فرقهای وجود داشته که علماء آن را با دو عنوان زندیق و صوفی میشناختهاند.
امام احمد/نیز که معاصر و شاگرد امام شافعی/بوده، نفرت و بیزاری زیادی در گفتههایش از عقیدۀ تصوف و افراد منتسب به آن دیده میشود؛ بعنوان مثال فردی از امام احمد/در بارۀ گفتههای حارث محاسبی که عالمی صوفی بود، پرسید؛ ایشان در جواب فرمودند: «لا أری لك أن تجالسهم»: «من راضی نیستم با آنها نشست و برخاست کنی» در حالی که امام احمد/از محتوای جلسات آن عالم صوفی آگاه بوده و میدانست که در آن جلسات گریه و زاری و توبه میکردند و از تزکیۀ نفس از آلودگی گناه بحث کرده و آن را بعنوان جلسۀ محاسبۀ نفس نامگذاری کرده بودند.
امام احمد/در ابتدای قرن سوم هجری اینگونه دستور به ترک جلسات آنها داد، در حالی که هنوز عقیده و منهج فاسد خود را از ترس علما در میان مردم انتشار نداده بودند؛ سپس در قرنهای سوم و چهارم هجری در میان ملت فارس به اوج خود رسیده و آنهم زمانی بود که حسین پسر منصور حلاج عقیدۀ خبیث خود را علنی کرد؛ به دنبال آن، علمای اهل سنت و جماعت فتوای کفر او را صادر و او را به مرگ محکوم کردند و در سال ۳۰۹ هجری اعدام گشت. با وجود آنهم باز متأسفانه عقیده و منهج تصوف روز به روز در میان مسلمین فارسیزبان و سپس در سرزمین عراق بیشتر شد، خصوصاً با تلاش بسیار زیاد ابوسعید میهنی که نظم و ترتیب خاصی در مراکز موسوم به خانات (خانقاه) ترتیب داد، که بعدها تمام علمای تصوف از وی پیروی کرده و به تدریج به شکل امروزی در آمد.
در نیمۀ قرن چهارم هجری طریقتهای متعددی از تصوف بوجود آمده و به سرعت در عراق، مصر و مغرب (مراکش) پخش شدند و در قرن ششم هجری مردان زیادی از رجال تصوف در ممالک اسلامی ادعا کرده که از سلالۀ پاک رسول الله ج هستند و بدین وسیله توانستند مردمان بسیار زیادی را دور خود جمع کنند؛ از جمله شیخ رفاعی در عراق، شیخ بدوی و سپس شیخ شاذلی در مصر و غیره.
این کار، منشأ ظهور و بروز فرقههای متعدد صوفی در جهان شد و در قرنهای هفتم و هشتم هجری فتنۀ تصوف به اوج خود رسیده و فرقۀ عجیبی بنام درویش از آن منشعب شد؛ کارها و ادعاهای عجیب و غریبی بنام جذبه اختراع کرده و سپس در تمام مناطق اسلامی بر روی قبرها، گنبد و بارگاه ساختند و متأسفانه این کار با سرکار آمدن حکومت فاطمی در مصر بسیار رواج پیدا کرده و تدریجاً در جهان اسلام به عنوان کاری دینی مطرح و قبرهای دروغینی همانند قبر امام حسین و خواهرش زینبلدر مصر نیز ساخته شد و سپس مراسم جشنهای تولد موسوم به مولودی و بدعتها و خرافات بسیار زیادی را در دین افزودند.
حکومت فاطمی شیعی در مقابل حکومت عباسی سنی مذهب تشکیل شد و همان حکومت برای مقابله با اهل سنت و جماعت در تقویت عقیده و مذهب تصوف و پخش و انتشار بدعتها و خرافات آنها از هیچ کوششی دریغ نورزید و بعد در سه قرن نهم، دهم و یازدهم هجری فرقههای صوفی با رهبران متعدد در میان مسلمانان ظهور کرده و بلأخره به شکل امروزی در آمدند. در طول تاریخ اسلام، بسیاری از علمای اهل سنت و جماعت همانند شیخ الاسلام امام ابن تیمیه و سپس امام ابن قیم، امام ابن کثیر، امام ذهبی، امام ابن عبدالهادی و غیره از تمام توان خود برای سرکوب و نابودی این فرقههای گمراه بهره گرفته و با قلم و بیان خود عقیدۀ باطل و بدعتها و خرافات خطرناک آنها را به مسلمین معرفی کردهاند.
از همان ابتدای اختراع منهج و عقیدۀ تصوف تا زمان انتشار و پخش کامل آن، مسلمانان به دو دستۀ موافق و مخالف در آمدند، اما برای اینکه بدانیم ما طرف کدام یک از دو جبهه را بگیریم بنا به دستور قرآن کریم که میفرماید: ﴿ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا٥٩ ﴾[النساء: ۵۹]. «اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، هر منازعه و مشاجرهای را به سوی قرآن و سنت برگردانید»منهج و عقیدۀ تصوف را به قرآن و سنت باز میگردانیم.
شریعت اسلام در زمان پیامبر ج، صحابه و تابعین چیزی به اسم تصوف نداشته، اما بعدها افرادی به اسم زاهد و پارسا آمده و با پوشیدن لباس ساخته شده از صوف (پشم گوسفند) منهج و عقیدهای به اسم تصوف (منهج پشم پوشان) اختراع کردند و بعضی گویند کلمۀ صوفی بر گرفته از کلمۀ صوفیا به معنی حکمت است که آن را در کتابهای فلسفۀ یونان یافته و نامگذاری کردهاند. اما اینکه بعضی از علمای صوفیه آن را برگرفته از صفاء میدانند کاملاً غلط است چون در این صورت بایستی صفایی میشد نه صوفی. ابوالحسن ندوی در کتاب «ربانیة لا رهبانیة» میگوید: ای کاش آن را به جای صوفیه، تزکیه نامگذاری میکردند؛ چون خداوند متعال میفرماید: ﴿ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَيُزَكِّيهِمۡۖ١٢٩ ﴾[البقرة: ۱۲۹]. «پیامبران الهی به مردم کتاب و حکمت میآموخته و آنان را تزکیه میکردند». نام جدید صوفی در میان مسلمانان تفرقه ایجاد کرد. اما من میگویم در عقیده و منهج تصوف، تزکیهای وجود ندارد تا آن را با آن نام، نامگذاری کنند، بلکه جز شرک، ریاء و مخالفت و سرپیچی با تعالیم و دستورات شریعت اسلام چیزی ندارد. تصوف امروزی حتی با تصوف قدیم نیز متفاوت است؛ صوفیهای امروزی بدعتهای بسیار بیشتری از بدعتهای آنان اختراع کردهاند در حالی که پیامبر اکرم ج میفرماید: «إِیَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ»: [۲]«از کارهای نو ظهور در دین، جداً پرهیز کنید، براستی که هر نوظهوری بدعت و هر بدعتی گمراهی است».
[۱] آن افرادی که امام شافعی از آنها به عنوان زندیق نام برده، صوفیها بودهاند؛ چون سماع، سرود، حرکات و کارهای مخصوص عقیدهی تصوف است. [۲] به روایت ترمذی و گفته است: حسن صحیح