تعيين شوري
بعد از اینکه حضرت عمرستوسط مثلث شوم یهودیت, مجوسیت و مسیحیت مجروح گردید و طبیب معالجش خبر داد که زخمهای او عمیق است، و دیگر قادر به ادامه زندگی نخواهد بود, اضطراب و وحشت خاصی دامن گیر آحاد جامعه اسلامی شد، چون حکومتی که از تیرهها و طوائف مختلف با منشها و ایدههای متفاوتی تشکیل گردیده بود تا الآن با درایت و سیاست پویای عمرستوانسته در کنار هم قرار گیرند، و به سوی زندگی مسالمت آمیز جلو بروند یقینا, فقدان شخصیتی چون عمرسبا آن همه ویژگیها میتوانست شیرازه اتحاد و همبستگی این ملت را به شدت تهدید گرداند.
این مشکل عمده در مرحله اول ذهن خلیفه مجروح مسلمین را به خود مشغول میگرداند، لذا برای حل این معضلة بزرگ حضرت عمرسدستور داد شورایی شش نفره به نامهای عثمان, علی, زبیر, طلحه, سعد ابن ابی وقاص و عبدالرحمن ابن عوفشکه از نظر ایمانی و موقعیت اجتماعی در سطح بالایی قرار داشتند تشکیل گردد تا اینها به محض شهادت او برای تعیین خلیفه اقدام کنند تا خلاء او احساس نشود.
سپس به عنوان آخرین نصیحت، آنها را کنار خود خوانده و به آنها گفت: شما سروران قوم هستید و در حالی رسول خداجچشم از جهان فرو بست که از شما راضی بود, من شما را لایق این امر دانسته و کاندید این امر قرار میدهم، لذا بعد از مرگم تا سه روز مشوره کنید و روز چهارم یکی از شما به عنوان خلیفه به دیگران معرفی گردد، و سعی کنید این کار سه روز بیشتر به طول نیانجامد که شما را به اختلاف خواهد کشاند. چنانچه بعد از اینکه او وفات کرد با اتفاق نظر شوری و با موافقت قطعی حضرت عثمانسبه تمام شرایط پیشنهادی حضرت عبدالرحمن, مسئولیت خلافت به حضرت عثمانسواگذار گشت.
خوانندگان عزیز، استحضار داشته باشند که در بعضی از تواریخ ذکر شده که در موقع تعیین خلیفه حضرت عبدالرحمن از کاندیدها خواست که هر کس که مائل است به نفع دیگری کنار رود که در این بین حضرت سعد بنفع حضرت عثمان و حضرت زبیر بنفع حضرت علی از صحنه رقابت کنار رفتند، حضرت طلحه هم در سفر بودند و بالاخره دو نفر در صحنه رقابت باقی ماندند، یکی حضرت علی و دیگری حضرت عثمان، گرچه علامه مرحوم سید عبدالرحمن خطیب در صهرین بخاطر اختلافی که در روایت این واقعه وجود دارد آن را غیر معتبر دانسته، و همان بحث اول را تایید نموده است، ولی قطع نظر از مطمئن بودن این روایت یا ضعیف بودنش نکته مثبتی که حتی با وجود ضعف این روایت میتوان از آن استنباط نمود, علاقة قلبی و درونی حضرت زبیرسبه حضرت علی است، و این خود میتواند خط بطلانی باشد بر تمام آن واقعات غلطی که در بیان عداوت و دشمنی بین حضرت علی و زبیرب صفحات تاریخ را تیره و تار نموده است, زیرا حضرت زبیرسکه خود لایق عهده داری این مقام بود, با تفویض حق خود به حضرت علیسثابت نمود که اختلافات آخر عمر با حضرت علیسناشی از ضدیت حضرت زبیرسبا حضرت علیسنبوده، بلکه به منظور بازگشتن امنیت به جامعه اسلامی بوده است تا خلیفه مسلمین از هر گونه ناامنی در امان باشد.