زندگي ساده و بيتکلف
خلفا بزرگوار در زمان رسول گرامی زندگی میکردند و برای اصحاب و خلفاشاسوه حسنه یعنی رسول اکرمجموجود بود رسول اللهجبر بالای تختی که از ریسمان بر پشت مبارک نمایان بود حضرت عمرسبعد از دیدن این صحنه فرمودند: چرا قیصرها و کسراها (منظور پادشاهان روم و ایران آن زمان است) زندگی آرام داشته باشند و سردار دو جهان چنین در تکلیف و سختی زندگی را سپری بفرمایند. رسول الله فرمودندجمثال ما همانند مسافری است که زیر سایه درختی برای استراحتی کوتاه توقف میکند و همانطور که ای مسافر سایه درخت را برای خود منزل نمیپندارد ما نیز نباید دنیا را منزل همیشگی خود بدانیم و در فکر سامان زندگی راحت نباشیم. غذای رسول اللهجبسیار معمولی بود و نانهای روغنی و سرکه را بدون تکلف استعمال میفرمودند و گاهی اوقات اصلاً غذایی برای خوردن برای خوردن فراهم نمیشد یعنی هیچ دو روزی پی در پی بر رسول اللهجنمیگذاشتند که در هر دو روز شکم مبارک سیر باشد. «ما شِبَعَ آلُ مُحمدٍ يومينِ متتابعينِ». «خانواده رسول الله دو روز پی در پی از غذا سیر نکردهاند».
حضرت ابو هریرهسمیفرماید که روزی جلوی روی ما حضرت عایشهل یک شلوار و چادر کلفتی را نشان دادند و فرمودند که این لباس رسول اللهجاست و لباس خود حضرت ام المؤمنین عایشهل نیز ساده بود ام ایمنل میفرمایند که لباسی را که عایشهل استفاده میکردند قیمتش پنج دلار بود ولی امروزه کنیز من از پوشیدن چنین لباسی ابا میورزد ام ایمنل از ام المؤمنین حضرت عایشهل نقل میکنند که ایشان فرمودند حال آنکه در زمان رسول اکرم من لباس پنج درهمی داشتم که هر زنی در مدینه عروسی میکرد این جامه را برای عروس عاریتاً میبردند [۲۶]. محل نشستن صدیق ابوبکرسدر مسجد بر روی حصیر و محل نشستن حضرت فاروق اعظمسبر روی فرش کهنه قدیمی محل نشستن عمر بن عبدالعزیزسبر روی گونی بود.خلفای راشدین خیلی ساده میزیستهاند اما امروزه فقط و فقط اسراف و تبذیر و تکلف حرف اول را میزند.
یک بار همسر حضرت ابوبکر صدیقسخواهش پختن حلوا نمودند حضرت صدیق اکبر فرمودند من پولی برای تهیه وسایل حلوا ندارم بعد از شنیدن این جواب همسرشان از مخارج روزمره خودشان مقداری مقداری پس انداز مینمودند تا بتوانند بوسیله آن پول وسایل حلوا را تهیه نمایند هنگامی که پول پس انداز کرده خودشان را خدمت صدیق اکبرستقیم کردند ایشان فرمودند این پول را از کجا آوردهاید؟ ایشان جواب دادند که از مخارج هر روزه اندکی پس انداز کردهام و الآن این پول را به دست آوردهام صدیق اکبرسپول را از ایشان گرفته و تحویل مسئول بیت المال دادند و فرمودند «این مقدار از مخارج ما اضافی است» لذا و آن را به بیت المال اضافه کنید و به همین اندازه از حقوقم کم کنید [۲۷]. مسعودی در تاریخ خود نقل فرمودهاند که غذای صدیق اکبرسساده بود و همچنین لباسهایشان نیز معمولی و کلفت بودند درحالیکه درآمد شخصی حضرت صدیق اکبرسکم نبود لذا بنابر تواضع صدیق اکبرسسادگی را اختیار فرموده بودند و این ساده زیستی عادت سلف صالح و بزرگان و... بود که از جمله این بزرگان ساده زیست حضرت فاروق اعظمسبودند که ایشان نیز در عهد خلافت خود لباس معمولی و کلفت به تن میکردند. هنگامی که امرا عرب و پادشاه یمن برای ملاقات ایشان میآمدند لباسهای شاهانه و چادرهای قدیمی و تاجهایی که با زیور آلات آراسته بودند میپوشیدند و هنگامی که مردم با این همه فخر و ناز زندگی ساده و بیتکلف فاروق اعظمسرا میدیدند بسیار حیران میشدند و آنقدر متأثر میشدند که از آن سادگی اسوه و نمونه برداری مینمودند پادشاه حمیر ذوالکلاع لباسهای گران قیمت میپوشیدند و علاوه بر این هزار غلام برای خدمت وی همراه بودند. هنگامی که سادگی و زندگی خالی از تکلف صدیق اکبرسرا دیدند تمام لباسهای شاهانه را از تن بیرون آوردند و هم لباس صدیق اکبر شدند [۲۸].
