سیرت عثمان ذی النورین

چند اشکال

چند اشکال

اشکال اول: اینکه واقعاً آیا عثمانسلیاقت خلافت را نداشت؟ آیا در سیاست و حکومت اراده سست بود؟ آیا نمی‌توانست شورش چند نفر را سرکوب کند و آیا ... .

هرگز! عثمانساز خلفای مقتدر اسلام بودند بهترین دلیل بر این مدعا فتوحاتش هستند، قلمروی حکومتش می‌گوید که مردی لایق و مقتدر بوده است اما آزاد گذاشتن او و نرمی و عطوفتی که در حکومتش داشت برخی سوء استفاده کردند.

اشکال دوم: اینکه چرا عثمانسدر امر خلافت خویشاوندان خود را بر کرسی نشاند؟

باید گفت: همة شورش‌ها ابتدا متوجه به والیان و استانداران خلیفه بود و اکثر این والیان از صحابة اجله آن حضرتجبودند همان طوری که قبلاً ذکر شد توطئه‌گران سبایی مردم را به تمام دستگاه خلافت بدبین کردند، شکایات دروغین و تهمت‌های بی‌جا را در بر علیه استانداران در میان مردم پخش کردند و در پی شکایات متعدد حضرت عثمانسبسیاری از زمامداران را معزول کرد و در برخی از شهرها از نزدیکان خود که اعتماد و حسن ظن شدید به آنها داشت را به نمایندگی از خود به شهرها فرستاد سبب این همه تعویض استانداران همان شکایات قبلی معاندین بود با سرکار آمدن والی جدید مدتی سپری نمی‌شد که دوباره شکایت می‌بردند این باعث بدبینی مردم شده بود که عثمانسقوم خویش را ولایت داده است. اهل مصر و بدوی‌های دورو بر مصر به طرف مدینه حرکت کردند گروهی از شورشیان پیش حضرت علیسپیشنهاد کردند که بعد عثمانسزمام خلافت را به او می‌دهند حضرت علیسفرمودند: برگردید که شما نفرین شدة رسول خداجهستید و اکنون من با چشمانم پیشگویی‌های آن حضرتجرا در مورد شما می‌بینم. و شما را انسان‌های وفادار نمی‌بنیم، بروید و کسی دیگر را جستجو کنید. وقتی طلحه سو علیسپیش حضرت عثمانسآمده و جریان را بازگو کردند. حضرت عثمانسفرمودند: آنچه خواست ایشان بوده انجام دادم، والیان را معزول کردم و همچنین افراد مورد اعتمادم را به امارت گماشتم. خواست اینها به جز قتل من چیز دیگری نیست و من رسول اکرمجرا به خواب دیدم که به من فرمود: روزه بگیر و نزد ما افطار کن من این خوابم را تعبیر می‌کنم که به زودی پیامبر را ملاقات خواهم کرد. حضرت علیسبلند شد و در جمع شورشیان خطبه‌ای ایراد کرد و آنها را آرام کرد و از عواقب این کار آنها را بیم داد، مردم دسته دسته به شهر شان برگشتند.

در این میان کسانی که قصد کشتن خلیفه را داشتند، توطئه دیگری چیدند، بلافاصله نامة جعلی از طرف عثمانسبه این مضمون که همة شورشیان به قتل برسند و با زندان شوند، نوشته شد. این نامه را زریح و بشربن شریح از طرف خود نوشتند، لذا پیکی را فرستاده که از کنار شورشیان گذر کند و وانمود کند که از طرف عثمانسپیغام دارد. وقتی کاروان او را دیدند و تفتیشش کردند نامة جعلی زریح را از جیب او بیرون آوردند، شورشیان خشمگین به طرف مدینه برگشتند، وقتی این خبر را علیسشنید به عثمانسفرمود: آیا شما قول ندادید که خواسته‌هایشان را اجابت می‌کنید. پس چرا نامة مبنی بر قتل‌شان را نوشتید؟

حضرت عثمانسفرمودند: به خدا قسم من از همچنین نامه‌ای خبر ندارم، دوباره حضرت علیسبه جمع شورشیان رفته و به آرامش دعوتشان کرد. از میان جمع شخصی بلند شد و گفت: عجب ما را خود دعوت کرده‌ای و حال نصیحت مان می‌کنی برگردیم. حضرت علیسفرمودند: به خدا قسم از چنین دعوتی روحم خبر نیست. آنها در حالت شرمندگی یکدیگر را نگاه می‌کردند [۱۳].

