تصوف در ترازوی قرآن و سنت
حال عقیده و تعالیم آنان را در ترازوی اسلام نهاده تا دوری و نزدیکی آن را با شریعت اسلام بسنجیم:
۱. فرقههای متعددی با نامهای تیجانیه، قادریه، نقشبندیه، شاذلیه، رفاعیه و غیره را اختراع کرده و هر کدام از آنها ادعای برحق بودن خود و ناحق بودن فرقههای دیگر را دارد، در حالی که شریعت مقدس اسلام از فرقهگرایی و حزب گرایی نهی فرموده و آن را شرک مینامد: ﴿ تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ٣١ مِنَ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗاۖ كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ٣٢ ﴾[الروم: ۳۱-۳۲]. «و از زمرهی مشرکان نگردید، از آن کسانی که آئین خود را پراکنده و بخش بخش کرده و به دستهها و گروههای گوناگونی تقسیم شده و هر گروهی از روش و آئینی که دارد خوشحال و خرسند است».
۲. تمام فرقههای تصوف، از پیامبران الهی و اولیاء زنده و مرده درخواست کرده و جملاتی همچون «مدد یا رسول الله، یا رسول الله غوثا و یا رسول الله علیک المعتمد»: «ای پیامبر کمکم کن، به فریادم برس و ای پیامبر به تو توکل کردهام» و غیره را ورد زبان خود کردهاند، در حالی که درخواست کمک و یاری از غیر الله، جز در امورات مادی (آنهم به شرطی که در توان بشر باشد)، شرک اکبر است. الله تعالی میفرماید: ﴿ وَلَا تَدۡعُ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَۖ فَإِن فَعَلۡتَ فَإِنَّكَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٠٦ ﴾[یونس: ۱۰۶]. «و به جای خدا کس و چیزی را پرستش مکن و به فریاد مخوان که به تو نه سودی میرسانند و نه زیانی، اگر چنین کنی از ستمکاران (مشرکان) خواهی شد». [۳]
پیامبر اکرم ج میفرماید: «الدُّعَاءُ هُوَ الْعِبَادَةُ»: [۴]«طلب یاری (دعا) عبادت است». دعا همانند نماز، عبادت است و برای غیر الله جایز نیست، حتی اگر آن طلب یاری، از پیامبر یا اولیاء باشد باز شرک اکبر محسوب میشود و (در صورت آگاهی داشتن از شرک بودن آن) اعمال نیک صاحب آن دعا، باطل شده و برای همیشه در جهنم خواهد ماند.
۳. اهل تصوف معتقدند که در جهان، افراد عالیقدری در میان اولیاء موسوم به اقطاب و ابدال موجودند که الله تعالی تدبیر امر و حق تصرف در امورات جهان هستی را به آنها واگذار کرده، در حالی که خداوند متعال از زبان مشرکین میفرماید: ﴿ وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُۚ٣١ ﴾[یونس: ۳۱]. «چه کسی امور (جهان و جهانیان) را میگرداند؟ خواهند گفت: الله تعالی».
اهل تصوف حتی بر خلاف مشرکین، به هنگام سختی و دشواری و مصیبتها نیز به غیر الله تعالی پناه میبردند در حالی که الله تعالی میفرماید: ﴿ وَإِن يَمۡسَسۡكَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا كَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن يَمۡسَسۡكَ بِخَيۡرٖ فَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ١٧ ﴾[الأنعام: ۱۷]. «اگر خداوند زیانی به تو برساند، هیچکس جز او نمیتواند آن را برطرف سازد و اگر خیری به تو برساند (هیچکس نمیتواند از آن جلوگیری کند)؛ چرا که او بر هر چیزی تواناست». همچنین الله تعالی حال مشرکین به هنگام نزول مصیبت و بلا در عهد جاهلیت را اینگونه بیان فرموده است: ﴿ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ ٱلضُّرُّ فَإِلَيۡهِ تَجَۡٔرُونَ٥٣ ﴾[النحل: ۵۳]. «سپس وقتی ضرر و مصیبتی به شما رسد، به الله پناه میبرید».