درباره حالت فاروق اعظمسمینویسند:
شخصی همیشه هنگام پهن شدن سفره حضرت فاروق اعظم سحضور داشت اما در غذا خوردن شریک نمیشد حضرت فاروق اعظمسفرمودند که چرا شما در میل غذا شریک ما نمیشوید؟ او عرض کرد: «انَّ طَعَامَكَ خَشَنٌ غليظٌ». «طعام شما سخت و قابل خوردن نیست». در حالی که من به غذای چرب و نرم عادت دارم فاروق اعظمسفرمودند اگر من چنین غذایی بخواهم میتوانم هر روز چنین غذایی تهیه نمایم و هیچ مشکلی هم ندارم که بخواهم گوشت گوسفند و نانهای برشته و غذای روغن دار تهیه کنم بعد از شنیدن این کلمهات (حفص) به فاروق اعظمسعرض کرد که تمام غذاهای چرب و لذیذ را میشناسید فاروق اعظمسفرمودند بدون شک من میشناسم اما نمیخواهم زندگیام در عیش و عشرت سپری گردد [۲۹]. همچنین شخصی از غذاهای معمولی و ساده حضرت عمرسشکایت کردند فاروق اعظمسفرمودند گرچه من مالک بیت المال هستم لیکن در ملکیت شخصی من نیستم لذا مثال من همانند چند مسافری است که زاد خویش را به دست شخصی امین میسپارد و این امانت داری بر حسب احتیاج مصرف میکند آیا جائز شخصی آنها مقداری را برای خویش پس انداز شخصی نماید؟ فرمودند خیر ای امیر المؤمنین فاروق اعظمسفرمودند مثل من و امت مسلمان همانند آن شخص امین و مسافران است [۳۰].
دهقانی ایشان را دعوت کرد و از ایشان خواهش کرد که برای صرف غذا به خانه ما تشریف بیاورید فاروق اعظمسپرسیدند که آیا در خانه شما عکس وجود دارد ایشان گفتند بله فاروق اعظمسگفتند برو و غذا را به اینجا بفرست ولی غذاهای مختلفی نباشند [۳۱]. همچنین فاروق اعظمسدر سفر شام بودند که آن در وقت بر لباسهایشان چهارده وصله زده بود و هیچ تکلفی در این سفر نکرده بود. در حالی که این سفر از اهمیت زیادی برخوردار بود. سفر حاکمی بود که در آن وقت امپراتوری اسلام تا مناطق زیادی عظمت و بزرگی ایشان را بیان میکرد اما این سرباز اسلام و خادم حقیقی خداوند همان لباسها را با چهارده وصله به تن کرده بودند و البته بعد از اصرار مردم لباس سفید مصری پوشیدند و سوار اسب رومی شدند ولی زود از آن پیاده شدند و فرمودند با سواری گرفتن از این اسب در وجودم احساس تفاخر و تکبر میکنم خداوند لغزش من را معاف بفرماید و فرمودند همان لباس وصله دار من را بیاورید چنانچه همان لباس را پوشیدند پیش پدر روحانی که عالم دین عیسوی بود تشریف بردند ابو عبیده بن الجراح برای اهل قلعه ندا دادند که امیر المؤمنین تشریف آوردهاند «مدَّ البطريق عُنُقَهُ ونَظَرَ إِلَيهِ فَرَعَقَ رَعقَهً وقال هذا هو لذِّي صفتُهُ ونَعتُهُ في کُتُبِنَا». هنگامی که آن عالم بزرگ مسیحی فارق اعظمسرا دید آه سردی کشید و گفت پوششی که در کتابهای ما بیان شده در ظاهر این خلیفه هویدا است لذا دروازه بیت المقدس را برای تشریف آوردن ایشان باز کنید [۳۲].
