قبول سادگی در لباس
گاهی چنین بود که دو تکه لباس برای پوشیدن میسر نمیشد.
یک بار فاروق اعظمسبرای اقامه نماز جمعه تأخیر داشتند بعد از جست و جوی مردم از ایشان جوابشان این بود که «انَّمَا حَبَسَنِي غَسلُ ثَوبِي هذا ولم يکُن ثَوبٌ غَيرُهُ». یعنی: «شستن این لباس که آن را پوشیدهام باعث تأخیر شده است چرا که به جز این لباس لباس دیگری نداشتم» [۴۰]. حافظ ابن کثیر مینویسد که یک بار فاروق اعظمسبرای نماز جمعه دیر تشریف آوردند و وقتی آمدند لباس نو و جدید پوشیده بودند و با این لباسهای نو بر بالای منبر تشریف بردند حضرت سلمانسفرمودند شما به تمامی مردم فقط یک تکه لباس تحویل دادید حالا شما از کجا دو لباس نو و جدید آوردهاید؟ فرمودند: من فقط یک لباس جدید داشتم که در مقابل دیگر مسلمانان به من رسیده بود ولی در رابطه با این لباس دیگر رو به طرف عبدالله (پسرشان) کرده پرسیدند این لباس دومی که من پوشیدهام آیا سهم شما نیست؟ پسرشان عبدالله فرمودند: «الّلهُمَّ نعم». به خدا قسم این لباس سهم من است. از این رفتار معلوم میشود که فاروق اعظمسحتی در دوران خلافتشان نیز صاحب دو لباس نبودهاند. ابو عثمان نقل میکنند که من فاروق اعظمسرا در حالتی دیدم که لباس ایشان ۱۲ وصله زده شده بود که بعضی از وصلهها رنگهای مختلف داشتند و بعضی از چرم بودند [۴۱]. حضرت حسن میفرمایند که من یک بار در دوران خلافت فاروق اعظم سایشان را در حال خطبه دیدم که لباسی را که به تنشان بود دوازده وصله و پیوند داشت [۴۲].
حضرت عمرسسه وصله زده شده بود که نزدیک یکدیگر بودند و جمعاً لباس ایشان ۱۴ پیوند داشت [۴۳]. یک بار به امیرالمؤمنین فاروق اعظمساطلاع دادند که بر روی سفره یزید بن ابیسفیان غذاهای مختلفی گذاشته میشود. لذا ایشان به غلامی که نامش یرقاء بود فرمودند که به هنگام پهن کردن سفره یزید به من اطلاع دهید هنگامی که حضرت عمرسرا مطلع کردم به منزل ایشان تشریف بردند و بعد از عرض سلام داخل خانه شدند و آنها فاروق اعظمسرا نیز به میل غذا با خودشان شریک نمودند بعد از فارغ شدن از گوشت و نان, گوشت کباب شده آوردند همین که یزید میخواست کباب بخورد, فاروق اعظمسدست او را گرفت و فرمودند: بعد از صرف یک نمونه غذا, میل غذاهای مختلف دیگر با رنگهای متعدد خلاف سنت نبویجاست [۴۴].
حضرت علیسکارمند خویش عثمان ابن حنیفس را از استعمال غذاهای متنوع منع فرمودند و عرض کردند که شما حالت غریبان را بنگرید که از یک نوع غذا هم محروماند [۴۵].