۴. بسیاری از اهل تصوف معتقد به وحدت وجودند و خالق و مخلوق نزد آنان فرقی ندارد، به شیوهای که میگویند: خداوند در کالبد بندگان خود تجلی مییابد پس همه خالقند و همه مخلوق و خدا نیز هم خالق و هم مخلوق است. همچنین رهبر آنان محی الدین ابن عربی میگوید: «العبد رب و الرب عبد، یا لیت شعری من المكلف ان قلت عبد فذاك عبد، او قلت رب فأنی یكلف» [۵]میبینم که این بندهی خبیث، خدا و بنده را از هم نمیشناسد و نمیداند عبادت و پرستش، وظیفه خداست یا وظیفهی بنده نسبت به خدا.
۵. اهل تصوف مردم را به انزوا، گوشهنشینی و ترک دنیا دعوت کرده و این کار را به عنوان زهد و تزکیۀ نفس نامگذاری کردهاند، در حالی که الله تعالی میفرماید: ﴿ وَٱبۡتَغِ فِيمَآ ءَاتَىٰكَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَۖ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ ٱلدُّنۡيَاۖ٧٧ ﴾[القصص: ۷۷]. «به وسیلهی آنچه خداوند به تو داده است، سرای آخرت را بجوی و بهرۀ خود را از دنیا فراموش مکن».
۶. اهل تصوف مرتبۀ احسان در عبادت را به شیخها و رؤسای طریقتهای خود عطا کردهاند، در حالی که این مرتبه فقط مخصوص خداوند متعال است. همچنین از مرید و منسوبین خود میخواهند به هنگام ذکر خدا و حتی نماز، چهرۀ شیخ خود را جلوی چشمان خود مصور کرده و او را حاضر و ناظر بدانند و حتی بعضی از مریدان، در آن افراط کرده و عکس شیخ را در مقابل خود هنگام نماز میگذارند. حال آنکه پیامبر جمیفرماید: «الْإِحْسَانِ، أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ»: [۶]«مرتبۀ احسان آن است به گونهای عبادت کنی گویا که الله تعالی را میبینی؛ چون اگر تو او را نمیبینی، او تو را میبیند».
۷. آنها معتقدند که عبادت الله، نباید از ترس آتش دوزخ یا به امید نعمت بهشت باشد و گرنه بهشت و جهنم شریک خدا میشوند و به قول رابعۀ عدوی استناد میکنند که میگوید: «اللهم إن كنت أعبدك خوفا من نارك فأحرقنی فیها، و إن كنت أعبدك طمعا فی جنتك فأحرمنی منها»: «خداوندا اگر من تو را از ترس آتشت پرستش میکنم، مرا با آن بسوزان و اگر به امید بهشت است، مرا از آن محروم گردان». و همچنین به قول عبدالغنی نابلسی استناد کرده که میگوید: «من كان یعبد الله خوفا من ناره فقد عبدالنار و من عبد الله طلبا للجنة فقد عبدالوثن»: «کسی که خدا را از ترس آتش جهنم پرستش کند، او آتشپرست است و کسی که او را بخاطر رسیدن به بهشت عبادت کند، او بتپرست است». در حالی که الله تعالی در مدح پیامبران خود میفرماید: ﴿ إِنَّهُمۡ كَانُواْ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَيَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ٩٠ ﴾[الأنبیاء: ۹۰]. (ای راغبین فی جنته، خائفین من عذابه): «آنها در انجام کارهای نیک، سرعت به خرج داده و ما را به امید رسیدن به بهشت و ترس از آتش دوزخ عبادت میکنند». همچنین خطاب به رسول الله جمیفرماید: ﴿ قُلۡ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ١٥ ﴾[الأنعام: ۱۵]. «بگو من اگر از دستورات پروردگارم سرپیچی کنم میترسم به عذاب روز قیامت دچار گردم».