مصری‌ها به عثمانسپیشنهاد کردند که از خلافت کناره‌گیری کند حضرت عثمانسدر جواب فرمودند: به خدا قسم پیراهنی را که خدا بر تنم کرده هرگز بیرون نخواهم کرد.

منشأ این سخن عثمانستوصیة آن حضرتجبود «يَا عُثْمَانُ إِنْ وَلَّاكَ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ يَوْمًا فَأَرَادَكَ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تَخْلَعَ قَمِيصَكَ الَّذِي قَمَّصَكَ اللَّهُ فَلَا تَخْلَعْهُ» [۱۴].

مهاجمین همچون گرگان وحشی خانة عثمانسرا احاطه کرده بودند و حضرت علیسجهت حفاظت از خلیفه دو فرزند خود «حسن و حسین» و غلامش قنبر را به خانه خلیفه فرستاد.

چند روز خانة خلیفه مسلمین در محاصره بود و از رسیدن آب و غذا به عثمانسجلوگیری کردند. ام‌حبیبه زوجة آن حضرت مقداری آب و غذا برداشت و راهی خانة عثمانسشد اما از رساندن آب به او جلوگیری کردند.

حضرت عثمانساز پنجرة خانه‌اش خطاب به آنان فرمود: آب و غذا را از من منع کردید! آیا به یاد دارید که چاه «رومه» را از مال خودم برایتان خریدم؟ آیا به یاد ندارید در ایام قحطی کاروان غذا را به شما بخشیدم؟ آیا به یاد ندارید که رسول اکرم جفرمود: خون مسلمان حلال نمی‌شود مگر به سه جرم که من هیچ‌‌کدام را مرتکب نشدم؟ آیا به یاد ندارید که پیامبر قاتلانم را جاهلان کور خواند؟

این هنگام بود که شورشیان به درب خانه هجوم آوردند و در پی زد و خوردهایی که بین محافظان عثمانس(حسن و حسینش) و شورشیان صورت گرفت، شورشیان غالب آمدند و وارد خانة خلیفه شدند، اولین قدم را «محمدبن ابی‌بکر» گذاشت، و محاسن عثمانسرا گرفت، عثمانسبه او فرمود: پدرت قبل از این به این محاسن احترام می‌گذاشت، اگر زنده بود از جانب تو از من معذرت‌خواهی می‌کرد. محمدبن ابی‌بکر از عمل خود نادم شد و شمشیرش را در نیام کرد و گریان بیرون رفت.

عثمانسبی‌توجه به شورشیان به تلاوتش ادامه داد، آن هم چه تلاوتی، آرام، با سوزدل و سکون قلب. آری! اگر آن روز پرندگان با شنیدن صدا و نغمه‌های حضرت داود، به حین تلاوت کتابش بر آسمان خشکشان می‌زد. امروز فرشتگان آسمان صدای دلنواز عثمانسرا به استماع نشستند چه خوب تلاوت می‌کرد. همیشه می‌فرمود: قلب پاک از تلاوت قرآن سیر نمی‌شود.

غافقی ملعون شمشیر را بالا برد و نائله (همسر عثمانس) جهت دفاع از شوهرش دست را بالا برد در این هنگام شمشیر پایین آمد و انگشت‌های دستش را قطع کرد. عثمانسصورت و لب‌هایش را روی آیات قرآن گذاشت، گویا با قرآن خداحافظی می‌کرد و آیه‌های قرآن را شاهد بر این ظلم عظیم گرفت، با لبانی خون‌آلود قرآن را بوسید با فرود آمدن نیزه بر سینة مبارک که توسط شقی‌ترین انسان «عمروبن حمق» انجام شد، روح ملکوتی‌اش به اعلی علیین پرواز کرد.

اما چرا اهل مدینه از عثمان دفاع نکردند؟ شاید این سؤال در ذهن شما باشد که اگر خلیفه را مردم دوست داشتند چرا از او دفاع نکردند؟

در جواب باید گفت: اول اینکه شورشیان زمانی که حمله‌ور شدند، موسم حج بود و این روز ۱۸ ذیحجه بود. اکثر صحابه و مردم در مکه بودند و دوم اینکه: افراد معدودی که در مدینه بودند گمانشان این بود که اینها کما فی السابق جلوی درب منزل عثمانستحصن می‌کنند و می‌روند، چنانچه همواره این کار را می‌کردند.

