راهنمای نامگذاری اسلامی

موقف پیامبر اسلام در مورد تغییر نام‌ها

موقف پیامبر اسلام در مورد تغییر نام‌ها

محمد ج همیشه سعی و تلاش می‌ورزید که مطابق ارشادات الهی، مسلمانان را به امور مثبت متوجه نموده و از معانی و مفاهیم زشتی که مخالف عقیده، اخلاق و روش اسلامی بود، منع نماید؛ از جمله‌ی این موارد، تغییر نام‌های غیر اسلامی است. رسول اکرم ج خودش بالفعل در این عرصه کار نموده و حتی نام‌های ی را که دارای مفاهیم نادرست بود، تغییر می‌داد.

در این مورد احادیث زیادی از نبی کریم ج روایت شده است؛ چنان‌چه بی بی عایشهل می‌گوید که رسول الله ج نام‌های زشت و قبیح را تغییر می‌دادند.» [۳]

هنگامی که پیامبر اسلام مبعوث گردید، نام‌های ی وجود داشت که از دیدگاه شریعت اسلام بی نهایت زشت و بد بودند؛ مثلا نام‌های ی که انسان را به بندگی بت‌ها نسبت می‌داد، رسول الله ج این نام‌ها را کاملا از بین برد و فقط نام‌های ی را تأیید می‌نمود که مطابق عقیده‌ی اسلامی بوده و به بندگی خدای دلالت نماید.

همچنان از دیدگاه عقیده‌ی اسلامی نباید کسی نام بسیار خشن و زشت را بالای خود بگذارد که به مجرد شنیدن نامش مردم از او متنفر شوند. همچنان انسان مومن باید متواضع بوده، خود و فرزندان خود را به نیکی‌ها نسبت ندهد و نگوید که ما نیکوکار و غیره هستیم. زینب بنت ابی سلمه می‌گوید: که نامم بره (نیکوکار) بود، نبی کریم ج فرمود: خود را تزکیه نکنید و به اهل نیکی نامگذاری نکنید او را زینب نام بگذارید. [۴]

از این حدیث شریف معلوم می‌گردد که مسلمانان نباید خود را از قبل تزکیه کنند.

عبدالحمید می‌گوید: یک روز به نزد سعید بن مسیب نشستم، برایم گفت: پدرکلانش (حزن) نام داشت و به نزد پیامبر ج رفت. از وی پرسید: نامت چیست؟ فرمود: حزن (جگرخون). پیامبر ج گفت: بلکه تو سهل هستی. وی گفت: من نامی را که پدرم گذاشته است تغییر نمی‌دهم. سعید بن مسیب می‌گوید، در بین ما بعد از آن همیشه غم و اندوه وجود داشت. [۵]

از این حدیث شریف معلوم می‌گردد که نام‌های ی چون جگرخون، غمگین، و غم‌زده وغیره نام‌های درست نیست و باید از گذاشتن چنین نام‌ها که معانی نادرست دارند، اجتناب نمود و همچنان از سخن سعید بن مسیب معلوم می‌گردد که نافرمانی از امر پیامبر ج سبب غمگینی آن‌ها گردیده بود.

عبدالله بن عباسب می‌فرماید: نام بی بی جویریۀ، برَّه بود، پیامبر ج آن را به جویریه تبدیل نمود. [۶]

جویریه یکی از امهات المومنین است و این نام را برایش رسول کریم انتخاب نموده‌اند. و برَّه که به معنای نیکوکار و خود را تزکیه نمودن است، نزد پیامبر اسلام نام درستی نبود.

عبدالله بن عمرب می‌گوید: عمرس دختری داشت که نامش (عاصیه) بود؛ یعنی گناه‌کار، پیامبر ج نامش را (جمیله) گذاشت. [۷]

از این حدیث شریف معلوم می‌گردد، نام‌های ی که انسان را به گناه‌کار بودن نسبت می‌دهد، نام درست نیست؛ زیرا هیچ‌کسی از بطن مادر گناه‌کار خلق نمی‌گردد.

سهل بن سعد می‌گوید: منذر پسر اسید را بعد از ولادتش به نزد نبی کریم ج آوردند، نبی کریم ج پرسید:

نامش چیست؟

گفت: فلان نام (نامی را برایش گرفت)

رسول الله ج فرمود: نخیر، نامش منذر باشد. [۸]

شریح از پدرش روایت می‌کند که وقتی با قومش به نزد پیامبر ج آمدند، پیامبر ج شنید که او را ابی الحُکم می‌گویند، او را به نزد خود خواند و برایش گفت:

«حکم کننده خدای است» خود را به این صفت ملقب مساز.

گفت: هنگامی که قومم اختلافی می‌کنند به نزد من می‌آیند و در بین‌شان فیصله می‌کنم و هر دو طایفه به فیصله‌ی من راضی می‌شوند، به همین علت مرا ابوالحُکم می‌گویند.

نبی کریم ج وسلم فرمود:

این کار خوب است ولی آیا فرزندی نداری؟

گفت: بلی دارم (شریح، مسلم وعبدالله).

رسول الله ج فرمود: بزرگ‌شان کدام یک است؟

گفتـم: شریح.

نبی کریم ج فرمود: بدین ترتیب تو ابوشریح هستی. [۹]

از این حدیث شریف معلوم می‌گردد که نام‌ها و القابی که در آن مشابهت با نام‌ها وصفات خدای باشد، نادرست است.

اسامه پسر اخدری می‌گوید: شخصی که اسمش اصرم بود با گروهی از مردم به نزد رسول الله ج آمد، پیامبر ج پرسید: نامت چیست؟ گفت: اصرم. نبی کریم ج فرمود: نخیر، بلکه تو زرعه هستی.