۸. اهل تصوف ذکر خدا را با رقص، پایکوبی، دف زدن، داد و فریاد و گفتن کلماتی همانند: آه آه، هوهو و غیره در آمیختهاند، در حالی که الله تعالی کیفیت ذکر را در آیاتی بیان فرموده است: ﴿ إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ٢ ﴾[الأنفال: ۲]. «اهل ایمان کسانی هستند که هنگام ذکر خدا، دلهایشان را ترس فرا میگیرد». ﴿ ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡيَةًۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ٥٥ ﴾[الأعراف: ۵۵]. «پروردگار خود را با حالت تضرع و پنهانی بخوانید، براستی که الله تعالی تجاوزگران را دوست ندارد». و پیامبر اکرم ج وقتی دید که جمعی از یاران، با صدای بلند از پروردگار خود درخواست و طلب میکنند، فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ ارْبَعُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ إِنَّكُمْ لَیْسَ تَدْعُونَ أَصَمَّ وَلَا غَائِبًا إِنَّكُمْ تَدْعُونَ سَمِیعًا قَرِیبًا وَهُوَ مَعَكُمْ»: [۷]«ای مردم بر خود نرمی و تلطف کنید شما ناشنوا و یا غائبی را صدا نمیزنید، بلکه شنوای نزدیکی را میخوانید که همراه شماست». صفت (معیت) یعنی همراه بودن الله تعالی با بندگان را اهل سنت و جماعت اینگونه تفسیر کردهاند که او همراه شماست، میشنود، میبیند و به احوال بندگان خود آگاه است، نه اینکه ذاتاً با بندگان خود همراه باشد، بدلیل آیۀ شریفۀ: ﴿ إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ٤٦ ﴾[طه: ۴۶]. «من همراه شمایم (موسی و هارون) میشنوم و میبینم». پس «معیت» همراه بودن با سمع و بصر و علم است نه ذات.
۹. شعرای اهل تصوف در شعرهای خود از کلماتی همچون می، مستی، شراب، ساقی، جام، عشق، هوی، لیلی، زلف، معشوقه، محبوبه، دلبر، دلداری و غیره بسیار استفاده کرده و آنها را جایگزین کلمات دینی کرده و ادعا میکنند که این کلمات، معانی دیگری دارند و مجلس ذکرشان پر از این کلمات نامبارک و اعمالی همانند رقص، جیغ کشیدن و کف زدن است که همه از عادات مشرکین بوده و الله تعالی میفرماید: ﴿ وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمۡ عِندَ ٱلۡبَيۡتِ إِلَّا مُكَآءٗ٣٥ ﴾[الأنفال: ۳۵] «نماز مشرکین در کنار خانۀ خدا چیزی نیست جز سر و صدا، داد و فریاد و کف زدن».
۱۰. در هنگام ذکر خدا، از دهل، طبل و دف استفاده کرده، در حالی که این آلات آهنگ و نوای شیطانند. هنگامی که امام ابوبکرسروز عید به منزل پیامبر جتشریف برد، دو دخترک نزد ام المؤمنین عایشهل دف میزدند. امام ابوبکرسدو مرتبه فرمود: آهنگ و نوای شیطان، آنهم در منزل و محضر مبارک رسول الله ج؟ پیامبر فرمود: «دَعْهُمَا یَا أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّهَا أَیَّامُ عِیدٍ»: [۸]«کارشان نداشته باش چون در روز عید دف زنی میکنند». پیامبر ج نفرمود آهنگ و نوای شیطان نیست بلکه فرمود در روز عید اشکالی ندارد، آنهم برای دختران کوچک. هرگز ثابت نشده یکی از اصحاب و تابعین به هنگام ذکر خدا دف زده باشند، بلکه این کار از بدعتهای اهل تصوف است و پیامبر اکرم ج نیز میفرماید: «مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَیْسَ عَلَیْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ»: [۹]«هرکس کاری در دین انجام دهد که دستور من بر آن نباشد، کارش مردود است».
۱۱. بعضی از فرقههای آنان، سیخهای آهنین را در وجود خود فرو برده و فریاد میزنند یا جداه، یا با کلماتی دیگر از غیر الله کمک میطلبند؛ چون به غیر الله پناه برده، فوراً شیاطین آمده و آنها را یاری میکنند. الله تعالی میفرماید: ﴿ وَمَن يَعۡشُ عَن ذِكۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ نُقَيِّضۡ لَهُۥ شَيۡطَٰنٗا فَهُوَ لَهُۥ قَرِينٞ٣٦ وَإِنَّهُمۡ لَيَصُدُّونَهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِيلِ وَيَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ٣٧ ﴾[الزخرف: ۳۶-۳۷]. «هرکس از یاد خدا غافل و روگردان شود، شیطانی را مأمور او میسازیم و چنین شیطانی همواره همدم وی میگردد و آن شیاطین آنها را از راه خدا باز میدارند در حالی که خود میپندارند هدایت یافتهاند».