سوم اینکه: ممانعت شدید عثمانساز عدم خونریزی در شهر رسول‌اللهسبود حضرت عثمانساجازه ندادند در شهر پیامبر خونریزی شود، حتی به غلامان خود فرمود: هر کس شمشیر در نیام کند و برود آزاد است.

مغیره به عثمانسفرمود: دستور جهاد صادر کنید تا مسلمین از گوشه و کنار در آن، واحد جمع شوند و یا موقتاً از درب پشت خانه از مدینه خارج شوید. حضرت عثمانسفرمودند: نه خونریزی را در حرم مدینه جایز می‌دانم و نه از کشته شدن در راه حق باک دارم. عثمانسبا زبان روزه و به حین تلاوت قرآن به شهادت رسید و خون پاکش بر آیة:

﴿فَسَيَكۡفِيكَهُمُ ٱللَّهُ[البقرة: ۱۳۷].

ریخت.

آری، اینهایی که عثمانسرا به شهادت رساندند همان‌هایی بودند که قبل از او عمر و بعد از او علی و فرزندش را شهید کردند.

چه شرم‌آور، کنار حضرت رسولج، در حضور نبی، جایگاهی که زبان از سخنوری وا می‌ماند و عبارات گنگ می‌شوند، در پیشگاهی بس بزرگ و محترم، روبروی محراب و منار مسجد که در این حضور اندیشه‌ها و دغدغه‌ها محو می‌شوند و بزرگان کوچک می‌شوند، زبان عاطل می‌گردد. در قلب مدینه که کسی جرأت قتل پشه‌ای را ندارد، در این آستان و ساحت مقدس داماد رسول‌اللهجرا به شهادت می‌رسانند، بی‌آنکه بدعتی را امضا کرده باشد.

آری، روزگار درازی عثمانساز شوق دیدار یار و محبوبش در تب و تاب می‌سوخت، اکنون وقت آن رسیده بود تا از سرچشمة وصال سیراب گردد و سوز تشنگی فرونشاند.

سرانجام ۱۸ ذی‌الحجه با کارنامة سفید و زندگی پاک در جوار الهی پهلو گرفت و امروز پیکر یکی از مظلوم‌ترین رجال بشریت آرام و با سکون در آغوش جنت البقیع آرمیده تا بار دیگر ندای «کن فیکون» رب العالمین او را بلند کند تا سختی دنیا را با دیدن نعمت‌های الهی فراموش کند.

اینک واژگان گنجایش عظمت نامش را ندارند، هنوز سالیان متمادی باید، تا اندیشمندان و اعزه و اکابر، بر مدار عشقش بنشینند و واژگان سترگ بر عظمتش خلق کنند. تشرفش به حضور نبی گرامی و فر و شکوهش جاوید.

﴿وَسَلَٰمٌ عَلَيۡهِ يَوۡمَ وُلِدَ وَيَوۡمَ يَمُوتُ وَيَوۡمَ يُبۡعَثُ حَيّٗا ١٥

محمد جمالزهی

۱۲/۲/۷۸[۱] رواه ابن عساکر والسیوطی. [۲] رواه ابن عساکر والسیوطی. [۳] أخرجه الطبرانی، ابونعیم، ابن عساکر. [۴] سنن ترمذی و سنن ابن ماجه. ترمذی می‌فرماید: این حدیث حسن غریب است. [۵] سیرت خلفاء راشدین. [۶] روایت از طبرانی و ابونعیم که در حلیه نیز ذکر گردیده است. [۷] رواه ترمذی و ابن ماجه. [۸] لازم به ذکر است بعد از به هم خوردن وصلت با فرزندان ابی‌لهب، ابوبکر از رقیه خواستگاری نمود. [۹] روضة الأزهار. [۱۰] جیش العسرة جنگی است که با سختی و خشکسالی مصادف شد. [۱۱] کشف الغمّة، ج ۱، ص ۳۵۹. [۱۲] کشف الغمّة. [۱۳] طبری، جلد ۵. [۱۴] سنن ترمذی و سنن ابن ماجه. ترمذی می فرماید: این حدیث حسن غریب است. یعنی: عثمان، خداوند پیراهنی می‌پوشاندت و امّت سعی در بیرون کشیدنش می‌کنند پس بیرونش نکن.