اصرم از (صرم) گرفته شده بمعنای قطع کننده، برنده، و زرعه از زراعت گرفته شده است. [۱۰]

ابو داوود می‌گوید: پیامبر ج نام‌های ی چون عاص، عزیز، عتله، شیطان، حکم، غراب، حباب، شهاب را نیز تغییر دادند و من اسناد آن را بخاطر اختصار ترک نمودم. [۱۱]

عاص: به معنای گناه‌کار است وانسان مومن نباید طفل معصوم خود و یا خود را گناه‌کار نام‌گذاری کند؛ زیرا انسان مسلمان باوجود این‌که از نزدش اشتباهی سر می‌زند ولی به معصیت و گناه راضی نیست و کسی‌که خود را گناه‌کار نام‌گذاری می‌کند، به این معناست که او به معصیت خدای راضی است.

عزیز: باعزت را گویند، انسان مومن نباید نام خود را عزیز بگذارد، عزت و ذلت بدست خدای است و کسی نباید ادعا کند که من باعزت هستم، بلکه بگذارد تا در روز قیامت فیصله شود که چه کسی باعزت است و چه کسی نیست. همچنان عزیز نام خدای است.

عتله: در زبان دری به معنای (مارتول) است یعنی آلهء آهنی که به واسطه‌ی آن، سنگ را می‌شکنند. شیخ عبدالحق محدث دهلوی می‌گوید: عتله چیزی را به زور کشیدن است و در این نام غلظت و شدت است.

شیطان: نام زشتی است که نباید آن را بر فرزندان خود گذاشت.

حَکَم: از حکم کننده گرفته شده است که حکم فقط برای خدای است ﴿إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِ٤٠[یوسف: ۴۰].

غراب: نام پرنده است و برای انسان جایز نیست که خود را از انسانیت کشیده و نام‌های پرنده‌ها را بر خود بگذارد.

حباب: یکی از نام‌های شیطان است و به معنای مار نیز آمده است.

شهاب: به معنای شعله‌ی آتش است که توسط آن شیطان‌ها رانده می‌شوند.

همچنان بدرالدین عینی حنفی در کتاب خود به نام عمدة القاری شرح صحیح البخاری از تفسیر ثعلبی نقل نموده است که هنگامی که عبدالله بن ابی فوت نمود، پسرش نزد نبی کریم ج آمد تا از وی اجازه بگیرد، رسول الله ج از وی پرسید که نامت چیست؟

گفت: حباب.

رسول الله ج فرمود: تو عبدالله هستی، زیرا حباب شیطان است. [۱۲]

[۳] عن عائشةل قالت: إن النبي (ص) كان يغير الاسم القبيح» «رواه الترمذی» [۴] «عن زينب بنت أبي سلمة قالت سميت برة فقال رسول الله ج لا تزكوا أنفسكم. الله أعلم بأهل البر منكم سموها زينب.» به روایت مسلم [۵] «عن عبد الحميد بن جبير بن شيبة قال جلست إلى سعيد بن المسيب فحدثني أن جده حزنا قدم على النبي ج فقال ما اسمك؟ قال اسمي حزن قال بل أنت سهل. قال ما أنا بمغير اسما سمانيه أبي. قال ابن المسيب فما زالت فينا الحزونة بعد.» به روایت بخاری [۶] «عن ابن عباس قال: كانت جويرية اسمها برة فحول رسول الله ج اسمها جويرية وكان يكره أن يقال خرج من عند برة.» به روایت مسلم [۷] «عن ابن عمر أن بنتا كانت لعمر يقال لها عاصية فسماها رسول الله ج جميلة.» به روایت مسلم. [۸] «عن سهل بن سعد قال أتي بالمنذر بن أبي أسيد إلى النبي ج حين ولد فوضعه على فخذه فقال وما اسمه؟ قال فلان لاولكن اسمه المنذر.» متفق علیه. [۹] «عن شريح بن هانئ عن أبيه أنه لما وفد إلى رسول الله ج مع قومه سمعهم يكنونه بأبي الحكم فدعاه رسول الله ج فقال إن الله هو الحكم فلم تكنى أبا الحكم؟ قال إن قومي إذا اختلفوا في شيء أتوني فحكمت بينهم فرضي كلا الفريقين بحكمي. فقال رسول الله ج ما أحسن هذا فما لك من الولد؟ قال لي شريح ومسلم وعبد الله قال فمن أكبرهم؟ قال قلت شريح قال فأنت أبو شريح» به روایت أبوداود و نسائی. [۱۰] «عن أسامة بن أخدري أن رجلا يقال له أصرم كان في النفر الذين أتوا رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم ما اسمك؟ قال اصرم، قال بل أنت زرعة.» به روایت أبوداود. [۱۱] وقال وغير النبي صلى الله عليه وسلم اسم العاص وعزير وعتلة وشيطان والحكم وغراب وحباب وشهاب وقال تركت أسانيدها للاختصار. [۱۲] که وفی (تفسیر الثعلبی) لما مات عبد الله بن أبی انطلق ابنه لیؤذن به النبی فقال له ما اسمک قال الحباب قال أنت عبد الله والحباب شیطان، عمدة القاری شرح صحیح البخاری تالیف بدر الدین العینی الحنفی، ۱۲/۲۴۴. از صحت و سقم این حدیث مطلع نشدم اما احتمالا صحیح نمی‌باشد زیرا یکی از فرزندان او عبدالله نام داشت که نزد پیامبر آمد تا ایشان بر پدرش نماز بخواند و بعد از آن ماجرا رسول خدا از نماز خواندن بر منافقان منع شد. (مصحح)