باوجود فتح ایران و روم و مطیع شدن مشرق و عرب و عجم باز هم همان لباسهای وصلهدار را پوشیدند اصحاب رضوان الله علیهم اجمعین با بزرگان صحابه من جمله حضرت عثمان, حضرت علی, حضرت طلحه و حضرت زبیر و... در این باره گفتگو کردند که شما در اینباره با حضرت فاروق اعظمس صحبت کنید آنها فرمودند ما جرأت نمیکنیم بهتر است حضرت علیسصحبت کنند ایشان فرمودند من جرأت نمیکنم البته از ازدواج مطهرات فقط حضرت عایشهل و حضرت حفصهل میتوانند صحبت کنند. این دو از موضوع مطلع شدند و هنگامی که به خدمت فاروق اعظمسشرف حضور یافتند به خودشان جرأت گفتگو را انتدا از فتوحات اسلام و ترقی گشودند و فرمودند: «وفود العرب والعجم يَرُدُّنَ عَلَيكَ وعَلَيك هَذِهِ الجُّبَّةِ رَقَّعتَها اِثنَتَی عَشرَهُ رُقعَة». «وفود عرب و عجم رفت و آمد میکنند و شما با این جبه (عنا) با آنها ملاقات میکنید که حدوداً دوازده وصله دارد».
پس شما لباس نرم بپوشید و غذای لذیذ بخورید و مهمانان را نیز بخورانید. فاروق اعظمسبعد از شنیدن این حرفها شروع به گریه کردن فرمود شما ام المؤمنین هستید و از لباس و غذای ساده رسول اکرمجمطلع هستید حالا با وجود این امر مرا به لذایذ دنیا ترغیب میکنید با گفتن این جملات در چهره مبارک فاروق اعظم سآثار رنج و ناراحتی نمایان بود که امهات المؤمنین نیز شروع به گریه کردند [۳۳]. حضرت فاروق اعظمسو صدیق اکبرسمیفرمودند فقط (غذای بخور و نمیر) یعنی به اندازه خرج و مخارج یک شخص عادی قریش و دو دست لباس برای سردی و گرما و مخارج حج و غیره برای ما کافی میباشد [۳۴]خلاصه اینکه فاروق اعظمسروش ساده زیستن را به همه میآموختند. چنانچه یک بار شخصی را دیدند که لباس قدیمی پوشیده است فرمودند: «این پیراهن را چقدر خریدهاید؟». آن شخص جواب داد ۱۲ درهم. فاروق اعظم سفرمودند آیا اشکالی داشت ۶ درهم را برای خوردنیها میگذاشتی و ۶ درهم دیگر را برای امری دیگر مصرف میکردی؟ [۳۵].
و همچنین پیشنهاد به اندازه خوردن را میدادند. علامه شعرانی میفرماید که: «کُلُّ مَن رآهُ يَشتَرِي لَحماً يَومَينِ مُتَتَابِعَينِ يَضرِ بُهُ». یعنی فاروق اعظمساگر کسی را میدیدند که دو روز پی در پی گوشت میخورد او را آگاه مینمود و میفرمودند:
هَلاً لَوَيتَ بَطنَكَ
لِجَارِكَ وابن عمّك
چرا به جای لذت بردن از پر کردن شکم خدمت همسایه و فامیل را نمیکنی یعنی صرفهجویی نمودن و اینکه از پول باقیمانده برای همسایه و فامیل خرج کنید
[۳۶].
