سیرت خالد بن ولید رضی الله عنه

عزل خالدس:

عزل خالدس:

در فتوحات شام و واقعه سنه ۱۷ ﻫ عزل خالدسواقعه مهمی است. مورخین بالعموم بیان می‌کنند که چون حضرت فاروقسزمام خلافت را دست گرفت اولین فرمان که صادر فرمود عزل خالد بود. ابن الاثیر و غیره همین روایت نقل کرده‌اند. لیکن بیان ایشان سراپا غلط است و مقام تاسف است که اقوال خود ابن الاثیر اختلاف دارد. یک بار عزل خالدسرا در واقعیات سنه ۱۳ آورده و باز در واقعات سنه ۱۷ عنوان مستقلی بر این داده و در هر دو موقع همان واقعه را بیان کرد.

در حقیقت حضرت فاروقساز سبب بعضی از ندانم کاری‌های خالدساز مدتی رنجیده بود و با این همه درآغاز خلافت به اوکاری نداشت. و خالدسعادت داشت که اوراق حساب را به دربار خلافت نمی‌فرستاد و بنا بر آن از دربار خلافت فرمانی موکد رسید که آینده این امر را ملحوظ داشته باشد. خالدسدر جواب نوشت که من از عهد خلافت ابوبکر صدیقسهمین طریق را مراعی داشته‌ام و الآن نمی‌توانم خلاف آن انجام دهم. حضرت عمرسکه همچنین حرکتی را پسند نداشت ووجه بیت المال رابی دریغ به دست کسی نمی‌داد فرمانی بنام خالد نوشت مشعر به اینکه منصب سپه سالاری او مشروط بر این است که حساب مصارف فوج را مدام به دربار خلافت ارسال دارد. خالدساین شرط را قبول نکرده و از منصب سپه سالاری معزول شد. حافظ ابن حجر درکتاب الاصابه همین واقعه را در ضمن حالات خالدسبه تفصیل آورده.

با این همه او را بکلی معزول نفرموده، بلکه زیر دست ابوعبیده مقرر کرد. بعد از آن در سنه ۱۷ واقعه دیگری پیش آمد وآن اینکه خالد، شاعری را ده هزار درهم انعام داد و گزارشگران فوراً به حضرت خلیفه اطلاع دادند. حضرت عمرسنامه‌ای بنام ابوعبیده نوشت که اگر خالد این انعام را از جیب خود داده ناشی از اسراف است و اگر از بیت المال داده مرتکب خیانت شده و به هر دو صورت قابل عزل است.

کیفیت عزل خالدسقابل یادداشت است پیکی که فرمان عزل آورد در مجمع عام از خالدسسوال کرد که ده هزار از کجا و چگونه انعام دادی؟ اگر خالدساعتراف می‌نمود حضرت فاروقسایما به عفو او فرموده بود و چون خالدساعتراف نکرد قاصد ناچار نشان عزل را آشکار کرد و کلاه سرلشکری را از سرش برداشت و در پاداش پیچ عمامه‌اش را طوق گردنش ساخت.

این واقعه خیلی حیرت‌انگیز است که سپه سالاری عظیم الشان مانند خالدسکه در تاریخ اسلام نظیر ندارد و تیغ برانش قسمت عراق و شام را تصفیه کرده به این طریق ذلیل گردد و مطلقا دم نزند. این از یک طرف پاکیزه طینتی وحق پرستی خالد را ظاهر می‌سازد و از طرفی قدرت و جلال حضرت خالد فاروق اعظمسرا نشان می‌دهد.

چون خالدسبه حمص رسید نطقی فصیح نمود و راجع به عزل خود گفت که امیرالمؤمنین عمرسمرا سرلشکر شام مقرر کرد وقتی که شام را فتح نمودم مرا معزول ساخت. پس شخصی از بین فوج برخاست و گفت: «ای امیر دم فرو کش از چنین سخنانی فتنه پیدا می‌شود».

خالدسبه مدینه منوره آمد و به حضور فاروق مشرف شد و عرض کرد: «ای عمر! بخدا که در معامله من از جاه انصاف تجاوز نمودی.» خلیفه گفت که: اینقدر مال بسیار از کجا آوردی؟ گفت: «از غنیمت! و گفت اگر دارایم پیش شصت هزار برآید به بیت المال می‌دهم.» و چو سنجیدند ۲۰۰۰۰ افزون بر آمد و در بیت المال داخل شد حضرت عمر، خالد را خطاب نمود و فرمود: «ای خالد! والله من تو را محبوب می‌دارم و عزت تو را بدل دارم.» پس به جمیع عمال ملکی نوشت که: «من خالدسرا از سبب خیانتی یا رنجشی عزل نکرده‌ام ولی دیدم که مردم شیدای او شده می‌روند، پس مصلحت در این دیدم که او را معزول کنم تا مردم بدانند که فتوحات اسلام فقط از سبب تیغ خالد نیست بلکه هرچه می‌کند خدا می‌کند».