هرمزان (یکی از بزرگان خاندان شاهی کسری بود) وقتی وی را دستگیر کردند, با معیت وفدی او را به مدینه فرستادند و از این وفد را حضرت انسسو احنف بن قیسسهمراهی میکردند وقتی که به مدینه نزدیک شدند, وفد و گروه به او گفتند که لباس وتاج شاهی و غیره را بپوشید تا اهل مدینه از تو عبرت بگیرند هنگام ورود به شهر مدینه به همراه هرمزان به مسجد نبوی, به همراه هرمزان رفتند بعد از داخل شدن در مسجد نبوی, حضرت فاروق اعظمسدر آنجا خوابیده بودند. هرمزان پرسید فاروق اعظمسکجاست؟ وفد به وی گفتند این که خوابیده فاروق اعظمسهستند. هرمزان از حالت زندگیشان پرسید و بعد گفت: نگهبان و دربانش کجایند؟ چون که او هیچ پادشاه و امیری را بدون دربان و نگهبان تصور نمیکرد. آنهایی که در آنجا حضور داشتند گفتند ایشان درمیان مردم زندگی میکنند و برای خودشان نگهبان نمیگذارند. در این هنگام فاروق اعظم از خواب بیدار شدند و فرمودند: این هرمزان است و فاروق اعظمساز او سؤالاتی پرسیدند او گفت جواب میدهم اما اول به من آب بدهید و این طور نباشد که قبل از نوشیدن آب مرا بکشید. فاروق اعظمسفرمودند: «جای ترسی نیست». هنگامی که پیاله آب را دید, گفت: اگر بمیرم, در چنین پیالهای آب نمینوشم. بعد در پیاله دیگری به از آب دادند. گفت بعد از نوشیدن آب مرا نکشید و این را میگفت چونکه چندین بار عهد شکنی کرده بود که باز هم فارق اعظمسفرمودند تا وقتی که آب ننوشیدهای خطری تو را تهدید نمیکند. او گفت من آب نمینوشم که با این ماجرا حضرت فاروق اعظمسجانش را بخشید و وی مشرف به اسلام شد [۴۶]. از این واقعه ساده زیستن فاروق اعظمسنمایان است که چه زندگی ساده و بدور از تکلیفی داشتند و خورد و نوش حضرت در ظروف معمولی بود که پادشاهان وقت حتی حاضر نبودند به آن ظروف دست بزنند.
مرحوم حالی زندگی ساده خلفاء را به این صورت بیان فرمودند:
نه کهانو مین تهی ان تکلف کلفت
نه پوشش سی مقصود تهی زیب و زینت
امیدوار لشکر کی تهی ایک صورت
فقیر غنی سب کی تهی ایک حالت
مگا یا تها مالی نه ایک باغ ایسا
نه تها جس میت چهوتا برا کوئی پودا
در غذاها هیچ نوع تکلفی نداشتند نه در پوشاک هدف زی و زینت را داشتند. هنگام به صف ایستادن لشکر امید لشکریان همه به یک نوع بود و حالت فقیر و غنی با هم برابر بود. همانند این میشود که باغبان باغی درست کرده است که در آن گل کوچک بزرگی نبود. حضرت فاروق اعظمسبا خرجی معمولی سفر حج کردند چنانچه برای ایاب و ذهاب مکه مکرمه و مدینه منوره فقط ۱۶ دینار خرج فرمودند باز هم وجدانشان ناراحت بود که در این سفر خیلی خرج فرمودهاند
[۴۷]. حضرت عثمان غنیسنیز در خوراک و پوشاک ساده پسند بودند مستدرک حاکم روایت میکند که در روز جمعه حضرت عثمان غنیسرا در حالتی دیدند که لباسی کلفت پوشیدهاند که قیمتش از پنج درهم بیشترنبود
[۴۸].
علامه شعرانی مینویسد لباس عدنی را که حضرت عثمان غنیسمیپوشیدند قیمتش از چهار تا پنج درهم بیشتر نبود و این طرز ساده زیستی در دوران خلافت ایشان بود و به همین حالت غذایشان هم بسیار ساده بود برای مردم بهترین غذا را تهیه مینمودند و خودشان هر روز به خانه تشریف میبردند و نان را با روغن زیتون میل میفرمودند [۴۹]. ساده زیستی حضرت علی حیدرسمشهور است واقعهای را علامه ابو عبید قاسم بن سلام نقل میفرمایند که در موسم سرما چادری قدیمی و کهنه را به خودشان پیچیده بودند و از شدت سرما به خود میلرزیدند شخصی معترض شد که چرا باید این حالت باشد؟ فرمودند: من فقط همین چادر را در خانه دارم و چادر دیگری در خا نه ندارم [۵۰]. علامه شعرانی میفرماید: شخصی از حضرت علیسپرسیدند چرا در سرما به خود میلرزید و گفت: چرا چادری از بیت المال برنمیدارید که ایشان فرمودند: برای آسایش و رفاه خودم نمیتوانم از بیت المال مسلمین چیزی کم کنم [۵۱]. علامه ابن عبد البر مینویسند که عبدالله ابن ابی هذیلسفرمودند که من حضرت علی حیدرسرا دیدم که لباسی کلفت پوشیدهاند از بس که کهنه بود تنگ و کوچک شده بود که اگر آستین آنرا میکشیدند تا ناخنها میرسید و اگر ولش میفرمود تا نصف بازو بالا میرفت [۵۲]. درباره حالات زندگی حضرت علی حیدرسنوشتهاند که روزی ایشان بر بالای منبر تشریف برده بودند و میفرمود چه کسی این شمشیر را از من میخرد که من بوسیله آن پولی که از فروشش بدستم میآید برای خودم لباس بخرم و میفرمودند: «اگر من به اندازه خرید شلوار پول داشتم شمشیر محبوبم را نمیفروختم این واقعه در زمان خلافتشان بود [۵۳]. حضرت عمرو بن قیس میفرماید که من لباسهای علی حیدرسرا دیدم که وصلههای متعددی زده بود شخصی حکمت ایت طرز لباس پوشیدن را پرسید که امیر المؤمنین حضرت علی حیدرسفرمودند با پوشیدن این نوع لباس انسان در مقابل خداوند اظهار عجز و ناتوانی میکند و از دل ریاء و تکبر میرود [۵۴]. حضرت علی حیدرسهمیشه لباس معمولی میپوشیدند. علامه شعرانی میفرماید: یعنی از لباسها, لباس ساده و معمولی ایشان را پسند بود و از غذاها غذای معمولی را میپسندیدند [۵۵]. قیمت لباس حضرت علی از (پنج روپیه و دوازده آنه) بیشتر نبود و به حساب امروزی ۶۵ بود [۵۶]. هنگامی که حضرت علیسبه کوفه تشریف بردند با وجود آنکه در عراق غذاهای متنوعی بود اما ایشان از انواع غذاهای انجا میل نمیفرمودند باری خدمت ایشان فالوده تقدیم کردند فرمودند خوش رنگ و خوشبو و خوش ذائقه است ولی من ناپسند میدانم که نفسم را با این خوردنی عادت دهم چون که تا هم اکنون عادت به خوردن چنین خوردنیها نداشتهام خلاصه این که از خوردن آن صرف نظر فرمودند [۵۷]. در واقعهای دیگر حضرت علی حیدرسشخصی که نامش عاصم بود خشمگین شدند و فرمودند: «چرا تو لباسهای کلفت و ساده میپوشی و خوردن غذاهای لذیذ را ترک کردهای و زندگی سختی را اختیار نمودهای؟». عاصم جواب داد که شما چرا در خوردن و پوشیدن اینقدر سختی را اختیار نمودهای حضرت علی حیدرسفرمودند حال من با تو فرق دارد چرا که خداوند بر امراء و خلفاء فرض کرده که همانند غریبان زندگی کنند و زندگی راحت و مرفه و عیش و عشرت را ترک کنند و خود را از مردم برتر ندانند [۵۸]. امیر المؤمنین حضرت عمر بن عبدالعزیزسدر عالم عجیبی زندگی را سپری میکردند و زمانی که بر مسند خلامت نشستند به هیچ عنوان از فرشها و قالیهای شاهانه و صندلیهای شاهانه استفاده نفرمودند بلکه برای نشستن, گونی یا حصیر بر روی زمین پهن میکردند [۵۹].
از سوار شدن بر مرکب شاهی امتناع میورزیدند و میگفتند: قاطر من را بیاورید و فرمودند که کلیه اسبهای قیمتی را بفروشید و پول به دست آورده از فروششان را به بیت المال تحویل دهید در واقعهای دیگر اینکه حضرت عمر بن عبد العزیزسبیمار شدند تا چند ین روز فقط یک لباس را پوشیده بودند که چرکین شده بود اطرافیان به همسر ایشان (فاطمه) گفتند که امروز امیر المؤمنین به هوش آمده لباسشان را عوض کنید و وقت ملاقات را هم تنظیم کنید ایشان سکوت کرده بود و اطرافیان دوباره تکرار کردند و همسرشان در جواب گفتند: به خدا که لباس دیگری به جز این لباس ندارند [۶۰]. علامه شعرانیسدر طبقات خویش نوشتهاند: در آمد عمر بن عبد العزیزسقبل از خلافت هزار اشرفی در طول سال بود اما بعد از پذیرفتن خلافت آنها را میان مساکین و فقراء تقسیم فرمود به طوری که غیر یک پیراهن چیز دیگری بافی نماند تا وقت چرکین شدن به تنشان بود و هرگاه چرکین میشد آن را از تن میکشید و میشست و تا هنگامی که لباسشان خشک میشد در خانه میماند چون لباس دیگری برای پوشیدن نداشتند که از خانه بیرون بروند و قیمت این لباس هم چهار درهم (یک روپیه) که به حساب امروز ۱۳ تومان است [۶۱].