فاروق اعظمسبرای سپه سالاران خود نوشتند که زندگی ساده را اختیار کنید و خودتان را به لباسهای کلفت و غذای معمولی عادت دهید وروی زمین بنشینید و بدون زین بر اسب سوار شوید [۳۷]. یک بار حضرت عبداللهسمشغول خوردن گوشت بودند حضرت فاروق اعظمسفرمودند این چیست؟ ایشان گفتند امروز دلم میل به گوشت کرده اول او را موعظه فرمودند وگفتند: «کفي بالـمر مُسرِفًا أن يأکُلَّ ما اشتَهَاهُ». یعنی: «برای اسراف و فضول خرجی شخص همین کافیست که آنچه را که دلش میخواهد بخورد».
عبدالوهاب شعرانی در سیرت عمرسمینویسند که هیچ وقت روی سفره فاروق اعظمسدو نوع غذا نمیگذاشتند.یک بار دخترشان حضرت حفصهسبرای تحفه مقداری آبگوشت و به همراه آن مقداری روغن زیتون برایشان فرستادند. فاروق اعظمسفرمودند این دو نوع غذا است و من هر دو را نمیخورم دو نوع غذا در یک ظرف نمیخورم تا هنگام وفات که الله را ملاقات کنم. منظورشان این بود که روغن زیتون غذای مستقلی است و گوشت نیز غذای مستقلی است لذا نیاز به شوربا نیست [۳۸]. این تمام سخن زیستن زهد و پرهیزگاری و قناعت در وهله اول در ذات خودشان و بعد در وجود اهل و عیال ایشان بود ولی برای کارمندان خود غذای خوب تهیه میکردند. علامه شاطبیسمیفرمایند: «اگرچه این طرز لباس پوشیدن و غذای ساده خوردن فقط در طبیعت پاک و زیبای فاروق اعظمسوجود داشت چون که دیگران را به خاطر تقوا و زهد خویش از راحتیها محروم نمیفرمودند. گرچه فاروق اعظمسفقط برای خودش نان نمکین گذاشته بود اما برای غذای کارمندان دولت همه روزه بصف گوسفند تعیین فرموده بودند تا باعث افزایش حوصله کارکنان شود و در دل مردم احترام و عزّت آنها از طرف فاروق اعظمسمعلوم گردد و بدین وسیله در مملکت نظم برقرار گردد» [۳۹].
[۲۶] صحيح البخاري جلد (۱) بخش ۱۰ کتاب الهبة. [۲۷] أشهر مشاهير الإسلام ج ۱ ص ۹۳. [۲۸] مروج الذهب للمسعود ج ۲ ص ۳۰۵ اشهر الـمشاهير الإسلام ج ۱ ص ۱۴۶. [۲۹] منتخب کنز العمال ج ۴ ص ۴۰۲ طبقات طبری - اشعرانی ج ۱ ص ۱۶ و سیرت لابن الجوزی ص ۱۱۹. [۳۰] منتخب کنز العمـال ج ۴ ص۴۰۳ به نقل از ابن عساکر و سیرت عمرسص ۸۹ و السياسة العشيرعية لابن تیمیه ص ۱۴. [۳۱] منتخب کنز العمال ج ۴ ص ۴۵. [۳۲] ثمرات الأوراق علی حاشيه مستطرف ج ۲ ص ۱۵. [۳۳] إحيا العلوم ج ۴ ص ۲۲۶ و منتخب کنز العمال ج ۴ ص ۴۱. [۳۴] طبقات ابن سعد ج ۳ ص ۱۹۸ تاريخ الخلفا ص ۶۸ سیرت عمر ص ۸۹ و إحيا العلوم الغزالی ج ۳ ص ۲۳۴. [۳۵] منتخب کنز العـمال ج ۱ ص ۴۲۶. [۳۶] طبقات کبری ج ۱ ص ۱۶ و موطا امام مالکسمع مستوی ج ۲ ص ۱۵۷. [۳۷] انصاب الأشراف بلاذری حواله مراجعه به قسمت نامههای حضرت عمر سص ۲۳۳. [۳۸] ج ۱ ص ۱۶ منتخب کنز العمال ج ۴ ص ۴۰۴ و تاريخ الخلفا ص ۶۹ و تهذيب الأسما للنووي ج ۲ ص ۶ - طبقات کبري للشعراني. [۳۹] کتاب الإعتصام ج ۱ ص ۲۴۸.