با وجود اینکه بسیاری از آن افراد، اهل فسق و فجور و گناهان کبیرهاند و حتی بعضی تارک الصلاة نیز هستند، باز مردم ساده لوح و فریب خوردۀ ما، کارهایشان را کرامات اولیاء محسوب کرده و آن را از طرف الله تعالی میدانند.
چگونه ما آن را کرامات بپنداریم در حالی که به غیر از الله تعالی پناه برده و از مرده یا زنده یاری میجویند؟ الله تعالی میفرماید: ﴿ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ٥ ﴾[الأحقاف: ۵]. «چه کسی گمراهتر از آن است که غیر خدا را برای یاری و کمک میطلبد». پس این کرامات نیست و استدراج است؛ چون خود، گمراهی را برگزیده و حق را نمیشنوند، الله تعالی به آنها فرصت بیشتری برای بیشتر گمراه شدن میدهد همچنان که خود میفرماید: ﴿ قُلۡ مَن كَانَ فِي ٱلضَّلَٰلَةِ فَلۡيَمۡدُدۡ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَدًّاۚ٧٥ ﴾[مریم: ۷۵]. «بگو هرکس به راه گمراهی رفت پروردگار مهربان به او مهلت میدهد».
۱۲. آنها فرقههای بسیاری همچون شاذلیه، قادریه، تیجانیه، نقشبندیه، سهروردیه، کبرویه، چشتیه و غیره دارند، در حالی که دین اسلام فقط یک راه دارد.
صحابی جلیل القدر پیامبر، عبدالله ابن مسعودس میفرماید: پیامبر اکرم جبا دست خود خطی کشید و فرمود: «هَذَا سَبِیلُ اللَّهِ مُسْتَقِیمًا إِلَیْهِ ثُمَّ قَرَأَ»: «این راه راست خداوند است» و سپس خطهایی در دو طرف راست و چپ آن کشیده و فرمود: «هَذِهِ السُّبُلُ وَلَیْسَ مِنْهَا سَبِیلٌ إِلَّا عَلَیْهِ شَیْطَانٌ یَدْعُو»: «این راهها همان سبل است که الله تعالی در قرآن فرموده و بر هر راهی از این راهها شیطانی ایستاده و مردم را به آن دعوت میکند» و سپس این آیه را تلاوت فرمود: ﴿ وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ١٥٣ ﴾[الأنعام: ۱۵۳]. «این راه، راه مستقیم من است از آن پیروی کرده و از راههایی پیروی مکنید که شما را از راه خدا پراکنده میسازد، اینگونه خداوند به شما توصیه میکند تا پرهیزگار شوید».
۱۳. اهل تصوف ادعای آیندهنگری و غیبگویی دارند، در حالی که الله تعالی میفرماید: ﴿ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَخۡرِجُوٓاْ ءَالَ لُوطٖ مِّن قَرۡيَتِكُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ يَتَطَهَّرُونَ٥٦ ﴾[النمل: ۵۶]. «بگو در آسمانها و زمین جز الله هیچکس بر غیب آگاهی ندارد». پیامبر اکرم ج میفرماید: «لا یعلم الغیب الا الله»: [۱۰]«کسی جز الله تعالی غیب نمیداند».
۱۴. آنها میگویند خداوند، محمد ج را از نور خود آفریده و هرآنچه در زمین و آسمان است از نور ایشان خلق کرده است. قرآن کریم آنها را تکذیب کرده و میفرماید: ﴿ قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ١١٠ ﴾[الكهف: ۱۱۰]. «بگو من فقط انسانی همچون شما هستم (و امتیاز من این است که فرستادهی خدایم) و به من وحی میشود که معبود شما یکی است و بس». ﴿ إِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِينٖ٧١ ﴾[ص: ۷۱]. «وقتی که پروردگارت به ملائکه گفت: من انسانی را از گِل میآفرینم».
