یقین مردان حق

منظره‌ای دیگر از یقین حضرت ابوبکر صدیقس

منظره‌ای دیگر از یقین حضرت ابوبکر صدیقس

چند صباحی از وفات رسول اکرم ج نگذشته بود که فتنه‌ی منع زکات ظهور کرد و تقریباً تمامی قبایل عرب دست‌خوش این فتنه گردیده است و آشکارا از دادن زکات امتناع ورزیدند آنان می‌گفتند ما نماز، روزه و حج را قبول داریم، ولی به هیچ وجه حاضر نیستیم که حتی یک رأس حیوان به عنوان زکات بپردازیم.

توجه داشته باشید که این‌ها یکی یا دو قبیله نبودند، بلکه از میان تمامی قبایل فقط دو یا سه قبیله بودند که زکات خود را پرداخت می‌نمودند، اینجا بود که فراست و بصیرت حضرت ابوبکرس او را به این راه رهنمون ساخت که اگر او اقدامی به عمل نیاورد، مسأله به اتمام زکات ختم نمی‌شود، بلکه مقدمه‌ای می‌شود برای برگشت از دین و شورش علیه آن و اگر این دروازه باز گردد تا قیامت بسته نخواهد شد، اگر امروز نوبت زکات است فردا نوبت به نماز می‌رسد و بعد از آن نوبت به روزه و حج هم خواهد رسید به طوری که از آن‌ها آثاری باقی نخواهد ماند.

فرضاً اگر مسأله‌ی زکات پیامدی هم نداشت بازهم حضرت ابوبکرس به آن راضی نمی‌شد چرا که وی نگهبان و حافظ دین خدا بود و حاضر نبود که کمترین نقص و نغییری را مشاهده کند. تاریخ نویسان جمله‌ای از سخنان حضرت ابوبکرس را که در این لحظات حساس بر زبان رانده است، بدون هیچ کم کاستی نقل کرده‌اند حقا که این جمله نشانگر احساسات قلبی وی و مبین مقام صدیقیت او و رابطه عمیقش با دین است.

وی فرمود: «أینقص الدین وأنا حيّ» آیا امکان دارد که ابوبکرس زنده باشد و در دین نقص و تغییری رخ دهد؟.

او قاطعانه تصمیم گرفت که به هرصورت شده جلوی این فتنه را بگیرد، هرچند که به قیمت جان عده‌ای از مسلمانان هم تمام شود.

حضرت ابوبکرس در این تصمیم تنها بود و تمام مردم مدینه در طرف مقابل او قرار داشتند، صحابه در این تردید داشتند که آیا می‌توان عده‌ای را که تنها به دلیل ترک یک رکن (ندادن زکات) در حکم مشرکین و کفار قرار داد و با آنان جنگ و قتال نمود؟.

بعضی می‌گفتند: چون این فتنه فراگیر است و تمام اعراب بدان مبتلا شده‌اند، ما نمی‌توانیم با همه‌ی آن‌ها بجنگیم پس بهتر است در مدینه بمانیم و به عبادت خدا مشغول شویم. اما حضرت ابوبکرس فرمود: «قسم بخدا، اگر آنان (منکرین زکات) حتی یک بزغاله در زمان حیات رسول اکرم ج به عنوان زکات می‌دادند و امروز ندهند من با آن‌ها جهاد خواهم کرد».

بالاخره یقین حضرت ابوبکرس بر تمامی شبهات و تردیدها غالب گشت و همگی با او هم صدا شدند، حضرت ابوبکرس حدود یازده لشکر به نقاط مختلف اعزام داشتند. علاوه بر مانعین زکات، سه تن از مدعیان دروغین نبوت هم در مقابل سپاه اسلام بودند که سرکوبی آن‌ها ضروری به نظر می‌رسید چرا که کلیه‌ی جنگجویان عرب و مردان نیرومندی که بعدها ایران و عراق را فتح کردند در میان این لشکر‌شان بودند، در واقع تا پیش از این، اسلام با چنین نیروی بزرگی درگیر نشده بود.

مدینه از دلاور مردان خالی شده بود و شایع گشته بود که تعداد مجاهدان کم شده است، حضرت ابوبکر، حضرت علی، طلحه، زبیر و ابن‌مسعود ش را مأمور حراست از مدینه فرمودند و به اهالی توصیه کردند که در مسجد نبوی حضور داشته باشند و در حالت آماده‌باش بسر ببرند چون هیچ‌کس نمی‌دانست که دشمن چه وقت دست به تهاجم می‌زند.

هنوز سه روز نگذشته بود که دشمن به طور ناگهانی به مدینه حمله‌ور شد، مأمورین حراست شهر به مقابله برخاستند و خبر حمله را به اطلاع حضرت ابوبکرس رساندند، حضرت ابوبکرس دستور داد به تعقیب دشمن بپردازند، دشمن تا منطقه‌ی «ذی حسی» عقب نشست و در آنجا مشک‌های‌شان را که پر باد کرده بودند و درِ آن‌ها را با ریسمان بسته بودند به زمین غلتاندند، این کار موجب شد که شترهای مسلمانان رم کنند و تا مدینه بدوند، مرتدین که به ضعف مسلمانان پی برده بودند موضوع را به قرارگاه خود در «ذی القصه» اطلاع دادند و از آنجا جنگجویان تازه نفسی به کمک آن‌ها آمدند.

حضرت ابوبکرس در طول شب خود را آماده جنگ می‌کرد، با طلوع فجر وارد میدان گردید و بر دشمن حمله نمود، چون خورشید طلوع نمود، قدم‌های دشمن متزلزل گردید و سپاهیان اسلام آن‌ها را تا قرارگاه‌شان «ذی القصه» تعقیب کردند. با این پیروزی ضربه‌ی بزرگی بر لشکریان مرتدین وارد آمد اما قبایل «عبس» و «ذبیان» افراد مسلمان قبایل خود را کشتند، حضرت ابوبکرس هم سوگند یاد کرد که انتقام شهدا را بگیرد و به تعداد آنان یا بیشتر از آن لشکریان کفار را به قتل برساند.

در این اوضاع بود که اموال زکات به مدینه رسید و لشکر اسامهس پیروزمندانه پس از چهل روز به مدینه بازگشت، حضرت ابوبکرس به سپاهیان حضرت اسامهس استراحت داد و او را جانشین خود در مدینه قرار داد و با اصحاب دیگر عزم سفر کرد، صحابه‌ی کرام زیاد اصرار کردند حتی به وی سوگند دادند که او در مدینه بماند اما او صراحتاً فرمود که من با مسلمانان با مساوات رفتار می‌کنم، لذا این بار آن دسته که جهاد کرده‌اند استراحت نمایند و من در راه خدا بیرون می‌روم.

حضرت ابوبکرس چنان روح جهاد در کالبد مسلمانان دمید که به کمک آن توانست که فتنه‌ی فراگیر ارتداد را قلع و قمع نمود و تعصبات نژادی جاهلی را ریشه‌کن سازد، برای نمونه کافی است فقط جنگ یمامه را بررسی کنیم، آری عامل تمام این حماسه‌ها و مبارزات همانا یقین استوار و ایمان راسخ حضرت ابوبکرس بود که سبب خلق این شگفتی‌ها شد.