خلفای راشدين خواهان پست و مقام نبودند
بعد از وفات رسول اکرمجهنگامی که در سقیفه بنی ساعده مهاجرین و انصار با حضرت ابوبکر صدیقسبیعت نمودند, ایشان طی سخنرانی در مجمع عمومی, مردم را ارشاد فرمودند و گفتند: «وَاللهِ ما کنتُ حَرِيصاً عَلَی الإِمارَةِ يَوماً ولا لَيلَةً ولا سَأَلتُهَا اللهَ فيِ سِرًّ ولا عَلانيةٍ». «به خدا قسم من هیچگونه حرص و طمعی در هیچ ساعتی از روز و شب درباره خلافت و امارت نداشتم و همچنین برای دستیابی به آن نه در خفا و نه در اشکارا, هیچ درخواستی در بارهاش از خداوند نکردم» [۱]. به راستی هیچگونه برنامه قبلی درباره بیعت با حضرت ابوبکرسصورت نگرفته بود و همچنین خود ایشان قبلاً چنین برنامهریزی نکرده بودند وقتی که حضرت عمرسقبل از دیگران در بیعت با صدیق اکبرسپیش قدم شدند, دیگران نیز بدون هیچ درنگی با آن بزرگوار بیعت نمودند. لذا تمام اختلافات حل و فصل گشت.
هنگامی که حضرت صدیق اکبرس, حضرت عمرسرا به عنوان نامزد خلافت تعیین نمود, حضرت عمرسفرمودند: «لا حاجَهَ لی بِهَا». یعنی: «که من نیازی به خلافت ندارم». حضرت صدیق اکبرسدر جواب به حضرت عمرسفرمودند: «ولکن بِها إِلَيكَ حَاجَةٌ». «بله اگر شما به خلافت نیازی ندارید, ولی خلافت به شما نیاز دارد». و بعد این جمله زیبا را فرمودند: «واللهِ ما حَبَوتُكَ بِهَا ولا کن حَبَوتُها بِكَ». هدفشان از این جمله این بود که: «به خدا قسم من وتو را با خلافت زینت ندادم بلکه خلافت را توسط شما مزین نمودم». بدون تردید برای خلافت و امارت, ذات مبارکی فاروقیسیک عطیه و نعمت عظیم بودند چه نیکو سروده است شاعر که:
همه خوبان عالم را به زیوها بیارایند
توسیمین تن چنان هستی که زیور را بیارایی
به همین دلیل مورخان چنین گفتهاند که به حسنات ابوبکرساین نیکی را نیز باید اضافه کرد که ایشان شخصیتی همچون عمرسرا که جامه المحاسن بودند, برای نمایندگی در خلامت امت تعیین نمودند و فرمودند: «وَقالوا اِنَّما عُمَرُ حَسَنَةٌ مِن حسنات أبی بکرٍ». «فرمودند: که حضرت عمرسیکی از نیکیهای ابوبکرسبود (یعنی مقرر نمودن ایشان به عنوان خلیفه)».
ارج و مقام حضرت عمرساز نظر صدیق اکبرساز این واقعه تاریخی هویدا است هنگامی که گروهی از مردم به صدیق اکبر عرض نمودند که شما شخصی بسیار سختگیر را به عنوان خلیفه تعیین فرمودید, به خدا چه جوابی میدهید؟ فرمودند: عرض میکنم که: «اِستَخلَفتُ خَيرِ خَلقِكَ». «بار الها من بهترین مخلوق شما را به عنوان خلیفه تعیین نمودم». بدون شک حسن انتخاب حضرت صدیق اکبرسثابت شد و خلافت حضرت عمر سسرشار از رحمت و برکت بود.
همچنین حضرت عثمانسو حضرت علیسبدون شک اختلافی از طرف مجلس شورای مسلمین یعنی با انتخاب عموم به عنوان خلیفه عهدهدار این مسؤلیت شدند به همین منوال حضرت عمر بن عبدالعزیزسدر یک مجمع عمومی با حضور تمام شاهزادگان بنیامیه بعضی از علماء همچون امام شهاب الدین زهریسو امام مکحولس, به عنوان خلیفه مسلمین انتخاب شدند امام زهریساز مردم پرسیدند: آیا شخصی را که امیر المؤمنین سلیمان بن عبدالمالک برای خلافت در وصیت خود پیشنهاد کردند به آن راضی هستید یا خیر؟ همه مردم رضایت خویش را اظهار کردند بعد از آن وصیت نامه خوانده شد که در آن اسم گرامی حضرت عمر بن عبد العزیزسذکر شده بود امام مکحولسبا صدای بلند پرسیدند که ابن عمر یعنی عمربن عبدالعزیز کجا هستند حضرت عمر بعد از شنیدن نامشان دو یا سه مرتبه «إنا لله وإنا إليه راجعون». را گفتند باوجود این که نامشان برده شد از جای خویش برنخاستند تا این که امامسبا گرفتن دست و بازوی ایشان، وی را تا منبر رسانیدند. منبر پنج طبقه بود ولی ایشان بنا تواضع بر پله دوم نشستند [۲]. البته باید دانست که به خلافت نائل شدند و جاری شدند «إنا لله وإنا إليه راجعون». بر زبان مبارکشان نشانه اظهار غم و اندوه بر امر خلافت میباشد. و اینکه خود با پای مبارک به نزدیک منبر نرفتند و اطرافیان، حضرت با اصراربه بالای منبر بردند وایشان به جای نشستن بر پله اول (از بالا، بر روی دومین پله از پایین) ننشستند و... نشانگر این است که ایشان سخت از امر خلافت و مسؤولیت بس سنگین آن، ناراضی و نگران بودند. هنگامی که ایشان به خلافت رسیدند، خطبهای ایراد فرمودند که برای طالبین مقام و منصب به عنوان نصیحت موعظه بسیار زیبا و کافی است که فرمودند این خلافت و امارت برای من آزمایشی است بسیار سخت، که من هم اکنون به آن مبتلا شدهام. با من در این باره هیچ مشورتی نشده است. در دلم نیز خواستار آن نبودم بعد از این فرمودند اگرچه قلاده امارت و بیعت به گردن من انداختند، اما من آن را بیرون میکنم و شما به هر کسی که میخواهید واگذار کنید. همه مردم یک صدا و با بک زبان بلند گفتند: «قَدإِختَرنَاكَ لأنفُسِنَا ورَضِينَا کُلُّنَا بِكَ». «شما را به عنوان امیر المؤمنین اختیار کردهایم و همه ما از شما راضی هستیم» [۳].
ایشان هنگام خلافت آنقدر عامل بودند که مردم درباره ایشان میگفتند: «من کانَ قبلکُم کَانِت الخِلافَةُ لَهُم زَينُ وأنت يُزَيِّنُ الخلافة». «برای امراء قبل از شما خلافت یک نوع زینت بود اما شما شخصاَ برای خلافت زینت بودید». البته در این موضوع روی سخن به طرف خلفا و ملوکی است که بعد از خلفاء راشدین بودهاند. لذا خلفاء راشدین از جمله استثناء هستند.
[۱] البداية والنهاية، ج ۶ ص ۳۲۰. [۲] مروج الذهب الـمسعودی، ج ۳، ص ۱۹۳. [۳] البداية والنهاية، ج ۹، ص ۲۱۲.