آنها برای اثبات ادعای خود این جملۀ عربی را به عنوان حدیث معرفی کرده، که علمای اهل حدیث آن را باطل و موضوع شمردهاند. «اول من خلق الله نور نبیك یا جابر»: «ای جابر اولین چیزی که الله تعالی خلق کرده، نور پیامبر توست».
۱۵. آنها گمان کردهاند که خداوند، به خاطر پیامبر اکرم ج جهان هستی را آفریده است، در حالی که الله تعالی میفرماید: ﴿ وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ٥٦ ﴾[الذاریات: ۵۶]. «من جن و انس را جز برای عبادت نیافریدهام». و حتی الله تعالی شخص پیامبر اکرم ج را نیز برای عبادت و بندگی آفریده همچنانکه خود میفرماید: ﴿ وَٱعۡبُدۡ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأۡتِيَكَ ٱلۡيَقِينُ٩٩ ﴾[الحجر: ۹۹]. «تا لحظهای که مرگ فرا میرسد پروردگار خود را پرستش کن».
۱۶. اهل تصوف ادعای دیدن الله تعالی در دنیا را دارند در حالی که خداوند در جواب خواسته پیامبر خود موسی÷میفرماید: ﴿ رَبِّ أَرِنِيٓ أَنظُرۡ إِلَيۡكَۚ قَالَ لَن تَرَىٰنِي١٤٣ ﴾[الأعراف: ۱۴۳]. «موسی گفت: پروردگارا (خود را) به من بنمای تا تو را ببینم. فرمود: مرا نمیبینی». غزالی در کتاب «احیاء علوم الدین؛ باب: حکایت المحبین و مکاشفتهم» این داستان دروغین را ذکر کرده که روزی ابوتراب گفت: ای کاش بایزید بسطامی را میدیدی. دوستش گفت: من مشغول دیدن الله تعالی بودم! دیدن خدا مرا از دیدن بایزید بسطامی بینیاز کرده است. سپس ابوتراب گفت: وای بر تو، دیدن خدا تو را مغرور کرده، اگر فقط یکمرتبه بایزید بسطامی را ببینی بهتر از آن است که هفتاد بار خدا را دیده باشی. سپس غزالی میگوید: اینگونه کشف و کرامتها را انسان مسلمان نباید انکار کند. [۱۱]
۱۷. یکی دیگر از ادعاهایشان، ادعای دیدن پیامبر ج در حالت بیداری است، در حالی که هیچکدام از صحابه و تابعین پس از وفات پیامبرجچنین ادعایی نکرده و الله تعالی خود نیز میفرماید: ﴿ وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ١٠٠ ﴾[المؤمنون: ۱۰۰]. «در پیش روی ایشان جهان برزخ است تا روزی که برانگیخته میشوند».
۱۸. اهل تصوف میگویند:ما مستقیماً و بدون واسطه پیامبر ج از خداوند دین را میآموزیم و در گفتههای بزرگانشان جملۀ حدثنی قلبی عن ربی بسیار دیده میشود؛ یعنی دلم از پروردگارم به من خبر داد که… ابن عربی در کتاب فصوص الحکم ادعا میکند که بعضی از آنها از پیامبر اکرم ج و بعضی مستقیماً از ذات پروردگار نقل میکنند. او میگوید: «فمنا الخلیفة عن الرسول الذی یأخذ الحكم عنه او بالاجتهاد الذی اصله ایضا، و فینا من یأخذ عن الله فیكون خلیفة الله»: «پس بعضی از ما خلیفهی رسول است و حکم را از او میگیرد، بعضی اجتهاد میکنند و در بین ما کسانی هستند که مستقیماً حکم را از الله میگیرند و خلیفهی الله تعالی هستند». در حالی که مأمور ابلاغ پیام الهی، پیامبر امت است و هیچکس نمیتواند بدون واسطۀ پیامبر، دین را دریافت کند. ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ٦٧ ﴾[المائدة: ۶۷]. «ای فرستادهی خدا، هر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است، ابلاغ کن».