میمون ابن مهران میفرمایند تا شش ماه من نزد عمر بن عبد العزیزسبودم که ایشان برای پوشش فقط یک چادر داشتند خودشان آن چادر را از یک جمعه تا جمعه دیگر میپوشیدند [۶۲]. حال آنکه اگر حالت قبل از خلافت عمر بن عبد العزیزسرا بنگریم در خواهیم یافت که قبلاً چه ذوق و شوقی برای استعمال عطر داشتند چونکه شاهزاده و بزرگزاده بودند و هرگاه بوی خوشی به مشام اطرافیان میرسید میفهیدند که عمر بن عبدالعزیزساز اینجا گذر فرموده اند در ضمن هزار دینار حقوق از طرف امیر عبد المالک به ایشان میرسید [۶۳].
[۴۰] سیرت عمر ص ۲۰. [۴۱] البداية والنهاية ج ۷ ص ۱۳۲ اشهر الـمشاهير الإسلام ج ۱ ص ۴۲۷ -سیرت عمر ص ۱۲۰- طبقات کبری للشعرانی ج ۱ ص ۱۶ مروج الزهب ج ۲ ص ۲۱۳ و إحيا العلوم ج ۴ ص ۲۲۸. [۴۲] منتخب کنز العمال ج ۴ ص ۴۰۵ و سیرت عمر ص ۱۲۰ و تاريخ الخلفاء ص ۶۸. [۴۳] تهذيب الأسماء ج۲ ص۶ منتخب کنز العمال ج ۴ ص ۴۰۳ سیرت عمر ص ۱۲۰ موطا امام مالک مع مستوی ج ۲ ص ۱۶۴ و موطا امام محمد چاپ کراچی ص ۴۲۵. [۴۴] کتاب الاعتصام, ج ۱ ص ۴۲۸ منتخب کنز العمال ج ۴ ص ۴۰۲ و إحياء العلوم ج ۳ ص ۹۰. [۴۵] نهج البلاغة ج ۳ ص ۷۸. [۴۶] اشهر مشاهير الإسلام, ج ۱ ص ۲۲۹. [۴۷] مروج الذهب ج ۲ ص ۲۴۳. [۴۸] مستدرک حاکم ج ۳ ص ۹۶. [۴۹] طبقات کبری للشعرانی ج ۱ ص ۱۷ و منتخب کنز العمال ج ۵ ص ۱۲. [۵۰] کتاب الأموال ص ۲۷۰. [۵۱] طبقات کبری للشعرانی ج ۱ ص ۱۸. [۵۲] استیعاب ج ۲ ص ۴۲۵ و منتخب کنز العمال ج ۵ ص ۵۷. [۵۳] استیعاب ج ۲ ص ۴۶۵ و احياء العلوم ج ۲ ص ۱۲۲. [۵۴] منتخب کنز العمال ج ۵ ص ۵۷۵. [۵۵] مروج الذهب ج۲ ص ۴۳۳ و مستطرف ج ۱ ص ۱۲۷. [۵۶] تهذيب الأسماء ج ۱ ص ۳۴۶ و احياء العلوم ج ۳ ص ۳۳. [۵۷] منتخب کنز العمال, ج ۵ ص ۵۸ و احياء العلوم ج ۲ ص ۱۳۷. [۵۸] کتاب الاعتصام للشاطبی ج ۲ ص۸۸. [۵۹] طبقات ابن سعد ج ۵ ص ۲۵۱. [۶۰] طبقات ابن سعد ج ۵ ص ۲۹۷ سیرت عمر بن عبد العزیز ص ۴۸ البداية والنهاية ص ۲۱۴. [۶۱] البداية والنهاية ج ۹ ص ۲۰۲ و مراة الجنان ج ۱ ص ۲۱۰. [۶۲] تذهيب الأسماء ج ۲ ص ۲۳. [۶۳] سیرت عمر بن عبدالعزیز به تالیف عبدالله بن عبدالحکیم ص ۲۱.