۱۹. اهل تصوف مجالس و مراسمات عجیب و غریبی بنام مجالس مولودی، مجلس ختم، مجلس ذکر یا مجلس صلوات بر پیامبر برپا کرده، در حالی که با دستورات و تعالیم پیامبر اکرم ج مخالفت و سرپیچی کردهاند؛ چون در مجالس خود، اشعار و قصیدههای مملو از شرک آشکار و انواع صلوات بدعتی و حتی شرکی دسته جمعی میخوانند.
۲۰. آنها دسته دسته و گروه گروه، برای زیارت قبور مسافرت کرده، قبرها را طواف نموده و روی آنها نماز میخوانند و حتی روی قبر، حیوان سر بریده و از صاحب قبر برآورده شدن نذر و نیازهای خود را خواستارند، این در حالی است که پیامبر اکرم ج میفرماید: «لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَسْجِدِ الرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَمَسْجِدِ الْأَقْصَى»: [۱۲]«آماده سفر نشوید مگر به قصد سه مسجد: مسجد الحرام، مسجد النبی و مسجد الاقصی».
۲۱. آنها تعصب بسیار زیادی برای شیخ و رهبران خود دارند، حتی اگر گفتههای او مخالف صریح قرآن و سنت باشد باز به خود اجازۀ رد اقوال او را نمیدهند، حال آنکه الله تعالی میفرماید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَيۡنَ يَدَيِ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ١ ﴾[الحجرات: ۱] [۱۳]. و پیامبر اکرم ج میفرماید: «لَا طَاعَة فِی مَعْصِیة اللَّهِ إِنَّمَا الطَّاعَة فِی الْمَعْرُوفِ»: [۱۴]«اطاعت از هیچ بندهای در نافرمانی الله تعالی جایز نیست، اطاعت از بنده فقط در نیکی اوست».
۲۲. آنها طلسم و نوشتههای عجیب و غریبی را بنام دعا با قیمت گزاف به مردم ساده لوح، خصوصاً زنان فروخته و به آنان توصیه میکنند که حتماً نباید باز شود؛ چون تأثیر خود را از دست میدهد. اما اگر آن را باز کنی، میبینی از حروف، ارقام، جدول و اسامی خطرناکی استفاده شده و اگر آیهای از قرآن در آن نوشته شده باشد، حتماً محل آیهها عوض شده و یا غلطهای بسیاری دارد و مردم را با دعا و استخارههای نامشروعی مشغول کرده، در حالی که در سنت پیامبر هم دعا و هم استخاره، موجود و مشهور است. پس چرا از آنها استفاده نمیکنند؟
۲۳. اهل تصوف از صلوات مشروع و وارده در احادیث صحیح استفاده نکرده و خود، صلواتهای بسیاری را اختراع کرده که حتی بعضی از آنها به شرک نیز آلوده گشته است. در کتاب «افضل الصلوات» شیخ بنانی آمده که: «اللهم صل على محمد حتى تجعل منه الاحدیة القیومیة»«بار الها بر محمد درود بفرست تا واحد قیومی از او بسازی» در حالی که احدیت و قیومیت دو صفت از صفات الهیاند.
[۳] مفسران اهل سنت و جماعت به دلیل آیۀ شریفۀ ﴿ يَٰبُنَيَّ لَا تُشۡرِكۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ١٣ ﴾[لقمان: ۱۳]. ظالمین را به مشرکین تفسیر کردهاند. [۴] به روایت ترمذی و گفته است که این حدیث، حسن صحیح است. [۵] الفتوحات المكیه، ابن عربی [۶] به روایت امام مسلم [۷] به روایت امام مسلم [۸] به روایت امام بخاری. عدهای از علما دف زدن را جایز دانستهاند و جزو آلات شیطان نمیدانند و اگر آلت شیطان و آلت معصیت باشد اولی این است که در ایام عید، سرور و شادی از آن نهی شود اما پرداختن به ذکر و یاد خداوند متعال با دف زدن، مخالف شریعت الله متعال و بدعتی بسیار زشت است. (مصحح). [۹] به روایت امام مسلم [۱۰] حدیثی حسن است و طبرانی آن را روایت کرده است. [۱۱. ] احیاء علوم الدین ۴/۳۶۵ [۱۲] متفق علیه. [۱۳] حجرات: ۱: ای مؤمنان! (هیچ گاه) در برابر الله و پیامبرش پیش دستی نکنید. [۱۴] متفق علیه.